یادداشت اول
نویسنده: سید یعقوب شاه سادات، کابل، افغانستان 🇦🇫، فارسی دری، T.me/sadat_ARAD
تجارت آفرینشی است که از قرن ها مردم را به یکدیگر پیوند می دهد و ارتباطات بین فرهنگ ها و جامعه ها را تقویت می کند.
در این دنیای رونده، تجارت نه تنها راهی برای تبادل اشیاء و خدمات است بلکه فرصتی برای آشنایی با فرهنگ ها و زندگی های مختلف می باشد.
از تجربه خودم برایتان بگویم که من حدود سه هفته می شود که از طريق آراد برندینگ با ده ها شخص ایرانی آشنا شدم و خود را جزئی از خانواده آراد احساس می کنم.
تجارت همچون رودخانه ای پر آب که از کوهستان به دریا می رسد جریان زندگی را به سمت پیشرفت و رونق هدایت می کند.
در این جاده پر پیچ و خم، کسانی که با شجاعت و هوشیاری قدم بر می بردارند به سرعت به اهداف خود نزدیک تر و در مسیرشان آگاه تر می شوند.
تجارت به مثابه گل های زیبا در باغ بهاری، رنگ و بوی زندگی را به اطراف ما می آورد و باعث شادی و شادمانی در دل های ما می شود.
از این رونق و زیبایی تجارت همه ما بهره مند هستیم و از آن لذت می بریم.
به همین خاطر تجارت را به عنوان یک هنر زندگی محسوب می کنم که باعث رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی ما می شود.
این هنر زیبا با تلاش، صبر، بردباری و کار می تواند به یک داستان پیروزی و موفقیت تبدیل شود.
یادداشت دوم
سلام و نور
می خواهم خاطره ای را با شما به اشتراک بگذارم که حاوی پیامی تامل برانگیز است.
از اینکه با صبر و حوصله این یادداشت را تا انتها می خوانید از شما سپاسگزارم.
من تقریبا تردد زیادی به تهران دارم چون دخترم در تهران سکونت دارد اینبار وقتی برای حضور در نمایشگاه اکسپو به تهران آمدم نوه ۶ ساله من امیر طاها مرا به یک بازی دعوت کرد که خودش به تنهایی آن را طراحی کرده بود.
گفت که می خواهد در نقش یک خریدار با من تماس بگیرد و من هم بعنوان یک تاجر کفش و صندل پاسخگو باشم.
سپس با یک گوشی موبایل با من تماس گرفت.
مکالمه یا به عبارتی مذاکره من و نوه ام کاملا فی البداهه در این بازی جذاب:
امیر طاها: سلام خانم قلی زاده
من: سلام وقت بخیر، بفرمایید.
امیر طاها: شما تاجر کفش و صندل هستید؟ شماره شما را در سایت پیدا کردم.
من: بله ممکنه لطفا خودتان را معرفی کنید.
امیر طاها: من ترابی هستم.
من: خوشبختم آقای ترابی، دقیقا چه نوع کفشی مد نظر دارید؟
امیر طاها: آیا مجموعه شما در زمینه کفش ورزشی هم فعالیت می کند؟
من: بله ما در حوزه همه نوع کفش فعالیت داریم.
امیر طاها: من می خواستم کفش ورزشی تخصصی فوتبال سفارش بدم.
من: چه عالی! در خدمتم.
امیر طاها: شما اسم من رو نمی پرسید؟
من: ولی شما خودتون رو معرفی کردید.
امیر طاها: گفتم اسمم خانم!
من: خب لطفاً اسمتان را بفرمایید.
امیر طاها: من مهدی ترابی هستم، بازیکن تیم پرسپولیس!
من: وااای! آقای ترابی خوشحالم که با شما صحبت می کنم.
باعث افتخاره که شما مجموعه ما را برای سفارش کفش ورزشی انتخاب کردید.
امیر طاها: خواهش می کنم من شماره واتساپ مربی، آقای یحیی گل محمدی را برای شما می فرستم.
شما عکس، فیلم و مشخصات کفش ها را برای ایشان ارسال کنید تا در صورت موافقت با شما قرارداد ببندیم.
من: بله حتما، آقای ترابی عزیز.
انشاالله در صورت توافق بتوانیم در زمینه تامین کفش ورزشی تیم پرسپولیس با شما همکاری داشته باشیم.
این بازی کودکانه حاوی پیام هایی برای من بود.
اول اینکه بچه ها چقدر خوب رفتار اعضای خانواده را زیر نظر میگیرند و اعمال آنها را آنالیز می کنند و در نقش آنها فرو می روند.
پس ما می توانیم با آموزش های غیر مستقیم، ذهن بچه ها را با مفهوم تجارت درگیر کنیم تا در مورد آن فکر کنند.
اینکه امیر طاها من را بعنوان یک تاجر کفش و صندل پذیرفته بود برایم خیلی جذاب بود.
دوم اینکه من باید حوزه کارم را گسترش داده و در زمینه کفش بویژه کفش ورزشی هم فعالیت کنم.
سوم این سوال امیر طاها ذهنم را درگیر کرد که «آیا مجموعه و مرکز شما در زمینه کفش ورزشی ....؟»
پس من باید عضو یک مجموعه باشم !!!
با توجه به صحبت های استاد تالیا در مورد ضرورت تیم سازی، بارها به این موضوع فکر کرده بودم اما با این بازی کودکانه مفهوم تیم در ذهنم برجسته شد.
من به لطف خدا در حال حاضر عضو یک تیم ۹ نفره از تاجران فعال و با انگیزه از شهرهای مختلف و با محصولات متنوع هستم که با هم در راستای هدفی مشترک با تلاشی مضاعف فعالیت می کنیم و در همین مدت کوتاه شاهد خیر و برکت آن بوده ایم.
من بارها این حدیث زیبای امام علی علیه السلام را در ذهن خود مرور می کنم که می فرمایند: «بشنو، بفهم، باورکن، به کار ببند تا رستگار شوی»
یادداشت سوم
نویسنده: محمد صابری، قم، ایران 🇮🇷، فارسی، t.me/MOhaMad_saa
در این دوره بد اقتصادی که همه انرژی منفی و نا امیدی را در سطح جامعه پمپاژ می کنند و از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند، مجموعه ای مانند آراد به مردم دلگرمی می دهد و با دادن انرژی مثبت و حال خوب به فکر اصلاح وضعیت اقتصادی مردم است.
همچنین مردم را با شغلی پرسود و درآمد بالا مانند تجارت آشنا می کند و برای این کار طرح های بسیار مفید و کاربردی دارد که می تواند کمک مردم باشد و چون شغل خودشان تجارت است، زیر ساخت های لازم برای تجارت را دارند.
آراد می تواند هر فردی که می خواهد وارد تجارت شود را راهنمایی کند و زیر ساخت های لازم برای تجارت را در اختیارش قرار دهد.
به نظر بنده، باید کل این ساختار را طلا گرفت و قدردان زحماتشان بود، چون هدفی بسیار بزرگ که اصلاح وضعیت اقتصادی کشور هست را در سر دارند و برای آن تلاش بی وقفه انجام می دهند.
به امید موفقیت این ساختار بزرگ
یادداشت چهارم
با یاد خدایی که ما را آفرید و به هر کدام از ما فطرت و ذاتی از خودش داد.
امروز می خواهم در مورد ارتباطات صحبت کنم.
هیچ کس نمی تواند در این دنیای بزرگ و زیبا به تنهایی به زیستن ادامه دهد.
انسان مانند برخی از حیوانات همچون مورچه که به صورت اجتماعی زندگی می کند نمی تواند تنهایی به زیستن خود ادامه دهد.
چون هر انسان بعد از هوا نیاز به غذا دارد که با کمک کشاورز، باغبان، نانوا و غیره تهیه می شود و به دست ما انسان ها می رسد.
انسان نیاز به عشق و محبت دارد نیاز به کسانی دارد که بتواند با عشق آن ها زندگی کند و انگیزه ای برای زیستن داشته باشد.
خداوند مهربان ابتدا خانواده و در ثانی اجتماع را برای او قرار داده است که خانواده به دو نوع فامیل نزدیک و دور و اجتماع هم به دوستان، همکاران و آشنایان تقسیم می شود.
اگر بخواهیم در مورد ارتباط صحبت کنیم، خودش تبدیل به کتاب می شود.
من نیز در شهری که زندگی می کنم غریب و تنها هستم و با دوستان و همکاران ارتباط بسیار خوبی دارم که اول خدا بعد هم آنها را در راه موفقیتم سهیم می دانم.
البته باید گفت که انسان نمی تواند با هر کس به دوستی و رفاقت بپردازد و همانگونه که استادان گفته اند باید اطراف خود را با انسان های موفق و مثبت پر کنیم.
و حرف آخر با ارتباطات صحیح در کار و زندگی خود موفق خواهید شد انشالله اگر خدا بخواهد.
با احترام