در تعریف مدیریت اخلاقی باید گفت که علاوه بر اهمیت وظایف یک مدیر باید جنبه های اخلاقی را نیز در نظر گرفت . آدام اسمیت و دیگر اقتصاددانان کلاسیک و نئو کلاسیک بر این باور بودند که بازار پدیدهای طبیعی است که همچون دیگر پدیدههای طبیعت قوانین خاصی بر آن حاکم است.
بنا بر نظر این اقتصاددانان بازار را باید به حال خود رها کرد تا بر اساس قوانین حاکم بر آن (که مهمترین آنها منفعتطلبی شخصی بازیگران اقتصادی و قانون عرضه و تقاضاست) به تعادل برسد.
- بیشتر بخوانید: کسب درآمد دلاری
بسیاری از مدیران و نظریهپردازان مدیریت نیز بنابراین نظریه تنها هدف مدیریت را کمک به سودآوری بدون توجه موارد دیگر همچون مسئولیت اجتماعی میدانستند. تا جایی که میلتون فریدمن، بزرگترین حامی این دیدگاه در قرن بیستم، در مقالهای تحت عنوان «مسئولیت اجتماعی سازمان، افزایش سود خود است» سازمانها را از توجه به مباحث اجتماعی و اخلاقی بر حذر داشت.
اما اخیراً بیشتر نظریهپردازان سازمان و اقتصاد به این نتیجه رسیدهاند که یک اقتصاد آزاد محض، ایدهای فرضی بیش نیست زیرا بازارهای واقعی همیشه در معرض قانونگذاریها و محدودیتها قرار دارند.
بیشتر این نظریهپردازان این ایده را میپذیرند که رهبران کسب و کار ممکن است تعهدات اخلاقیای فراتر از نفع شخصی داشته باشند. بااینحال بحث زیادی پیرامون اینکه رهبر کسب و کار متعهد به چه کسی یا چه چیزی است وجود دارد. اگر شرکتی دارای سرمایهگذاران یا سهامدارانی باشد، مالک کسب و کار دارای یک وظیفه قانونی برای عمل کردن در راستای منفعت مالی آنها خواهد داشت.
- بیشتر بخوانید: بهترین درامد دلاری
برخی میگویند او همچنین دارای یک وظیفه اخلاقی برای عمل کردن در راستای منفعت جامعه، محیط، کارکنان خود و دیگر ذینفعان نیز میباشد. برخی رهبران کسب و کار خود را دارای یک وظیفه شخصی برای پاسداری از اصول اخلاقیای که بدان باور دارند، مانند آموزههای مذهبی، میدانند.
این یک واقعیت است که رهبران کسب و کار همهروزه تصمیماتی که اهمیت اخلاقی دارد میگیرند و آنها همیشه بر اساس نظریههایی در مورد رفتار اخلاقی این تصمیمات را میگیرند چه به این موضوع اینگونه بیندیشند و چه نیندیشند.
درک اساسی مهمترین نظریههای اخلاقی مرتبط با سازمان، مانند نظریه اخلاق تکلیف یا اخلاق غایتگرا، میتواند به رهبران و مالک کسب و کار کمک کند که در مورد مسائل اخلاقی بهروشنی بیندیشد و تصمیمات آگاهانهای اتخاذ کند. عدهای صاحبنظران نیز از دریچهای دیگر به این موضوع مینگرند.
آنها بر این باورند که با توجه به اینکه رعایت مسئولیت اجتماعی و اخلاق برای مشتریان مهم است، بهمنظور افزایش فروش و تحقق اهداف سازمانی، مدیران چارهای جز اخلاقی و مسئولانه عمل کردن ندارند. مشتریان سازمانهایی را میپسندند که به حقوق انسانها و طبیعت احترام بگذارند و همهچیز را فدای اهداف کوتاهمدت خود نکنند. بهطور خلاصه سازمانها باید به مسئولیت اجتماعی توجه کنند چون مشتریان آنها به مسئولیت اجتماعی توجه میکنند.