این جانب: جواد جواهری، ساکن استان گیلان و شهرستان رشت هستم،حوزه فعالیت من برنج و فرآورده های وابسته می باشد. من اوایل در رشته مکانیک درس می خواندم و در کنار تحصیل به دنبال کار بودم.
بنده از سال نود و چهار با آراد آشنا شدم و در این مجموعه شروع به فعالیت کردم، البته قبل از آراد هم شاغل بودم و در چند زمینه کار کردم.
بنده به طور همزمان هم دوران کارشناسی را سپری می کردم؛ و هم در یک فروشگاه کفش و کتونی مشغول به کار بودم که این آخرین شغلم پیش از ورود به آراد محسوب می شد.
من نصف روز را در دانشگاه بودم و بقیه وقتم به کار کردن می گذشت به همین دلیل هیچ وقت خالی نداشتم و به عبارتی از زندگی افتاده بودم. تنها تفریح و وقت خالیم ساعت دوازده شب تا هشت صبح بود که می خوابیدم بالاخره خسته شدم و از فروشگاه بیرون آمدم.
در آن زمان آراد در حوزه صنایع رباتیک فعالیت قدرتمندی داشت، سر انجام در یکی از سایت های استخدامی با مجموعه آشنا شدم و از طریق راه های ارتباطی با مشاورین تماس گرفتم و صحبت های لازم بین ما انجام شد.
نحوه اخذ نمایندگی شرکت
در آن موقع برای گرفتن نمایندگی باید مبلغی پرداخت می کردیم و همین برای من جای شک و شبهه گذاشت زیرا دفتر مرکزی در مشهد بود و من که ساکن رشت بودم؛ رفت و آمد برایم مشکلی بزرگ به نظر می آمد.
به دلیل ترس از عدم وجود خارجی شرکت زیاد پیگیری می کردم. با استعلام هایی که نسبت به وجود خارجی شرکت، صنایع رباتیک و نیز طرح نمایندگی می گرفتم به نتیجه نمی رسیدم. در آن بازه زمانی بنده کمتر از یک میلیون تومان یعنی حدود هفتصد هشتصد هزار تومان پول داشتم.
من برای گرفتن نمایندگی باید حدود دویست و چهل هزار تومان پرداخت می کردم بالاخره با ترس زیاد قید پول را زدم و هزینه را پرداخت نمودم من با ترس و ریسک کار را با آراد شروع کردم.
ورود به حوزه برندینگ
بنده شنیده بودم که آراد از سال نود و دو برندینگ را راه اندازی کرده بود ولی چون آشنایی کافی نداشتم پیگیری نمی کردم. در همین کش و قوس ها مشاورین دفتر مرکزی با ما تماس می گرفتند و راجع به طرح توضیح می دادند.
اوایل پاییز نود و چهار بود که یکی از مشاورین با بنده تماس گرفت و توضیحاتی پیرامون برندینگ و نحوه کار به من ارائه نمود. از آن جا که در همان سنین کم به خرید و فروش و معامله علاقه زیادی داشتم.
این طرح برایم جالب به نظر رسید، بنابراین تصمیم گرفتم شروع به کار کنم و با حوزه میلگرد وارد عرصه تجارت شدم زیرا در رشت یکی دو کارخانه تولید میلگرد وجود داشت، اما پس از مدتی خیلی برایم جذابیت نداشت چون احساس کردم ما در این عرصه قطب نیستیم. آهن و میلگرد مثل طلا هستند و روزانه و لحظه ای قیمت های شان بالا و پایین می رود.
تغییر حوزه تجاری
فکرم را متمرکز کردم و به این نتیجه رسیدم که گیلان از نظر برنج قطب بزرگی است بنا بر این تصمیم گرفتم در همین حیطه فعالیتم را شروع کنم. متأسفانه بنده در این موضوع خاص هیچ تأمین کننده و سابقه کاری نداشتم.
با خودم فکر کردم اگر مشتری جذب کردم از دوست و فامیل می خرم و می فروشم. جالب است بدانید در حال حاضر که چند سال از شروع کار می گذرد؛ یک کیلو هم از دوست و فامیل نخریدم. من از طریق تأمین کنندگانی که با آن ها آشنا شده بودم مشتریانم را تأمین کردم.
در ابتدا هیچ کس درک درستی نسبت به روش و نو بودن کار نداشت، لذا اولین جملاتی که خانواده به من می گفتند این بود که مگر می شود در خانه بنشینی و جنس بفروشی و برایت پول بیاید! حالا هم که چند سالی از شروع کار می گذرد؛ هنوز این نوع کار و تجارت برای مردم قابل درک نیست.
من خوب به خاطر دارم که وقتی اولین فروشم به سر انجام رسید؛ جملات تغییر کرد و می گفتند: این فقط یک اتفاق بود و دیگر تکرار نمی شود. اما پس از مدتی به دلیل کوچک بودن اعداد تجاری مان قانع نمی شدند و می گفتند که حوزه برنج سودی ندارد.
وقتی معاملات و اعداد بزرگ شد؛ دیگر مرا در خانه نمی دیدند بنا بر این تماس می گرفتند و من هم می گفتم که در حال بارگیری هستم. این اتفاقات باعث شد تسلیم شوند و دیگر موج منفی برایم نفرستند.
مهم ترین عوامل موفقیت در تجارت
لازمه هر پیشرفت و موفقیتی صبر و تحمل است بنا بر این در اوایل کار باید صبر و تحمل بیشتری به خرج دهیم و بزرگ ترین عاملی که باعث موفقیت بنده شد؛ داشتن صبر و تحمل بود. وقتی در حوزه برنج به مشکلی بر می خوردم؛ محصولم را عوض نمی کردم.
من در مجموعه آراد به خصوص در همایش ها و جلسات با افرادی آشنا شدم که پشت سر هم محصول عوض می کردند. افرادی که شاید از نظر تلاش و بهره هوشی از من هم بالاتر بودند، اما به دلیل عدم تفکر درست و عدم برنامه ریزی صحیح و همچنین تغییر محصول با شکست مواجه می شدند و کار را کنار می گذاشتند.
توصیه من به شما این است که محصول تان را عوض نکنید و روی یکی دو محصول متمرکز شوید. سعی کنید روی یک محصول کار کنید تا جا بیفتید و شما را بشناسند. وضعیت فعلی من پس از گذشت چهار سال طوری است که در زمان های اوج، روزانه پانزده تا شانزده مشتری تماس می گیرند.
وقتی تعداد مشتریان شما بالا برود اعتماد به نفس تان هم بیشتر می شود و محکمتر صحبت می کنید در نتیجه این حس شما به مشتری انتقال داده می شود سعی کنید با برند سازی از مشتری پول بگیرید، تعداد سایت ها را بیشتر کنید.
از بین این ها برخی مشتریان خانگی هستند؛ بعضی از رقبا هم برای آمار گیری زنگ می زنند؛ و بعضی ها هم مشتریان عمده هستند. ما هم با توجه به تجربیات و مکالمات با کسانی که پتانسیل پول گرفتن از آن ها وجود دارد؛ مذاکره و معامله می کنیم.
چگونه به فروشنده اعتماد کنیم
در حال حاضر با این که زمان زیادی از کار می گذرد کسانی هستند که می پرسند ما چگونه و چطور باید اعتماد کنیم و پول بدهیم. شما سعی نکنید برای اعتماد سازی به کسی توضیح بدهید.
بیشتر سعی تان بر این باشد که سایت های تان را به روز نمایید و خود را برند کنید؛ تا تعداد مشتری های شما بیشتر شود. صد درصد کسانی هستند که به راحتی به شما اعتماد می کنند و پول می دهند تا برای شان بار بفرستید.
با این روش ها مشتری دیگر از شما سؤال و جواب نمی کند و به راحتی اعتمادش جلب می شود و پول می دهد مدتی که بگذرد؛ اسم شما می پیچد. همه شما را می شناسند و همکاران و هم صنفی های تان شما را به دوستان و آشنایان شان معرفی می کنند،مشتریانی که به من اعتماد کردند و جنس خریدند؛ مرا بزرگ دیدند.
در حال حاضر شرایط آراد نسبت به گذشته خیلی بهتر شده زمان ما فقط مهندس شعبانی بود که مشاوره می داد و ما به مهندس زیار کلایی و مهندس نظام پرور دسترسی نداشتیم و فقط اجازه داشتیم از طریق ایمیل با مهندس زیار کلایی ارتباط برقرار کنیم.
در حال حاضر آراد بالای پانزده بیست مشاور دارد که با یک تلفن می توانید ارتباط بگیرید و به پاسخ سؤالات تان برسید و پشتیبانی شوید.
شروع تجارت بدون ترس
اساتید آراد کمک زیادی به من کردند و به من تلنگر می زدند، مشاوره به جا و صحیح می دادند و هر جا به مشکلی دچار می شدم؛ مرا را راهنمایی می کردند هیچ کس از بدو تولد و شکم مادر تاجر نبوده است.
من توصیه می کنم ترس از شروع کار نداشته باشید اساتید و مشاورین آراد و همچنین قدیمی های مجموعه در کنار شما هستند و کمکتان می کنند،پس همه چیز را به خدا بسپارید و با تلاش زیاد و پشتیبانی آراد شروع کنید.
من در طول چهار سال از کار های کوچک شروع کردم و به اهدافی که در نظر داشتم رسیدم. هم اکنون به دنبال رسیدن اهداف بزرگتر تمام تلاشم را به کار می بندم.