همگان برایش دست زدند و برخی نیز سوت و هورا به سر دادند.
سر آخر نیز با تشویق اساسی حضار بدرقه شد.
از در سالن همایش که خواست خارج شود پیرمردی جلویش را گرفت و پرسید:
فلانی سوال دارم.
همه اینها که گفتی درست.
اما آیا از زیر بوته به عمل آمده ای؟
آیا پدری یا مادری و یا معلم و راهنمایی نداشتی و همه اینها که گفتی ذاتا در وجودت بوده و کسی برای اینکه تو امروز این شدی زحمتی نکشیده؟
پاسخی نداد و با مستی غرور جام بی اعتنایی را سر کشید.
ناسپاسی و غرور تاجران را نابود می کند.
بسیارند کسانی که روز اول هیچ نیستند و دست تقدیر پدر و مادری خیرخواه یا راهنمایی دلسوز بر سر راهشان قرار می دهد و آنها را به بالا می آورد و این افراد چون به بالا می رسند می خواهند وجود آن دلسوزها را انکار کنند و پیش دیگران بگویند که ما خودمان بی هیچ واسطه ای به عرش رسیدیم. چقدر دل آن پدر و مادر و راهنما به درد می آید از چنین فرزند و شاگردی. یقینا خداوند برای آنها خیری می نویسد و جبرانی می کند که کسی را یارای محاسبه آن نیست. اما چه بلایی بر سر این مغرور بدبخت می آید؟ کبر و خودپسندی چنان همه وجودش را فرا می گیرد که به همین زودی ها با مغز به زمین می خورد. هر چقدر زودتر به زمین بخورد برایش بهتر است چرا که هر چه دیرتر شود بالاتر رفته و استخوان شکستنش از ارتفاع بالاتر سخت تر و کوبنده تر است.
مراقب نابود شدن انسانیت خود باشید.
عزیزان آرادی همین که خداوند برایتان مقدر کرده که در مسیر تجارت قرار بگیرید پس شما را به بزرگی و شکوفایی نوید داده است. این روزها را و نیز همه کسانی که در رشدتان موثر بوده اند فراموش نکنید. اگر آنها را از خاطر ببرید برای آنها خدایی هست مانند خدای شما که چند برابرش را می دهد. تنها این شما هستید که ضرر می کنید. خدا می داند که اینها را از سر خیرخواهی دوباره برای خودتان نوشتیم وگرنه تشکر و تقدیر شما برای ما نه آب می شود و نه نان و به ما بیشتر رسیده از آنچه به شما رسیده و پروردگارمان ما را به متکبران و خودخواهان محتاج نکرده است.
