عرض سلام و وقت بخیر خدمت همه فعالان اقتصادی عزیز.
امیدوارم که حال شما خوب باشد.
امروز میخواهم در مورد یک موضوعی صحبت کنم که در جلسات، شما خیلی با آن روبرو می شوید و گاها ممکن است به خاطر این موضوعات واکنشی داشته باشید که آن واکنش، واکنش درستی نیست.
همیشه ما یک تعریفی در صحبت ها و مدیریت خود داشتیم و می گفتیم که کلمات یا صحبتهای کیفی و صحبتهای کمی.
چیزی که همیشه گفته می شود این است که کیفی قابل بررسی نیست این موضوع یعنی چه؟
فلان نیرو نیروی خوبی است.
فلان محصول، محصول خوبی است.
فلان کشور، کشور خوبی برای صادرات است.
این خوب بودن به چه معنی است؟
زمانی ممکن است من به یک کشوری که پنجاه میلیون دلار ظرفیت صادرات دارد بگویم خوب است یا شما به یک کشوری که پنج میلیون دلار ظرفیت دارد بگویید خوب و یا یک نفر کشوری که پنجاه میلیارد دارد خوب بگوید.
پس کلمه خوب یک تعریف واحد ندارد ولی مثلا ده میلیون دلار برای من یکی است برای شما هم همان است و برای یک شخص ثالث هم همان است.
در اقتصاد کمی کار راحت تر بود چون عدد بیشتر از کلمات کیفی به کار می رفت و مقایسه کردن، تصمیم گرفتن و بررسی کردنها ساده تر می شد.
متاسفانه از یک جایی به بعد خود اقتصاد، بازی با اعدادش شروع شد.
یک مثال ساده می زنم که لمسش کنید.
شما اگر مثلا در سیاست نگاه کنید چه در ایران و چه خارج از ایران مثلا در دورهای که آقای ایکس ریس جمهور ایران است وقتی وزیر اقتصاد آمار می دهد همه چیز عالی، گل و بلبل است.
رییس جمهور بعدی که روی کار می آید از همان دوره یعنی دوره رییس جمهور قبلی آمارهایی می دهد که شما می گویید خدایا آن آمارها درست بود یا این آمارها درست است؟
مثلا در دوره ترامپ در آمریکا وقتی در مورد اقتصاد می گفت همه چیز گل و بلبل بود ولی رییس جمهور بعدی که آمد می گفت در دوره ترامپ این بدیها وجود داشت و یا این ضعفها وجود داشت.
اتفاقا با عدد هم میگفت یعنی ما در خود اقتصاد هم یک سری آمار و ارقام داریم که کمی حالت بازی دارد.
حالا چرا در مورد اینها صحبت میکنم؟
کمی وارد تجارت شویم.
شما با تولیدکنندهها صحبت کنید تقریبا با هر تولیدکنندهای که صحبت بکنید یه واژه مشترک به کار می برد من بهترین تولیدکننده این محصول هستم.
شما اگر با صد تولیدکننده در یک حوزه صحبت کنید نود نفر به شما می گویند من بهترینم!
بهترین یک صفت تفسیری است که فقط یک نفر میتواند بهترین باشد.
چگونه همه می توانند بهترین باشند؟
اگر وارد بحث و یا اصطلاحا کل کل شوید یک چیزی را سند میکند.
مثلا می گوید من بهترین روش ساخت را دارم.
کسی دیگر می گوید من بهترین مواد اولیه را دارم.
یکی می گوید من بهترین بستهبندی را دارم.
خلاصه یک چیزی را ملاک می گیرد و بعد آن چیز را مهمترین ملاک می گیرد و می گوید من بهترینم و شما این مورد را تقریبا از همهی تولیدکنندهها میبینید.
شما با کشورهای آفریقایی مذاکره کنید و در شرق آفریقا با سومالی ها مذاکره کنید.
آنها می گویند ما مهمترین کشور شرقی هستیم.
اصلا می گویند کشورهای شرق زیر نظر ما بودند و بعدا به وجود اومدند.
با کنیاییها که صحبت میکنیم.
می گویند ما فاب منطقه هستیم و همهی اتفاقات شرق و مرکز آفریقا ازکنیا می افتد.
عین این جملات را تانزانیاییها هم می گویند.
می گویند ما در شرق مهم هستیم.
در غرب ساحل عاج معتقد است که مهمترین است و سنگال همین اعتقاد را دارد و مالی هم همین اعتقاد دارد و خلاصه با هر کسی در جلسه بنشینید او این نظر را به شما می دهد.
حال با این نظرات چه کنیم؟
اولین موضوعی که وجود دارد این است که چه کسی نظر میدهد؟
یعنی اینکه یک زمانی شما با مثلا مسئول تجارت ایران با آفریقا جلسه رفتید بعد او می گوید مهمترین کشور در آفریقا مثلا نیجریه است.
به حرف او می توان کمی اعتماد کرد.
چون این آدم کل آفریقا در دستش است و همهی ظرفیت و پتانسیل آفریقا را دارد و حالا می گوید نیجریه مهمترین است.
همه ظرفیت جنوب شرق آسیا را دارد حالا می گوید مثلا اندونزی از همه مهمتر است.
در اینجا کمی حرف قابل احترام و قابل اعتماد است.
پس ببینید کسی که حرف می زند چقدر ظرفیت دارد و اگر حرفی که میزند تمام ظرفیت خودش است و این حرف قرار نیست خیلی سند باشد.
یک بنده خدایی چند روز پیش صحبت میکرد و میگفت در اقتصاد این کار امکانپذیر نیست.
اگر قرار است انجام شود فقط این بخشش میتواند انجام شود.
اگر شرکت خودش را بررسی میکردی متوجه می شدید که آن بخشی که تایید داد تنها بخشی است که شرکت خودش انجام می دهد.
سایر بخشها را انجام نمی دهد و می گوید آن بخشها به درد نمیخورند.
من کوچک که بودم دوستی داشتم که در آن زمان پدرش سمند داشت و میگفت سمند بهترین ماشین است.
بعد که زانتیا خریده بودند میگفت زانتیا بهترین ماشین است و بعد از آن پارس خریدند میگفت پارس چقدر خوب است.
این اصلا کاری نداشت که خوب و بد چیست و آن چیزی که خودش داشت میگفت خوب است.
وقتی شما به یک جلسه ای که می روید یک سری دیتاهایی در جلسه میشنوید که باید فقط گوش بدهید و نباید بر اساس آنها برنامهریزی کنید و تصمیم بگیرید.
نباید واکنش نشان بدهید شما وقتی با یه مالیایی وارد جلسه می شوید اگر به شما گفت غرب آفریقا دست ماست شما بگویید قبول.
اگر شما بر اساس این حرف همه مشتری غرب آفریقا را کنار بگذارید و در مثلا مالی سرمایهگذاری کنید و فقط با مالی کار بکنید اشتباه کرده اید و اشتباه بدی هم کرده اید.
ولی در جلسه به شما گفته ما مهترین کشور غرب آفریقا هستیم شما هم بگویید بله.
اگر شما پیش یک تولیدکننده رفته اید و او بگوید من بهترین تولیدکننده هستم.
شما فقط با او کار کنید اشتباه کرده اید و اگه تایید کردید ولی با بقیه هم کار کردید کار درستی انجام دادید.
امروز حرفم با شما این است که دیتاها را از همه بشنوید و اولا بررسی کنید که این کسی که حرف می زند و این چیزی که می گوید خوب است یا بد و صرفا توان خودش است یا توان دیگری هم دارد و نظر می دهد.
آن مثال ماشین را به یاد بیاورید.
زمانی که چهار ماشین در پارکینگ دارد می پرسی کدام خوب است می گوید فلان ماشین در این زمان می شود به حرفش اعتماد کرد چون سه ماشین دیگر در پارکینگ بود ولی کسی که فقط یک ماشین در پارکینگ دارد این شخص دیگر نمیتواند نظر بدهد که این بهترین هست یا نه و چون ممکن است نظرش مغرضانه باشد.
نمی گویم هدفش بد است و این شخص فقط سطح سوادش، سطح آگاهی و سطح توانمندی او همین قدر است و تا همان جایی که هست از او توقع داشته باشید.
پس این مسئله را دقت کنید وقتی وارد جلسه می شوید و کسی می گوید ما مهمترین کشوریم، بله ولی ما واکنشی نداریم.
من بهترین تولیدکننده هستم.
بله ولی من واکنشی ندارم.
من فلانم بله ولی من واکنشی ندارم.
اقتصاد پر از این بهترینها، مهمترینها و تاثیرگذارترین هاست.
که نمی شود این همه زیاد باشد و پس جایی از کار می لنگد شما باید دقت کنید که با دیتاهای غلط و ادعاهای غلط، تصمیمات غلط نگیرید.
موفق و موید باشید.
یا علی خدانگهدار