عطار نیشابوری میگوید: عبادت ده جز دارد که نه جزء آن دوری از خلق و یک جز آن خاموشی است.
تحلیل این جمله
اینکه عطار نیشابوری این حرف را زده یا نزده موضوع صحبت ما نیست.
آنچه موضوع صحبتست اینکه این جمله کاملا غلط و گمراه کننده است.
عبادت امری الهیست و تنها خدا و فرستادگانش می توانند درباره آن اظهار نظر کنند.
مگر عطار نیشابوری، پیامبر بود یا وصی پیامبر بود که بتواند درباره اینکه عبادت چه هست یا چه نیست اظهار نظر کند؟
پیامبر ما می فرماید: عبادت ده جزء است که نه جزء آن طلب روزی حلال است.
و در جای دیگری می فرماید: روزی بر ده قسم است که نه قسم آن در تجارت است.
و در جای دیگری می فرماید: در کسی که با مردم انس نگیرد و مردم با او انس نگیرند خیری نیست همانا بهترین شما کسیست که محل انس و الفت دیگران باشد.
یعنی آنچه دین خدا درباره عبادت می گوید دقیقا خلاف گفته عطار نیشابوریست.
خداوند انسان ساکت گوشه گیر منزوی را بی خیر و برکت می داند اما عطار نیشابوری آن را عابد و زاهد درجه یک می شمارد.
آیا از انسانی که ۹ بخش زندگی اش را در دوری از مردم می داند و ۱ بخش دیگر هم ساکت می نشیند تاجر درست می شود؟
دقیقا تجارت ۱۸۰ درجه خلاف این جمله است.
تاجر باید همواره در بین مردم باشد و با بیان زیبا و نیکویش با مردم حرف بزند.
چرا مردم ما از تجارت دوری می کنند؟
چون چنین عقایدی که اگر فرصت باشد یک به یک آنها را مورد بررسی قرار می دهیم باورهای مردم ما را به نابودی برده است.
و وقتی با چنین عقاید و باورهایی بزرگ می شویم چقدر سخت است تغییر این باورها؟
باورهایمان را اصلاح کنیم که همه شکست ها و پیروزی ها در مرحله اول به باورها باز می گردد.