تعریف جرم در اسلام

در اسلام نیز مانند قوانین یک شرکت یا کشور تعریفی برای جرم و مجرم هست که باید کامل آن را بدانید و با خلوص نیت به گفته های پروردگار عمل کنید تا از نظر او مجرم شناخته نشوید.

وظیفه ما در برابر جرم

جرم هایی که خدا آن را جرم گذاشته است ولی مردم، قانون و غیره آن را جرم قرار ندادند، باید این ها را هم جز جرم ها حساب کنیم.

سیگار کشیدن از نظر خدا، قانون و مردم

مثلاً آیا قانون برای سیگار کشیدن جرمی را مشخص کرده است؟ مثلاً بگوید هر کسی که سیگار کشید را بکشید؟ نه همچین چیزی وجود ندارد. آیا مردم کسی که سیگار می کشد را مجرم می ‌دانند؟ نه این طور نیست. آیا رییس شرکت اگر ببیند کسی داخل و یا بیرون از شرکت سیگار می ‌کشد، می ‌گوید او را بکشید؟ آیا وجدان همان آدم سیگاری خودش را مجرم می‌ داند؟ اکثر سیگاری ها خودشان را مجرم نمی ‌دانند.

اما خداوند فرمود "یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ" روزى می رسد که مال و فرزندان هیچ سودی برای شما ندارند مگر کسى که «قلب سلیم» (دل پاک) براى خدا بیاورد و پیغمبر فرمود قلب و عقل سالم نیست مگر در بدن سالم. پس همین که شما با سیگار کشیدن به بدنتان ضربه می زنید یعنی دارید به عقلتان که یکی از انشعابات قلبتان است ضربه می زنید، پس خداوند سیگار کشیدن را جرم در نظر گرفته است، حتی اگر قانون بگوید جرم نیست.

ربا خواری از نظر خدا، قانون و مردم

خداوند غیبت کردن را جرم در نظر گرفته است، در تجارت خداوند می گوید اگر می خواهید یک مالی را بخرید و بفروشید حق ندارید در آن ربا کنید. چه بسا افراد زیادی هستند که الان ربا می کنند و قانون هم اصلاً برای این ربا کردن در خیلی از ابعاد برنامه ای ندارد، مردم هم اصلا نمی دانند ربا چه چیزی هست که بخواهند آن را کثیف بدانند و وجدانشان هم اصلاً مشکلی ندارد و می‌ گوید من پول می ‌دهم و سودش را می گیرم و این مشکلی ندارد.

شخصی پول باری را برای شما می فرستد و شما می ‌گویید من برای اینکه سود بیشتری در این بار ببرم چند روز دیرتر از موعدی که قول دادم بار را می فرستم و این چند روز پول اضافه را در بانک می‌ گذارم و سود می کنم.

این از نظر قانون و مردم جرم حساب نمی شود، تازه مردم او را تشویق و تایید هم می کنند و می گویند فرد زرنگی بود و بقیه هم باید مثل این فرد باشند. حتی رئیس آن فردی که این کار را انجام داد هم می‌گوید آفرین و تشویقی هم برایش می زند، وجدان خود آن فرد هم می گوید ایران اگر ۵۰ تا مثل من داشته باشد پیشرفت می کند. یعنی هیچ کدام از این افراد این را جرم تعریف نمی کنند اما در نزد خدا این ربا است و خدا می فرمایند "الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ " کسانی که ربا می کنند اصلا نمی ایستند مثل این است که شیطان روی آنها خوابیده است. همچنین می فرمایند "یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ" خدا ربا را محو و نابود کرده است.

شانس در کارها

پس یک دسته از جرم ‌ها هستند که هیچ گروهی آن ها را جرم نمی‌ داند اما در نزد خدا جرم محسوب می ‌شوند، چون نشناختیم که در نزد خدا چه چیزی جرم محسوب می شود به راحتی آنها را مرتکب می شویم بعد که ضرر کردیم می گوییم، نمی دانیم چرا شانس با ما یاری نمی کند.

شانس را موقعی ما به کار می ‌بریم که به چیزی جاهل باشیم، شما اگر یک سکه ای را به هوا پرتاب می کنید می گوید شانسی است در حالی که دلیلش جهل است چون در این میان اگر کسی باشد که قدرت دست، اصطحکاک هوا و باد و تمام قوانین فیزیک را درباره پرتاب بداند آن لحظه ای که دارد پرتاب می کند می تواند بگوید که دقیقا چه عددی پایین می آید ولی ما چون این ها را نمی دانیم می گوییم شانس و تصادف است.

مثلاً اگر دو ماشین با همدیگر برخورد کنند ما می گوییم این ها با هم تصادف کردند، یا مثلا یک رییس شرکتی که دوتا رفیق دارد و به هر کدام از آن ها در غیاب دیگری می گوید فلان ساعت برو و دور فلان میدان بایست و وقتی آن ها همان ساعت در میدان همدیگر را می‌ بینند می ‌گویند چه تصادفی، شانسی شد که ما همدیگر را دیدیم در صورتی که این برای این دو فرد که جاهل هستند می شود شانسی، بعد که ماجرا را برای رئیس تعریف می ‌کنند او می‌ گوید شانسی نبود من خودم شما را آنجا فرستادم.

پس برای خدایی که بر همه چیز عالم است هیچ چیزی به نام شانس، تصادف و ... وجود ندارد اما ما چون جاهل هستیم و نمی‌ دانیم، می‌گوییم شانسی این اتفاق افتاد.

جرم هایی که خدا آن ها را جرم نمی داند

جرم هایی هستند که خدا آن ها را جرم نمی داند اما بقیه گروه ها آن را جرم می دانند در این صورت آیا ما باید آن ها را انجام دهیم یا نه؟ وقتی گفته می شود که به احادیث رجوع کنید، دوباره اختلاف پیش می آید چون هر کسی از حدیثی که می خواند یک برداشت جداگانه ای می کند یا حتی ممکن است فردی حدیثی را بخواند و بعد متوجه شود که راوی حدیث جعلی بوده است، یا یک حدیثی را می خوانیم و بعد متوجه می شویم که امام آن را در مقام تقیه بیان کرده است.

یعنی باز مشکل حل نمی شود. خداوند فرمودند در قوانین من هیچ تبدیل و تغییری وجود ندارد، اینکه مردم، شرکتی یا حکومتی یک قانونی را معلوم می کنند این ها از امر خدا هست یا نیست؟ آیا خدا نمی دانست مخلوقاتی که دارد خلق می‌کند چیزهایی را جرم قرار می ‌دهند که خودش آن ها را جرم قرار نداده است؟ خدا این ها را می دانست. حتی برعکس آن را اگر بگوییم، یعنی مثلا یک کاری هست که اگر شما آن را انجام دهید.

از یک عذابی در امان می مانید. جرمی که قانون مشخص می کند یک جرم مالی و جانی است ولی جرمی که مردم مشخص می کنند جرم آبرو است که همه این ها در مصادیق تقیه است. خداوند نمی خواست که بندگانش به جهت بندگی به ضرری مبتلا شوند. از روایاتی که وجود دارد و مکرر در سنت پیامبران و امامان داریم این است که کاری را انجام می دادند که نزد خدا جرم محسوب نمی شد اما انجام می ‌دادند تا در نزد آن حکومت مورد بازخواست، ظلم و محل ستم قرار نگیرند. شاید شنیده باشید امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند دوست هزار تایش کم ولی دشمن یکی اش زیاد است.

انجام کاری از روی اجبار

خداوند می فرماید "فَمَنِ‌ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ‌ وَ لاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ‌ عَلَیْهِ‌" اگر کسی ناچار شود غیر از ستمگری و غیر از خروج از راه حق کاری کند (یعنی قلبش مایل به آن کار نبوده اما فقط برای اینکه ناچار شده که آبرو یا جانش را حفظ کند یا یک ضرر مالی را از خودش بردارد) بر چنین کسی گناهی نیست. یعنی حتی اگر کاری بود که خدا بگوید این جرم نیست اما مردم آن را جرم دانستند شما هم آن را انجام ندهید اما در قلب خودتان از این انجام ندادن بیزار می شوید.

یعنی مردم گمان کنند که شما هم فکر آنها هستید در حالی که همه فکر آنها نیستید. امام صادق بر این باره فرمودند این فرد دو اجر می برد یکی به جهت اینکه از انجام آن کار بیزار بوده و دیگری به سبب اینکه کاری را انجام داده است که خودش هم دوست نداشته آن را انجام دهد ولی به خاطر دین و برای اینکه آبرویش حفظ شود مجبور شده است آن کار را انجام دهد. یا بالعکس انجام دادنش برایش نفع داشته است اما خودش را از انجام آن منع کرده است و یک سختی اضافه ای را به خودش داده است.

بهترین بندگان خدا

بهترین بین بندگان خدا بعد از اهل بیت شخص ابوطالب (پدر امیرالمومنین علی علیه السلام) بود، به این جهت که از همه بیشتر ابراز شرک کرد، که این موضوع مکرر در روایات اسلامی ذکر شده است. ابراز شرک یعنی با مردم در کارهایشان شریک شدن و مدارا کردن با مردم، ایشان می فرمودند که مدارا کردن با مردم نیمی از عقل است.

انجام کاری که مردم آن را زشت می دانند در عصر ما این مفهوم را دارد که انسان هر جرمی را که شناخت باید انجام ندهد ولی در عصری که امام زمان بیاید و بگوید که این کار را انجام دهید اینجا فرق می کند، عصری که امام معصوم نیست اثر تقیه است و انسان باید خودش را مراقبت کند تا از گزندهای مختلف در امان بماند.

نمی تواند بگویید که من فلان کار رو انجام می دهم حالا اگر کشته شدم هم اشکالی ندارد خدا این را نمی پسندد چون اگر انجام نمی دادید کشته هم نمی ‌شدید.

جمع بندی مطالب

آن چیزی که موجب ضرر و خسران ما است مرتکب شدن ما به جرم هاست، پس لازم است که جرم ها را بشناسیم و اگر آنها را که شناختیم در گام بعد بخشی از این جرم ها مشترک هستند که نباید انجام دهیم، بخشی از این جرم ها را خدا جرم دانسته است، باز هم انجام ندهیم، بخشی از آنها را قانون جرم دانسته ولی خدا جرم ندانسته باز هم انجام ندهیم، اما در قلبمان به آن کار اعتقاد داشته باشیم. 

در عصر ما این مفهوم را دارد که انسان هر جرمی را که شناخت باید انجام ندهد ولی در عصری که امام زمان بیاید و بگوید که این کار را انجام دهید اینجا فرق می کند، عصری که امام معصوم نیست اثر تقیه است و انسان باید خودش را مراقبت کند تا از گزندهای مختلف در امان بماند. [/av_notification] توصیه می شود صبح که بیدار می شوید و شب که می خوابید سوره فلق و ناس را هم تلاوت کنید.

این مطلب چه‌ اندازه برایتان مفید بوده است؟
میانگین امتیاز ۵ / ۵ تعداد رأی: ۱

ارسال نظرات (۲ نظر)

جوادگنجی

‌ جُرم‌ اصطلاحی فقهی‌ و حقوقی‌ به‌ معنای‌ هر فعل‌ یا ترک‌ فعلی‌ که‌ در قانون‌ برای‌ اون‌ مجازات‌ تعیین‌ شدست‌

نگین محمدنژاد مامالو

حتی در آموزه های دینی ما نیز جرم بسیار ید است و حتی برای آن مجازات نیز تعیین شده است.

💎 ۹ دهم ثروت در تجارت است💰