در این عصر و زمانه به دلیل نبودن عاقلی از سمت خدا که عقلش بر همه فکرها چیره شود و منطقش بر تمام منطق ها فائق آید و برهانش بر هر برهان و دلیلی پیروز گردد مردم را می بینی که دچار آراء و نظرات پراکنده شده اند و این اختلافات موجب نزاع و درگیری و نامهربانی ها گردیده است.
هر یک خود را درست و حق می داند و دیگری را باطل می خواند و این ها همه بدان دلیل است که مردم فرستادگان خدا را که منبع اتصال به او، عقل کل نظام عالم، پایان دهنده به نزاع ها و سامان دهنده اختلافات مردم بودند کنار گذاشتند و دیگران را برگزیدند.
حال ماییم و زیادی این همه دیدگاه و فکر در هر زمینه ای.
چون به مشکل اقتصادی می خوریم نظریه های فراوانی هست که فلان کار را بکنی پولدار می شوی.
آن قدر این پیشنهادات زیاد است که انسان در بین آنها می ماند و آخر هم نمی داند به واقع کدامیک به خیر و صلاح اوست و بیشتر اوقات این انسان، بی استدلالی محکم در یکی از این مسیرها وارد می شود و چون درونش آمیخته با شیطان و هوای نفس است این دو نیز او را بر مسیری سوق می دهند که خیرش در آن نیست و بعد از مدتی کار و تلاش و هزینه کردن نتیجه ای که می خواهد نمی گیرد و ناامید و مایوس می گردد.
و چون به مسیر درستش نیز وارد شود آنقدر در دلش شک و تردید می اندازند که کار درست را نیز محکم و قوی عمل نمی کند و در انتها گرچه در مسیر درست قرار گرفته اما نتیجه خوبی برایش حاصل نمی گردد.انسان است و مسیرهای مختلفی که در زندگی برایش پیش می آید.چون بخواهد همسری برای خود برگزیند با همین مسیرهای مختلف مواجه می گردد.
چون بخواهد علمی را دنبال کند با مسیرهای متنوعی روبرو می شود.چون بخواهد کاری برای خود تشکیل دهد مسیرهای گوناگون او را احاطه می کند.چون بخواهد به زیبایی جسمش بپردازد ده ها و صدها راه مختلف پیش پایش قرار می دهند.چون بخواهد اخلاق و انسانیتش را کامل نماید تا بخواهی برایش نظریه و راه متفاوت طراحی می کنند.و او دو راه بیشتر ندارد یا باید یکی از این راه ها را انتخاب کند و حرکت نماید و یا توقف نموده و کاری نکند.
و در خیلی از این انتخاب ها که گفتیم گمان می کند توقف کردن خسارت دیگری را برایش به همراه می آورد.
بخواهد بر دختری که فکر می کند خوب است اما یقین ندارد زیاده از حد توقف کند و با او ازدواج نکند ممکن است آن دختر با دیگری ازدواج کند.اگر بخواهد برای انتخاب شغل توقف کند بی پولی و فقر او را از پای در می آورد.اگر بخواهد سراغ زیبایی اش نرود دیدن زشتی هایش او را می آزارد.
و شبیه اینها در امورات دیگر.از اینرو اکثر مردم را می بینی که حرکت می کنند چه بدانند و چه ندانند در حالیکه حرکت کردنشان اشتباه است همانگونه که مولای ما امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:
ای مردم چون در درستی راهی شک و تردید دارید توقف نمایید چرا که توقف برای شما بهتر است از حرکت در مسیر باطل.
و اگر مسیرتان حق باشد برایتان نفعی ندارد چرا که خداوند تنها از روی یقین اعمال بندگانش را می پذیرد در حالیکه شما با شک و تردید در آن راه قدم برداشتید./
پس بخواهی نخواهی همه ما مسافران جاده هایی هستیم که بسیاری از آنها ما را به بیراهه هایی می برد که یا طعمه گرگان و حیوانات درنده می شویم و یا دزدان آن بیراهه ها ما را چپاول می کنند و یا در تشنگی و گرسنگی آن راه بیحاصل تلف می گردیم و اگر هم جان سالم به در بریم به مقصدی نرسیدیم که نفعی برده باشیم و تنها این سال های عمرمان بوده که بر باد رفته است.
حال شاید فهمیده باشید چرا اکثر مردم از شغلشان راضی نیستند و درآمدهایشان نتوانسته آن ها را کفایت نماید.شاید فهمیده باشید چرا اکثر مردم از زندگی زناشویی خود راضی نیستند.و شاید جواب خیلی از سوالات دیگر را نیز فهمیده باشید.
وقتی انسان مسیرش را درست انتخاب نکند دیر یا زود می فهمد که مسیر غلطی برگزیده و چون بفهمد که در راه غلط است می خواهد راهش را تغییر دهد.
انسان هایی هم هستند که غلط بودن مسیرشان را می فهمند و با آن کنار می آیند و ملاحظه موضوعات دیگری را می کنند و سال ها در آن راه غلط حرکت می نمایند و آخر سر هم می میرند بی آنکه درک درستی از شیرینی های زندگی داشته یا لذت حلالی برده باشند.
و همه این بدبختی ها از آن جا شروع شد که فرستادگان خداوند که برای نشان دادن راه درست به مردم قرار داد را کشتیم و یا در بیابان ها انداختیم و در حقیقت گفتیم ما تو را نمی خواهیم و ما بدون تو هم می توانیم به راه درست برسیم و او را فدا کردیم و گمان کردیم بی او هم می توان مسلمان شد و به سعادت رسید.
اگر روزی در بیابانی گرم و سوزان که راه رهایی از آن بیابان بر هیچ کسی معلوم نیست جز یک نفر که راهنمای راه است قرار گرفتید و برایتان آب و غذایی باقی نماند جز برای یک نفر و شما هزاران نفر بودید عاقلانه آنست که آن سهمیه آب و غذای یک نفره را چه کسی بخورد؟
اگر هر کسی غیر راهنما بخورد و بنوشد راهنما تلف می گردد و چون راهنما تلف شود همه در گرمای سوزان بیابان تلف می شوید اما اگر راهنما زنده بماند امید هست تا دیگران را به رهایی برساند.خدا می داند که پیدا کردن مسیر درست زندگی و انسانیت از پیدا کردن راه رهایی در بیابانی گرم و سوزان سخت تر است.و بدانید که دنیا پایان کار نیست.
اگر دنیا پایان کار باشد به یقین خالق احمقی داشته اید چرا که فقط احمق ها هستند که چیزی را می سازند و بعد از مدتی که ساخته شده و رشد کرده و به درک و معرفت و فهم بیشتری رسیده و بالغ تر گردیده آن را خراب می کنند و نابود می سازند و چیزی از آن باقی نمی گذارند.
و اگر شما خدا را قبول دارید و زندگی پس از مرگ را قبول ندارید بدانید که به یقین پروردگار احمق و روانی و معیوب العقلی برای خود برگزیده اید و این نیست آن خدای یگانه ای که خود را در کتابش وصف کرده و اینهمه قدرت و نظم در مخلوقاتش مشهود است پس در حقیقت عیب از او نیست بلکه از شماست که او و کارهایش را درست نشناختید و بتی در ذهنتان شکل گرفته و نام خدا بر آن گذاشته اید.
یقینا ما انسان ها مسافران جاده هایی هستیم که باید بعد از این دنیا به دنیای دیگری برویم و ملاقات کنیم آنچه پیشتر عمل کرده ایم و نتایج اعمال بد و خوبمان را ببینیم.
شخصی به خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از ایشان سوال کرد ای پسر رسول خدا چرا خداوند همه انسان ها را با یکدیگر متفاوت قرار داد و هیچ دو نفر را نمی بینیم که با یکدیگر از تمام جهات یکسان باشند در حالیکه این کار را با حیوانات و گیاهان نکرد و ما بسیاری از حیوانات و گیاهان را می بینیم که از همه نظر به هم شبیهند و هیچ اختلافی در آنان نیست؟
امام فرمود این بدان جهت است که خداوند قصد دارد در دنیا و بعد از آن برای انسان ها پاداش و تنبیهی در نظر بگیرد و چون قصد کنی برای کسی پاداش و تنبیهی در نظر بگیری باید بین او و دیگری اختلافی باشد که اگر نباشد ممکن است اشتباه شود.آیا ندیدی دو نفر را که تا اندازه ای به هم شبیه اند و یکی مجرم است و دیگری بی گناه.آنگاه حاکم بی گناه را به جای مجرم عذاب می کند و مجرم به جای بی گناه آزاد می ماند.
و خدا عادل تر از آن است که بخواهد در قیامت مجرمی را به جای بی گناهی رها سازد و بی گناهی را به جای مجرمی عذاب کند از این رو انسان ها را کاملا شبیه یکدیگر خلق نکرد و چون درباره حیوانات و گیاهان قصد پاداش و تنبیه نداشت در آن ها وجود چنین اختلافی را لازم ندانست./
حال با خود بیندیشید که به کدام راه می روید؟
راهیست که راه خداست که در کتابش آمده و به زبان فرستادگانش برای ما تبیین گردیده است و انتهای آن رستگاری و بهشت است و در آن خشنودی خداست.
و راه های زیادیست که راه شیطان است و خلاف کتاب خداست و مخالف بیان فرستادگان خدا که روندگان زیادی هم دارد و پیروانشان گسترده اند و انتهایشان بدبختی و فلاکت و درد و رنج و محنت و آتش است.
پس باید ترسید از راهی که انتهایش آتش است و مسیر طولانی پر دردی که انسان را به ذلت و حقارت بکشاند.
ای مردم
خداوند دلیل این انتخاب های راه غلط را تکبر می داند چرا که تکبر و خودبزرگ بینی مردم موجب شده که خود را بی نیاز از راهنمایان الهی بدانند و با خود گمان کنند بی آنها هم می توانند راه درست را بر گزینند و اگر کبر نداشتند راهنماها را کنار نمی گذاشتند و بر عقل و فهم خود و یا ناقصه عقل هایی شبیه خود و یا بدتر از خود اعتماد نمی کردند.
از اینرو خدای رحمان در کتابش فرمود: سوره زمر آیه ۷۱ و ۷۲
وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَهُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ
قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ
و کسانی که کفر ورزیدند دسته دسته به سوی جهنم رانده می شوند تا زمانیکه به آن محل می رسند درهایش گشوده می شود و خزانه دار جهنم به آنها می گوید: مگر رسولانی از خودتان به سمت تان نیامد که آیات پروردگارتان را بر شما تلاوت کند و شما را از ملاقات چنین روزی بترساند و هشدار دهد؟
گفتند بله آمد.
اما کلمه عذاب بر کافران باید حقیقت پذیرد.به آنها گفته می شود از درهای دوزخ وارد شوید که در آن جاودانه خواهید ماند.پس چه بد است جایگاه متکبران.
توصیه ما اینست که در نظرات مشارکت نمایید و فکر و دیدگاهتان را با دیگران به اشتراک گذارید تا عیب و نقصش بر خودتان آشکار گردد و اصلاح بهتری صورت پذیرد.