روزهای اولی که از شما بزرگواران خواستیم تا در انتهای مطالب کامنت بگذارید یادتان می آید که چقدر برایتان سخت بود؟
اما ماشاالله الان که کامنت ها را نگاه می کنیم می بینیم چقدر روان و سلیس می نویسید.
این یعنی رشد عقل.
چون بیان از عقل نشات می گیرد همانگونه که امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند: خردمند با سخنانش شناخته می شود.
و گاهی از اوقات می بینیم آنقدر توانمند و طولانی می نویسید که دست نویسنده را از پشت بسته اید و او را به تعظیم وا داشته اید.
ماشاءالله. 😘
عقل را بیشتر رشد دهید.
آیا می خواهید شما را با تمرینی آشنا کنیم که عقلتان را بیشتر کامل کند؟
اگر دنبال کننده
پادکست های استاد تالیا بوده باشید حتما شنیده اید که بازگو کردن موضوعات برای دیگران موجب افزایش قدرت حفظ آنها می شود.
از رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد روایت است که:
" هر چیزی زکاتی دارد.
زکات علم، نشر آن است. "
و نیز فرمودند:
" زکات موجب از بین رفتن فقر می شود.
خداوند کریمتر از آنست که بنده ای زکاتش را بپردازد اما برایش به صورت مضاعف جبران نکند."
پس هر چقدر در انتشار علوم درست بکوشیم در افزایش عقل و رشد ثروت و کاهش فقرمان موثر است.
بیایم تمرین کنیم هر روز گوشه ای از آموزش هایی که از
مدرسه تجارت می آموزیم را به دیگری بیاموزیم که این کار موجب رشد خودمان خواهد شد.
اینکه شما این حرف ها را با دیگران مطرح کنی مهمتر از آنکه برای آنها نفع داشته باشد برای شما نفع دارد که موجب تثبیت علوم در وجودتان خواهد شد.
" تا آنجا که زراره بن اعین رحمه الله علیه خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت:
مولای من
روزهایی هست که حرف هایی در سینه دارم و دوست دارم آنها را با کسی در میان بگذارم اما کسی را نمی یابم که با او در میان بگذارم.
حتی اگر در خانه این کلمات را بر زبان بیاورم نگرانم که گزندی از اطرافیانم به من برسد.
امام فرمودند: به بیابانی برو که دور از مردم باشد و آنجا با صدای بلند هر آنچه می خواهی بگو. "
شاید به همین دلیل بود که علی علیه السلام با چاه درد و دل می کرد. 😭
تاثیر مثبت خبر روز گذشته
طبق آماری که از کامنت های روز گذشته به ما رسیده ۷ نفر از عزیزانی که یقینا نامشان را نمی آوریم و در زمره کسانی بودند که هر روز انرژی منفی می دادند در کامنت دیروز انرژی های مثبتشان را به سمت ما ارسال نمودند.
و قرار بر این شد که با هم دوست باشیم.
خدا خیرتان بدهد.
ممنون بزرگواری تان هستیم.
ما که نمی گوییم عیب و ایراد نداریم.
حرفمان اینست که اگر از هم جدا شویم راه دیگری برای ساختن وجود ندارد.
خدا می داند اگر جایی سراغ داشتیم که بعد از رفتن از آراد می توانستید آنجا بروید و زندگی تان را بهتر از آراد بسازید خودمان آنجا را به شما پیشنهاد می دادیم.
حال که دست تقدیر ما را کنار یکدیگر در خانواده ای به نام آراد جمع کرده بمانید و با هم بسازیم.
ما عیب های شما را به شما می گوییم شما عیب های ما را به ما بگویید.
همدیگر را نقد می کنیم.
به سر و کله هم می زنیم اما از هم جدا نمی شویم.
می مانیم و می سازیم.
و این فرمایش رسول خداست که:
" مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. "
تاریخ چندین بار باید گزارش دهد و بنویسد که اهالی اسلام به جهت تفرقه و دوری از اتحاد و همدلی، دچار شکست و ضرر شدند؟
دشمنان ما هر زمان که خواسته به ما ضربه بزنند اولین حربه شان این بود که موضوعی اختلافی را وسط انداختند و ما به جان یکدیگر افتادیم.
موضوعاتی بسیار بی اهمیت که کینه ها بر دل گذاشت و ما عمق فاجعه را درک نکردیم.
یکی استقلالی شد و دیگری پرسپولیسی و چقدر دعوا و فحش و ناسزا بین دو برادر، دو خواهر، دو پسرعمو، دو دخترخاله رخ داد به خاطر اینکه آن آبی بود و این قرمز.
انتهایش را هم که نگاه کنی برای یک موضوع بسیار کم ارزش که هیچ جای زندگی واقعی ما انسان ها نیست.
ما آرادی ها اولویت را شناختیم.
اولویت ما اقتصاد است.
راه را هم شناختیم.
راه ما تجارت است.
ملزوماتش را هم دانستیم که تلاش است برای داشتن لید و سیگنال بیشتر و افزایش قدرت مذاکره.
و فهمیدیم که همه اینها با توکل به خدا و تمسک به خاندان رسول خدا و عشق به تجارت و آراد با صبر و استقامت محقق می شود.
اینها اصل است.
ما بقی امور فرع است.
ما که در اصول هم نظر و مشترکیم.
می ماند فروع که با هم درستش می کنیم.
حالا یک روز زودتر یک روز دیرتر.
اما از یکدیگر جدا نمی شویم.
بار دیگر تقدیر و تشکر می کنیم از این هفت عزیزی که جوانمردانه آمدند و راه دوستی در پیش گرفتند.
خداوند بر عزتتان بیفزاید.
شناختن یک آفت خنده دار
چند روزیست که از واحد سایبری در حال انجام یک پروژه جالب هستیم.
به امید خدا در روزهای آتی، فیلمش هم توسط واحد رسانه تدوین می شود و شاهدش خواهید بود ان شاءالله.
تلفن مخفی عنوان این فیلم هاست. 😎
چیزی شبیه همان دوربین مخفییست اما چون تلفنی می باشد اسم تلفن مخفی بر رویش گذاشتیم.
یک نکته بسیار جالبی در این میان با آن برخوردیم.
با خیلی از آرادی ها صحبت کردیم.
گفتند دیگران خیلی درباره آراد بد می گویند.
پرسیدیم آیا مطمئنید که طرف خودش تاجر آرادی بوده و بدگویی می کرده؟
گفتند بله و قرارداد خودش را هم نشان داد.
دقیق شدیم گفتیم اسم شخص یا اشخاصی که بد می گویند را به ما بدهید.
جالب است که کلا نام کمتر از ده نفر در این میان تکرار می شد.
به اختصار هم که بنویسیم متوجه می شوید:
ح ه ، ر ن ، آ ن و چند نفر دیگر.
اینها هستند که گوشی تلفن را برداشته اند و دیگران را به جدا شدن از آراد تشویق می کنند.
شاید در ابتدا فکر کنید یعنی اینقدر بیکارند؟
نه.
بیکار نیستند این کار شغلشان است.
بعد از آنکه شما را به علیه آراد تشویق نمودند از شما می خواهند که از آراد شکایت کنید.
بعد می گویند وکیل نداری و وکیل پول می خواهد.
از ۳ تا ۱۰ درصد قراردادی که با آراد بستید را به وکیل بدهید تا شکایتتان را جلو ببرد.
و اینگونه است که برای وکیل خودشان مشتری می آورند و وکیل هم درصدی را به آنها می دهد.
مراقب باشید که به دام نیفتید.
مرور اخبار دیشب
قبل از آنکه مهمترین بحث این مقاله را با یکدیگر صحبت کنیم یک موضوع داخل پرانتز بگوییم.
در ساعات پایانی دیشب اخباری بر روی سایت قرار گرفت که چون تعدادشان زیادتر از حد معمول بود و احتمال می دهیم از دیدنش جا بمانید از اینرو آنها را یادآوری می کنیم.
نمایندگان جدیدی از کشورهای ساحل عاج، زامبیا، سنگال، سیرالئون، نیجریه و زیمبابوه به آراد اضافه شدند و درباره فعالیت هایشان صحبت کردند که از
اینجا می توانید خبر را مشاهده نمایید.
دفتر دیگری از آراد برندینگ در نیجریه افتتاح گردید که این هم در نوع خود جالب است و از
اینجا قابل رویت است.
این حجم از شکوه و عزت را در ارتباطات خارجی مدیون و مرهون تلاش کارمندان آراد در واحد مذاکرات بین الملل و منتورهای صادراتی هستیم.
جا دارد تشکر ویژه ای داشته باشیم از این بزرگواران که الحق و الانصاف پای کار صادرات ایستاده اند و با صبر و استقامت در حال برافراشتن پرچم ایران و آراد در کشورهای مختلفند.
شاید در جریان نباشید که چه حجم زیادی بدبینی درباره ایران در ذهن خارجی ها وجود دارد که سخت ترین کار این عزیزان در مرحله اول، رفع این بدبینی هاست و سپس مذاکره می کنند.
تصور کنید چه کار سختیست دوست ساختن از یک دشمن.
عاشق کردن کسی که سال ها از تو بدش می آید.
خدا قوت مذاکره ای ها.
خدا قوت منتورها.
آراد نگاری امروز را اختصاص دادیم به تلاش این بزرگواران که با هم گوشه ای از تلاششان را از طریق
این لینک می بینیم.
تاجران آرادی زحمت کشیدند و فیلم های فرزندان خودشان، نوه هایشان و فرزندان اقوام را فرستادند و البته امتیاز برندسازی اش را هم گرفتند که نوش جانشان.
اگر واقعا دوست دارید قند در دلتان آب شود با دیدن کوچولوهایی که درباره تجارت حرف می زنند حتما این کلیپ را از
این قسمت مشاهده نمایید.
ما که بچه بودیم دو تا عکس کارتی را روی هم می گذاشتیم و بر روی آن می زدیم تا اگر کارت برعکس شد مال ما شود و اگر نشد نوبت به نفر بعدی می رسید و این داستان ساعت ها، روزها، ماه ها و سال ها ادامه داشت. 😂
افزایش پروموشن با عشق
- علی طهماسبی
- مسعود شیبانی
- زیور باغفلکی
- حامد خوش طینت
- محمد رمضانی
- سیده زکیه بدیهی
- محمدرضا محمدی متین
اگر رابطه فرزند با پدر خراب شد ...
اما خبر تلخ دیروز این بود که ۲۶ نفر از دوستان انرژی منفی، باز هم دست از راه قدیمشان بر نداشتند و نخواستند صلح کنند.
و یقینا هستند افراد دیگری که رابطه شان با آراد بد شده و حتی کامنت هم نمی گذارند.
اینجا یعنی رابطه آراد با این فرزندانش خراب شده است.
مشاوران و پشتیبان ها هم هر چقدر تلاش می کنند تا آنها را با آراد آشتی دهند کاری از دستشان بر نمی آید.
آنها انتظارات و توقعاتی دارند که آراد آن توقعات را درست نمی داند و برایشان اجرا نمی کند.
آراد هم از آنها انتظارات و توقعاتی دارد که آنها اجرا نمی کنند.
رابطه به نقطه ای بحرانی نزدیک به جدایی رسیده است.
در چنین حالتی عموما شاهد این هستیم که این بزرگواران چون از آراد ناامید می شوند سعی می کنند موضوع را به هم نوعان خود یعنی تاجران دیگر بکشانند و درد خود را در دل دیگران قرار دهند تا جمعیتشان زیاد شود و به سبب تعداد زیادشان آراد را مجبور به واکنش نمایند.
تجربه هم نشان می دهد که آراد باز هم با زیاد شدن جمعیتشان تغییر رویه نمی دهد.
چرا که اگر آراد آن موضوع را که یک نفر مطرح نموده است درست تشخیص دهد خودش را تغییر می دهد.
شما هم می دانید که آراد هیچگاه از تغییر نمی ترسد و نگران نمی شود و تغییر، عادت هر روزه آراد است.
پس اگر حرف آن یک نفر را شنیده و به میل آن شخص عمل نکرده معنیش آنست که آراد این موضوع را غلط تشخیص داده است.
الان بحث سر این نیست که تشخیص آراد درست است یا غلط خلاصه هر سازمانی با ذهن مدیرانش اداره می شود خواه درست باشد یا غلط.
پس دلیل عمل نکردن آراد به درخواست تاجر اینست که آراد آن را خلاف مصلحت سازمانی و یا حتی فردی برای تاجر می بیند اما تاجر آن را درست می داند.
حال اگر یک نفر بشود دو نفر و بعد بشوند ده نفر و یا حتی بشوند صد نفر آیا در تشخیص غلط به درست تغییری ایجاد می شود؟
خیر.
اگر آراد بیاید و با زیاد شدن ها تغییر دهد تنها یک معنی دارد.
و آن اینست که آراد ترسیده است.
و چون همه می دانیم که تاجر ترسو محروم از نعمت هاست آراد به خدا پناه می برد از اینکه بخواهد به جهت ترس از اعتراض یا شکایت عده ای تغییر رویه دهد.
اینکه عده ای گمان می کنند چون تعدادشان زیاد شود حرفشان شنیده می شود هم نگاه غلطیست.
چون واقعا تک تک کامنت های شما شنیده می شود حتی اگر یک نفر باشید.
و فرقی نمی کند یک نفر موضوعی را بگوید یا ده نفر بگویند.
فریب نخورید.
این افراد به سمت شما می آیند تا شما را هم در مخالفت با آراد با خودشان هم نظر کنند.
الکی فریب نخورید.
همراه شدنتان با آنها شما را به جایی نمی رساند.
برعکس آراد معتقد است حرف را از یک نفر بهتر از چند نفر بشنود.
یعنی اگر یک نفر سخنش را به تنهایی برساند آراد سریع می شنود اما همینکه جمع شوند دیرتر می شنود تا این عادت نشود و عده ای برای رساندن حرف شان به این مدل ها متوسل شوند و این شیوه رایج گردد.
پس راهکار چیست؟
حقیقت آنست که فرزند خانواده از دست پدر راضی نیست و پدر از هم فرزند.
رابطه شکرآب شده است.
پدر هیچگاه نمی آید فرزندش را پیش سایر فرزندان خراب کند و نامش را ببرد.
اما این فرزند است که هیچ ابایی ندارد تا پدر را پیش هر کس و ناکسی بی آبرو کند تا به خواسته اش برسد.
در حقیقت او اصلا اعتقادی به خانواده بودن ندارد.
در حالیکه این خداوند است که فرموده: انما المومنون اخوه
ما را با یکدیگر برادر خوانده و پیوند برادری را از روز الست بینمان جاری نموده است.
تنها یک راه می ماند.
حال که رابطه پدر فرزندی خراب شده است وظیفه سایر خواهران و برادران است که این رابطه را ترمیم نمایند.
این شما هستید که باید آشتی دهید.
شاید بگویید ما آشتی دادن را بلد نیستیم.
حتی خودمان نمی توانیم درباره موضوعاتی که فرزند ناراضی مطرح می کند دلایل و منطق های محکم ارائه نماییم.
اصلا لازم نیست دلیل بیاورید.
ما پیشتر دلایلمان را با هم رد و بدل کردیم و به نتیجه نرسیدیم.
اینگونه نیست که روز اول بیاید و به شما بگوید.
حرف هایش را با آراد زده و قانع نشده است.
پس وارد شدن شما با دلیل و منطق و استدلال و برهان آنقدرها هم نمی تواند ایجاد صلح نماید.
هر چند خدا خیرتان بدهد که زحمت می کشید و دلیل اقامه می فرمایید تا آشتی دهید.
اخطار جدی!
لطفا ادامه این متن را که می خوانید از مقایسه کردن آراد و خودتان و اتفاقاتی که بین ماها می افتد با پیامبر خدا و امثال اینها دست بردارید و تنها به فهم عمیق از موضوع بپردازید.
چرا که نادانان در مثال می مانند و دانایان به اصل موضوع پی می برند.
هدف نویسنده به هیچ وجه مقایسه نیست بلکه یافتن راه درست برای حل موضوع طبق سیره پیامبر خداست.
هر برداشتی غیر از این شود گمراهی اش فقط مربوط به کسیست که مقایسه را در ذهنش شکل داده است.
پیامبر اسوه ای نیکو
بسیار پروردگار را حمد و سپاس می گوییم که برای ما الگویی حسنه و چراغی روشن فرستاد تا در گمراهی ها نمانیم.
رسول خدا که درود و رحمت خدا بر او و اهل بیتش باد اسوه ای نیکو برای همه ما انسان هاست که چون در هر امری درمانده شویم کافیست به سیره آن بزرگوار مراجعه نموده و الگوبرداری کنیم.
در صدر اسلام هم چنین موضوعاتی به طور فراوان وجود داشت.
آیه ای نازل می شد که باب دل خیلی ها نبود و پذیرشش برای آن ها سخت می آمد.
فی المثل اعراب شرابخوار بودند و در چند مرحله آیه آمد که دیگر شراب تعطیل.
برخی از آنها را بهم می ریخت.
زنانشان سر لخت بودند و آیات حجاب نازل شد.
دوباره گروهی بهم می ریختند.
و یا در موضوع برده داری که اکثرشان تعداد زیادی برده داشتند و خداوند به جهت هر خطایی که از آنان سر می زد حکم به آزاد کردن برده می داد.
و می دیدند رفته رفته برده هایشان در حال آزاد شدن هستند و باز عده ای بهم می ریختند.
در آن زمان رسم بود که هر مردی بیش از ده زن داشت و مردم کسی را که کمتر از ده زن داشته باشد مورد سرزنش و تمسخر قرار می دادند.
که مثلا فلانی از نظر جنسی ناتوان است که ۷ زن دارد.
روایت های موثقی وجود دارد از شیعه و سنی که مغیره بن شعبه که خدا لعنتش کند بیش از ۴۰۰ زن داشت.
در چنین شرایطی بود که اسلام آمد و بیشترین میزان مجاز برای همسر را ۴ زن قرار داد.
نمی دانید که چقدر اعراب با این حکم قرآن بهم ریختند و با پیامبر دشمنی ورزیدند.
و این در حالی بود که پیامبر خدا تا زمانی که خدیجه سلام الله علیها زنده بود که این مدت به ۲۷ سال رسید جز او همسر دیگری نداشت.
و علی امیرمومنان تا زمانی که فاطمه سلام الله علیها شهید نشده بود همسری جز او اتخاذ نفرموده بود.
نمی دانید چقدر این رفتار پیامبر و امیرمومنان برای اعراب آن زمان سنگین می آمد.
اگر می خواستند به رفتار اسوه خود نگاه کنند باید تک زنی اختیار می کردند.
برای کسانی که پیشتر، بیش از ده زن داشتند نوعی عذاب الیم به شمار می آمد.
و اینها همه موجب می شد تا بهم بریزند و چون می دانستند پیامبر خدا احکام خدا را به حالت قبل بر نمی گرداند با یکدیگر در خلوت ها به صورت مخفیانه به بدگویی از پیامبر خدا و احکام قرآن می پرداختند تا جایی که خداوند خبر این بدگویی ها را بر پیامبرش فاش نمود و آن را در کتابش بیان فرمود.
و این دو آیه را در سوره نسا آیه ۸۱ و سوره نسا آیه ۱۰۸ آورده است شاید به این دلیل که بیشترین بهم ریختگی شان درباره حکم محدود کردن آنها در تعداد زن ها بوده است.
" وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا. سوره نسا آیه ۸۱
يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَىٰ مِنَ الْقَوْلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا. سوره نسا آیه ۱۰۸
و پیش تو می گویند اطاعتت می کنیم اما زمانی که از پیشت خارج می شوند دسته جمعی در خانه هایشان جمع می شوند و حرف هایی می زنند غیر از آنچه تو می گویی و خداوند می نویسد آنچه در بیتوته کردن هایشان می گویند پس ای پیامبر از آنان رویگردان شو و بر خدا توکل کن و وکالت خداوند تو را کفایت می کند. آیه ۸۱
از مردم پنهان می کنند و از خدا پنهان نمی کنند در حالیکه خداوند کنارشان است زمانی که مخفیانه بیتوته می کنند و سخنانی از سر نارضایتی می گویند و خداوند بر آنچه می کنند احاطه دارد. آیه ۱۰۸ "
در چنین شرایطی دیگر کاری از رسول خدا بر نمی آمد چرا که آنان به این نقطه رسیده بودند که دیگر موضوعات را به صورت مخفیانه و پنهانی نزد یکدیگر مطرح کنند و همدیگر را بشورانند.
اما در این میان بزرگمردانی همچون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هم بودند که راهی نیکو در پیش گرفتند و چون بر حسب اتفاق سخن مخالفان را می شنیدند آنها را با کلامی قانع می کردند که از این راه دست بردارند.
و اگر این سخن در آنها موثر نمی افتاد با خودشان آن را زمزمه می کردند تا یادشان نرود و به راه آنان مایل نشوند.
خداوند کلامشان را شنیده و سخنشان را چنان پسندیده که آن را در کتابش بیان کرده آنجا که فرمود:
" رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ سوره آل عمران آیه ۱۹۳
ای پرورگار ما محققا شنیدیم که ندا دهنده ای ما را برای ایمان آوردن ندا داد که به پروردگارتان ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم پس گناهانمان را ببخش و خطاهایمان را بپوشان و ما را با نیکان بمیران. "
شاید شنیده باشید که حتی یک کتاب بحث و مناظره از زمان رسول خدا وجود ندارد.
دلیلش همین آیه بوده است.
هر جا که می خواستند با هم بحث کنند ( بحث های غیرمنطقی و مخرب نه بحث منطقی و سازنده ) یک نفر در جمع می گفت:
فلانی آیا قبول داری که ما به ایمان ندا داده شدیم؟
او می گفت آری قبول دارم.
ادامه می داد وقتی ندا داده شدی پذیرفتی یا نپذیرفتی؟
می گفت پذیرفتم.
ادامه می داد خدا پدرت را بیامرزد حال که پذیرفتی دیگر چرا به راه قبل بر می گردی و سر هر موضوعی لج می کنی و بحث به راه میندازی؟
ایمان آوردی یعنی قبولش کردی حال که قبولش کردی دیگر وسط کار زیر میز کشیدن تو را به جایی نمی رساند.
و همین منطق را که می شنیدند به راه باز می گشتند بدون آنکه بحثی کنند و مناظره ای راه بیفتد.
زمان می گذشت و درستی تصمیم رسول خدا بر همگان آشکار می شد و با خودشان می گفتند چه خوب شد از پیامبر جدا نشدیم و ماندیم.
حالا بیایم الگوبرداری کنیم.
بزرگواران شما همینکه وارد آراد شدید یعنی آراد را قبول کردید که وارد شدید وگرنه اگر شک داشتید آیا باز هم وارد می شدید؟
اگر روز اول با شک و تردید وارد شدید خب اشتباه کردید چرا که انسان نباید با شک در راهی گام بردارد.
اگر با یقین وارد شدید خب چرا به اتفاق ساده ای یقینتان را از دست می دهید؟
مگر یقین به راحتی تبدیل به شک می شود؟
الان شما یقین دارید که مادرتان شما را دوست دارد آیا با حرف کسی یا کار ناشایست مادرتان به این نتیجه می رسید که مادرتان حقه باز است؟
اجازه دهید سطح مثال را پایین تر بیاوریم.
مثلا به فلان رفیقتان ایمان دارید که خیرخواهتان است و درباره شما بدی نمی خواهد و دوستتان دارد.
حالا اگر روزی خلافش را ببینید ایمانتان را از دست می دهید و او را کلاهبردار می خوانید؟
این چه جور یقین و ایمانیست که بعضی ها دارند؟
شما کافیست از فردی که رابطه اش با آراد خراب شده فقط یک سوال بپرسید و بگویید فلانی این حرف ها را ول کن.
به این سوال پاسخ بده.
روز اول که وارد شدی با ایمان به آراد آمدی یا با شک به آراد؟
اگر گفت شک که می گویی خب عزیز دل اشتباه کردی که با شک وارد شدی.
مگر انسان با شک در کاری وارد می شود؟
خب معلوم است که تازه سه سال طول می کشد که آراد شک تو را ببرد و همین شک نمی گذارد تو به پول برسی و تاجر شوی.
بعد می گویی چند ماه است آمده ام به پول نرسیدم، شما در هر کاری با شک وارد شوی نتیجه نمی گیری.
اگر بگوید با ایمان وارد شدم.
بگو آیا انسان مومن به این سرعت ایمانش را از دست می دهد؟
اصلا معنی ایمان را می دانی؟
ایمان یعنی قبولت دارم تا آخر و تو نسخه بپیچ من عمل کنم.
حالا ممکن است نسخه ای که می پیچد با ذهن من سازگار نباشد.
وقتی انسان به چیزی ایمان می آورد بر سر ایمانش می ماند تا نتیجه بگیرد.
امید داریم به اندازه ذره ای و کمتر از ذره ای، آراد به مدینه فاضله رسول خدا شبیه شود چرا که اگر یک میلیاردیم آن هم شویم که نمی شویم باز هم تبدیل به بهترین نمونه جهانی عصر خویش خواهیم شد.