این موضوعیست که بسیاری از افرادی که مخصوصا تازه با آراد آشنا می شوند و نیز کسانی که سال های زیادی با آراد هستند در لحظه های مختلف به سراغشان می آید و در دلشان این شک حاصل می شود که آیا به آراد اعتماد کنم یا نکنم؟ابتدا ببینیم که چه می شود این شک و تردید در قلب ها ایجاد می شود. موضوعاتی که آراد مطرح می کند از منظر ارتباط عقلی با شما، سه دسته است.دسته اول موضوعاتی هستند که خودتان هم درستی آن موضوع را درک می کنید.
شما در مواقعی که گفته ما را هم راستا با گفته خود می بینید آیا دچار شک و تردیدی نسبت به ما می شوید؟وقتی باورهای ما را همسو با باورهای خود می بینید دچار دودلی می شوید؟چرا در این لحظه ها دچار شک نمی شوید؟دلیل اینکه دچار شک نمی شوید آنست که به خودتان اعتماد دارید.
در حالیکه باید ابتدا این سوال را پرسید که دلیل اعتمادتان به خودتان چیست؟اعتماد کردن به کسی جایز است که یقین کنی اگر چشمانت را ببندی و کار را به دست او بسپاری شما را به سعادت می رساند.
چرا به خودتان اعتماد دارید در حالیکه بارها دیده اید خودتان به دستان خودتان زندگی و مالتان را نابود ساخته اید.آیا نیاز نیست تا کمی به خودتان هم بی اعتماد شوید و اینقدر خود را میزان و ترازوی درستی قرار ندهید؟
چرا فکر می کنید اگر کسی چیزی گفت که با باورهای شما سازگار بود او درست می گوید و اگر چیزی گفت که شما آن را غلط شناختید دروغگوست؟
مگر شما ترازوی حق و باطل و جدا کننده ی آن هستید؟اکثر مردم اینگونه اند که حق در نظرشان همانست که خود پنداشته اند و باطل نیز همانست که خود گمان می کنند.
از این روست که شیاطین و طواغیت و ستمگران سخن هایی به مردم می گویند که مردم را خوش می آید و چیزهایی را به گوششان می رسانند که در باورهای آنهاست پس مردم به آنان اعتماد می کنند و از همین ناحیه دچار ضرر و خسران عظیمی می گردند.امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند: اعتمادی نیست مگر بر قول و سخن پروردگارم./
یعنی من و شما میزان و محور نیستیم که چون باوری با باور ما همسو شد بگوییم درست است و می شود اعتماد کرد و اگر چیزی با آن نخواند بگوییم غلط است و نمی شود اعتماد کرد بلکه می بایست همه افراد با سخن خدا سنجیده شوند و به هر میزان که با سخن خدا همسوتر باشند اعتمادپذیر ترند.
حال اگر کسی باشد که رفتار و گفتار و افکارش با کتاب خدا همسوتر از من باشد باید اعتمادم به او بیشتر باشد تا اعتمادم به خودماگر اینگونه نباشم پس متکبرم و لعنت خدا بر متکبران.
و هیچ اعتماد کاملی نیست مگر خدا و کتابش و فرستادگانش که همواره بر سخن او گام بر می دارند و لحظه ای از کتاب خدا جلوتر نمی روند که خداوند درباره آنان در کتابش می فرماید: سوره انبیا آیه ۲۶ و ۲۷
وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ
لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ
و گفتند خدای رحمان برای خودش فرزندی گرفته است.
پاک و منزه است او.
بلکه آنان بندگانی بزرگوارند که از سخن خداوند سبقت نمی گیرند و آنان همواره به فرمانش عمل می کنند./علی بن ابراهیم از امام هادی علیه السلام روایت می کند که فرمود: این سخن را یهودی ها درباره عزیر نبی گفتند که پسر خداست و نصرانی ها درباره عیسی مسیح و خداوند سخنشان را رد نمود و فرمود آنان بندگان با کرامت خدا هستند./
ابن عباس نقل می کند سخنانی جامع از علی امیرمومنان در حضور مردم که بخشی از آن سخنان اینست که امام علی علیه السلام فرمود:
منم کسی که خداوند درباره اش فرموده بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ./
مفضّل گوید: من و خالد جوان و نجم حطیم و سلیمان بن خالد کنار در خانهی امام صادق علیه السلام بودیم و سخنان ما دربارهی اعتقاد اهل غلوّ بود که امامان را خدا یا پاره ای از خدا می دانند و در این باره دچار شک و تردید بودیم.
ناگهان امام صادق با پای برهنه بدون رداء با عجله بیرون آمد سپس فرمود: خالد، مفضّل، سلیمان، نجم.
نه! ما نیستیم آنطور که شما می گویید.
بلکه چنین هستیم.
سپس این آیه را تلاوت فرمودند:
بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ./
و در کتاب های تاریخی از نویسندگان خاصه و عامه در چندین سند آورده اند که روزی در مسجد کوفه که محل قضاوت علی امیرمومنان بود دو نفر به اختلاف خوردند و برای اختلافشان نزد امام آمدند که یکی از آنها از خوارج بود.
آن دو نفر شکایت خود را مطرح نمودند و حکم امام علیه آن خارجی قرار گرفت و چون اینگونه شد خارجی گفت:سوگند به خدا به تساوی حکم ندادی و عادلانه قضاوت نکردی و قضاوت تو مورد رضای خدای تعالی نیست.
امیرالمومنین به او رو کرد و فرمود: دور شو ای سگ.
در همان حال به سگ سیاهی مبدل شد و حاضران گفتند سوگند به خدا که دیدیم لباس هایش از تنش خارج شده بود و به آسمان بالا می رفت.
سپس آن مرد که سگ شده بود با تضرع به چشمان امیرمومنان می نگریست و اشک می ریخت و دمش را می جنباند.
گویا دل علی به او نرم گردید و دیدیم که به آسمان نگاهی انداخت و زیر لب سخنی گفت که ما نشنیدیم آنگاه دیدیم که دوباره آن شخص به صورت انسان بازگشت و لباس هایش به سرعت بر تنش قرار گرفتند و سرافکنده از مسجد بیرون رفت.
آنگاه امیرمومنان نگاهشان را متوجه ما نموده و فرمودند:
چه چیز موجب تعجب شما شده است؟
گفتیم این صحنه ها که دیدیم ما را به تعجب انداخته است که چگونه شما چنین قدرتی دارید؟
ایشان فرمودند: آصف بن برخیا که وصی و جانشین سلیمان نبی بود در یک چشم بر هم زدنی تخت ملکه سبأ را به نزد سلیمان آورد و این کار برایش سخت نبود و خداوند داستانش را در کتابش برایتان نقل کرده است.
پیامبر شما نزد خدا باکرامت تر بود یا سلیمان؟
گفتیم پیامبر ما.
امیرمومنان فرمود: پس جانشین پیامبر شما از جانشین سلیمان نبی باکرامت تر است و این در حالیست که آصف بن برخیا یک اسم از اسم اعظم خدا را می دانست در حالیکه من هفتاد و دو اسم آن را می دانم و یک اسم است که مربوط به خداست و خلق را از آن آگاهی نیست.
گفتیم یا امیرمومنان شما که چنین قدرتی دارید پس چرا برای شکست دادن معاویه نیاز به تجهیز قوا و مشارکت مردم در جهاد و سپس جنگیدن با او دارید؟
ایشان فرمودند: من کسی هستم که خدا درباره ام فرموده: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ
پس از گفته خدا سبقت نمی گیرم و همواره به فرمان او عمل می کنم.
و اگر پروردگارم به من اجازه می داد در کشتنش لحظه ای تاخیر نمی دادم لکن مقدر پروردگارم اینست که حجت ها ثابت شود و مصیبت ها کامل گردد و مردم به آزمایش بیفتند از اینروست که شما را به جهاد فرا می خوانم و در مقابلش می جنگم./
پس تنها می توان بر خدا و کسانی اعتماد کامل نمود که هیچگاه از قول خدا سبقت نمی گیرند و همواره به فرمان او عمل می کنند.درست آنست که ما بر آنان اعتماد کنیم و بر خودمان هم اعتماد نکنیم.
اگر در بین متن ها مناقب و فصیلت هایی از پیامبر خدا و خاندان باکرامتش می آوریم، می دانیم که ممکن است متن ما طولانی شود و یا رشته کلام از دست خواننده خارج گردد و یا خواننده خوشش نیاید و صفحه را ببندد و به امور دیگری بپردازد لکن امیدمان بر آنکه خداوند به واسطه خواندن و تصدیق کردن خوبی های خوبانش بر ما رحم کند بیشتر است از آنچه می نویسیم و می خوانیم.
سخن به اینجا رسید که موضوعات مطرح شده آراد سه دسته است و درباره دسته اول که موضوعات هم جهت است صحبت کردیم.
دسته دوم موضوعاتیست که شما درباره آن تاکنون فکری نکرده اید و هیچ نظری هم ندارید و یا سخن آراد را نه مخالف می بینید و نه با آن موافقید بلکه نسبت به آن مشکوکید و درست و غلط بودنش را نمی دانید.
به اینجا که می رسید سه دسته می شوید.
دسته ای که به خاطر درستی هایی که پیشتر آراد به شما گفته بود این یکی را هم درست می گیرید و جلو می روید.دسته ای که به خاطر نادرستی هایی که پیشتر از آراد در گمان های شما نشسته این یکی را هم نادرست می خوانید و پیش می روید.
و دسته ای که به فکر فرو می روید و اغلب مات می مانید و به نظر مشخصی درباره آن سخن نمی رسید و مانند هزاران موضوع دیگر که درباره ش نظری ندارید بی نظر می مانید.
اگر حق باشد تصدیقش نمی کنید و اگر باطل باشد تکذیبش نمی نمایید.و دسته سوم موضوعاتیست که با ذهن های شما نمی خواند و گفته های ما خلاف باورهای شماست.
اکثر قریب به اتفاق خوانندگان و شنوندگان سخن ها و راهکارهای ما به دلیل آنکه بخش زیادی از گفته ها خلاف باورهای عمومی جامعه است دچار اختلاف شدیدی با آراد می گردند.
اکثرشان در این اختلاف بر خودشان اعتماد کرده و آراد را باطل و غلط قلمداد نموده و فاتحه اش را خوانده شده می دانند و ما زیاد شنیدیم از قدیم تا کنون که گفتند شما با این تفکرتان راه به جایی نمی برید.
و هستند گروه اندکی که بر روی این سخنان فکر می کنند و گوهر ناب عقل را به حرکت در می آورند و قلب هایشان را به خواهش از خدا می اندازند تا حقیقت موضوع را بر آنان آشکار نماید.
هر مخلوقی در این عالم بر ذات و درون خویش تا حدود زیادی آگاه است.ممکن است شما ندانید که در درون ما چه می گذرد اما ما خودمان می دانیم.اگر کسی باشد که درونش ناپاک باشد هیچگاه دیگران را به تفکر و تعمق و انس بیشتر با خودش دعوت نمی کند.
کسانی که ناپاکند و می خواهند مردم آنان را پاک بدانند از چهار شیوه عمومی استفاده می کنند که بین آنها مشترک است.
اول آنکه بین آنها و مردم حجابیست و فقط برای مردم حرف می زنند و حرف مردم را نمی شنوند و تازه اگر زمانی هم باشد که بخواهند حرف کسی را بشنوند پیشتر بررسی کرده اند که آن شخص چه می خواهد بگوید تا جوابی آماده کرده باشند مبادا مفتضح و رسوا گردند و جهلشان بر جماعت آشکار شود.
هیچگاه آنان را نمی بینی بدون تشریفات اجازه سوال کردن به کسی بدهند و سوال هایی که از آنها می شود از قبل به آنان رسانده اند.دوم آنکه کسی در زندگی روزمره آنها نیست و از روز و شبشان و اینکه چه می کنند خبر ندارد مگر عده اندکی از نزدیکانش و مردم عادی را امکان همنشینی و مجالست با آنها نمی باشد.
کسی که پاک است دوست دارد که دیگران بیشتر با او بنشینند و هم صحبت شوند تا بر پاکی اش وقوف یابند و کسی که ناپاک است ترجیح می دهد تنها ساعت های مخصوصی با خودآرایی حاضر شود و در بقیه زمان ها از دسترس دیگران دور بماند تا بر طبع پلید و نیت زشتش واقف نگردند.سوم آنکه چون سخن می گویند از راه احساسات وارد می شوند و چون حرف می زنند بر سخنانشان دلیل و سند و بینه ای نمی آورند.
از تکنیک احساسی کردن مردم استفاده می کنند و راه های عقل را با ضعف احساس می بندند.
در همه زمان ها از تاریخ و در همه مکان ها از جغرافیا که نگاه کنی تاجران کمترین فریب را از حقه بازان و شیادان زمانه خود خورده اند چرا که در تجارت یاد می گیری تا احساسات را کنار بگذاری و با عقل و درایت تصمیم بگیری و احساس را تنها برای همسر و فرزند و پدر و مادر و برادران مورد اعتمادت قرار دهی.
از سوی دیگر چون تاجران در طول شبانه روز با دسته زیادی از حقه بازی های مردم و فریب هایشان مواجه می شوند ترفندها را آموخته اند و کمتر فریب می خورند.
چهارمین اشتراک اینست که مردم را به تدبر و زیر و رو کردن کلامشان دعوت نمی کنند و از آنها نمی خواهند که دور هم بنشینند و بالا و پایین و چپ و راست کلامشان را بسنجند و با آنچه در گذشته گفته اند تطبیق دهند و ابعاد مختلفش را بررسی کنند چرا که اگر چنین کنند خرابی هایشان فاش می گردد از اینرو می خواهند تا مردم فراموشکار باشند و با سطحی نگری موضوعات را بپذیرند.
اما جان عالم به فدای امامان پاکی که در راه هدایت بشریت به خواست و فرمان خدا به سختی افتادند.از رسول خدا و امامان روایات زیادی در این باره آمده که فرمودند:
از بهترین کارها برای شما آنست که دور هم جمع شوید و کلام ما را بیان کنید و درباره آن بیندیشید و بر آن تدبر کنید آنگاه خواهید دید که هیچ عیبی در کلام ما نیست و جز نیکی و خیرخواهی از ما خارج نمی شود و چون چنین کنید محبتتان به ما افزون می گردد و مقامتان نزد خدا بالا می رود./
و این سخن خداست که درباره اثبات حقانیت کلام خودش می فرماید: سوره نسا آیه ۸۲
أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا
پس آیا قرآن را زیر و رو نمی کنند و اگر این کتاب از غیر خدا بود یقینا در آن اختلافات زیادی می یافتند.
معلوم می شود آنکه باطل و غلط است چون بالا و پایینش کنی خطاهای زیادی از او می بینی و اگر پاک باشد چون زیر و رویش نمایی خوبی هایش را بیشتر می یابی.
حال با خودتان در خلوت بروید.
ما قضاوت را به شما می سپاریم.
چقدر آراد از شما خواسته تا با او بیشتر وقت بگذرانید و در جلساتش حاضر شوید و سوالاتتان را بی آنکه پیشتر از شما دانسته شود بپرسید و بر سخنانش موشکافی کنید و ابعادش را بررسی کنید و در لحظه های رسمی و غیر رسمی با او بنشینید و در تفریحات مختلف همراهش گردید؟
اگر ما می خواستیم تا شما را فریب دهیم اینقدر با افکار پوسیده مردم مقابله نمی کردیم و خود را نزد خوانندگان و شنوندگان خود مورد نقد قرار نمی دادیم بلکه چیزهایی می گفتیم شبیه آنچه شما دوست دارید و خدا می داند که می دانیم دوست دارید چه بشنوید که از ما نمی شنوید.نمی ارزد خشم پروردگارمان را نصیب خود کنیم تا رضایت شما را بدست آوریم.
روزی ما به دست اوست هر چند به سبب شما باشد و ما بارها دیده و تجربه کرده ایم اگر چیزی بگوییم تا پروردگار ما خوشش بیاید و شما را هم خوش نیاید خداوند گروهی را به همراهی ما می فرستد که آن ها را خوش بیاید هر چند اندک باشند.