در وجود هرکس یک جنگ روانی اتفاق خواهد افتاد که افراد دوست دارند یک کارهایی را بدست بگیرند که راحتی نفس آنها را می طلبد یکسری احساس هایی در درون شما شکل می گیرد که این احساسها باعث می شود که به شما بگویند که فروش را بده دست یکی دیگر.
اما اگر مدیر نیستید و مدیریت را نمی شناسید و نمی دانید و صرفاً می خواهید که بالای سر کارگرها باشید تا تولید کنید چه کسی می خواهد برای شما بفروشد؟
آیا افراد دیگر دلسوز شما هستند و آنچیزی که واقعاً باید و شایسته فروش هست اتفاق می افتد یا خیر؟
پیشنهاد من این است اول خودتان بفروشید چراکه اگر چالش های فروش و دردسرهای فروش را خودت ندانی هر فروشنده ای هر هرچیزی بگوید شما باور می کنید و فکر می کنید چیزی که او می گوید درست است و نقشه راه شما غلط در می آید و خروجی نمی گیرید و بعد از مدتی برشکسته می شوید.
و مجبور خواهید شد کسب و کار خودتان را جمع کنید و پولتان را در بورس و جاهای دیگر سرمایه گزاری کنید که پول بی زبان خودتان را دست یکسری انسان هایی که متخصص نیستند می دهید و بعد می بینی که اوضاعت بدتر شد و اگر بخواهی پول خود را دربانک بگذاری می بینی تحریم ها بیشتر است، تورم ها بیشتر است و ارزش پول تو کمتر می شود و دیگر نمی دانی باید چکار کنی؟
پول در تجارت هست، یعنی هرکسی که خودش وارد تجارت می شود پول اصلی را آن فرد بدست می آورد، خواهشی که دارم که اگر می بینید در فروش ضعیف هستید انسان های نخبه و متخصصی را پیدا کنید که بتوانند فروش شما را دست بگیرند و به انسان های ضعیف فروش را نسپارید ولی اگر فکر می کنید خودتان از پس فروش بر می آیید حتماً خودتان فروش را دست بگیرید چراکه قسمت اصلی پول یعنی آن بحث فوتبالی که خدمتتان مثال زدم کسی که می خواهد گُل بزند فروشنده می شود.
خیلی از تاجران را می بینم می گویند چقدر زنگ خور دارم خسته شدم نمی توانم جواب دهم بهتر است که قسمت جوابدهی را بدهم به یک نفر دیگر، قسمت گلزن تیم خودت را می خواهی بدهی شخص دیگر یعنی خودت قبول کردی که گلزن نیستی و خودت می آیی در خط دفاعی، من می شناسم شخصی را که می گوید من خودم می خواهم تولید محتوا کنم، فروش را به دست نیروی خودم بسپارم.
یعنی مربی می گوید من دفاع بازی می کنم می خواهم پاس بدهم، گلزن نیرویی است که استخدام کردم.
سؤال یعنی نیرو قوی تر از توست؟
گلزن تر از شماست؟
اگر اینطور است خوب است اما اگر قرار است تو به نیروی خودت یاد بدهی توکه در خط دفاع داری بازی می کنی تو که قرار نیست گل بزنی اگر گل زن بودی که در خط حمله بازی می کردی.
یک دفاع چگونه می تواند یک فوروارد بسازد؟
اصلاً نمی شود اگر بلدی خودت باید در آن نقطه بازی می کردی اما اگر بلد نیستی اشتباه است خودت بیایی دفاع یک نیروی غریبه که اصلاً سطح سواد فروش ندارد را بیاوری تازه بخواهی به او فروش یاد بدهی.
خودت که بلد نیستی می آیی در دفاع و یک نفر دیگر را می گذاری اوضاع بدتر می شود چرا این فرد تصمیم می گیرد بیاید در خط دفاع بازی کند؟
چون نفسش راحت تر است تولید محتوا است با یک کامپیوتر سروکار دارد کامپیوتر که هیچوقت نمی گوید نه.
دکمه «Enter» را فشار می دهد این دکمه می گوید نه من نمی خواهم Enter باشم می خواهم یک خط بیایم پایین تر می خواهم سرجام بمانم؟
نه هرچی بگوید اطاعت می کند اما وقتی با انسان ها برخورد می شود به یک انسانی می گویی این کار را انجام بده می تواند بگوید نه این کار را انجام نمی دهم.
به یک مشتری می گویی این را بخر می گوید نه این را نمی خواهم و چون اینقدر نه می شنود خسته می شود نفس و دوست دارد یکسری کارهایی انجام دهد که ضعیف تر عمل کند و این سبب می شود در گذر زمان شما ضعیف و ورشکسته بشوی بعد یک مدت جمع می کنید.
امروز من این نقشه را می دانم که این اتفاق می افتد این یک تلنگری می شود برای بعضی از شما ها که داستان را جدی بگیرید، بعضی ها بی خیالی طی می کنند اصلاً فایل را هم گوش نمی دهند و متاسفانه شکست می خورید.
مراقب باشید تیم گلزن شما باید قوی ترین تیم ها باشند و اگر خودتان این بخش را دست بگیرید اگر نه نیرویی را بگذارید اگرنه از «طرح سوم» آراد برندینگ استفاده کنید که آراد برای شما بفروشد و دیگر نگران فروش نباشید.
