زمانی که کسی وارد آراد می شود دلش می خواهد به ثروت بالاتری برسد و این خواسته حق اوست و همه ما ابتدا به همین جهت کنار هم جمع شده ایم اما کمند کسانی که در این مسیر به آنچه آراد به آنان می گوید عمل کنند.
بسیاری گمان می کنند همینکه وارد آراد شوند ثروتمند می شوند از اینرو گوشه ای می نشینند و هیچ تحرکی نمی کنند به امید ثروتمند شدن.
آیا روزی که با مشاوران ما صحبت کرده اند به آنان گفته اند که من قصد دارم بعد از واریز پول هیچ حرکتی نکنم و هیچ کدام از کلاس هایتان را شرکت ننمایم و هیچ مطلبی از شما نخوانم و به هیچ کدام از گفته هایتان عمل نکنم؟اگر این حرف را می زدند آیا مشاوران ما به آنان نوید ثروتمند شدن می دادند؟
روز اول مبنای همکاری بر این است که شخص تازه وارد ما را مشاور و راهنمای خود بداند و به آنچه می گوییم عمل کند.طبیعیست کسی که بر ایده خود عمل می کند به نتیجه ی ایده های خودش می رسد و اگر موفق نشد انتظاری از ما نمی تواند داشته باشد.
از ما به همان اندازه که راه تجارت را به او نشان دادیم خیرش را برده و هر چقدر بیشتر با ما انس گرفته خیر بیشتری نصیب خویش کرده است.
- بیشتر بخوانید: کسب درآمد دلاری
همه ما در پی کسب ثروت بیشتریم و هر یک از این کسب ثروت نیتی داریم.از مهمترین نیت ها که برای همه ما وجود دارد خروج از سختی هاست و رسیدن به آسانی ها.خروج از دردمندیست و رسیدن به درمان.حال اینکه آسانی را برای چه می خواهیم و رفاه را برای چه می طلبیم موضوع دیگریست.
حرکت از فقر به ثروت و یا درد به درمان و یا سختی به آسانی همه در یک مجراست چرا که انسان به سبب ثروت بسیاری از دردها را التیام می بخشد و بسیاری از سختی ها را آسان می کند.
پس باید قبول کنیم که شما شبیه یک راننده اید که می خواهید راهی را طی نمایید.راننده ای که می خواهد خود را به لذت های بیشتر برساند و در آسانی های گواراتری قرار دهد.
سوال ما و موضوع اصلی ما در این متن اینست که آیا این راننده در طول مسیر حرکتش می خواهد با طمع گام بردارد و یا بدون طمع حرکت کند؟
شاید عده ای بپرسند مگر فرق می کند؟اصلا حرکت با طمع و حرکت بی طمع یعنی چه؟اینها چه ربطی به تجارت و ثروتمند شدن دارد؟
انسانی که اندازه خویش را بشناسد می داند که در چه زمانی به چه نقطه ای باید برسد و اگر در طول یک سال، درآمدش مثلا دو برابر شود خدا را بسیار شکر می کند و احساس رضایت زیادی از آراد ابراز می دارد.
و یا اگر زندگی گذشته اش را به یاد آورد که در طول سی سال کمتر یا بیشتر همواره از او بیگاری کشیده اند و در اوقات مختلف بر سرش کلاه گذاشته اند همینکه در یک سال همکاری با آراد چیزی یاد گرفته باشد و برده دیگران نباشد هر چند به درآمدی نرسد خداوند را شاکر خواهد بود.
- بیشتر بخوانید: ایده های پولساز بدون سرمایه
این یعنی کسی که قدر و اندازه گذشته خود را شناخته و در آراد به اندازه بیشتری رسیده و با خودش می بیند که در مسیر ثروتمند شدن گام بر می دارد و هر روزش از روز قبل بهتر بوده است.
اما کسی که طمعکار است حد خویش را نمی شناسد و می خواهد به چیزی دست یابد که حق او نیست و در زمانی به نقطه ای برسد که لیاقتش را ندارد از اینرو در حرکتش حریص می گردد.قدر و منزلت خویش را نمی شناسد.
هیچ اقراری بر خوبی های دیگران ندارد.هر کار خیری در حقش انجام دهی در نظرش بی ارزش است مگر آنکه او را به طمعش برسانی.و چون طمع می کند به عجله می افتد.لذت هایی که قرار است به آنها برسد او را شیدا و مفتون خود کرده اند.به نصیحت خیرخواهان گوش نمی دهد و همچون اسبی که افساری بر او نیست می تازد و به همین زودی هاست که زمین بخورد.
اگر پیروز شود از بزرگی خودش می بیند و چون شکست بخورد بر گردن دیگران می اندازد.
از آنجهت که درباره لذت هایی که در انتظار اوست به طمع افتاده، عجول می شود و چون عجله کند حق و باطل را با یکدیگر در می آمیزد و چون اینگونه شود او همان کسیست که لذت ها فریبش داده است.
و چه زیبا فرمود امیرالمومنین علی علیه السلام:
بسیار کم پیش می آید کسی فریب لذت ها را بخورد و به سبب آن ها نابود نگردد./
و اینچنین افراد که زیاد هم هستند دچار بخل نیز می گردند و دوست دارند آنچه در دستان آنهاست به دیگران نرسد.اگر کسی از آنان چیزی بخواهد به او نمی دهند و دوست دارند هر چه از دیگران می خواهند به آنان داده شود.اگر در جایی حرکت کنند و موفق شوند اطرافیان و دوستانشان را از آن خیر مانع می شوند.رفته رفته پلیدی هایشان بیشتر می گردد و از مرز بخل به شح می رسند ( به ضمه ش )
همان صفتی که خداوند درباره اش نهی فرموده: سوره تغابن آیه ۱۶
وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
و هر کس از شح نفسش در امان بماند پس آنان رستگارانند./
- بیشتر بخوانید: بهترین درامد دلاری
فضل بن ابی قره می گوید امام صادق علیه السلام را در کنار کعبه دیدم که از ابتدای شب تا نزدیک صبح طواف خانه خدا می کرد در حالکیه می فرمود خدایا مرا از شح نفسم محفوظ بدار.صبح به نزد ایشان رفتم و گفتم مولای من از دیشب تا نزدیک صبح شما را در نظر داشته ام و شنیدم که تنها این دعا را از خدا می کردید که خدایا مرا از شح نفسم محفوظ بدار و دعای دیگری از شما نشنیدم.
امام فرمودند: و چه چیز از شح نفس بدتر است؟ و خداوند می فرماید هر کس از شح نفسش محفوظ بماند پس آنان رستگارانند./
و نیز از فضل روایت شده که امام صادق به من فرمود: می دانی شحیح کیست؟گفتم همان بخیل است.فرمود شح از بخل بدتر است.بخیل نسبت به آنچه در دست خود دارد بخل می ورزد و آن را به کسی نمی دهد.
شحیح نسبت به آنچه در دست دیگران است حرص می ورزد و نسبت به آنچه در دست خودش هست نیز بخل دارد تا آنجا که آن چیز که در دست مردم است آروزی داشتنش را چه به حلال و چه به حرام می کند و نسبت به آنچه خدا به او داده قانع نمی شود./
امام باقر علیه السلام فرمودند: هر کس زکات بپردازد و انفاق کند از شح نفسش در امان می ماند./
رسول خدا فرمودند هیچ چیزی مانند بخل اسلام را نابود نکرده است./
امام رضا علیه السلام فرمودند: بخیل کسیست که مالش را از راه غیر حلال به دست آورده و در راه غیر خدا انفاق کند./
امیرالمومنین فرمود: شح آنست که آنچه از مال نزد توست مایه آبرومندی خویش بدانی و آنچه انفاق نمودی را تباه شده بدانی./
سخن که به اینجا رسید در نفس خویش بنگر.
می بینی که این ها در جماعت انسان ها چه زیاد است.
آیا از آراد انتظار دارید دیگران را با چنین صفاتی تحویل بگیرد و آنان نیز به آراد و نصایحش بی اعتنا باشند سپس آراد از آنان تاجرانی ثروتمند بسازد؟
ما در خویش چنین قدرتی نمی یابیم.
چه بسیار زنگ هایی که از سمت مشتریان گوناگون با این جماعت طماع شحیح گرفته می شود و به جهت بخل و طمعشان نمی توانند آنها را به پول برسانند و چون از آنان می پرسی چه قدر مشتری به سمت تو آمد می گویند صفر و خدا می داند که دروغ می گویند.
وقت هایشان را در امور باطل دیگر پر کرده اند و چون چند دقیقه ای در روز می خواهند با آراد باشند می گویند مطلب طولانی بود و خسته شدیم و امثال اینها تا خیرخواه را از خیرخواهی اش مانع شوند و شیطان را خوشحال نمایند به جهت ساکت نمودن کسی که می خواهد باطلی را دفع کند و حقی را نشان دهد.
پس تا زمانی که این افراد طماع بخیل شحیح باشند و نخواهند نفس های خراب خود را درمان کنند روی رفاه و آسایش را نمی بینند.آنان کسانی هستند که همه خیرها را برای خود می خواهند و هر نفعی به دیگران می رسد تنها بر اندوهشان اضافه می گردد.
نمی بینی در انتهای مطلبی از موفقیت موفق ها ابراز خوشحالی نمایند از اینکه شخص دیگری با آراد رشد کرده و تنها رشد خود را خوبی این جهان می دانند.در پی هیچ عیبی در وجود خود نیستند و تنها دیگران را مقصر ناکامی های خویش می دانند.
اگر در وجودشان خیری بود آیا خداوند نباید اسباب رفاهی برایشان قرار می داد تا آنان را از فلاکت و درد برهاند؟
در حالیکه می بینیم خداوند آنها را در نکبتشان تنها گذاشته و هیچ کریم و بزرگواری نیز نمی تواند آنها را از این درد خارج سازد.
خداوند از کوتاهی های ما بگذرد و توانمان را بیشتر گرداند تا حقی که از این جماعت بر گردن ماست از عهده اش بر آییم و از نیش زبانشان در امان بمانیم.