در پادکست قبلی که مربوط به روانشناسی موفقیت در مورد ترس ها صحبت کردیم دو ترس است که ترس هایی دیگر می تواند از این ها سرچشمه بگیرند یکی ترس از شکست و ترس از اشتباه بود. دومی ترس از تایید نشدن بود ترس از انتقاد و حرف مردم ترس از آبرو این دو تا مقوله ای هستند که خیلی از رفتارهای ما را تایید می کنند امروز می خواهم در مورد هر دو ترس در قالب جاری صحبت کنم.
مثلا فرض بفرمایید می گویند که تو عرضه نداری کی می گوید؟ یکی دیگر من چرا ناراحت می شوم او می گوید شما بی عرضه هستی شما در مورد خودتان چه فکر می کنید مگر اینطور است اینجا ترس از حرف مردم داریم فلان کار را می کنیم که بگویند با عرضه است ترس از مسخره شدن مثلا اگر بیست نشوم مسخره ام می کنند مثلا من یا کاری را انجام نمی دهم یا اگر انجام بدهم کامل انجام می دهم این حرف نسنجیده ای است اصلا اینطور می توانم عرض کنم که این یک توهم ذهنی است. ما همیشه می توانیم کارهایمان را بهتر انجام بدهیم همیشه می توانیم کارمان را به شکل بهتر پیش ببریم چرا؟ اصلا ذوق زندگی در این است امروز کارم در این است و امروز اینقدر می توانم به شما مطلب یاد بدهم امروز می توانم به شما اینقدر انرژی مثبت بدهم ممکن است فردا بیشتر یا کمتر بشود بقول فرنگی ها یک جمله قشنگ می گویند که من بهترین خودم را انجام می دهم بهترین من امروز مثلا خیلی حال ندارم بهترین من این است که مثلا این کار را برای شما انجام می دهم یک روز خیلی حال دارم صد تا کار بهتر و بیشتر برایتان انجام می دهم.
پس آن روز که حال ندارم مثلا من را دوست نداشتید نه اصلا موضوع دوست داشتن و این ها نیست من کاری که بلد بودم انجام دادم یعنی بهترین کار خودم را انجام می دهم پس نیازی نیست که شما دائم بو بکشید که کسی از شما خوشش می آید یا نمی آید چه کسی شما را تایید می کند و چه کسی تایید نمی کند مثلا می گویید من اگر وارد فلان کار بشوم صد درصد موفق می شوم نه همچین چیزی نداریم اگر در مجموع کاری را درست می بینید و می دانید پس اقدام کنید نمی گویم نترسید بترسید ولی اتفاقا اقدام کنید اقدام می کنید و نتیجه بدست می آید.
چون نتیجه محصول اقدام است نه محصول فکر و ایده، بدست آوردید نتیجه آن مطلوب است خدارو شکر اگر مطلوب نیست یاد بگیرید و آن تجربه شما بشود. شما با یک ضرب که نمی توانید آشپز یا نوازنده یا راننده یا شاعر ماهر بشوید تمام این ها با تمرین شکل می گیرد یادتان باشد لذت زندگی به این است که خطا کنید می دانید که آزمون و خطا علم و آگاهی جدید به ما می دهد یکی از دوستان یک روز به ما می گفت که قبل از سال 57 دو تا گوینده بودند که خیلی مطرح بودند. یکی از آن مرحوم تقی روحانی بود و دیگری بانو دل آرام کشمیری مرحوم تقی روحانی خیلی گوینده قدرتمند و کامل و پرفکت و بدون نقص بود یعنی هر کاری که اجرا می کردند خیلی کامل و بی عیب و نقص بود و قوی اجرا می کردند خب احترام داشت و برنامه اش هم موفق بود اما بانو کشمیری وقتی در برنامه صحبت می کرد وسط برنامه یک تپقی می زند و بعد خنده با نمکی می کرد و حرفش را درست می کرد ایشان می گفت که باور کنید مردم عاشق دل آرام کشمیری بودند البته نمی دانم الان در قید حیات هستند یا نه ان شاالله که زنده باشند چرا؟ برای این که مردم ایشان را از خودشان می دانستند مرحوم روحانی همیشه نقط ضعف دیگران را به رخ شان می کشید نمی گویم که قصد بدی داشت آنقدر پرفکت بود که هر کسی که پیشش می آمد احساس نقص می کرد الگوی کاملی بود اما خیلی دوست داشتنی نبود خانم کشمیری می گفت همین است دیگر من هم گاهی اشتباه می کنم برای همین مردم در مواجه با ایشان احساس نقص نمی کردند دل آرام کشمیری مثل خودمان بود ما هم اشتباه می کنیم چه اشکالی دارد. دل آرام کشمیری باش اشتباه کن به بچه ات بگو که من اشتباه کردم بگو که من شب ادراری داشتم سوژه امروزها شده است به همسرت بگو که من چند بار گند زدم به کارمندانت و همکارانت بگو که من چند بار گند زدم که این ها پیشش هیچی نیستند کارت را انجام بده و نترس آن ها احساس آرامش می کنند تا این که شما از خودت یک وجهه ای بسازی که مثلا من بی نقص و پرفکت هستم اصلا این حرف و رفتار نسنجیده ای است هیچ کسی معصون از خطا نیست مگر مرده ها ممکن است کسی باشد که اصلا نخواهد کاری را انجام بدهد و بزرگترین خطایش این است که از وقت و عمرش استفاده نکرده است.
که آن باز بزرگترین خطاها است هیچ وقت از خودتان انتظار نداشته باشید که بی نقص و پرفکت و کامل باشید این بزرگترین توهم بشر است که عزیزترین سرمایه های شما را بر باد می دهد زندگی کنید و زندگی را تجربه کنید و امروز در برنامه شب تان سه چهار مورد که ترس از کامل نبودن و ترس از اشتباه و ترس از حرف مردم و ترس از مسخره شدن را بنویسید باور کنید با این کار هم زندگی خودتان بهتر می شود و هم سخت گیری برای خودتان و دیگران کمتر می شود همه در کنار شما احساس آرامش می کنند.
نیاز است که شما پرفکت باشید ولی خیلی نیاز است که شما خودت باشی ارزش هایتان را به جامعه ارائه کنید نقش تان را اجرا کنید و ماموریت تان را در زندگی به انجام برسان که برای چه بدنیا آمدی منظور و هدفی از آفرینش شما است آن را اجرا کنید آن نقش را اجرا کنید تئاتر جهان صحنه بسیار زیباتری خواهد شد به قولی زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن صحنه که مردم بسپارند به یاد. موفقیت محصول چیست؟ ? اقدام ? ارزش ها ? پیگیری ? ترس از شکست