|
نجات اقتصادی با تجارت مردمی |
رسالت انسان در زندگی
هر کسی در این عالم رسالتی دارد، عده ای رسالت و بنای زندگی شان را بر این گذاشتند که وجودشان برای مردم مایه ننگ، بدبختی، ذلت و بطلان عمومی شود، عده ای هم خنثی هستند یعنی نه کسی را گمراه می کنند و نه کسی را به راه می آورند، اما عدهای هستند که وجود و رسالتشان بر دیگران تاثیر گذار است و وجود دیگران را به نقطه بالایی می برند.رسالت آرادی ها
بنای آرادی ها این است که اگر در یک کلاسشان ۱۰۰ نفر حضور دارند این ۱۰۰ نفر هر کدام به اندازه وسع خودش کارفرما شود و ۱۰، ۲۰ یا ۵۰ نفر را که توان این را ندارند که خودشان را بالا بکشند را حقوق دهند و این فقر و سختی ها کم شود. ما آرادی ها رسالتمان را اینطوری بنا کردیم و دلمان می خواهد این تعدادی که هستند روز به روز بیشتر شوند و اگر امروز توان این شخص این است که به ۱۰ نفر حقوق دهد در سال بعد قوی تر شود و ۲۰ نفر را حقوق بدهد.یعنی رسالت ما در اقتصاد این باشد که باری را از دوش جامعه برداریم و فقر را کم کنیم و اگر بتوانیم در این امر موفق شویم و به همان اندازه که خداوند به ما توفیق بدهد، در کم کردن فساد، فحشا، کثیفی ها و زشتی ها بر این نظام و خلقت تاثیرگذار باشیم.
مشخص کردن جاده
پس اول ما بیاییم رسالت خودمان را تعیین کنیم وقتی رسالت تعیین شد جاده معلوم می شود، وقتی من فهمیدم که می خواهم ثروتمند شوم و به وسیله این ثروتمند شدن عده ای را تحت پوشش بگیرم اینجا می فهمم برای اینکه عده ای را تحت پوشش بگیرم چه پیش نیازهایی را لازم دارم. حالا اگر گذر زمان باعث شده است که پیش نیاز ها در من قوی شود، معلوم می شود که من جاده را درست آمدم اما اگر دیدیم که گذر زمان نه عقلی در ما رشد داد، نه فهمی در ما بالا برد، نه انسان های زندگیمان عوض شدند و نه هیچ تغییری که انسان بوی رشد، پیشرفت و موفقیت در آن استشمام کند، بدانید که اصلاً جاده، جاده اشتباهی است چون هیچ تغییری در ما ایجاد نشده است.دیدگاه آرادی ها نسبت به بقیه افراد
[av_notification title='' color='orange' border='dashed' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] آنهایی که در آراد وارد می شوند در مدت کوتاهی تغییرات را از فکر، عقل و مغز خودشان می فهمند اصلاً تفاوت خودشان را نسبت به دیدگاه های بقیه مردم در همان ابتدا احساس می کنند، پس این نقطه اول نقطه خوبی است. [/av_notification]سرعت حرکت در جاده
حالا که جاده را درست کردیم سرعت ما در اینجا جاده چطور است؟ ما بیشترین مشکلی که با خیلی از آرادی ها داریم بر سر همین سرعت است، یعنی به لطف خدا در جاده درستی قرار گرفتید، مسیر درست است اما سرعت کم است این سرعت کم سبب می شود که انسان زمان نتیجه گیری اش طولانی شود و وقتی زمان نتیجه گرفتن طولانی شود انسان محتاج صبر می شود و چون صبر در خیلی ها وجود ندارد چه بسا در انسان احساس شکستگی، افسردگی و خستگی ایجاد کند.وجود راهنما در مسیر حرکت
انسان دارد تلاشش را انجام می دهد، جاده هم درست است اما هنوز زمانش نرسیده است، این را از کجا باید متوجه شود؟ از کجا باید بفهمد که آیا جاده و سرعتش درست است یا نیست؟
در قدیم الایام رسم بود که انسان ها در هر آیین و مذهبی، افرادی را به عنوان بزرگتر خودشان قبول داشتند هر چند یکی که از صفات آخرالزمان همین است، امام رضا علیه السلام فرمودند مردم همه امام خودشان می شوند یعنی هر کسی به فتوای خودش عمل می کند.
ولی اگر مثلاً به ۲۰۰ سال پیش برگردید می بینید قبیله ای بود که یک بزرگ و ریش سفیدی داشت و هر کسی که می خواست راهی را مشخص کند اعتقادات، باورها و زحمت های خودش را پیش آن کسی که مورد اعتمادش بود عرضه میکرد، یعنی می دانست که آن شخص خیرخواه و دلسوز است و عاقل تر از خودش است.
آن ریش سفیدی که کار بلد این قضیه بود، راه رفته و زحمت کشیده بود به این فرد می گفت این مسیری که شما با این سرعت دارید می روید این شکلی است و آن فرد مطرح می کرد که من چه کار کنم که این جاده را درست تر بروم، یعنی اینطوری می فهمیدند.
ولی الان در جاده نقشه داریم، بعضی ها نرم افزار دارند و از طریق آن می فهمند که جاده چطوری است، اما در تجارت، اقتصاد و در خیلی از مباحث این چنینی ما نقشه نداریم که بگوییم یک نرم افزار باشد و ما در نرم افزار بزنیم که ببینیم چند ماه دیگر به پول می رسیم.
اما در مورد راه این طوری است که یک نقشه وجود دارد و سرعت شما را مشخص می کند و می گوید که با این سرعت مثلاً شما دو ساعت دیگر می رسید و می فهمید که نتیجه دو ساعت دیگر اتفاق می افتد.
پس اگر انسان در جاده درست قرار بگیرد و سرعتش هم متناسب باشد وجود یک راهنما و راه بلد خوب می تواند این فرد را کمک کند، جهت دهد، ایراد هایش را بگیرد و در واقع طی کردن راه بدون راهنما حماقت و دیوانگی است که ما آرادی ها بارها گفتیم وجود راهنما در طی کردن راه اصلاً لازم است، یعنی اگر کسی بدون راهنما در مسیری وارد شود این به مرگ خود شهادت داده است.