اخبار سه شنبه ۶ آذر

اخبار سه شنبه ۶ آذر

۱. آراد برندینگ در ۶۰ ثانیه 

🕰️ ۱ دقیقه

 

۲. مهارت های لازم برای تجارت و صادرات

🕰️ ۱۲۹ دقیقه

 

۳. دفاتر خارجی آراد برندینگ در هند، نیجریه و نیجر

۴. نشست تجاری نماینده هند با تاجران آرادی پروموشن ۹ و بالاتر

🕰️ ۲ دقیقه

 

۵. آراد نگاری

🕰️ ۴ دقیقه

عکس و فیلم هایی که فعالیت شما را در عرصه تجارت نشان می دهد به تلگرام زیر ارسال نمایید که موجب دلگرمی آرادی ها و برند شدن شما و بنگاه تجاری تان می شود.

 

۶. شناخت مشتری فیک و ریل

🕰️ ۲ دقیقه

 

۷. قدرت ما آرادی ها چقدر است؟

روز گذشته که استاد وحید با ۲۵ تاجر آرادی در تهران دفتر جمعیت حضرت خدیجه سلام الله علیها میزبان مدیر کل اشتغال معاونت توسعه روستایی ریاست جمهوری بودند اتفاقات جالبی افتاد که گزارشش به ما رسیده است و بهانه ای شد برای قلم فرسایی با این موضوع که قدرت ما آرادی ها چقدر است؟
عزیزانی که در جلسه حاضر بودند تصدیق می فرمایند که این مدیر کل از آن مسئولینی بود که واقعا کار درست بود و وقتی تاجران از محصولاتشان و ظرفیت هایشان می گفتند توانایی صحبت درباره هر محصول را به صورت ریز به ریز داشت و می توانست بگوید این محصول در کدام روستاهای کشور جا برای کار بیشتر دارد و پیشنهاداتی هم داشت که تاجرانمان را به وجد آورد و آرادی ها لذت می بردند که با یک آدم حسابی در سطح بالای دولتی نشسته اند.
دوست دارم عزیزانی که سابقه فعالیت های دولتی در سطوح بالا دارند در کامنت ها برایمان بنویسند که مدیر کل یک معاونت بودن چه جایگاهی را در کشور دارد تا وقتی ادامه صحبت ها را می خوانیم بهتر درک کنیم اینکه می گوییم اقتدار یعنی چه؟
اولین نکته جالب این بود که مدیر کل بعد از جلسه شماره تماس بعضی از تاجران که مسلط تر بودند را به صورت پی وی خواست و جالبتر اینکه هیچ کدام از بچه های ما شماره ندادند و همه به اتفاق گفتند شماره ما را باید استاد وحید بدهد. 😁
این موضوع چنان مدیر کل را شگفت زده کرده بود که بعد از جلسه به استاد وحید گفت اینها چه سطح بالایی از اعتماد به نفس را دارند و من تاکنون در زندگی ام پیش نیامده که از کسی شماره تلفنش را بخواهم و به من ندهد.
من پیشتر اگر از کسی شماره می خواستم حتما اول هول و دست پاچه می شد و بعد با سرعت شماره اش را می داد.
و جا دارد همینجا تشکر کنم از تاجران آرادی عزیزمان که چنین رفتار حرفه ای و باکلاسی را ارائه دادند.
دومین موضوع جالب این بود که مدیر کل در گوشه ای از صحبت هایشان به این نکته اشاره کردند که:
من باید کاری کنم کشور این عزیزان را بشناسد.
اینها سرمایه های مخفی ایران هستند که گمنام مانده اند و اگر اینها شناخته شوند مردم به جای الگوبرداری از کسانی که به هیچ وجه شانیت الگو بودن برای مردم بخصوص جوانان را ندارند الگوهای درستی خواهند داشت و اینکه می خواهم اینها شناخته شوند نه تنها منتی بر شما نیست بلکه تکلیف خودم می دانم و با این کارم به ایران خدمت کرده ام که این کار را واجب شرعی خودم می دانم.
نکته سومی که در این جلسه جالب بود اینکه جمع بندی همه صحبت ها بعد از بیانات مدیر کل و تاجران آرادی بر عهده استاد وحید بود.
استاد وحید در گوشه ای از این جمع بندی به این موضوع اشاره داشتند که این تاجرانی که می بینید پیشقراول تاجران زیادی هستند که اگر بخواهم فقط نام و نام خانوادگی تک تک شان را بیاورم و هیچ توضیحی هم ندهم از یک جلسه رسمی دولتی بیشتر طول می کشد و ما بر این عقیده ایم که اندازه ۲ وزارتخانه فعالیت واقعی داریم.
صحبت استاد که به اینجا رسید مدیر عامل صحبت را قطع کرد و گفت:
بیشتر از دو وزارتخانه است.
سال قبل وزارت .... (اینجا را بوق بگذارید) در همان سال پیش ما آمد و گفت اولویت اول ما امسال توسعه روستایی کشور است.
سه طرح آوردند که یکی رای نیاورد و دیگری کنسل شد و سومی هم هیچ اقدام عملی صورت نگرفت و فقط آمار پرکنی و گزارش های فیک به ما رسید.
آخر سال گفتیم خدا را شکر که اول سال گفتید توسعه روستایی کشور اولویت اول شما است.
شما با این مسئله که اولویت اول است اینگونه برخورد می کنید با اولویت های بعدی تان چگونه رفتار می کنید؟
و این نکته هم خیلی جالب بود که یک مقام دولتی در سطح مدیر کل بگوید بیشتر از دو وزارتخانه آرادی ها در حال تلاش و فعالیت هستند و من می خواهم بیفزایم که مدیر کل اگر همه ما را به چشم ببیند باز هم عدد دیگری خواهد گفت. 🤣
و اما آخرین نکته اینکه بعد جلسه یا قبل جلسه استاد وحید با تاجرانمان تنها شدند و صحبت هایی رد و بدل شد.
این موضوع که قبل بود یا بعد از عوارض سن بالای من است وگرنه استاد وحید بزرگوار به صورت تلفنی گزارش این صحبت ها را بنده نوازی کردند و گفتند اما من این قسمت را فراموش کردم و حالا که نیمی از شب گذشته و در حال نوشتن این گزارش هستم جرات ندارم به استاد زنگ بزنم یا پیام بدهم و بپرسم که آیا این خلوت درون سازمانی قبل جلسه بوده یا بعد جلسه بوده است که حاضران در این جلسه ان شاالله در کامنت ها بیشتر و بهتر موضوعات را می شکافند.
استاد وحید به تاجران آرادی گفتند: من اینقدر شما را با مسئولین سطح بالای نظام آشنا می کنم و جلسه می گذارم تا یقینتان شود که شما با آموزش هایی که دیده اید و توانمندی هایی که دارید از همه آنها قوی تر و به اصلاح و اداره امور شایسته ترید فقط مسئله ای که وجود دارد اعتماد به نفستان کم است و خودتان را آنگونه که سزاوار است باور ندارید و فکر می کنید پایین هستید در حالیکه نمی دانید چقدر بالا هستید.
من هم که این صحبت را از لسان زیبای استاد وحید شنیدم دقایقی فکر کردم و در خلوت با خودم گفتم چقدر حرف درستیست.
سال ها کار به دست بزرگوارانی بود با اینهمه امکانات و نتیجه شده این.
ما آرادی ها بدون اینکه ریالی وام بگیریم و بدون اینکه حمایتی از ما شود این نتایج درخشان را رقم زده ایم.
آها راستی این یادم آمد و البته این موضوع ربطی به داخل جلسه ندارد.
استاد وحید می فرماید هر جا با هر مسئولی صحبت می کنم حتما یک سوال از من می پرسند و آن اینکه از ما چه می خواهید.
استاد جواب می دهد هیچ چی.
این جواب را که می شنوند تعجبی عمیق در چهره شان نمایان می شود.
می گویند یعنی چی هیچی؟ پس برای چه با ما در حال صحبتید.
استاد جواب می دهد برای اینکه می خواهم شما از ظرفیت های جمعیت حضرت خدیجه سلام الله علیها و تاجرانش استفاده کنید و کشور را از این وضعیت نجات دهید.
این رسالت اجتماعی ما در حق ایران است و شما هم می توانید با استفاده از ظرفیت های ما رای بیشتری بیاورید و به کرسی های خودتان با گزارش های واقعی که ارائه می دهید محکمتر تکیه بزنید.
بعد آنها می گویند: شما اولین بخش خصوصی هستید که پیش ما آمده و نه پولی می خواهد و نه کاری به گردن ما می اندازد.
پیش از شما هر کسی پیش ما آمد پول خواست نه تنها پول کم بلکه پول های کلان برای طرح هایی که فقط روی کاغذ است و پول ها را هم که دادیم هیچ خروجی دندان گیری نداشته است.
الحمدلله به خاطر این جمع مقتدر تاجرانه مان.
استاد وحید فردا نشستی با مدیر عامل خبرگزاری برنا و هفته بعد نشستی با مدیر کل معاونت اشتغال ریاست جمهوری برای پیگیری و اجرای مصوباتی که در جلسه درباره آنها صحبت شد خواهند داشت.
استاد بزرگوارم باز هم ببخشید اگر بخشی از توضیحاتتان را فراموش کردم.
سخنی دارم با تاجرانی که در اینگونه جلسات می نشینند.
آنهایی که در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند، عزیزانی که با مدیر عامل خبرگزاری برنا بودند و بزرگوارانی که در جلسه دیروز حاضر شدند و همه تاجرانی که در نشست های بعدی با آدم های دیگر می نشینند ان شاءالله.
جمعیت نمی تواند همه تاجران آرادی را ببرد و تنها منتخبی از تاجران که به یک درصد هم نمی رسد در این جلسات حاضر می شوند.
ما که آنجا نیستیم و نمی بینیم و هر حرفی و سخنی می زنیم از شنیده های ماست.
اما شما آنجا بودید و به چشمانتان دیدید.
بخیل نباشید و آنچه دیدید را با بقیه تاجران آرادی مطرح کنید تا این باور اقتدار تجاری ما آرادی ها در ذهن تک تک ما حک شود.
اگر شما حتی در بیان آنچه از این بزرگی دیدید سکوت کنید به نظر من نویسنده خیانت کرده اید و این نظر شخصی نویسنده است و خدا می داند که مدیران ارشد چنین جمله ای را به نویسنده نگفته اند و حتی تلویحی هم اشاره نداشته اما شخصاً معتقدم کسی که این بزرگی ها را به چشم می بیند و نمی گوید.
تجارت دارد و فیلم و عکس نمی فرستد که چه تعداد زیادی هم هستند نامردی است.
و ثمره بخل آنست که خداوند در کتابش می فرماید:
وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ ۖ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ ۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
و گمان نکنند کسانی که خداوند به آنان از فضلش عطا کرده است و آنها بخل می ورزند و به دیگران نمی رسانند این کارشان برایشان خیر است بلکه این عملشان شر است و به زودی طوق هایی از عذاب در روز قیامت از همانچه بخل ورزیده اند بر گردنشان خواهد بود. سوره آل عمران آیه ۱۰۸
طوق در زبان عربی همان زنجیرهای آهنیست که به دایره ایست و بر گردن اسرا می اندازند و آنها را می کشند.
شاید در کبوتر ها هم دیده باشید که حلقه ای را در پایشان قرار می دهند تا معلوم شود صاحب کبوتر کیست.
حالا این کبوتر طوق کوچک است و پلاستیکی هم دارد اما طوق گردن آهنیست.
 

۸. یقین پیدا کنید که خاصید.

روز گذشته گفتیم اگر می خواهیم در مذاکره قوی عمل کنیم باید اولا خودمان بر این یقین باشیم که در همکاری طرف مقابل با ما خیر عظیمی برایش قرار دارد که اگر ما را نپذیرید ضرر جبران ناپذیری به او خواهد رسید.
و گفتیم اگر واقعا اینگونه نیستیم تلاش کنیم که برندمان را اینگونه برندی قرار دهیم.
مانند آراد که معتقد است هر کس آراد را پیدا کرده و آن را درست شناخته و به دستوراتش عمل کرده خوشبختی غیر قابل وصفی را در زندگی اش وارد کرده است.
اما سوال اینجاست که آن ۹۷ نفری که در هر ۱۰۰ نفر بنگاه دارانمان را تکذیب می کنند و وارد تجارت نمی شوند آیا قبول دارند که ضرری عظیم به خودشان زده اند؟
یقینا خیر.
چون حتی یک بچه کوچک هم حاضر به از دست دادن شکلات خوشمزه نیست چه برسد به اینها که سنی ازشان گذشته و تجربیاتی دارند.
پس چرا وارد تجارت با آراد نشده اند.
چون در مذاکره نتوانستیم این موضوع را که خیر زیادی در همکاری با ما و ضرر زیادی از بی توجهی به ما در زندگی شان هست را به آنها بفهمانیم.
چون نمی داند آراد چیست آن را تکذیب می کند.
نمی دانم بگویم حق دارد یا ندارد.
از طرفی می گویم حق دارد چون شناخت ندارد.
از طرفی از کامنت های شما بزرگواران مستندات زیادی شنیده ام که خیلی از شما هم روز اول چنین شناختی نداشتید اما گفتید خداوند نوری در دلتان انداخت و محبتی از آراد در قلب هایتان قرار داد با اینکه شناختی شکل نگرفته بود گفتید ما هستیم و رفته رفته به شناخت رسیدید و عاشق شدید.
از اینرو می گویم اگر در آنان هم خیری در تجارت بود خداوند در دل آنها هم می انداخت همانگونه که در دل خیلی از شما آرادی ها انداخت.
واقعا معتقدم آراد هر چقدر هم تلاش کند تا مردم تاجر شوند خداوند می خواهد که عده ای سال های سال کارگر بمانند و با سختی های کارگری در فقر و فلاکت زندگی کنند.
انگار مقدر خدا نیست که روی عزت و سربلندی و بزرگواری را بچشند.
نمی خواهم بگویم ما آرادی ها حتما عمل نیکی در زندگی انجام داده ایم که برایمان اینگونه تقدیر شد اما می خواهم وام بگیرم از سخنان ریاست محترم در سخنرانی سال گذشته شان که فرمودند:
خداوند از فضل خویش بر ما بخشید بدون آنکه شایسته آن فضل باشیم.
اگر بزرگواران یادشان باشد این صحبت در سالگرد تولد ۱۷ سالگی آراد مطرح شد و ایشان بزرگترین فضلی که از خداوند دریافت نمودند را مال ندانستند.
جایگاه اجتماعی ندانستند.
سلامتی ندانستند.
و فضل خدا را خیلی چیزهایی که در ذهن ما می گذرد به عنوان اولویت اصلی بیان نکردند و این موضوع برای نویسنده و همه تیم مان خیلی جذاب آمد که ایشان فرمودند:
" خداوند بعد از آنکه درخت های محبت پیامبرش و اهل بیت پیامبرش را در باغ قلبم کاشت بزرگترین فضلش بر من این بود یارانی همراه و عاشق در کنارم قرار داد که چون دستوری می دهم اطاعت می کنند و چون سختی بر من عارض می شود تلاش می کنند تا بر من آسان شود.
این همان فضل خداست که بر من رسیده و می دانم لیاقتش را نداشتم.
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند. "
 

۹. اگر معنی درست کلمه مذاکره را بشناسید خیلی مذاکره کننده قوی تری می شوید.

حال این شمایید و توانمندی های ارزشمندی که در کشور دیگران ندارند و فقط باید خودتان را باور کنید.
و در آن طرف کسی که می خواهید با او مذاکره کنید.
ابتدا همین کلمه مذاکره را درست بشناسیم.
مذاکره یک کلمه کاملا عربی است که در افعال ثلاثی مزید قرار دارد و بر باب مُفاعَلَه آمده است.
باب مفاعله دو کاربرد بسیار مهم در زبان عربی دارد.
  1. باب اشتراک است یعنی اگر فعلی را بخواهند به صورت اشتراکی انجام دهند به باب مفاعله می برند و اگر بخواهند تنهایی انجام دهند در باب مفاعله استفاده نمی کنند.
  2. معنای تکثیر می دهد یعنی بخواهند فعلی را به دفعات زیاد انجام دهند و تکرار کنند و زیادش نمایند به باب مفاعله می برند.

چند فعل دیگری که به ذهن هایتان آشناست را می گویم تا این موضوع در ذهن هایتا خوب خیس بخورد.

مشارکت فارسی یا همان مشارکه عربی از همین باب مفاعله است.
یعنی دو یا چند نفری که در کاری با هم شرکت دارند.
مضاربه یعنی چند نفری که به کمک هم باعث ضریب پیدا کردن یک عمل اقتصادی می شوند.
مناقصه یعنی چند نفری که به کمک هم از قیمت کاری کم می کنند.
اگر یک نفر به تنهایی موجب نقص در کاری شود یا کاری را ضریب دهد در باب مفاعله نمی برند.
مضاعفه که خداوند در کتابش آورده اضعافا مضاعفه (سوره آل عمران آیه ۱۳۰) به معنای دو برابر کردن است چون به باب مفاعله برده شده است یعنی خیلی خیلی بیشتر از دو برابر بلکه چندین بار دو برابر کردن یعنی دو ضربدر ۲ می شود چهار ضربدر دو هشت ضربدر دو ۱۶ و برو تا بالا.
امیدواریم تا اینجا باب مفاعله را درست شناخته باشید.
حال ابتدا سه حرف اصلی مذاکره را پیدا کنیم چون در عربی برای فعل سه حرف اصلی هست مگر به استثناهای نادری.
کافیست کلمه مذاکره را مقابل کلمه مفاعله بنویسید.
و ببینید کدام حرف ها جای ف ع ل نشسته اند.
می بینید در مذاکره سه حرف ذ ک ر همان فعل هستند.
ذکر را معنی کنیم.
دهخدا آورده ذکر یعنی یاد کردن، بیان کردن، بر زبان راندن و مخالف آنست صُمت یا همان سکوت.
اگر عرب بخواهد بیان کردن یک نفر را بگوید نمی گوید مذاکره کرد.
اگر بخواهد یاد کردن یک نفر را از چیزی بگوید نمی گوید مذاکره کرد.
خیلی راحت می گوید یذکر و در همان ثلاثی مجرد از آن استفاده می کند و لزومی ندارد به باب مفاعله ببرد.
اگر جمعی در یاد کردن چیزی با هم مشارکت داشته باشند اینجا به باب مفاعله می برند.
اگر جمعی در بیان موضوعی با هم مشارکت کنند به باب مفاعله می برند و می گویند مذاکره صورت گرفت.
میتینگ های مدیران ارشد را ببینید.
در بعضی روزها بزرگواران سخنرانی می کنند و نکاتی را بیان می دارند و به موضوعاتی یادآور می شوند و شما هم می شنوید.
به این نمی گویند مذاکره.
این می شود تذکر دادن.
اما میتینگ هایی هم هست که مدیر ارشد می گوید و شما می گویید و اینگونه موضوعات مختلف به بیان در می آید و یادآوری می شود.
به این می گویند مذاکره.
همه اینها را گفتم تا این را بگویم.
زمانی که با مشتریان خود یا تامین کننده هایتان به اصطلاح مذاکره می کنید شما صحبت می کنید و او فقط می شنود و کانه لال است؟
دیدید که خلاف ذکر می شود صُمت یا همان سکوت.
اگر فقط شما حرف می زنید و او ساکت است عشقم این مذاکره نیست.
مذاکره آنست که تو یکی بگویی او یکی بر رویش بگذارد و اینگونه حرف پیش برود.
اگر فقط می خواهی چیزی را به او یادآور شوی و او حرفی نزند به این مذاکره نمی گویند.
مذاکره اینست که جمعی در این یادآوری و بیان مشارکت کنند.
و نباید این مذاکره یکباره باشد بلکه باید در دفعات زیادی و به تکرار و تکثیر درآید تا مذاکره بشود مذاکره واقعی.
یک تفاوت خیلی بزرگ سایت آراد را با سایت های دیگر ایران و جهان ببینید.
هر سایتی را باز کنید می بینید وقتی یک مطلب می گذارند برای آنکه به پایان صفحه برسید باید اسکرول بزنید یعنی با دستتان صفحه گوشی را لمس کنید و به پایین بیاورید.
نویسنده که معلوم است کیست همان تیم سایت است.
حالا سوال اینست که مخاطبان چقدر در آن موضوع با نویسنده درباره آن موضوع مشارکت داشتند.
می بینید در اکثر صفحات اینترنتی اسکرول نویسندگان از اسکرول مخاطبان بیشتر است.
اما سایت آراد را ببینید.
فیلم های همکاران رسانه ام و نوشته های من حقیر مثلا می شود ۸ اسکرول.
کامنت های شما عزیزان می شود هشتصد اسکرول.
متن را می شود در ۱۰ دقیقه خواند اما کامنت ها را هر چقدر بخوانیم تمام نمی شود.
چشم خسته می شود و خوابش می برد اما کامنت ها تمام نشده است.
این یعنی همان مذاکره.
پس بدانید اگر می خواهید یک مذاکره کننده حرفه ای شوید باید دو کار انجام دهید.
هر حرفی که می خواهید یادآور شوید طرف مقابل را به مشارکت بیاورید و اینکه شما بگویید و او لال بماند مذاکره نیست.
دوم اینکه باید این مشارکت در بیان و یادآوری را در دفعات زیادی تکرار کنید.
اینکه برخی بزرگواران می خواهند در یک یا دو صحبت تلفنی یا حضوری تجارت کنند به این دلیل است که مذاکره را درست نشناخته اند.
شما به مذاکرات ایران با ۵+۱ دقت کنید که چند ده بار اینها با هم نشستند و حرف زدند.
مذاکره کننده حرفه ای می داند که حتی اگر مذاکره خوب پیش برود باید در آن آب ببندند که چند جلسه طول بکشد.
نمی دانم این مثال را می زنم درست است یا نه اما بادا باد.
شما خواستگاری یک دختری برای خودتان یا پسرتان بروید و همان جلسه اول بله را بگویند خدا شاهد است بعد از ازدواج حس بدی خواهید داشت.
اما همین ده جلسه می روید و می آیید حس می کنید یک دختر شاخ را گرفته اید. 🤣
بعضی از تاجران متاسفانه می خواهند همان تماس تلفنی اول یا دوم مشتری پول را بدهد بعد با خودش می گوید من که همه چیزم درست بود چرا پول نداد.
عزیزم مذاکره است.
مذاکره تجاری.
میوه فروشی که نیامده دو کیلو موز بخرد.
آیا شنیدید به یک میوه فروش بگویند با مشتریانت مذاکره کن؟ 😁
همینکه می گویی مذاکره تجاری یعنی اولا یک طرفه حرف زدن نداریم و یکی تو می گویی یکی او باید بگوید.
دوم اینکه باید در دفعات زیادی اتفاق بیفتد تا بشود مذاکره و یک بار دو بار مذاکره نیست.
حالا این وسط خداوند چند موردی به شما حال داد و همان دفعه اول و دوم پول را گرفتید بدعادت نشوید.
از عزیزانی که ابتدای صبح به سایت سر می زنند و مطلب دیرتر بر روی سایت آمد پوزش می خواهم چرا که ما مطالب را در طول روز می نویسیم و شب بارگذاری می کنیم اما گزارش دیروز استاد وحید را دیرتر دریافت کردیم از اینرو شبانه با دو تن از همکارانمان به دفتر آمدیم و شروع به نوشتن کردیم از اینرو کمی دیرتر شد.
به بزرگواری خودتان ببخشید.