علت فقر در جامعه به موارد زیادی بر میگردد که یکی از آنها صادقانه عمل نکردن در تجارت می باشد، به فرض مثال وقتی تجار یا تولیدکنندگان بزرگ در یک حوزه جنس هایشان در انبار می ماند و نزدیک به اد آنهاست تب تمام شدن آن را در بازار به راه انداخته و جنس خوب و بد را قاطی به خورد مردم می دهند.
دو علت فقر در جهان
امروزه به این نتیجه رسیده ایم که باید قیام اقتصادی کرد و از مجرایی که راستگویی ما معلوم شود. سوالی که پیش می آید این است که کدام مجرا؟ کدام مجرا به صداقت در نزد خدا و رسولش نزدیک تر است؟ این موضوعات را نیز برای ما روشن کرده اند. صحبت از تجارت بحث جدیدی نیست که به تازگی مد شده باشد. صحبتی است که خدا و پیامبرانش به آن امر کرده اند. خدا در قرآن به آن سفارش کرده است. جالب است "شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد: در بین تجارت ها کدام تجارت در نزد خدا محبوب تر است؟ فرمودند آن تجارتی که به خوراک مردم که به آن نیازمند هستند مربوط باشد." چرا؟ زیرا انسان می تواند در یک خانه ضعیف تر زندگی کند. انسان می تواند دو الی سه ماه با لباس پاره زندگی کند، اما آیا بدون غذا می شود زندگی کرد؟ پس تاجران روی آن چیزی که مربوط به امرار معاش مردم است کار کنند نه اینکه با اسم خدا وارد شود و جنس را بگیرد و احتکار کند. این را به ذهن بسپارید که بیشترین ضربه اقتصادی مردم در تمام مقاطع تاریخی، از دو موضوع بشر اتفاق افتاده است. یک سودجویانی با ایجاد جوی کاذب. آنچه از انتهای جنس های دسته دوم در کارگاه های خودشان داشتند وارد بازار می کنند و می فروشند.
سودجویانی با ایجاد جوی کاذب
مثلا جوی راه می اندازند که پیاز نیست. زیرا پیازهای فاسد در کارگاه هایشان وجود دارد. فکر می کنند که چطور می توان این پیازها را به مردم فروخت؟ پیاز های سالمی که در بازار وجود دارد را جمع می کنند. در این وضع مردم فکر می کنند که پیاز نیست. تا دیروز اگر مردم در ماه یک کیلو پیاز می خریدند، در این وضعیت هر کسی ۲۰ کیلو می خرد. در همین بین چون موجودی بازار از نیاز مردم کمتر است، پیازهای فاسد وارد میدان می شوند و چون مردم به ولع افتاده اند پیاز های فاسد را نیز همراه پیاز سالم خریداری می کنند. مثلا پیاز سالم به قیمت ۱۵ هزار تومان و پیاز فاسد به قیمت ۸ تومان معامله می شود. در حالی که تا دیروز پیاز سالم را کسی تا ۴ تومان هم نمی خرید. پیغمبر اسلام (ص) این افراد را مفسدان در زمینی که ریختن خون آنان حلال است، معرفی می کنند. چرا؟ زیرا به واسطه این عملی که انجام می دهد، چه مقدار از پول های مردم که از راه درست یا غلط به دست آورده اند را می گیرد و فقر را به جامعه تزریق می کند.
- بیشتر بخوانید: کسب درآمد دلاری
اگر فقر در جامعه زیاد شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فساد و فتنه ایجاد می شود. "إنّ لِکلِّ اُمّهٍ فِتنَهً، و فِتنَهُ اُمَّتِی المالُ" خداوند می فرماید: از تو درباره جنگ و قتل سوال می کنند بگو که امر سنگینی است. "وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ ۚ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ ۖ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ کَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ" سوره بقره آیه (۱۹۱) فتنه از قتل شدیدتر است. یعنی اگر کسی در بین مردم فتنه به پا کند، شدیدتر از کسی است که آدمکشی می کند. اگر در چرایی این مسئله سوال دارید باید بدانید که خدا فرمود: کسی که آدمکشی می کند تنها جانش را گرفته است و روحش را آزاد گذاشته است. خواه به خدا ایمان بیاورد یا به او منکر شود. اما کسی که فتنه را برپا می کند، روحش را از او می گیرد. در هزار کثیفی غرق می شود. روح الهی از جسمش خارج می شود. چون روح خدا از بین رفته است مانند مرده ای است که راه می رود. اگر جسمش الان نمیرد چند سال دیگر خواهد مرد.
بهره نبردن از استعداد خدادادی
مورد دوم؛ استعدادی که خدا داده است در مجرای غلطی به کار گرفته شد. مثلا انسان با داشتن پول چه قدم هایی می تواند بردارد؟ می تواند کارخانه احداث کند. تجارت راه بیندازد. بسیاری از کسب و کارها را انجام دهد. اما چون مردم نمی دانند که به واسطه سرمایه ای که دارند، پول بیشتری تولید کنند. نه صرفا تبدیل پول به پول بلکه قرار دادن سرمایه در کاری و پول بیشتری تولید کنند. از این استعدادی که دارند بهره نمی برند در نتیجه بانک با دادن سودهای ۱۴%، ۱۸%، ۲۰% سرمایه مردم را در اختیار می گیرد و همه مردم از این پیشنهاد استقبال می کنند. صادقانه یعنی چه؟ یعنی ما عرضه این را نداریم که یک میلیون تومان را در عرض ۳۶۵ روز به یک میلیون و دویست تومان تبدیل کنیم و به همین دلیل پول را در اختیار بانک قرار می دهیم. پس دلیل دوم این است که مردم پول در آوردن را بلد نیستند. سالها اجیر شدن را یاد گرفته است. یاد گرفته است در اداره کار کند تا آخر ماه حقوق دریافت کند. یک بخشی را خرج کند و بخشی را ذخیره کند. اگر بگوئیم این پول ذخیره ای را دوبرابر کن می گوید نمی توانم.
موجران
کسی که اجاره می دهد، دو معنا دارد: یا پول رهن را ندارد یا برعکس خیلی بیشتر از پول رهن را دارد. می تواند با پول بازی کند. دو گروه افرادی که خیلی پولدار هستند و یا خیلی فقیر هستند رهن نمی دهند. مابین این دو گروه همه دوست دارند که رهن بدهند. پس اگر مردم می گویند که دوست دارند رهن بدهند، یعنی پول دارند اما هوش، عرضه، راه و روشی که بتوانند یک میلیون را به دو میلیون تبدیل کنند را بلد نیستند. امام سجاد (ع) می فرمایند: "خدایا! من استغفار می کنم از این که یک استعدادی برای ملاقات با خودت و برای رشد در من قرار دادی اما من این استعداد را از بین بردم." شما هر اسم دیگری روی دین می توانید بگذارید. دین یعنی رشد کردن غیر آن می شود غی. "لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ" یعنی یک واژه ای به نام رشد داریم و یک واژه ای به نام غی به معنی بدبختی، بیچاره شدن. می فرماید:"اکراهی در دین نیست. راه رشد از راه بدبخت شدن تبدیل شده است. پس دین، راه رشد است. هر چیزی که غیر راه رشد باشد غیر دین می شود."