ارسال یادداشت ها جهت انتشار: t.me/arad102
یادداشت اول
نویسنده: محمد حسین سهیلی، قم، ایران 🇮🇷، فارسی t.me/aradhorse_sale
در دوران نوجوانی پدرم را از دست دادم و این اتفاق باعث شد تصمیم بگیرم در کنار درس شغلی هم داشته باشم.
از آنجایی که فکر نمی کردم بتوانم آقای کار خودم باشم به مشاغل خدماتی روی آوردم و مشغول کارگری شدم.
در زمینه های مختلف فعالیت کردم تا اینکه فهمیدم در ورزش سوارکاری استعداد خوبی دارم.
اما باز هم راه کسب درآمدهای بالا را بلد نبودم و از طریق خدمات آموزشی، حمل و نقل، نعلبندی و ... پول ناچیزی بدست می آوردم.
متأسفانه گاهی انقدر شرایط زندگی برام سخت می شد که به خودکشی فکر می کردم چون انگیزه ای برای ادامه زندگی نداشتم تا اینکه به طور کاملا اتفاقی با مجموعه آراد آشنا شدم.
بعد از این آشنایی عزیزان و بزرگوارانی که تمام زندگی ام را به آنها مدیونم هرگز مرا به حال خودم رها نکردند و در همه ابعاد زندگی نه تنها مسیر رشد را به من نشان دادند بلکه شبیه یک پدر دلسوز یار و یاور من بودند.
این در حالی بود که من گاهی از سر نادانی قدر الطافشان را نمی دانستم.
من اولین تجارتم را به لطف خدای مهربان و محبت آراد عزیز در سن ۱۸ سالگی انجام دادم و بواسطه خرید و فروش اسب و تجهیزات سوارکاری سود خوبی نصیبم شد.
هم اکنون که این یادداشت رو می نویسم آراد من را از نوجوان تنهایی که می خواست به زندگی سختش پایان بدهد به مدیر یک تیم قوی در رشته سوارکاری تبدیل کرد.
حداقل ۸ نفر به صورت مستقیم از این تیم کسب روزی حلال می کنند.
در این نوشته تنها به بخش کوچک و ناچیزی از دستاورد هایم توسط این عزیزان پرداختم.
از خدای مهربان سپاسگزارم که بنده را در چنین جمع بی نظیری قرار داده است.
یادداشت دوم
نویسنده: راتیح دیان Ratih Dhyan، سولو، اندونزی 🇮🇩، انگلیسی wa.me/6287836554117
هنگام از دست دادن مادرم پیام هایی که از طرف اعضای آراد برایم فرستاده می شد باعث تسلای این غم بزرگ بود.
افراد زیادی در پیام ها برای مادر بنده دعاهای بسیار زیبایی کردند.
هنگام خواندن پیام ها اشکانم جاری می شد و خدا را شکر می کردم که با چنین خانواده همدلی آشنا شده ام.
حتی پدرم مرا به آغوش گرفت و گفت تو خیلی خوش شانس هستی که وارد این مجموعه شده ای.
از روز اول گرمی استقبال در آراد را حس کردم که زبانم از بیان این حجم از محبت قاصر است.
من دوباره قوی می ایستم تا با جهان مبارزه کنم و آنچه که خدا برایم مقدر کرده را می پذیرم.
می دانم که مادرم خوشحال است و من برای همیشه دوستت دارم ایبو (که در زبان اندونزیایی به معنای مادر است).
امیدوارم همه دعاهای خوب و زیبا به تک تک اعضای این مجموعه بازگردد.
یادداشت سوم
نویسنده: علی طهماسبی، شیراز، ایران 🇮🇷، فارسی t.me/pourbeh
ما معمولا وقتی می ترسیم و سردرگم می شویم که با یک موضوع غیر مترقبه، خطرناک و مبهم مواجه می شویم.
اما آیا تجارت پیچیده و ترسناک است ؟
اگر به تجارت ساده تر نگاه کنیم متوجه می شویم که تجارت اصلا سخت و ترسناک نیست و سردرگمی اش هم خوشبختانه راه حل دارد.
ما از تجارت می ترسیم چون در اثر یک باور مرسوم غلط در جامعه تجارت را مخصوص افراد خاص و جدا شده ای از جامعه می دانیم که دیگران نمی توانند به آن وادی وارد شوند.
وقتی به اصلی ترین عناصر و اساس تجارت فکر می کنیم به سه عنصر اصلی دانش، تجربه و سرمایه می رسیم.
همه ی افراد می توانند در روز اول از صفر شروع کنند اما هر آدم عادی با گذر زمان، تلاش و شکیبایی رشد می کند و بزرگ می شود.
تجارت در ساده ترین شکل خود یک مثلث با سه رأس تامین، تاجر و مشتری است.
شما به عنوان یک تاجر در جایی بین آن دو رأس دیگر ایستاده اید و برای اینکه نقش خودتان را به خوبی ایفا کنید باید یک ویژگی خیلی مهم داشته باشید.
شما باید توانایی ارتباط برقرار کردن با دو راس دیگر را داشته باشید.
اگر این مهارت را نداشته باشید معمولا دچار ترس خواهید شد.
اگر بخواهم ساده بگویم در واقع شما از تجارت نمی ترسید بلکه از برقرار کردن ارتباط واهمه دارید زیرا فکر می کنید این توانایی را ندارید و ممکن است مورد تمسخر واقع شوید.
ارتباط برقرار کردن مهارتی آموختنی و تقویت شدنی است.
هرگاه شما در مهارت های ارتباطی به نقطه ی مناسبی از تسلط برسید تجارت هم جلوه ترسناکش را در نظر شما از دست می دهد.
حال برای درک بهتر می خواهیم سوالی را مورد بررسی قرار دهیم که سردرگمی در تجارت چیست و چگونه آن را درمان کنیم؟
سردرگمی در تجارت به دلیل گیج شدن در شناخت نقطه ی شروع و چگونگی شروع می باشد.
فرض می کنیم شما گام اول را برداشته اید و ارتباط برقرار کردن برایتان ساده و حتی دلچسب شده است.
حالا می خواهید یک گام دیگر پیش بروید اما نمی دانید به کدام سمت بروید که بهتر باشد؟
آیا این تعریف ساده از تجارت را می پذیرید؟ تجارت یعنی توانایی فروختن یک کالا به یک مشتری.
شما به عنوان یک تاجر باید بتوانید هر کالایی را بفروشید.
برای غلبه بر گیجی و سردرگمی گزینه ی کدام کالا را در ذهنتان کاملا حذف کنید و به جای آن تنها فروش را قرار دهید.
کافی است یک کالا را بردارید و تمام مهارت ارتباطی خود و آنچه از فروختن می دانید را به کار ببندید تا فروش اتفاق بیفتد.
قطعا شما در این مسیر با مشکلاتی مواجه می شوید اما اصلا نگران نشوید زیرا اینها مشکلاتی هستند که هر کس پا به این مسیر بگذارد با آن مواجه می شود بنابراین شما تنها نیستید.
حالا وقت آن است که تفاوت خودتان با کسانی که در این راه به بن بست می رسند و درمانده می شوند را به رخ بکشید.
مشکلات را به چشم مسئله ببینید و تمرکز کنید که راه حل آن را بیابید.
در کمال شگفتی خواهید یافت که هرچه متمرکزتر و دقیق تر به این مسأله نگاه کنید آن را حل شدنی تر خواهید یافت.
شما پس از عبور از این مرحله سردرگمی در تجارت را با موفقیت پشت سرگذاشته اید چون راه فروختن را پیدا کرده اید و متوجه شده اید که مهم نیست در دستانتان چه چیزی برای عرضه دارید زیرا می دانید که می توانید آن را بفروشید.
یادداشت چهارم
نویسنده: پیتر زوگار لوگان Peter Zwegar Logan، مونرویا، لیبریا 🇱🇷، انگلیسی wa.me/231776695669
آراد برندینگ به بالا بردن دانش و اطلاعات من در حوزه بازاریابی بین المللی کمک کرده است.
من با گوش دادن به پادکست های تجاری اطلاعات زیادی کسب کرده ام.
جلساتی که آراد برگزار می کند تاثیر چشمگیری در پیشرفت و موفقیت ما دارد.
اغلب قیمت محصولاتی که توسط تاجران بیان می شود برای خریدارانی که در خارج از کشور هستند بسیار مناسب است و این مسئله موجب تعاملات تجاری بیشتر می شود.
امیدوارم بتوانم در کنفرانس های بین المللی آراد برندینگ شرکت کنم تا بتوانم فرصت های بیشتری را کشف و با افراد تجاری مختلفی ارتباط برقرار کنم.
در نهایت باید بگویم که این مجموعه بزرگ پل ارتباطی میان خریداران و فروشندگان جهانی است.
یادداشت پنجم
شب عید قربان بعد از طی کردن مسیر ۷ ساعته به قم رسیدم.
وقتی صبح ساعت ۱۱ به طرف اصفهان حرکت کردم بعد از طی کردن ۸۰ کیلومتر پسرم تماس گرفت که کت و شلوار و تمام عابر بانک هایت رو جا گذاشتی.
یاد حرف استاد تالیا افتادم که جنود شیطان برای نرسیدن به هدف همه کاری می کند.
احتمال دیر رسیدنم وجود داشت اما برگشتم و وسایلم را برداشتم.
با کمی تاخیر حدود ساعت ۳ به دوستان اصفهانی خود رسیدم و با تاجران دیگر راهی قم شدیم.
زمانی که وارد سالن غدیر شدم اول مهندس مرادی عزیز را دیدم.
آراسته در کنار تجار کت و شلوار پوش نشسته بودم و بعد از گذشت چند دقیقه استاد تالیا وارد سالن شدند.
با دیدن استاد خیلی ذوق زده شدم و در پوست خود نمی گنجیدم.
جلو رفتم با استاد احوال پرسی کردم.
استاد تالیای عزیز مثل همیشه با چهره ای متبسم و دوست داشتنی جوابم را دادند.
اطراف استاد بسیار شلوغ بود ولی با این وجود جسارت به خرج دادم و با ایشان عکس گرفتم و سعادت بزرگی نصیبم شد.
این شب به یاد ماندنی یکی از بهترین خاطرات من است.
یادداشت ششم
نویسنده: الحاجی علی بوساری Alhaji Ali busari، کوارا، نیجریه 🇳🇬، انگلیسی wa.me/2348128959020
آراد برندینگ یک شرکت تجاری ممتاز است که به رضایت مشتریان خود توجه ای ویژه دارد و تیم کارشناسان آن با دقت کار می کنند تا مطمئن شوند که هر پروژه به موقع و با کیفیت بالا انجام می شود.
توجه آنها به جزئیات و تمرکز بر نیازهای مشتری باعث می شود تا در تجارت بی رقیب باشند.
من به عنوان یک سرمایه گذار به شما توصیه می کنم این مجموعه را برای رونق کسب و کار خود انتخاب کنید.
محصولات مبتکرانه، خدمات عالی به مشتریان و تعهد به وظایف آنها را به گزینه ای عالی برای سرمایه گذاری تبدیل کرده است.
سرمایه گذاری در این خانواده کار عاقلانه ای است که مطمئنا بازدهی بالایی را به همراه خواهد داشت.