چرا عده ای در صادرات موفق نمی شوند؟ + صوتی

? رمز موفقیت بر ملا شد! ? چرا عده ای موفق نمی شوند؟ وقتی ما این موضوع را بررسی می کنیم می بینیم دو گروه وجود دارند: ? گروهی که در تجارت موفق شدند ? و گروهی که موفق نشدند [remusics src="https://s3.eu-1.blufs.ir/aradbranding-fa-wp-content/uploads/2021/08/5204.mp3" pic="https://s3.eu-1.blufs.ir/aradbranding-fa-wp-content/uploads/2021/09/TZiarkolaei-1-min.jpg" desc="علت عدم موفقیت بعضی در صادرات" title="استاد زیارکلائی"] [av_notification title='' color='green' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] یک جمله را از ما زیاد شنیده اید که مولا علی(ع) می فرماید:«بشنو، بفهم، باور کن، به کار ببند تا رستگار شوی» [/av_notification] ? «بشنو» عامل اول در رابطه با موفقیت و رستگاری بحث «شنیدن» است متاسفانه افرادی که موفق نمی شوند آموزش ها را نمی بینند یا نمی شنوند یا فایل های ما به آنها نمی رسد یا اگر می رسد گوش نمی دهند. این عامل اصلی این است که شما در کسب و کار و تجارت خودت موفق نشوی تفاوتش این است که وقتی ما یک فایل می گذاریم یک «بازخورد» دارد یعنی وقتی یک پشتیبان یک فایلی برای شما ارسال می کند می بینیم به دو گروه تقسیم بندی می شوید: ? گروهی که فایل را گوش می دهید و بعد مثلاً حرف دارید یعنی وقتی آدم یک فایلی را گوش می دهد ذهنش درگیر می شود می گوید اینجا مثلاً استاد چه می گوید چرا من متوجه نمی شوم. چرا ذهن من آن را قبول نمی کند؟ یا ان را قبول می کند؟ یعنی باید یک بازخوردی داشته باشد که من در رابطه با آن فایل نظری بدهم. وقتی من حرفی ندارم یعنی من آن فایل را به خوبی من گوش ندادم و الّا محال است یک صحبتی با شما بشود سپس سؤالی برای شما پیش نیاید. اصلاً چنین امکانی وجود ندارد پس ما بالطبع می فهمیم کدام افراد هستند که فایل های ما را با دقت گوش می دهند و چه افرادی فایل های ما را گوش نمی دهند. ما در «سامانه ارتباط با مشتری CRM» خودمان، در بانک اطلاعاتی خودمان می آییم مشتری مداری می کنیم و مشتریان خودمان را تفکیک می کنیم: ? مشتری هایی که دل به کار داده اند و به صحبت های ما و سایر مدیران گوش می دهند ? و مشتری هایی که برای آنها اهمیت ندارد یا فعلاً به هر دلیلی آن فرد می گوید من وقت نمی کنم آموزش ببینم. گام اول کار قسمت «بشنو و شنیدن» است آنهایی که می شنوند بازخورد دارد برایشان سؤال بوجود می آید می آیند از پشتیبان شان سؤال می پرسند یا از مشاوره تجاری خودشان ... ? «بفهم» گام دوم فهمیدن و «متوجه بودن» است، طرف می شنود می فهمد استاد چه می گوید در فایل ها و «آنهایی که آن را درک می کنند ادامه می دهند» آنهایی که درک نمی کنند و یک موضوعی را نمی فهمند باز برای آنها سؤال بوجود می آید در این قسمت که اینجا منظور چیست؟ من براین باورم آیا باور من درست است؟ غلط است؟ من را راهنمائی کنید یعنی باز «یکسری سؤال ها و بازخورد ها در گام دوم بوجود می آید.» ? «باور کن» ? بعضی ها هستند باور می کنند و بالطبع چون باور کرده اند در گام بعدی آماده اجرا شده اند. ? اما اگر کسی در این قسمت یعنی شنیده و فهمیده اما «باور نکرده» که از این طریق می تواند مشتری داشته باشد، بفروشد در آمد بدست بیاورد. در ذهن خیلی ها اینگونه است که یعنی با تولید محتوا مشتری می آید؟ یعنی با همین شبهه و سؤال خودشان از خودشان می پرسند و خودشان هم پاسخ می دهند «نه نمی آید» و بالطبع تولید محتوا روی سایتشان انجام نمی دهند و در نتیجه در انتها چه اتفاقی می افتد؟ آن قسمت «رستگاری» بخشی که باید مشتری بیاید نمی آید. چون شما این قسمت را انجام ندادید. شاید شما دوستانی در آراد داشته باشید می بینید بعضی ها می گویند ما موفق شدیم بعضی می گویند ما موفق نشدیم و من دارم عوامل موفقیت و عدم موفقیت را امروز برای شما باز می کنم که بفهمید آنهایی که موفق می شوند عاملش همین است. «می شنوند، می فهمند باور می کنند، اجرا می کنند به کار می بندند؛ در نتیجه خروجی می گیرند»  اما آنهایی که موفق نمی شوند در یکی از این گام هایی که می گویند متوقف شده اند یا در قسمت «شنیدن» یا در بخش «فهمیدن» یا «باور کردن آن» یا اجرا کردن آن. در یکی از این چهارگام توقف ایجاد می شود و باعث می شود که فرد موفق نشود. عزیزان من دقت کنید «موفقیت» خیلی ساده است بخصوص در آراد که شما کلّی مربی دارید که بصورت کاملاً رایگان اطلاعات خودشان را در اختیار شما می گذارند و حیف است از چنین فضا و فرصتی استفاده نکنید و یک چندسالی بگذرد و بعد بروید دورهای خودتان را بزنید و بگویید ای کاش من سه سال پیش، هرچه آنجا مربی ها می گفتند من انجام می دادم. یک سال دیگر بگویید ای کاش .... این ای کاش ها هزینه است شما باور تان نمی شود خیلی از قدیمی های آراد که سال 92 یا 93 شروع کرده اند با چیزی حدود شاید 10 – 20 هزارتومان یا 50 هزار تومان طرف آمده بود و برندسازی را شروع کرده بود. امروز کسی بخواهد «برندسازی» را آغاز کند حداقل 10 میلیون تومان 15 میلیون تومان، 20 میلیون تومان حداقلش باید پرداخت کند. 50 هزار تومان کجا؟ 20 میلیون تومان کجا؟ زمان را از دست ندهید آنهایی که بخصوص «موفق نشده اند» یا از وضعیت زندگی خودشان راضی نیستند. زمان خیلی مهم است شما در هر لحظه می توانید در آمد داشته باشید و هر لحظه ای که در آمد بدست نیاورید دارید ضرر می کنید شاید این ضرر دیده نشود افراد معمولی و عادی ضرر را در چه می بیننند؟ «در اینکه پولی به دست آورده باشند و پول خودشان را از دست بدهند» اما حرفه ای ها برعکس فکر می کنند: [av_notification title='' color='red' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] «حرفه ای ها در بازی در نوک حمله بازی می کنند یعنی اگر توپی به دستشان برسد و توپ را گل نکنند یعنی ضرر» [/av_notification] اما تازه کارها گل که می خورند می گویند «ما ضرر کردیم؛ ما باختیم» حرفه ای ها فرصت هایی که به دست آورده اند را اگر تبدیل به پول نکنند و اگر آن توپ ها را گل نکنند ضرر کرده اند. اکنون نگاه کن سیستم بدنی شما یعنی طرز فکرت جسم شما، عقل شما، سیستم تدافعی است دفاعی بازی می کند یا حمله می کند؟ «سیستم ما در آراد حمله است یعنی تحت هیچ شرایطی دفاع نمی کنیم» یعنی حتی موقع گل خوردن هم باشد دفاع داریم اما تدافعی بازی نمی کنیم و در «لاک دفاعی» فرو نمی رویم. همیشه و در هر حالتی تهاجمی بوده و برای پیروزی بازی می کنیم. اما اکثر افرادی که در زندگی خودشان موفق نیستند اگر شما بروید، وارد شوید و نگاه کنید زندگی «دفاعی» دارند. یعنی پولی که بدست می آورند پول دفاعی است، پول را ذخیره و پس انداز می کنند اگر مشکلی خورد پوله در آنجا بکار بیاید. اما ما اینگونه زندگی نمی کنیم بارها می گوییم پول را باید در کسب و کار خرج کرد در آمد بیشتر داشت نه اینکه پول را راکد کرد، در بانک نگهش داشت دولت ما خیلی وقت ها تلاش کرده که سود بانکی را بیاورد پایین و هر کاری کند که مردم پولهای خودشان را در بانک نریزند و در کسب و کار خودشان بریزند اما چون مردم مربی ندارند و نمی دانند باید با پولشان چکار کنند؟ متاسفانه همیشه شکست می خورن یعنی تهش به یک سرمایه گذاری می رسند که بانک باشد، یا انتهایش به بور می رسد که در هر حالت شکست است.یعنی تورم باعث می شود که آن فرد شکست بخورد یعنی نمی آید خودش با پولهای خودش کار کند دارد تلاش می کند که گروهی که اصلاً شناخته شده نیستند بانکی که اصلاً نمی دانیم چگونه دارد سرمایه گذاری می کند از چه مسیری و با یک درصد خیلی مشخص و شفاف ماهیانه یک عددی بگیرم یا در بورس به همین شکل. اما زمانی که متوجه می شوی که کسب و کار چگونه است؟ خودت در دل کار و در بازی وارد می شوی و کار می کنی یا افرادی که حتی وقت ندارد یعنی من بگویم بهانه آنها این است که وقت ندارند می آیند پولهای خودشان را به افرادی می سپارند که آنها متخصص هستند یعنی می شناسند آن افراد چه کسانی هستند. یک شخصیت مجازی و غیر واقعی نیست این فرد یعنی این شخص جود دارد می توان با او ارتباط برقرار کرد نه بورس که معلوم نیست پول ما کجا می رود و چه کار باش می کنند؟ این را خیلی دقت داشته باشید که ? یا خودتان پولهایتان را درست سرمایه گذاری کنید و درست پیش روی کنید تا موفق بشوید در کسب و کاری که برای خودتان ایجاد می کنید ? یا اینکه باید به فردی بسپارید پولهای خودتان را تا برای شما کار کند که نسبت به آن فرد یا مجموعه شناخت داشته باشید این را بارها تاکید می کنم افرادی که شکست می خورم از همین قسمت است. یعنی چون سیستم ذهنی آنها تدافعی است نمی تواند حمله کند و هر لحظه ممکن است گل بخوریم چون اصلاً ما فرصت و فضایی برای گل زدن و موفقیت نداریم اگر بخواهید این سیستم را در زندگی شخصی خودتان یعنی اگر کارمند هم هستید به همین شکل یا هر شغل دیگری دارید اگر بخواهید با این مُدل زندگی کنید هر لحظه باید استرس و اضطراب داشته باشید که من کی شکست می خورم؟ چون همه اش دارید دفاع می کنید مگر می شود تیمی باشد که بخواهد همه اش دفاع کند و انتظار داشته باشد که گل نخورد بالاخره یک روزی گل خواهد خورد. اما گل می زند خیر چون سیستم را تدافعی بسته ما اصلاً انتظاری نداریم که بخواهد گلی بزند. اگر بخواهید صحبت من را بیشتر درک کنید بروید بازی فوتبال «ایران و آرژانتین» را ببینید در آن بازی تیم ایران کاملاً تدافعی بازی می کند و هی دفاع می کند که فقط گل نخورد و می بینید حریف این موضوع را می فهمد و می گوید اگر قرار است اینگونه بازی کنید من در دقیقه انتهایی گل را میزنم که دیگر بازی تمام شده باشد دیگر مارا با دفاع کردن خسته نکنید. و این اتفاق می افتد و چه حادثه بدی است همه امید ها در آن لحظه نا امید شود وقتی تو در انتهای بازی خودت گل می خورید دیگر تمام شده و فرصتی ندارید که بلند بشوید. فرصتی نداری که بخواهی گل بزنید. اما چرا این اتفاق افتاد؟ چون زمان را فقط خواستیم تلف کنیم با سیستم دفاعی زمان تلف شده و هدر رفته  رسیدیم به دقیقه 90 حالا گل می خوریم دیگر زمانی نداریم. «دیگر نمی توانیم از جایمان بلند بشویم» متاسفانه این سیستم را من به خیلی از  شما پیشنهاد نمی کند و متاسفانه همه افرادی که شکست می خورند «دقیقاً استراتژی تدافعی در زندگی آنها است که ریسک نمی کنند و هیچ وقت دل به کار نمی دهند و همیشه مدل فکری آنها این است که ما دفاعی بازی کنیم.» امروز خیلی از شما فرصت دارید هنوزم که هنوز است فرصت دارید که به زندگی خودتان تغییر بدهید با یک مربی خوب، با یک اصول درست و مشخص اما نکته کجاست؟[av_notification title='' color='blue' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] نکته «عقل و ذهن ماست» شما برای کسب و کار خودتان باید آموزش ببینید اگر قرار است خودتان پروژه خودتان را بدست بگیرید. [/av_notification] نیاز هست فنّ بیان خوبی داشته باشید نیاز هست تمرین کنید فایل های صوتی بسازید خیلی ها می گویند ما چه بسازیم؟ بروید محتواهایی درباره کسب و کار خودتان مطالعه کنید و صدای خودتان را ذبط کنید اصلاض می توانید بدون تُپُق زدن یک نفس صحبت کنید؟ یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه ... 10 دقیقه چقدر می توانید صحبت کنید «بدون اینکه از روی نوشته ای را بخواند.» با اطلااعاتی که از قبل بدست آوردید بیاید صحبت کنید در رابطه با کسب و کار خودتان چند ساعت می توانید صحبت کنید. من یادم است در یک «کلاس آنلاین» بود چیزی حدود 4 ساعت من ضبط داشتم یک نفس داشتم صحبت می کردم و شاگران من خسته می شدند در کلاس و من مجبور بودم استراحت بدهم که بروند آب بخورند یک اتفاقی بیافتد که خسته نشوند و بتوانند بشنوند چون در آن جلسه نمی شد قطع بشود باید حتماً ادامه پییدا که من پیدا کردم. بیاید روی خودتان سرمایه گذاری کنید، یقیناً بهترین شیوهه مین است"که هرکسی روی خودش سرمایه گذاری کند یک کسب و کار خیلی خوب را می خواهد شکل بدهد.