? من حجتی از مشاورین مجموعه بزرگ آراد برندینگ، می خواهم در رابطه با یک فاجعه با شما صحبت کنم. فاجعه ای که یک برند مطرح جهانی را درگیر می کند. همیشه همه داستان های موفقیت را گفته اند من امروز می خواهم برای شما داستان یک شکست را تعریف کنم. ناپلئون بناپارت سردار شکست ناپذیر می گوید یک سردار پیش از درس فتح درس شکست را باید بیاموزد.
? مطمئنم این داستان شکست بزرگ می تواند برای خیلی از ما درس آموز باشد. جرج ایستمن مؤسس شرکت کداک از پرچمداران دوربین ها و فیلم های عکاسی یک کارمند بانک بود که با رونق گرفتن بازارش از کار در بانک استعفا می دهد. در سال 1996 شرکت کداک بعنوان چهارمین شرکت برتر آمریکا بعد از (Walt Disney, Coca Cola , McDonald) معرفی می شود. 
? کداک اولین شرکتی بود که دوربین های دیجیتال را اختراع می کند و با همین کار سند مرگ خودش را امضاء می کند در سال 2000 که دوربین های دیجیتال وارد بازار می شود شرکت کداک با سهم 90% از بازار روبه ورشکستگی می رود و فاجعه اتفاق می اتفد. شرکت کداک که خود مبتکر این دوربینها بوده در بازار جدید هیچ جایگاه قابل توجهی ندارد در حالی که شرکت کوچک ژاپنی به نام FUJI FILM با یک تغییر تکنولوژی با سرعت بالا وارد بازار می شود و بازار را در دست می گیرد. درحالی که کداک هنوز معتقد بود مردم دوربین های آنالوگ و چاپ عکس را نیاز دارند و می ترسید مشتریان قدیمی خودش را از دست بدهد مشتریان وفاداری که دوربین های آنالوگ کداک را خرید می کردند. 
? فوجی فیلم در این زمان یک قدم بزرگ بر می دارد و یک ریسک بزرگ می کند، کاری که کداک نکرد چون از تغییر و انجام این کار می ترسید و ان این بود که بخش اعظمی از مشتریان قدیمی خودش را رها می کند و در حقیقت یک تغییر تکنولوژی با سرعت بالا انجام می دهد. موضوعی که کداک به آن بی توجه بود این بود که همه چیز داشت به سرعت تغییر می کرد، رقبا داشتند به سرعت از آن سبقت می گرفتند، شرکت هایی مثل Sony و Canon که اصلاً وارد حوزه دوربین نشده بودند می آیند و از پرچم داران این صنعت می شوند. 
? کداک متوجه این نبود که تغییرات باید سازگار با دیگران، مشتریان باشد باید سازگار با فضای تغییرات مردم باشد. دیر شروع کرد، کند حرکت کرد و برای مبارزه دیر اقدام کرد و در نهایت در سال 2012 باعث بیکاری 145000 نفر و ورشکستگی خودش بعد از 132 سال فعالیت شد. این داستان را برای شما گفتم تا بگویم هرچقدر وضع مالی و اقتصادی خوبی که دارید، هرچقدر حالتان خوب است و آدم موفقی هستید، باید به روز ترین های دنیا را رصد کنید. باید از پارادایم و نظام قالب فکری مان بیرون بیاییم و با یک نگاه نوین به کسب و کارمان ببینیم این کسب و کار ما با چه طرح تجاری جدیدی می تواند پولساز باشد. در اصطلاح از کجا می تواند تجاری سازی کند. 
? اگر کداک به این موضوع توجه می کرد که من امروز دارم این کار را انجام می دهم اما آینده به کدام سمت می رود؟ و به سمت آینده پژوهی می رفت شاید هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد. یا تغییر کن یا بمیر. مقاومت در مقابل تغییرات باعث مرگ کداک ابر قدرت می شود. این داستان یک قاعده کلی نیست اما در جامعه امروزه از خیلی از جنبه ها صادق است. ما شاید پسرفتی نداشته باشیم حتی امکان دارد پیشرفتی هم داشته باشیم اما پیشرفت دیگران آنقدر زیاد است که پس از مدتی ما را حذف می کند. [av_notification title='' color='blue' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] ما در مقایسه با پیشرفت دیگران کاملاً عقب افتاده به نظر می رسیم، تلاش برای دانستن و موفقیت ایجااد تغییر چه از جنبه های فردی چه شغلی یک اختیار نیست بلکه یک ضرورت است، ضرورتی که شاید من امروز آن را به تعویق می اندازم اما چاره ای جز انجام آن ندارم. [/av_notification]
