اگر بخواهیم درست مدیریت مالی و اقتصادی داشته باشیم اول باید درآمد و مخارجمان را محاسبه کنیم.
حالت اول اینکه خرج هایمان بیشتر از درآمدهایمان باشد که خدا به ما رحم کند.
می شویم فقیر و مردن چه بسا از زنده بودن راحت تر است.
حالت دوم هم اینست که درآمدهایمان بیشتر از خرج هایمان باشد می شود پس انداز.
تجربه ما از مدیریت مالی
اکثر ما انسان ها هر دو حالت را تجربه کرده ایم.
کمی فکر کنیم که اگر حالت دوم را درست استفاده می کردیم آیا ممکن نبود که به حالت اول نیفتیم؟
اکثر مردم وقتی که پولی بدست می آورند با آن پول چه می کنند؟
حالت های مختلف مدیریت منابع مالی
اکثرا از سه حال خارج نیست.
- اولین گروه می شوند کسانی که با آن خوشگذرانی می کنند.
یا اینکه سفری بروند.
یا عمل جراحی غیر ضروری انجام بدهند.
یا مدل های دیگر از این کارها.
- حالت دوم اینست که با آن گره های قبلی را باز می کنند.
قرض ها، وام ها، قبض ها و اجاره های عقب افتاده را پرداخت می کنند.
آنچه به کسی قول داده بودند که بخرند و نخریدند را می خرند.
گوشی و ماشینی که در حسرتش بودند را می خرند.
و امثال اینها.
- حالت سوم اینست که این پول را در بازار سرمایه به جریان می اندازند.
طلا و دلار و ماشین و مسکن و امثالهم می خرند.
در بورس، ارزهای دیجیتال و امثال اینها مشارکت می کنند.
و شبیه اینها.
فکری جدید در مدیریت منابع اقتصادی
در این مطلب قصد تخریب یا نقد هیچکدام از حالت های سه گانه بالا را نداریم.
هر کدام از آنها به جای خود محفوظ است.
چیزی که در مدیریت مالی و اقتصادی کم است را می خواهیم یادآوری کنیم.
هر کدام از ما آن پس انداز را از راهی بدست آورده ایم.
مثلا یکی بنایی کرده یکی نجاری کرده یکی کارمند بوده یکی تجارتی داشته و هر کسی به نوعی مسیری برای امرار معاش داشته است.
- سوال اینجاست که آیا شغل ما امکان ارتقا و رشد نداشته است که بخشی از پس انداز را برای رشد کاری مان بگذاریم تا به حالت نداری در آینده دچار نشویم؟
اگر ندارد که چه بد؟
واقعا کار کردن در راهی که رشدی در آن نیست عذاب آور است.
- جدای از رشدی که در ظرفیت آن کار باشد آیا امکان رشد در خود آن شخص نیست؟
به طور مثال مغازه دار است آیا نمی توانست روش های برخورد بهتر با مشتریان را یاد بگیرد و مثلا دوره ای برای بهتر ارتباط برقرار کردن با مردم ببیند؟
یا مثلا در شرکتی کار می کند و وظایفی به او سپرده شده است.
آیا نمی توانست برای رشد کارش و اینکه به او جایگاه بالاتری بدهند در دوره ای شرکت کند تا ارتقای شغلی یابد؟
- برخی کارها نیز جنبه گروهی دارد و او مدیریت آنها را بر عهده دارد.
مثل یک سرکارگر که چند کارگر زیر دست دارد.
آیا نمی توانست برای بهتر شدن کارگرهایش هزینه کند تا رشد کنند؟
سه سرمایه گذاری جدید پر سود و پر بازده
آنچه توصیه آراد است سرمایه گذاری و مدیریت منابع مالی و اقتصادی بر روی همین سه گزینه است و در سال های قبل نیز به همین سبک رفتار نموده است:
- رشد کار و ظرفیت های موجود در آن
- رشدهای شخصی
- رشدهای گروهی
آفت های سرمایه گذاری بر روی منابع انسانی
اما باید درباره رشد گروهی نکاتی را به خاطر بسپارید که سرمایه هایتان به هدر نرود یا کمتر به هدر رود.
فرض کنید شما مدیر یک شرکت هستید و می خواهید ۱۰ نفر از نیروهایتان را که نیاز به بهتر شدن دارند به کلاس زبان انگلیسی بفرستید یا برای افزایش روحیه شان خدمات رفاهی بدهید.
روحیه و توان این افراد با خدمات شما بهتر می شود ولی سوال اینجاست که چه ضمانتی وجود دارد بعد از بهتر شدن باز هم برای شما کار کنند؟
امروز که نیروی ضعیف و کم توانی هستند برای شما کار می کنند اما فردا که نیروی قوی و پرتوان تری شدند و خودتان آنها را پرتوان کردید برایتان شاخ و شانه می کشند و یا حقوق بیشتر طلب می کنند و یا می گویند فلان جا به ما بیشتر می دهد و می روند.
فلان جایی که به آنها بیشتر می دهد به خاطر شخصیت روز اولشان چنین پولی نمی دهد بلکه به خاطر شخصیت دومش که شما در ساختنش نقش داشتید چنین پولی می دهد.
پس شما خودتان با رشدی که به او دادید باعث شدید از دستش بدهید.
خوبی کردن و بدی دیدن ثمره چیست؟
در زندگی ها نمونه های زیادی از این نوع برخورد انسان ها را دیده اید.
خداوند می گوید آیا جزای نیکی جز نیکی است؟ سوره الرحمان آیه ۶۰
پاسخ می شود نه نیست.
پس چرا ما می بینیم زمان هایی که نیکی می کنیم و بدی می بینیم و از نیکی متقابل خبری نیست؟
یا آن مدل نیکی غلط است یا انسان نیکی شده غلط است.
مثل اینکه پدری به پسر کوچکش ماشینی بدهد و بگوید می خواهم به پسرم نیکی کنم.
پسر هم با ماشین تصادفی می کند و پدر می گوید چرا نیکی ام ثمره بد داد؟
اینجا می گوییم خب نیکی ات اشتباه بوده است و در حقیقت اصلا نیکی نبوده است.
یا مثل اینکه دختری با پسری نااهل و نامرد پیمان زناشویی می بندد و بسیار در حق او نیکی می کند و آن پسر در حقش ظلم های زیادی روا می دارد.
اینجاست که می گوییم آدم نیکی شده اشتباه بوده است.
این مرد سزاوار آن نیکی ها نبوده است.
پس اگر نیکی درست و آدم نیکی شده هم درست باشد پاسخش هم نیکی دیدن خواهد بود.
پس هرگاه نیکی کردید و پاسخی ندیدید یا بدی دیدید ابتدا خودتان را سرزنش کنید که در شناخت نوع نیکی و انسانی که به او نیکی کردید درست عمل ننموده اید.
مثالی برای درک بهتر شناخت انسان ها
حال همین آراد خودمان را مثال می زنیم تا درک بهتری پیدا کنیم.
آراد همواره دریافته که برای بهتر شدن باید بر رشد منابع انسانی که در کنارش هستند سرمایه گذاری کند.
به روش های مختلف به آنها برسد تا بهتر و بهتر شوند.
وقتی شما یک شرکت اقتصادی را می خواهید مدیریت کنید باید مراقب باشید که اگر کسی هزار واحد پول می گیرد باید کارش به اندازه بیش از آن برای شما آورده داشته باشد تا وجودش در مجموعه صرفه داشته باشد.
دو نکته مهم در هزینه کردن بر روی انسان ها
وقتی می خواهید بر روی انسان ها هزینه کنید دو نکته مهم را به خاطر داشته باشید تا کمتر پولتان به هدر رود.
اول اینکه کسانی را اطراف خود داشته باشید که شما و اهداف و آرمان هایتان را دوست داشته باشند.
کسانی که شما را دوست ندارند فقط از وجود شما نفع می برند و در مدت کوتاهی شما را رها می کنند.
به طور مثال آراد در سال جدید طرح مشارکت در نظرات را گذاشته است و از تمام کسانی که با آراد کار می کنند و همکاری دارند خواسته تا مشارکت جدی در نظرات داشته باشند.
خدا را شکر که اکثر آرادی ها در این طرح مشارکت کردند اما کسانی هم هستند که اصلا مشارکت نمی کنند.
به نظر شما می شود اینها آراد را دوست داشته باشند؟
بعید است.
کسی که برای جلب نظر محبوبش کار ساده پنج دقیقه ای را انجام نمی دهد آیا سزاوار است که مورد رشد قرار گیرد و مدیران آراد به فکر ارتقای او باشند؟
این نظر دادن یک مثال است و شما باید در مجموعه خود به روش های مختلف بفهمید که کدام نیرو شما را دوست دارد و کدام نیرو فقط پولتان را می خواهد و علاقه ای به شما و سازمانتان ندارد.
انسان های بی مرام سرمایه نیکی را از بین می برند.
دومین نکته اینست که قدر نیکی بداند و مرام سرش شود.
انسان هایی هستند که هرچقدر به آنها نیکی کنی همه را وظیفه تو می دانند و همواره طلبکارند و هیچگاه زبان شکر ندارند.
این دسته از افراد نیز سزاوار محبت نیستند.
چون خوبی های تو را به پای لیاقت و شایستگی خودشان می گذارند و به پوست خیاری تو را می فروشند و برای دیگری کار می کنند.
سعادت یک مدیر شرکت
سعادت یک مدیر حرفه ای آنست که نیروهایی را اطراف خود داشته باشد که او را دوست داشته باشند و محبت سرشان شود.
برای چنین نیروهایی سزاوار است تا یک مدیر هر آنچه در توان دارد بگذارد و بر رفع مشکلات مالی و معنوی شان بکوشد.
شعری برای مدیریت منابع مالی و اقتصادی در منابع انسانی
حسن ختام این مطلب شعریست که می توانید دسته بندی کنید و راه درست را در مدیریت مالی و اقتصادی کارتان پیدا نمایید.
مصرع اول: دلا یاران سه قسمند گر بدانی.
یعنی: ای صاحب شرکت نیروهای تو سه قسمتند اگر بدانی ?
مصرع دوم: زبانی اند و نانی اند و جانی.
یعنی: عده ای فقط به حرف می گویند تو را دوست دارند و در کار کردن مرگشان می گیرد.
در بیان دوستی مانند اسب تند رو هستند و در عمل به کارها مانند خر لنگ.
اینها زبانی اند.
عده ای نانی هستند یعنی فقط برای پولی که به آنها می دهی پیش تو هستند و اگر کسی هزار تومان بیش از تو بدهد یا اگر تو روزی پولشان را به تاخیر بیندازی معترض می شوند و می روند.
اینها هم نانی اند.
و آن دسته از نیروها که با جان و دل تو و شرکتت را دوست دارند و برای آن می کوشند اینها هم جانی اند.
پس باید راهی بیابید تا بتوانید نیروهایتان را بشناسید که کدامشان زبانی است کدامشان نانی است و کدامشان جانی.
مصرع سوم: به نانی نان بده از در برانش.
یعنی: نیروی نانی را یک ماه حقوق بده و ماه بعد بفرست برود جای دیگری کار کند.
نگران روزی رسانی اش نباش که خدا روزی رسان اوست و تو نیستی.
تو مسئول شرکت خودتی که باید آن را به بالا برسانی.
مصرع چهارم: نصیحت کن به یاران زبانی.
یعنی: آن دسته از نیروها که می آیند و در نظرات و جاهای دیگر به به و چه چه می کنند اما در کار کوتاهی می کنند را نصیحت کن که دست از این مدل بردارید و کارتان را بیشتر کنید به جای زبانتان.
مصرع پنجم: به جانی جان بده گر می توانی.
یعنی: برای نیروهایی که تو را با جان و دل دوست دارند و در عمل نیز همین موضوع را نشان می دهند جانت را هم بدهی جای دوری نرفته است.
مدل رفتاری درست در ارتباط با منابع انسانی
پس همه با هم سعی می کنیم.
الف: نان نیروهای نانی را بدهیم و به همین زودی ها برانیم.
ب: نیروهای زبانی را نصیحت و موعظه کنیم تا شاید اصلاح شوند.
ج: برای نیروهای جانی مان بیشتر و بیشتر هزینه کنیم تا رشد کنند هم رشد مادی و هم معنوی.
امیدواریم خداوند تلاش های کم ما را زیاد قبول کند و ما را در این سال و همه سال سربازانی پرتلاش برای اقتصاد جمهوری اسلامی ایران قرار دهد تا مرهمی باشیم بر قلب رهبر عزیزمان.