مدیریت امام حسین در عاشورا
با مطالعه سرگذشت اما حسین (ع) به وضوح می توان مدیریت علمی فرهنگی انسانی و دینی را در اعمال و کردار ایشان دید . واقعه عاشورا بزرگترین مدیریت جهان است که از کمتر کسی در آن شرایط بر خواهد آمد .
ماجراى کربلا را حضرت آدم (علیه السلام) خبر داشت، انبیاء خبر داشتند پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داشت ماجرایى است که محور همه مصیبتهاست بزرگان و اولیاء هر وقت سختى بهشان مىآمد مىگفتند: درست است که مشکلات زیاد است اما «لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه» هیچ روزى مثل روز تو نیست. حرکت امام حسین (علیه السلام) را آقایانى که در دانشگاه مدیریت مىخوانند حرکت امام حسین (علیه السلام) را مىشود یک رساله ازش درآورد به نام مدیریت کربلا چون همهاش از زاویه شهادت بحث شد اصلاً نه چگونه مدیریت کرد.
انحراف مسلمانان از خط مستقیم اسلام
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الّلهم صل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
ماجراى کربلا را حضرت آدم (علیه السلام) خبر داشت، انبیاء خبر داشتند پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) خبر داشت ماجرایى است که محور همه مصیبتهاست بزرگان و اولیاء هر وقت سختى بهشان مىآمد مىگفتند: درست است که مشکلات زیاد است اما «لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه» هیچ روزى مثل روز تو نیست. حرکت امام حسین (علیه السلام) را آقایانى که در دانشگاه مدیریت مىخوانند حرکت امام حسین (علیه السلام) را مىشود یک رساله ازش درآورد به نام مدیریت کربلا چون همهاش از زاویه شهادت بحث شد اصلاً نه چگونه مدیریت کرد.
این مدیریت خیلى مسئله مهمى است که اصلاً مدیریت کربلا را بگوئیم. اجازه بدهید من امام حسین (علیه السلام) را توى این چند دقیقه در این زاویه مطرح کنم؛ خط مستقیمى را اسلام طرح کرد، ماشین را هم پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) ساخت رانندهاى را هم در غدیرخم پشت او نشاند بنام امام على بن ابیطالب (علیه السلام) آمدند در مقابل غدیر سقیفه را راه انداختند راننده دیگرى نشاندند و على (علیه السلام) را کنار زدند بعد رانندهاى و بعد رانندهاى دیگر جورى شد که هرچه فاصله با پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) زیادتر مىشد فاصله خطها هم با اسلام زیادتر مىشد عین زاویه که هرچه منحرفتر مىشود فاصلهاش با خط اصلى بیشتر مىشود دهم هجرى پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) از دنیا رفت شصتم هجرى یزید به حکومت رسید ۵۰ سال فاصله توى این نیم قرن خیلى انحرافات پیش آمد خیلى، خلیفه پیامبر (صلى الله علیه و آله وسلم) شده بود یزید سگ بغل مىکرد، شراب مىخورد، عیاش بود، اصلاً عقیده نداشت. مىگفت: «لا خبر و لا وحى نزل» نه خبرى نه وحیى، منکر همه چیزى. دیگه قصه از سخنرانى گذشته بود. گاهى یه کسى با یک تذکر و تلنگر بیدار مىشود و گاهى باید یه چیزى را منفجر کرد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) دید دارد صحبت مىکند در طرف اثر نمىکند «فضرب على حرّه» زد توى گوش خودش تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سخنرانى زد توى گوش خودش، مردم دو زانو نشستند بفرمائید، چى مىفرمائید، یعنى بعضى وقتها تذکر، خودش را باید در شرایطى قرار بدهد که حواسها را متوجه خودش قرار بدهد. کشورهاى اسلامى در این ۵۰ سال به کجا کشیده شدند؟ پیرمردها که پیامبر را دیده بودند مرده بودند، نسل نو که آمده کار پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را ندیده بود سیمایى که بود هِى عوض شد این بلاد اسلامى است یزید در شام حالا من روى نقشه را تطبیق نمىکنم، فرض حساب مىکنیم یزید در شام به حکومت رسید نمایندهاى داشت به تمام نمایندگانش بخشنامه کرد از همه مردم بیعت بگیرید حکومت مرا قبول کنند به نفع یزید منتهى به فرماندار مدینه نوشت؛ تو خیلى کار به مردم مدینه نداشته باش تو جهت روى شخص امام حسین باشد تو از او بیعت بگیر مردم آسان است.
امام حسین (علیه السلام) در مسجد پیامبر نشسته بود آمدند گفتند فرماندارى شما را مىخواهد امام حسین (علیه السلام) فرمود: معاویه مرده پسرش حکومت را دست مىخواهند مرا ببرند فرماندارى بیعت بگیرند به ۳۰ هزار نفر از این جوانهاى حزب اللهى گفت: شما پاسدار شوید دور خانه و کاخ، دارالعماره مثلاً کاخ که نبود؛ محل حکومت فرماندارى، اگر از آنجا فریاد کشیدم شما بریزید تو که یک بار مرا توى یک اطاق نکشند اگر بناست کشته شوم یه جورى کشته شوم که رژیم را، از اینجا مدیریت شروع مىشود ۳۰ نفر جوان مسلح امام حسین (علیه السلام) فرمود مواظب من باشید. اینجاست که مىپرسند که در صدر اسلام هم پاسدار بوده؟ بله پاسدار بوده خود امام حسین (علیه السلام) فرمود شما باشید، چون اگر بناست امام حسین (علیه السلام) از شهادت نمىترسد، از اینکه از شهادتش سوء استفاده نشود. اگر بناست یک لامپى بزنیم چرا در کوچهاى بزنیم که یک خانه داشته باشد توى یک خیابان شلوغ بزنیم که میلیونها آدم از نورش استفاده کنند خیلى خوب
ایستادگى امام حسین (علیه السلام) در برابر بیعت با یزید
امام حسین (علیه السلام) رفت فرماندارى گفتند: شما باید بیعت کنى فرمود که: من بیعت نمىکنم خلاصه بگو، مگو، شلوغ شد، فرماندار هم یه خورده جاخورد تشرى امام حسین (علیه السلام) زد، تو از من به نفع یزید یه خورده سر و صدا که بلند شد مثل اینکه دیدند نه مثل اینکه امام حسین (علیه السلام) آماده باش است على اىّ حال گفتند: باشد یکى هم اونجا گفت: بابا باید بیعت بگیرى امام حسین برود دیگه دستت بهش نمىرسد، به هر حال آمد امام حسین نگفته رفت مکه، خوب نگفته رفتن خود یک درس است، مسئلهاى است. مثلاً حساب کنید یه مرتبه مردم مىبینند که امام (ره) در جماران نیست. مثلاً مقام معظم رهبرى پیداش نیست یه آدمى که همه او را مىشناسند مىبینند نیست این خودش ایجاد موج مىکند. ایجاد موج، حالا سیاسى یا مدیریتى مىخواهید بگوئید هرچه مىخواهید تحلیل کنید. نگفته رفت و مردم پاشدند گفتند: امام حسین (علیه السلام) نیست به شما نگفت، گفتند یه خبرى است، آن ۳۰ نفرى که همراه خود برده بود، آنها گفتند از پریروز هرچه بوده معلوم مىشود مىخواستهاند از امام بیعت اجبارى بگیرند. رها کرده رفته مکه، حالا چرا مکه؟ مکه یک آیه داریم «من دخله کان ءامنا» یعنى هرکس داخل مکه شد جانش در امان است
حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه
یعنى حتى اگر یک قاتلى را مىخواهند بگیرند فرار کرد رفت مکه، در مکه نمىشود او را کشت، یعنى مجرم هم اگر رفت مکه نباید به او کارى داشت. بله مىشود آب و برق او را قطع کرد که مجبود شود از مکه بیرون بیاید، آن وقت او را بگیریم، تا مادامى که در مکه هست، این خود یکى از امتیازات اسلام است. من گاهى چون سفرهایى مىروم خارج، هفتاد تا کمال پیدا کردم که در هیچ دینى نیست. یکى از آن کمالات این است که توى هیچ مکتبى نیست. در اسلام منطقهاى بنام مکه که در منطقه امن است. براى هرکس که علیه هر رژیمى مىخواهد فریادى بزند کسى حق تعرّض ندارد.
یعنى یه جایى باشد که مردم بتوانند ناله خودشان را بزنند و جالب این است که همه پولدارهاى زمین واجب است بروند مکه و مکه هم کسى حق اعتراض ندارد یعنى همه آن هایى که مىتوانند بروند، بروند و هرچى نعره دارند اونجا باید بتوانند. منتهى عمل نمىشود. والا اگر آدمهاى مستطیع بروند و فریاد بزنند خیلى از طاغوتها مىروند روى هوا، کار نداریم. کى وارد مکه شد؟ سوم شعبان، ۲۷ روز به ماه رمضان، ایستاد تا ماه رمضان، ۳۰روز هم ماه رمضان ایستاد، شوال و ۳۰ روز هم شوال و ۳۰ روز هم ذى القعده و ذالحجه تا هشتم، حالا ۳۰ کم یکها را کار نداریم که ممکن است یک ماه ۲۹ روز باشد، از ۲۷ روز مانده به ماه رمضان تا شب عید قربان چند روز؟ هشت و هفت پانزده ده بر یک چهار و هفت و ۱۲۵ روز ایستاد چه مىکرد چون منطقه امن بود گروه گروه مىآمدند دیدن امام حسین (علیه السلام) مىگفت: فهمیدید چه شد؟ معاویه رفت، یزید حکومت را گرفته مىشناسید یزید چه کسى است؟
شروع کرد مکه را گروه گروه با مردم صحبت کرد، مردم مکه خوب پخت که یزید لیاقت رهبرى امت اسلامى را ندارد، مردم مکه روشن شدند. ها اینجا سفید شد. مدینه هم که نگفته رفت ول وله انداخت آنجا را روشن کرد یعنى مردم مدینه یه مرتبه دیدند آقا نیست فهمیدند فرماندارى فشار آورده گفتند: حالا که آقا جانش در خطر است بالاخره مردم مدینه یکدست شدند در مکه هم ۱۲۰ روز ایستاد مردم را پخت حالا این کشورهاى تاریک را باید روشن کرد. چه جورى روشن کنیم شب عید قربان از همه دنیا حاجى مىآید مکه، حاجى، حاجى، حاجى، از همه مناطق حاجى آمد همه که آمدند امام حسین (علیه السلام) رفت بیرون، باز در بیرون رفتنش یه چند تا اصل را مراعات کرد، نکتههاى مدیریتى اینجاست؛ ۱- روز رفت، روز هشتم، مىتوانست شب برود که کسى او را نبیند. ۲- از وسط جمعیّت رفت تا ببینند او را که کجا مىرود، مىتوانست از آن پشتها برود.
۳- کاروان راه انداخت، با قافله رفت، چون اگر یک نفر سوار اسب باشد برود نمىفهمند اما وقتى کاروان مىرود مىگویند کجا؟ ۴- سوار شد، اگر پیاده باشد مشخص نیست. ۵- هرکجا هم ایجاد سؤال مىکردند ما داریم مىآئیم شما چرا مىروید، سخنرانى و افشاگرى مىکرد. مگر خبر ندارید معاویه رفته یزید یه همچنین شخصى. اگر رهبر مسلمانها یزید باشد باید فاتحه اسلام را خواند «و على الاسلام السلام» خیلى شعار قشنگى است. چنا شعار دارد امام حسین (علیه السلام) مىفرماید: «مِثلى» اى را همه مسلمانها حفظ کنند. شعار ۲ کلمهاى است. «مثلى لا یبایع مثله». نگفت «انا لا یبایع یزید» اگر این را مىگفت: مىگفتند اون پسر پیامبر است یک وظیفه شخصى دارد.
نگفت من فرمود مثل من یعنى شما هم اگر خون حسین درست باشد، کسى که مثل حسین باشد، نباید بیعت کند با کسى که مثل یزید باشد. نگفت من با یزید تا بگویند قصه شخصى است. فرمود مثل من با او. ممکن است یزید نباشد ولى مثل او همیشه هست. آدمهاى هرزهاى که مثل یزیدند و آدمهاى حزب اللهى که مثل امام حسین اند. حزب اللهى زیر بار هرزه نباید برود «مثلى لا یبایع مثله» یعنى قصه مکتب است، قصه شخص نیست که بگویم من زیر بار او نمىروم.
این مطلب چه اندازه برایتان مفید بوده است؟
میانگین امتیاز
۵
/
۵ تعداد رأی:
۱
💎 ۹ دهم ثروت در تجارت است💰