میدانیم که ترقی، رشد و پیشرفت مسیر کاری ما بسیار به نحوه استفاده ما از زمان بستگی دارد. خیلی وقتها زمان را دیر شناسایی میکنیم و خیلی دیر وارد عرصههای لازم میشویم و این مسئله فرصتهای زیادی را میسوزاند و سودآوری ما را کم میکند.بیایید از این بحثهای شعاری خارج شویم و بیشتر به بحثهای عملیاتی بپردازم. دوستان میدانند که ما در آراد سعی میکنیم تا بیشتر از اینکه حرفهایمان کتابی باشد، کارهایی انجام دهیم که برای ما پولساز باشد و این پولها بتواند فرصتی ایجاد کند تا با کمترین فشارها بیشترین خروجی را از کارمان بگیریم. جالب است میبینیم که بعضی از دوستان فشار زیادی را تحمل نمیکنند، اما سودهای خوبی به دست میآورند و بعضی از دوستان هم صبح تا شب میدوند، اما آنقدر خروجی ندارند. به نظر شما علت آن چه میتواند باشد؟ چرا بعضی موقعها نمیتوانیم از کار خروجی که باید را بگیریم؟ میخواهیم کار عملیاتی بکنیم. ذهن را خالی میکنیم. فقط به این فکر میکنیم که چرا نمیتوانیم از کارهایمان خروجی بگیریم. یک مسئله این است که هدفمان مشخص نیست. خیلی وقتها در مسیر هدفی که داریم پیش میرویم فراموش میکنیم که باید بعضی زایدهها و اضافات زندگیمان را دور بریزیم. وقتی که هدف مشخص باشد خیلی راحت برای آن برنامهریزی زمانی میکنیم تا وقتی که هدف مشخص نباشد. من یک هدف دارم. باید چند هدف در کسبوکارتان تعیین کنید. با توجه به اینکه مدل کسب و کار ما آنلاین است و به مدل فروشگاهی یا خاص دیگری کار نمیکنیم، بعضی کارها را باید به صورت روتین و روزانه انجام دهیم. یعنی باید این کارها را به صورت مداوم انجام دهیم. پس هدف ما این است که تارگت روزانه را به دست آوریم. مثلا اگر قرار است پنج مطلب نوشته شود، حتما پنج مطلب نوشته شود. کارهای روتین و روزانه است باید در طی روز انجام شود و جزو اهداف ما باشد. مثل هر روز صبحانه میخورید. غذا را باید هر روز خورد. آب را باید هر روز خورد. چیزی که باید مصرف شود، باید مصرف شود. کاری که باید انجام شود، باید انجام شود. بدون هیچ نگرانی و استرسی کار خود را انجام دهید. این هدف را چگونه مدیریت کنم؟ مثلا باید پنج مطلب بنویسم. نوشتن پنج مطلب زمانی میبرد. مثلا پنج دقیقه، ۱۰ دقیقه تا یک ساعت زمان میبرد. این یک ساعت زمان را جدا میکنم. انگار این یک ساعت را بیشتر خوابیدهام. یک ساعت زمان در زمانهای من نبوده است. هیچ استرسی ندارم که این یک ساعت زمان را از خودم بگیرم یا بگویم که کلا این یک ساعت زمان را نمیخواهم؛ مثلا الان یک روز تمام کار بکنم و یک روز اصلا کار نکنم. اکثر کسانی که موفق شدهاند این نظم را در کار خود داشتهاند و به همین دلیل خروجیهای خوبی گرفتهاند. نظم و تعهد نسبت به کار خود دارند. اگر من نوعی نمیتوانم این نظم را برای خودم ایجاد کنم باید دنبال کسانی باشم که در گروه یا اطرافیان ما بتوانند آن کارهای تخصصی را انجام دهند. مثلا میگویید من دارم کار میکنم و ماهانه فلان مقدار درآمد دارم. قسمتی از این درآمد را جدا میکنم و به یک نفر متخصص میدهم تا این کار را برایم انجام دهد؛ کارهایی از جمله مطلبنویسی، بهینهسازی، پاسخ دادن به تماسها، پیگیری مشتریها، زدن فاکتورها و غیره. باید نگاه کنید که چطور میتوانید آن کار را به بهترین حالت پیش ببرید؛ چه توسط خودتان و چه توسط شخص دیگری. پس باید نیروی متخصص آن کار را شناسایی کنید و حالا زمانهایتان را براساس همان مدیریت و تقسیمبندی کنید. بگذارید از خودتان بپرسم. بگویید در طول روز زمانهای اساسیتان چند قسمت است؟ قسمتهای اساسی آن در کار و زندگیتان را بگویید. زمانهایی برای خواب و استراحت؛ زمانی برای خورد و خوراک؛ زمانی برای امور شخصی و بهداشت. بگویید در طول روز چقدر زمان باقیمانده برایتان میماند؟ مگر چند درصد از ما ورزش میکنیم؟ کار و تفریح و استراحت؛ پاسخگویی مشتریها؛ آشپزی؛ بچهداری؛ دیدن آموزشها و رشدکردن یکی از قسمت های مهم زندگی ما است. خیلی وقت اضافه میآوریم. تولید محتوی؛ فکرکردن به آینده؛ فکرکردنهای ما معمولا پنج دقیقه بیشتر زمان نمیگیرد. پنج دقیقه هم در روز فکر کنیم خیلی زیاد است. کتاب خواندن؛ نظم نداشتن. نظم نداشتن به این دلیل است که بعضی از اصول را نمیپذیریم. هر کسی اخلاقیاتی دارد. باید اول خودتان را کشف کنید و بعد به آن مسائل بپردازید. مثلا اخلاق من نوعی این است که نمیتوانم صبح زود بیدار شوم. یا اخلاق من نوعی خاص این است که چهارونیم صبح بیدار میشوم. یعنی اگر چهارونیم صبح به بعد بیدار شوم احساس میکنم که آن روز را به بطالت گذراندهام و زمانم به بطالت گذشته است. هر کس مدلی دارد. مثلا شخصی شبها نمیتواند بخوابد یا برعکس. زمانهایمان مرده است. کانالهای تلگرام. ببینید. بعضی کارها را زیاد نمیشود انجام داد. مثلا اگر ورزشی انجام میدهم، در طول یک روز تنها یک ست نیم ساعت تا ۴۰ دقیقه ورزش میکنم چون بدنم ۲۴ ساعت زمان نیاز دارد تا دوباره آماده شود. اما یک ورزشکار حرفهای اینطور نیست. یک ست ورزشی صبح و یک ست ورزشی بعد از ظهر میزند. بعضی از ورزشکارهای حرفهای و حتی خیلی حرفهای سه بار در روز ورزش میکنند و توان آن را هم دارند. پس اگر کاری از وسع من بر نمیآید و نمی خواهم در مسیرم متوقف شوم باید کل کار یا قسمتی از آن را به گردن دیگری بیاندازم. مثلا اگر قرار است روزی ۱۰ مطلب تولید شود، سه تا را خودم و هفت تای باقیمانده را کس دیگری تولید میکند و من را پوشش میدهد تا هزینههای صرفشده را بازگرداند. کل سال را حساب کنید. ببینید کل سال چقدر از کسبوکارتان درآمد خواهید داشت و آیا به نسبت هزینهای که برای این کار صرف میکنید، خروجی میگیرید. یعنی آیا نظم، مدیریت و کار این نیرو برای من توجیهپذیر است یا نه. و بعد مدل کسبوکار خودتان را پیدا کنید. بیایید با یک مثال کاربردی جلو برویم. یکی از خانمها میگویند که من بچه دارم و فرصت نمیکنم که با وجود اینها مطلبنویسی کنم. چکار کنم؟ اول اینکه باید بدانید کارهایی که باید در طول روز انجام شود، چند قسمت است. قسمتی از آن را خود شما میتوانید انجام دهید و قسمتهایی هم وجود دارد که نمیتوانید. آنهایی را که میتوانید به گردن خودتان بگذارید و برای آنهایی که نمیتوانید کسی را پیدا کنید. بعد از این صحبتم در مورد این حرف میزنم که چگونه این نیروی متخصص را پیدا کنید و چه چیزی از او بخواهید تا بتوانید کارتان را پیش ببرید. نیروی متخصصی که بتواند کار شما را انجام دهد و آن مسئولیت را از گردن شما بردارد. به نسبت هزینهای که میکنید، خروجی خوبی به شما میدهد. مثلا اگر روزی پنج مطلب بنویسم، در ماه ۱۵۰ مطلب میشود. زمانی که این مطلبنویسی از من میگیرد مثلا سه ساعت در روز میشود. ۳۰ تا سه ساعت ۹۰ ساعت در ماه میشود. میخواهم کار ۹۰ ساعت در ماه را به کسی بدهم. در سال نزدیک به ۱۰۸۰ ساعت میشود. میخواهم برای ۱۰۸۰ ساعت کار در سال از کسی استفاده کنم. اگر این ۱۰۸۰ ساعت برای من مثلا ۱۵ میلیون تومان هزینه داشته باشد توجیهپذیر است، چون میتوانم از این ۱۰۸۰ ساعت، ۳۰ میلیون تومان برداشت کنم. باید در سال حساب کنید. اگر میتوانم ۳۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم، پس ۱۵ میلیون هزینه میکنم. دو اتفاق برای من میافتد: یکی اینکه من بابت آن ۱۰۸۰ ساعت زمان خالی دارم و میتوانم به کارهای دیگری بپردازم که قبلا نمیتوانستم انجام دهم. دوم اینکه این کار روتین و برنامهریزیشده و این برنامهریزی مانع میشود تا از کسبوکارم عقب بمانم و این مسئله به من کمک میکند.
بسیاری از کسانی که پیشرفت کردهاند همین رویه را داشتهاند. یعنی همیشه یا مطلبنویس خوب داشتهاند یا خودشان هر روز مطلب نوشتهاند و به کارشان مقید بودهاند. این مسئله بسیار مهمی است.یک تست برای کسانی که مشاوره تجاری داشتهاند گذاشتیم تا دقیقا ببینیم که چطور میتوانیم برنامههای کاری آنها را مدیریت کنیم. به آنها تعدادی برنامه دادم. روزانه تعدادی مطلب جدید با ساختاری که از قبل دارند مینویسند و روی آن بهینهسازی انجام میدهند. ما در هفت روز تست گرفتیم که ببینیم راندمان این بهینهسازی به چه صورت است و فهمیدیم که راندمان این کار از اینکه بخواهیم مطلب جدید بنویسیم، کمتر است. نوشتن مطلب جدید هم زمان کمتری میبرد و هم راندمان بیشتری دارد و خروجی آن هم میتواند شرایط مطلوبتری برای ما داشته باشد. یعنی میتواند شرایط بهتری را برای ما ایجاد کند و در واقع ارزش کار ما را بیشتر میکند. به آنها گفتم که دیگر کار قبلی را انجام ندهید و به کار جدید روی بیاورید. برنامهشان مشخص شد. دیگر به این نمیپردازند که چه ساختاری را پیش ببریم یا چه مدل کسبوکاری را انجام بدهیم. میخواهم به چند سوال کسانی که در مدیریت زمان مشکل دارند جواب بدهم تا مصداقهای مدیریت زمان را بهتر بشناسید. مشکل من واقعا بینظمی است. البته اشتغالات و گرفتاریهای متعدد زیادی دارم اما در عین حال هر وقت که حساب میکنم میبینم که وقت پرت هم زیاد دارم. به این نتیجه رسیدهام که فقط باید خودم را مجبور کنم. مثل همین ورزشی که مثال زدم. باید مدتی خودم را مجبور کنم تا از بینظمی به نظم عادت کنم. ببینید من بینظمی را قبول ندارم. هر کسی اخلاقیات خاص خود را دارد.
کسانی که ریاضیات بیشتر خواندهاند میدانند که در هر بینظمی، نظمی وجود دارد اما بعضی وقتها معادله آن خیلی پیچیدهتر است. آنهایی که معادله سادهای دارند برای ما قابل فهم هستند. به کسانی که معادلات نظم آنها بسیار ساده است منظم و به آنهایی که معادلات نظم پیچیده ای دارند بینظم میگوییم. در صورتی که شما میبینید در همان بینظمی هم، مدل رفتاری خاصی را رعایت میکنید.درست است؟ حالا باید این مدل رفتاری خودتان را با آن اخلاقیات و روحیات خودتان بچینید. دوستی گفت آقای مهندس من نمیتوانم بعضی مسائل را یادداشت کنم. مثلا مشتری زنگ میزند و من نمیتوانم یادداشت بردارم. چکار کنم؟ این مسئله فشار زیادی به من میآورد و خیلی ناراحت هستم. گفتم خب یادداشت نکن! گفت خب آقای مهندس بعد چه میشود؟ گفتم هیچ اتفاقی نمیافتد. تلاشت را در جای دیگری بگذار و چیز دیگری را پوشش بده. اگر کسری در وجود شما هست، استعدادهای دیگرتان را بشناسید. همه ما استعدادهای خیلی زیادی داریم. متأسفانه امروز در کشوری زندگی میکنیم که تنها استعدادهای خودمان را در دانشگاه میبینیم؛ در درس خواندن، تستزدن و کنکوردادن. این واقعا جای تأسف دارد. بچهها، جوانها و مردم ما استعدادهایشان را با کنکوردادن و دانشگاهرفتن میسوزانند، در صورتی که میتوانند این همه استعداد را در جا و مکان دیگری استفاده کنند. به قول بنده خدایی میگفت هرکدام از ما ۳۴ استعداد داریم. البته نمیدانم این را از کدام منبع میگفت. از این ۳۴ استعداد حداقل چهار تای آن درونی است. از چهار تای دیگر استفاده کنید. مثلا این شخص میگفت روابط عمومی من خوب است. پیگیری تلفن را خوب انجام میدهم. مطلبنویسیام خوب است. گفتم خب با استفاده از آنها، این کسری را پوشش بده تا بتوانی ارتباطاتت را بهینه کنی. یا اگر مشتری داری که نمیتوانی پیگیرش شوی یا به این کار عادت نداری یا برایت سخت است، بهمحض اینکه رابطهات با او تمام شد یک پیام تشکر به همراه آدرس تلگرامت را برای او بفرست تا در کانال تو عضو شود و این فرصت را داشته باشی که همیشه از طریق کانال با او در ارتباط باشی و نیازی نباشد تا خودت پیگیری کنی. پس ما باید خودمان را بشناسیم و با توجه به آن چیزی که وجود دارد زمانمان را مدیریت کنیم، نه با توجه به آن چیزی که اخلاقیات خودمان است.
استعدادهای خودتان را بشناسید تا بتوانید از آنها استفاده کنید. خودتان را سرکوب نکنید. به خودتان نگویید من نمیتوانم. من آن چیزی که باید نیستم. نه. شما همه آن چیزی که باید را در همین لحظه به بهترین حالت ممکن دارید. فقط باید خودتان را درست بشناسید تا بتوانید درست از آن استفاده کنید و نتیجههای خوبی بگیرید. پس هیچوقت نگویید من بینظم هستم. نه. مدل نظم من به این شکل است. حالا باید از این استفاده کنم.برنامه نویسی بود بسیار حرفهای که در پروژههای ملی کار میکرد. مدیر شرکت او به من میگفت که این شخص خیلی بینظم است. اما در واقع نظم او این بود که ساعت ۱۱ سر کار بیاید. ساعت ۱۱ میآمد و در دو ساعت کارکردن به اندازه ۶۰ نفر آدم خروجی میداد. تنها دلیل آن این بود که اعتماد به نفس بالایی داشت. اصلا نمیگفت من باید ساعت ۷ صبح بیایم. درست است که ما اعتقاد داریم باید ۷ صبح بلند شویم. ما اعتقاد داریم باید بعضی اخلاقیات عوض شود و بعضی روحیات خوب در ما ایجاد شود. اینها واقعا خوب است. ما هم واقعا به اینها اعتقاد داریم. اما از طرفی به این هم اعتقاد داریم که باید عزتنفس خودتان را حفظ کنید. باید بپذیرید که خودتان هم دارای خاصیتها، مزیتها و در واقع امکانات و استعدادهای خاص خودتان هستید. آن استعدادهای خاص خودتان را بشناسید. ضعفهای خودتان را توسط دیگران و چیزهای دیگر پوشش دهید. دوستی می پرسند به نظرم میآید که اکثر ما خیلی اسیر تلویزیون، ماهواره یا شبکههای اجتماعی هستیم. یعنی به نظرم در اکثر افراد مشترک است و درک آن کمی هنر میخواهد. درست است. ببینید اینها ربطی به نظم ندارد. اینها آفت است. اینها مثل یک انگل است. مثل یک ویروس است. اینها به ما چسبیدهاند و دارند زمان ما را میخورند. اینها را باید دور کنیم. اینها اصلا ربطی به منظمبودن ما ندارند. افتها و انگلها را از خود جدا کنید، بچسبید به آنچه در واقعیت وجود دارد و بدون نگرانی در همان کسبوکارتان رشد کنید. مزیتها و استعدادهای خود را بشناسید و از آنها استفاده کنید. ضعفها را هم توسط کسانی که در آن زمینه قدرت دارند، پوشش دهید. آنهایی که میخواهند به صورت اختصاصی برای زمانبندی کمکشان کنم و برنامه بدهم با من تماس بگیرند. بعضیها هم که مشاوره دارند و تماس میگیرند. الان به دوستان مشاوره تجارت گفتم که میخواهم برای یکبهیک شان برنامه بچینم و برنامه روزانهشان را منظم کنم. ببینید بعضی وقتها برنامهها ساعتی است. از این ساعت تا این ساعت فلان کار را انجام دهید. من به مدیریت زمان به این شکل اعتقاد ندارم. اعتقاد دارم که مدیریت زمان باید براساس گزینههای موجود انجام شود، نه براساس زمانبندی و خروجی کارها. همین کار را برای دوستانی که مشاوره تجارت دارند انجام میدهم. دوستان دیگری هم که این مشکل را دارند و میخواهند کمکشان کنم تا به صورت اختصاصی یک برنامه مدیریت زمان داشته باشند، ارتباط بگیرند. مشاوره تجاری بگیرند یا به هر صورت ارتباط بگیرند تا کمکشان کنم که مدیریت زمانی برای مدل کار خودشان داشته باشند. اهمیت و اولویتهای کسبوکار و زندگی شان را مشخص کنند و از بعضی زواید دور شوند. دوستی پیام میداد که آقای مهندس من در فلان کار و فلان کار و فلان کار عقب ماندهام. گفتم اینها را کنار بگذار. این اولویت است. این اصل است. فرعیها را کنار بگذار. گفت مهندس خب از این فرعیها عقب میمانم. گفتم عیبی ندارد. این فرعیها را کنار بگذار. اصلیها را قوی کنی، فرعیها پوشش داده میشود. پس به اصلیها بچسب. فرعیها را کنار بگذار. فعلا نگران آنها نباش.
هر کدام از ما ضعفهای خود را داریم. باید ببینیم که چطور میتوانیم با وجود این ضعفها، بهترین خروجی را به دست آوریم و هدف اصلیمان چیست. یک وقت درگیر زواید نشویم و از هدف اصلی و مسیری که دنبال آن هستیم، دور بمانیم.دوستی می پرسد اگر میشود من را برای ایجاد انگیزه در مطلبنویسی راهنمایی کنید. هم از مطلبنویسی میترسم، هم آنقدر که انگیزه پاسخدادن به تلفن هست انگیزه برای نوشتن مطلب نیست. بله! مطلب نویسی ترس دارد به خاطر اینکه تجربه انجام خیلی از کارها را نداریم. از طرفی باید چیزی را در درون خودمان ایجاد کنیم و آن این است که ما هیچ کاری را بلد نیستیم. باید این را بپذیریم و برای اینکه یاد بگیریم باید خطا کنیم. این را در ذهنتان بگذارید. هر کاری را که میخواهید باید در آن تجربه به دست آورید و تجربه ممکن است همراه با خطا باشد. پس از خطاکردن یا فشارآمدن یا اینکه نتوانید کاری را انجام دهید ناراحت نشوید. [av_notification title='' color='green' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg='' av_uid='av-1730xwq'] انجامدادن هر کاری که نمیدانیم، ممکن است همراه با خطا و اشتباه باشد. این باید اصل فکری تان باشد. [/av_notification]
اگر این اصل فکری برای شما درونی شود، از انجامدادن هیچ کاری ترس ندارید چون هر کاری که بخواهید انجام دهید با همین مسیرها همراه است.در این مسیر خطاهایی پیش میآید، اشتباهاتی پیش میآید، لطمههایی پیش میآید. از آنها نترسید. طبیعی هستند. در کاری تجربه نداشتهاید و امروز میخواهید وارد آن شوید و این خطاها و مشکلات برای شما به وجود میآید. سراغ سوال بعدی برویم. من در شرکتی مدیر فروش هستم و مطلبنویسی هم میکنم و در کنار این میخواهم کار شخصی خود را هم شروع کنم. دائما زمان کم میآورم. برای شرکت مینویسم، سایت خودم میماند. برای خودم مینویسم، مدیر شرکت میگوید مشتری کم است. دقیقا متوجه نشدم سؤالتان چه بود. اینکه چطور مدیریت زمان کنید. باید توجه داشته باشید که مطلبنویسی چند استعداد میخواهد. اگر اینها را درست شناسایی کنید میتوانید کار خود را پیش ببرید. اولین نکته برای یک مطلبنویس خوب این است که سرعت تایپ بالایی داشته باشد. باید تایپ ۱۰ انگشتی و سرعت تایپ بالا را بلد باشد، وگرنه مطلبنویسیاش با مشکل مواجه میشود. ذهنش میتواند کار کند اما دستهایش نه و این یک مانع میشود. اگر سرعت تایپ پایین باشد در هر ساعت میتوانید بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ کلمه تایپ کنید. یعنی نهایتا بتوانید دو مطلب کار کنید. چون سرعت تایپ پایین است، فشار زیادی به خود میآورید تا این کار را انجام دهید و احساس خستگی میکنید. برای این کار بهتر است که ابتدا روش تایپ ۱۰ انگشتی را یاد بگیرید. کسی که تایپ ۱۰ انگشتی میکند، در یک ماه اول با سختی روبروست تا تایپ را یاد بگیرد. اما این را که یاد بگیرید متوجه میشوید که بدون نگاهکردن به کیبورد و مانیتور و فقط با درآوردن آن چیزی که در ذهنتان وجود دارد و مرور آن میتوانید مطلبتان را آماده و تایپ کنید. کسانی را دیدم که تا ۱۷ صفحه را در یک ساعت تایپ میکند. یعنی میتواند ۱۷ مطلب را برایتان آماده کند. اینها سرعتهای تایپ بسیار بالایی دارند. یعنی میتوانند بین چهار تا پنج هزار کلمه تایپ کنند. دوستی می گویند نوشتن و کپیکردن یک محتوی باکیفیت و بااصول در سایتهای دیگر حدود سه ساعت طول میکشد. سوال من این است که آیا من تازهکار هستم و این زمان کم میشود و طبیعی است؟ ابتدای کار طبیعی است. زمان میبرد تا کمکم نسبت به کارتان تسلط پیدا کنید و بدانید چطور کارتان را پیش ببرید. دوست عزیزی گفتهاند که یک عالمه کار دارم و اکثرا نمیدانم باید از کجا شروع کنم. میتوانم اینطور به شما بگویم که شروع یک کسبوکار از آن جایی آغاز میشود که بدانید اولویتهایتان کدام است و بعد اولویتها را انجام دهید. نه اینکه زمانبندی کنید و زمان مشخصی برای کارها قرار دهید. اولویت است. یک کار اولویت است پس باید انجام شود. در زندگی شما چند مدل کار وجود دارد. کارهایی که نه زمان دارید و نه حق انتخاب. مثلا به شما میگویند که -دور از جان- منزلتان آتش گرفته است. اصلا مهم نیست سر چه کار و معامله و در کجای کشور باشید. هر جا باشید برمیگردید. برمیگردید که ببینید منزلتان چه شده است. پس این نه زمان میشناسد و نه میتوانید مهلتی برای آن قائل شوید. بعضی کارها هست که انجام آن امروز ضروری نیست ولی در کل باید انجام شود. مثلا گرفتن کارتملی هوشمند باید انجام شود. تا آخر سال باید کارتملی هوشمندتان را بگیرید. اگر نگیرید به مشکل میخورید. در زمانی که هست باید بگیرید. بعضی کارها نه محدودیت زمانی دارد و نه محدودیت الزام انجام. مثلا نگاهکردن به تلگرام . نگاه هم نکنید هیچ اتفاقی نمیافتد. باید بفهمید که اولویت کارهای شما چه است. مثلا وقتی برای سایت تان مطلبنویسی دارید میگویید باید پنج مطلب بنویسم. باید کار این پنج مطلب را امروز انجام بدهم. زمان آن امروز است و اگر انجام ندهم فردا به درد نمیخورد. پس باید حتما امروز انجام بدهم. کاری که باید همین امروز انجام شود و ضروری است. هم ضرورت دارد و هم زمان. باید بدانیم این دو چه هستند. اولویتهایمان را مشخص کنیم و براساس آنها بعضی از کارهایمان را پیش ببریم. در مورد ادیت مطالب و اینها درگروه مشاوره توضیح دادهام و اینجا نمیخواهم در مورد آن صحبت کنم. این استراتژی کاری من است. برنامه خاص آنهایی که با من مشاوره دارند را دادهام و اینجا اصلا بحث دیگری است. این قسم بحثهای تخصصی بر عهده مهندس تالیا است و ایشان متخصص و کارشناس این مسائل هستند. پس بهتر است اگر بحثی هم هست در کلاسهای ایشان در مورد آن بپرسید. ساختار کار من کاملا جداست و به مدل خودم صحبت میکنم. سوالات امروز تمام شد. اگر سوال خاص دیگری ندارید کلاس را تمام کنیم. امیدوارم که این کلاس برای شما مفید باشد. [av_notification title='' color='blue' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='yes' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg='' av_uid='av-qpd8dm'] فایل صوتی توضیحات استاد نظامپرور، مدیر توسعه کسبوکار و مشاور امور صادراتی گروه شرکتهای آراد را می توانید در همین قسمت بشنوید. [/av_notification] [audio mp3="https://s3.eu-1.blufs.ir/aradbranding-fa-wp-content/uploads/2018/09/time-management.mp3" autoplay="true" preload="auto"][/audio]