انواع شغل ها از نظر ارتقا و پیشرفت
کارها از نظر ارتقا و موفقیت و پیشرفت دو دسته اند. دسته اول شغل هایی هستند که ذات آن شغل است که موجب می شود انسان ارتقا پیدا کند یا اینکه ورشکست شود مانند تاجران و تمام کسانی که خودشان آقا بالا سر خودشان هستند. دسته دوم شغل هایی هستند که انسان برای دیگری کار می کند پس در این حالت کارفرماست که ارتقا می دهد. از این جهت دسته بندی نمودیم که بدانید ارتقای شغلی در هر یک از این دو نوع شغل از زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت است. اما جالب اینجاست که بدانید هر دو در یک خصلت برای ارتقا با یکدیگر مشترک اند و آن هم شناخت است.
شناخت دقیق برای ارتقای شغلی
اگر در دسته اول هستید باید شناختتان از پارامترهای ارتقای شغلتان بیشتر شود مثلا اگر یک تاجر هستید باید بررسی کنید که چه کارها و رفتارهایی به تجارت ارتقا و رشد می دهد و چه کارهایی موجب سقوطش می شود. اگر در دسته دوم هستید باید شناختتان از کارفرمایتان بیشتر شود که چه کارهایی باعث خوشحال شدنش می شود و چه کارهایی را دوست ندارد.
اینگونه افراد رشد و پیشرفت نمی کنند
در دنیا همواره کمتر از ده درصد افراد در هر شغلی رشد می کنند. می دانید چرا اینقدر کم است؟ چون اکثر مردم هیچ زمانی برای شناخت نمی گذارند. در مدتی که جایی مشغول به کارند اصلا اهل تفکر نیستند. هیچ وقت با خودشان نمی گویند برای رشد کردن چه کنم؟ شناخت درستی از شغلشان نیز ندارند. فقط ساعت هایی در آن شغل هستند و می روند. تازه باید اضافه کنیم که شناختِ تنها نیز کفایت نمی کند. مرحله مهمتر تغییر است. شاید برایتان سوال پیش آمد که چه تغییری؟
تغییر مهمترین رمز پیشرفت و ارتقا
فرض کنیم شما پیش از این حرف ها نمی خواستید رشد کنید و حال می خواهید رشد کنید. اگر رفتارها و اعمالتان قبل و بعد از این خواستن یکسان باشد چگونه انتظار دارید رشد کنید؟ اکثر کسانی که وارد شغلی می شوند سبک زندگی شان همانگونه است که پیش از آن شغل داشته اند. بسیاری از تاجران آرادی را سراغ داریم که قبل از ورود به آراد یک نوع زندگی مشخص از نظر رفتار و زمان برنامه ریزی برای زندگی داشته اند. اینها با ورود به آراد نیز همانگونه زندگی می کنند. هیچ تغییری به سبک زندگیشان نمی دهند. طبیعیست که ارتقا و پیشرفت چندانی در کارشان نخواهد بود. یا اینکه شخصی وارد شرکتی می شود و با خودش می گوید من همانی هستم که خودمم و خودم را با چیزی تغییر نمی دهم و با چنین تفکری احساس می کند خیلی آزاد اندیش است. اینگونه افراد چون هیچ انعطاف و تغییری ندارند هیچگاه مورد رشد قرار نمی گیرند. چه شود بر حسب تصادف در هر هزار سال یک بار جایی پیدا شود که دقیقا همانی باشد که این شخص را بخواهد بی هیچ تغییری.
مثالی از زوج های جوان
دیدید بسیاری از پسرها و دخترها که چون به خانه بخت می روند می گویند من همانم که روز اول بودم می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه. اکثر این زوج ها کارشان به طلاق می کشد.
این قسمت متن را کسانی که بیماری قلبی دارند نخوانند
این قسمت از متن فقط مخصوص کسانی باشد که چنین نوع نگاهی دارند که تغییری به خود نمیدهم. کسانی که می گویند من همانی هستم که هستم. تمام کسانی که از تغییر کردن هراس دارند. تمام کسانی که رکود و ثبات را می پسندند. با خودتان بگویید من انسانم یا سنگ؟ من انسانم یا خاک؟ من انسانم یا چوب افتاده در بیابان؟ همه موجودات این عالم در حال تغییرند و هر روز از اندازه ای به اندازه ای تقدیرشان تغییر می کند. پس چرا من باید ثابت بمانم؟ آب هم اگر باشی وقتی به جریان بیفتی پاک کننده می شوی و چون راکد شوی می گندی. تو از درخت هم کمتری؟ درخت هر سال به دور تنه اش یک دایره اضافه می گردد. آیا نباید به دور عقل و معرفت و شناخت و درک و خصلت های خوب تو یک دور اضافه شود و از بدی هایت یک دور کم؟ اگر چنین تغییری هم نکنی از چوب خشکی هم کمتری و از خاک در صحرایی کم ارزشتر.
چه تغییراتی به خودم بدهم تا رشد کنم؟
جواب این سوال را ما نباید بدهیم. اگر خودت کارفرمای خودت هستی جواب این سوال را کارت می دهد. مثلا اگر تاجری کار تجارت به تو می گوید که اجازه نداری جواب تلفن هایت را ندهی. اجازه نداری زمان هایی برای خودت خلوت کنی و در دسترس نباشی. اجازه نداری هر جوری صحبت کنی و باید بسیار مودب شوی. باید خوابت کمتر شود و ساعت های زیادی به تفکر بر روی مشتریانت مشغول باشی. باید آنالیزور شوی و درک درستی از رفتارهای مشتریانت پیدا کنی. باید زبانی نرم و شیرین داشته باشی. باید هر روز دانش فنی و تکنیکالت از محصولت را بالا ببری. باید بر روی زبان انگلیسی ات برای رشد ارتباط با خارجی ها تمرکز کنی. و بسیاری از بایدهای دیگر که در این مقاله نمی گنجد. پس وقت و زمانی برای خیلی از کارها نمی ماند که پیش از ورود به تجارت انجام می دادی. اگر هنوز در گیر و دار همان سبک زندگی هستی بدان که رشدی برای تو نخواهد بود.
تغییرات در زمانی که برای کسی کار می کنی
اگر دیگری کارفرمای تو است برو از همان شخص بپرس که از چه کارهایی بدش می آید و از چه کارهایی خوشش می آید؟ اکثر کسانی که در جایی مشغول به کارند به دل خودشان کار می کنند. کارفرما دوست دارد فلان مدل کار انجام شود اما این شخص مدل دیگری را می پسندد. کارفرما می گوید کار الف را انجام بده و او کار ب را انجام می دهد. بسیاری از افراد هستند که می گویند روحیات ما با کاری که به ما سپرده شد همخوانی ندارد. این حرفها را بریز سطل آشغال. اگر می خواهی کارفرما خودش را با تو هماهنگ کند بمان تا شاید بعد از صد سال چنین کارفرمایی پیدا کنی. متاسفانه در بسیاری از سایت های اینترنتی و مقالاتی که نویسنده ها می نویسند حقیقت و واقعیت به مردم تحویل داده نمی شود و با جمله هایی که خواننده کیف کند مردم را فریب می دهند. عزیز دلم حقیقت اینست که تو باید خودت را با کارفرما تطبیق دهی نه کارفرما خودش را با تو. از هر هزار کارفرما چند نفر را پیدا می کنی که خودشان را با نیروهایشان تطبیق دهند؟ اگر او خودش را با فکر تو تنظیم کند زندگیش می شود شبیه تو. اگر تو خودت را با فکر او تنظیم کنی زندگیت می شود شبیه او. کدامیک عقلی تر است؟ او شبیه تو شود یا تو شبیه او؟
ارتقای شغلی از منظر کارفرمایان
بیاید یک بار از منظر کارفرما به موضوع نگاه کنید. کارفرما می گوید اگر من خودم را هماهنگ کنم با روحیاتی که این فرد دارد آخرش چه می شود؟ اگر او خودش را با من هماهنگ کند آخرش چه می شود؟ اگر من شبیه او شوم شرکت و کارخانه ام به ورشکستگی می رود و اگر او به مدل من هماهنگ شود او را بالا می آورم. طبیعیست که کارفرما خودش را با کارگرش تنظیم نکند و اصلا دور از عقل است اگر چنین شود.
ويژه همکاران آراد برندینگی
برخی از خوانندگان این متن در شرکت آراد برندینگ مشغول به کار هستند. اگر به یکی از شما بگویند از فردا قرار است هر روز این شرکت به مدل روحیات یک نفر از آرادی ها اداره شود چه اتفاقی می افتد؟ جنگل نمی شود؟ روحیات چه کسی غیر از خودتان را اینقدر قبول دارید که اگر بگویند به روحیات او شرکت اداره شود خوشحال شوید؟ آیا روحیات او را سایر آرادی ها نیز می پسندند تا برایش با جان و دل کار کنند؟ احترام به روحیات فردی انسان ها مهم است اما تاثیر دادن روحیات در نتیجه گیری از کارها امری بسیار غیرمعقول است و موجب بیچارگی و بدبختی هر مجموعه ای می شود.
جامعه ای زیبا با مردی آسمانی
ما جامعه ای زیباتر از زمان رسول خدا سراغ نداریم که با رهبری پیامبر به چه پیشرفت هایی نائل شدند با آنکه اعراب پیش از آن در چه فلاکت و جاهلانگی زندگی می کردند. رسول خدا در میان آن اعراب متعصب لجوج مبعوث شد و با صبر و ایثار تمدنی را بنیان نهاد که تا قیامت باقی خواهد ماند هر چند منافقان شاخ و برگ درخت رسالت را بریدند و ثمرات این جهاد مقدس را به انحراف کشاندند. در همان زمان نیز بسیاری از مردم می خواستند که رسول خدا همان کاری را انجام دهد که آنها دوست دارند. از اینرو خداوند در جایی از کتابش (سوره حجرات آیه ۷) خطاب به مردم می فرماید: اگر پیامبر در بسیاری از امور اطاعت شما را می کرد یقینا خودتان به مشقت و رنج می افتادید. حال که رسول در میان ما نیست اما عالمان و بزرگان و جانشینان رسول هستند و باز هم این قانون در هر زندگی پا برجاست. اگر در یک خانواده دانای آن خانواده کنار گذاشته شود و حرف دیگران پذیرفته شود آن خانواده رشدی نمی کند و نابود می شود. اگر در یک جمع دوستانه رأی و نظر خردمند نادیده گرفته شود و عقل ضعیف تری برتر شناخته شود آن جمع به تباهی می رود. اگر در یک کشور، مردم همرأی شوند تا صالح و پرهیزکاری را کنار بگذارند و نااهل و بی تقوایی را برگزینند ثمره ای جز فلاکت و بدبختی نخواهد داشت و چه بسیار رنج ها که به مردم به جهت همین اشتباه در شناخت رسیده است.
آیا می خواهی در شغلت پیشرفت کنی؟
حال که اینها را درک کردی با خودت بگو آیا می خواهم ارتقای شغلی پیدا کنم؟ اگر جوابت آری است برو و کارفرمایت را درست بشناس. ببین از چه کارهایی خوشش می آید و از چه کارهایی بدش می آید. خودت را همان کن که او می پسندد چرا که او باید حکم ارتقایت را بنویسد پس اگر باب دلش شوی تو را بالا می آورد. می گویی اگر خودم را همان کنم که او می پسندد شاید او چیزهایی بپسندد که خدایی نیست حق نیست دور از انسانیت است. می گویم پس چرا برایش کار می کنی اگر اینچنین است؟ از شرکتش خارج شو. یقینا خدا می داند که تو برای فرار از شیطانی شدن و فرار از باطل و فرار از حیوانیت از آنجا خارج شدی و پروردگارت اینها را دیده و تنهایت نخواهد گذاشت و بعد از اینجا در جایی دیگر روزی بزرگتری برایت قرار خواهد داد. اگر هم می دانی که خواسته هایش از تو یک انسان کاملتر می سازد پس لجاجت را کنار بگذار و با او همراه شو.
جمع بندی بحث ارتقای شغلی
اگر می خواهی رشد کنی راهی نداری جز آنکه تغییر کنی. تغییر کردن هم سخت است چون تو سال ها بر گونه ای زندگی کردی و حال باید به گونه ای دیگر شوی. چون این سختی ها هست رشد کردن هم سخت شده و کمتر مردمانی رشد می کنند. اهل رشد و پیشرفت خوشحالند از اینکه رشد کردن سخت است چون اگر آسان بود همه رشد می کردند و دیگر رشدکنندگان خاص نمی شدند. مردم را عوام می خوانند چون رفتارهایشان عموما شبیه هم است. اگر تو هم کارهایت شبیه اکثر هم سن و سال های خودت است پس بدان که عوامی. عوام الناس خواص نمی شود مگر آنکه دست از کارهای شبیه همه بردارد. رشد و پیشرفت و ارتقا مخصوص خواص است. خدایا شکرت که پیشرفت را سخت قرار دادی و آن را به تصرف اهل صبر و جهد و تلاش کردی. چقدر جهان زشت می شد اگر عوام در آن پیشرفت می کردند.