برای هر فعال اقتصادی آشنایی با تولید ناخالص داخلی و رتبه بندی ابر قدرتهای اقتصادی جهان دارای اهمیت خاصی است. این فهرست برآوردهای گردآوری شده توسط صندوق بین المللی پول، داده های بانک جهانی و داده های بخش آمار سازمان ملل متحد است که سالانه و بعضا شش ماهه و سه ماهه اعلام می شود.
تولید ناخالص داخلی در سنجش اقتصاد کلان
شاخصه های مختلفی برای سنجش اقتصاد کلان وجود دارد؛ اما رایج ترین آنها تولید ناخالص داخلی یا همان GDP است.
تولید ناخالص داخلی، برآورد ارزش کل کالاها و خدمات صنعتی تولید شده در کشور برای یک دوره زمانی معین می باشد. تولید ناخالص داخلی را با محاسبه هزینه های کالاهای مصرفی، مخارج سرمایه گذاری، مخارج دولت و تراز تجاری آن صادرات به جز واردات محاسبه می کنند. افزایش تولید ناخالص داخلی در یک کشور، نشانه فعالیت اقتصادی بیشتر آن کشور است و عکس آن نیز برای کاهش رشد اقتصادی صدق می کند. در این مقاله قصد داریم نگاهی به آخرین رتبه بندی سالانه اقتصادهای قدرتمند جهان، تغییرات این جدول نسبت به سالهای گذشته و عوامل تاثیرگذار در رشد آنها داشته باشیم.
تولید ناخالص داخلی در قدرتهای اقتصادی جهان
تولید ناخالص جهانی در سال 2021 مجموعا 96 تریلیون دلار بوده که منطقه شرق آسیا و اقیانوسیه در 31 تریلیون دلار از این رقم سهم داشته که بیشترین تولید ناخالص داخلی به تفکیک منطقه محسوب می شود. ایالات متحده آمریکا که از سال 1871 بزرگ ترین قدرت اقتصادی جهان بوده است، با تولید ناخالص داخلی 23 تریلیون دلار بااختلاف بزرگ ترین کشور اقتصادی جهان در سال 2021 اعلام شده است که پس از آن چین با تولید ناخالص داخلی 18 تریلیون دلار در رتبه 2 قرار گرفت.
ژاپن با تولید ناخالص داخلی پنج تریلیون دلار سومین اقتصاد بزرگ جهان در سال گذشته اعلام شد و آلمان نیز با تولید ناخالص داخلی چهار تریلیون دلار رتبه چهارم را از آن خود کرد. بریتانیا با تولید ناخالص داخلی 3.2 تریلیون دلار و هند با تولید ناخالص داخلی 3.1 تریلیون دلار، در رتبه های پنجم و ششم قرار گرفتند. در ادامه فرانسه، ایتالیا، کانادا و کره جنوبی هر کدام در رتبه های هفتم تا دهم لیست قرار گرفتند. پایین ترین رتبه در این لیست متعلق به کشور جزیره ای تووالو است که رقم تولید ناخالص آن 63 میلیون دلار ثبت شده و در رتبه 207 قرار دارد. برای درک بزرگ بودن کشورهای صدر در اقتصاد جهان، کافی است تصور کنید که تولید ناخالص داخلی ایالات متحده به تنهایی از مجموع تولید ناخالص داخلی 170 کشور بیشتر است.
تغییرات رتبه بندی اقتصادی در سالهای گذشته
رتبه بندی اقتصادهای ملی به طور قابل توجهی در طول زمان تغییر کرده است. ایالات متحده از تاسیس امپراتوری بریتانیا در حدود سال 1916 پیشی گرفته است. از زمانی که چین به واسطه خصوصی سازی کنترل شده و مقررات زدایی به اقتصاد مبتنی بر بازار دست پیدا کرد، رتبه خود را از نهم در سال 1978 به رتبه دوم در سال 2016 تغییر داده است.
رشد اقتصادی چین در این دوره شتاب گرفت و سهم آن از تولید ناخالص داخلی جهانی از 2 درصد در سال 1980 به 15 درصد در سال 2016 افزایش یافت. هند عنوان ششمین اقتصاد بزرگ را در سال 2020 به خود اختصاص داده است؛ مشابه چین، رشد این کشور ناشی از کاهش محدودیتهای اقتصادی است و رشد ویژه ای در بخش خدمات از جمله: مخابرات، فناوری اطلاعات و نرم افزار داشته است. در سال 2020 آمار رشد اقتصادی اکثر کشورها به دلیل شیوع ویروس کرونا به شدت کاهش یافت و منفی شد. به عنوان مثال: کشورهای بریتانیا، ایتالیا و فرانسه نسبت به یکسال بعد و یکسال قبل خود کاهش 10 درصدی GDP را تجربه کردند؛ در حالی که آمار رشد اقتصادی ترکیه در همان سال رو به رشد بود. در مقایسه با 25 اقتصاد برتر در سال 2000، تنها دو کشور تایلند و اندونزی در لیست نبودند. اندونزی، یکی از دو کشوری است که به تازگی از رتبه 27 در سال 2000 به رتبه 16 در سال 2021 رسیده و تایلند نیز از رتبه 32 به 24 رسیده است. در همان سال چین و هند به ترتیب در جایگاه 6 و 13 قرار داشتند.
عوامل موثر بر رشد اقتصادی کشورها
به صورت کلی چند عامل در رشد اقتصادی یک کشور بسیار تاثیرگذار است.
- منابع طبیعی: اولین عاملی است که باعث رشد اقتصادی شده و دستیابی به دستاوردها را به میزان قابل توجهی آسان می کند.
به عنوان مثال: شهر دبی یا کشورهای خاورمیانه را در نظر بگیرید، این واقعیت که آنها از نظر منابع نفتی غنی هستند به معنای واقعی کلمه عامل تعیین کننده اقتصاد آنها بوده است. کشورهای دیگری مانند سنگاپور نیز که بنادر طبیعی باارزشی دارند به یک نقطه ترانزیت اصلی تبدیل شده اند. ذخایر زغال سنگ، ذخایر سنگ آهن یا حتی زمینهای قابل کشت، همه از منابع طبیعی یک جغرافیا به شمار می روند.
- مقررات زدایی: از ابتدای تاریخ قرار بر این بوده که مردم با یکدیگر تجارت کنند. اما برخی از دولتهای سرکوب گر سعی می کنند این آزادی را از بین ببرند.
قوانین و محدودیتهایی اعمال و تجارت محدود می شود، این می تواند به نفع گروه کوچکی از مردم و به ضرر سایرین باشد؛ با این حال، تقریبا هرگز نمی تواند به نفع کل ملت باشد. توجه داشته باشید که کشورهایی مانند ایالات متحده و بریتانیا تنها زمانی توسعه یافتند که سیاست تجارت آزاد را اجرا کردند. زمانی که دخالت دولت در اقتصاد افزایش پیدا کرد، قدرت اقتصادی رو به وخامت رفت.
- منابع انسانی: این مورد بسته به نحوه به کارگیری آنها می تواند یک موهبت یا بلا باشد.
به عنوان مثال: اکثر جمعیت کشور هند شاغل هستند و آنچه که این کشور فقیر را به سرعت تبدیل به یکی از قوی ترین اقتصادهای در حال رشد جهان کرده، آموزش باکیفیت بالا برای ملت بوده است.
- زیرساخت: یکی دیگر از مهم ترین پارامترها نیز آماده سازی زیرساخت برای اشتغال و رونق اقتصاد می باشد که به مدل توسعه چینی معروف است.
چین اکنون یکی از کمترین هزینه های تولید در جهان را دارد و این امر با ایجاد زیرساختهای بزرگ فراهم شده است. به عنوان مثال: برق در چین ارزان تر از هر جای دیگری در جهان است، شرکتهای حمل و نقل چینی می توانند کالاها را در سراسر قاره ها با قیمت ارزان حمل کنند. این امر چین را به بزرگ ترین صادر کننده و دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرده است. 10 اقتصاد برتر جهان حدود 66 درصد از کل اقتصاد جهان را تشکیل می دهند و 20 اقتصاد برتر حدود 79 درصد سهم دارند، به این معنی که اکثریت باقیمانده کشورهای جهان تنها حدود 20 درصد از کل اقتصاد جهانی را تشکیل می دهند. این نشان دهنده قدرت عظیم 10 کشور ثروتمند و تاثیر آنها بر تصمیمات اقتصادی جهانی است. عواملی که منجر به رشد اقتصادی یک کشور و در ادامه داشتن سهم بیشتر در ثروت جهانی می شوند، نسبتا ساده هستند و اگر کشورها بخواهند می توانند مسیر مشخصی را برای رشد ترسیم کنند. اما رشد اقتصادی هر کشور اول وابسته به درون کشور است؛ هر چقدر زیرساخت تولید و تامین محصول در داخل یک کشور قوی باشد مسیر هموارتری را برای حضور و مشارکت در بازارهای جهانی پیش رو خواهد داشت. نویسنده: فاطمه رادمنش مذاکره کننده بین الملل