تجارت در بازار داخل کشور اگر به شیوه مدرن و طبق ساختار های درست و اصولی برندسازی انجام شود می تواند سبب ثروت اندوزی و افزایش درآمد کسب و کار های جدید شود.
بازار داخل
منظور این است که ما کسب و کاری داشته باشیم و جامعه هدف ما ۸۵۰۰۰۰۰۰ ایرانی باشد. یعنی اگر ما در یک استان تولید کننده یا عرضه کننده یک محصولی باشیم بتوانیم این محصول را به استانهای دیگر و به شهرهای دیگر یا مثلا از شمال کشور به جنوب یا برعکس بفرستیم. یک سری از محصولات هم هستند که در یک استان تولید می شوند و منحصر به همان استان می باشند. مثلاً زنجان قطب اصلی ایران در نمونه های مختلف چاقو می باشد. وقتی بررسی میکنیم میبینیم که استانهای دیگر هم متقاضی این محصول هستند.یا زیره که مخصوص خراسان می باشد ولی در تمامی رستوران ها، مراکز پخت غذاها یا حتی در منازل هم ما میتوانیم زیره سبز و زیره سیاه را ببینیم. پس اکثر شهرها و استانها متقاضی این محصول هستند و افراد بسیاری هستند که در این خصوص عامل پخش در همان شهر یا استان می باشند. ما امروزه باید بتوانیم یک برنامه کاری برای خودمان لحاظ کنیم که این محصول تولید شده را به استانهای دیگر هم عرضه کنیم تا آنها هم بتوانند از این ظرفیت استفاده کنند.
عمده فروشی یا جز فروشی
برای عمده فروشی دو حالت وجود دارد. یکی اینکه بعضی محصولات، دستگاه ها یا صنعت ها هستند که به صورت عمده و چند تایی باید آنها را عرضه کنیم. نمونه بارز آن میوه هایی که در باغ ها به دست می آیند یا محصولاتی که در عمده شهرها تولید میشوند، مثل رب گوجه فرنگی.این ها را باید به صورت عمده به جاهای دیگر عرضه کنیم. چون عرضه این کالاها به صورت تکی به استان های دیگر منطقی و مقرون به صرفه نیست. در این بخش ما بعضی از صنعت ها را داریم مثل دستگاهها، این ها به صورت تک می باشد و نحوه کارشان به شکلی نیست که ما بخواهیم آنها را به صورت عمده به جاهای دیگری استان و یا شهرهای دیگر بفرستیم. نوار نقاله یک دستگاه می باشد و لازم نیست که به صورت عمده آن را به استانهای دیگر عرضه کنیم.
پیش بینی بازار عمده فروشی
بازار داخلی ایران یک رویه سنتی دارد چون امروزه اغلب بازارهای دنیا تغییر رویه داده اند و همه به صورت آنلاین کار می کنند. در حال حاضر فردی که در کشور چین تولید کننده یک محصولی می باشد اگر آن را به هر جایی که بخواهد بفرستد، در ابتدا سفارش می گیرد، جنس را تولید می کند و بعد آن را برای مشتری ارسال می کند ولی در ایران اینگونه نیست. در ایران اینگونه است که افراد ترجیح می دهند اول مجموعه را راه اندازی کنند و بعد از آن کار را در آن مجموعه به صورت گسترده پیش ببرند و در ادامه دنبال مشتری بگردند. در این بازاری که ما میخواهیم مشتری پیدا کنیم وقتی از بیرون نگاه میکنیم.
متوجه می شویم که بزرگترین مشکلی که داریم این است که هر هفته یا هر ماه ما با یک بحران روبرو هستیم و این بازار سنتی درگیر این بحران ها میشود. مثل موقعی که ما با ویروس کرونا مواجه شدیم میبینیم مثلاً تولیدکنندهای که چند میلیارد از سرمایه خودش را برای کسب و کار قرار داده است به خاطر این ویروس کسب و کارش متوقف شده است.
پس اگر بخواهیم رویه خوبی داشته باشیم باید ساختار مان را تغییر دهیم. آیا در حال حاضر با وجود ویروس کرونا مردم بر روی تقاضاهایشان سرپوش میگذارند؟ نه اینگونه نیست. افرادی هستند که در همین حال با شرایط پیش آمده کسب و کارشان افت که نکرده هیچ تازه ممکن است چند برابر هم افزایش پیدا کرده باشد.
چون این افراد تقاضاها را از نقاط مختلف کشور به صورت آنلاین دریافت می کنند و به آن ها پاسخ می دهند. برای همین در این زمان بحرانی کسب و کارشان افت پیدا نمیکند و این افت بیشتر شامل کسب و کاری می شود که رویه کارش سنتی باشد. پس بهتر است به جای اینکه وقتمان صرف شغلی کنیم که مشتری کمتری دارد، کاری کنیم که در شغل خودمان مشتری بیشتری داشته باشیم و با افزایش مشتری سود بیشتری نصیبمان شود، حتی در شرایط بحرانی که در آن قرار داریم.
تولید از ارکان مهم در کشور
یکی از ارکان مهم در کشور بخش تولید آن به حساب میآید چون به واسطه این تولید اشتغال زایی بسیاری برای مردم به وجود می آید. البته تولید در بخش های مختلف صورت می پذیرد. که برای نمونه میتوان به بخش صنعت و بخش مواد غذایی و غیره اشاره کرد.سوالی که پیش میآید این است که قبل از اینکه ما بخواهیم شروع به تولید محصول کنیم افراد دیگری که این محصول را استارت زدند الان در کجای کار هستند؟ وقتی نگاه می کنیم می بینیم که عمده این افراد تعدیل نیرو زدند و از ۳ شیفت کاری به یک شیفت کاری مسیر خودشان را ادامه میدهند، مشکل کار کجاست؟
وقتی خوب دقت می کنیم می بینیم که عمده مشکل آنها در بخش فروش بوده است. چون آن ها صفر تا صد کار را به بهترین شکل ممکن انجام داده اند ولی تیم فروش بررسی دقیقی بر هدفی که مد نظرشان بوده نداشته است و این جا ما میتوانیم با برنامهریزی دقیقی که داریم در تولید وارد نشویم و کار را از آخر به اول بچینیم و با توجه به برنامهریزی دقیقی که داریم جامعه هدف خودمان را پیدا کنیم و با ساختار فروشی که برای خودمان به وجود میآوریم در بستر اینترنت سفارش دنیا را مال خودمان کنیم.
سفارشات را از تمام کشورهای اطراف بگیریم و آنها را به تولیدکنندگان داخل کشور ارجاع دهیم و مشارکت کلی در بخش تولید آن داشته باشیم. با این کار ما میتوانیم طی یک پروسه کاری برند آن کارخانه را مال خودمان کنیم و تمام خط تولید آن کارخانه برای شخص ما کار کند چون فروش چرخ اصلی این تولید است و ما قلب اصلی این کار (قسمت فروش) را به عهده گرفتیم
سرمایه کلان تولیدکنندگان
در حال حاضر تولید کنندگانی هستند که سرمایه کلانی را درباره برنامه کاریشان لحاظ کرده اند، کار خودشان را شروع کردند، نیروها را استخدام کرده، خط تولیدش راه اندازی شده است و در ادامه مواد اولیه را گرفته است. این تولیدکننده انبار هایش پر شده است و اصلی ترین بخش کار آن بخش فروش بوده که آن را آخر کار گذاشته است.نحوه شروع فروشش به شکلی است که دو، سه یا پنج تا بازاریاب خانم و آقا دارد. بازاریاب در بازار می گردد تا جنس را بفروشد. مشکل اینجاست که جامعه هدفی را که برای خودش تعریف کرده همان محله، منطقه یا شهری است که افراد مختلف این فرد را میبینند و با او در ارتباط هستند یا در مواقع خیلی کم یکسری افرادی که خواهان آن محصول هستند و با جستجو کردن، سر زدن یا از طریق ارتباط با این فرد آشنا شدند و جنس های مورد نیازشان را از آنها خریداری می کنند.
پس جامعه هدفی که برای خودش در نظر گرفته کوچک می باشد. اگر بخواهد برنامه کاری خودش را گسترش دهد باید جامعه هدفش را بزرگ کند . بازاریاب درب مغازه فروشگاه های مختلف می رود و اعلام می کند که من این جنس را دارم، فرد خریدار اولین کاری که میکند این است که قیمت آن کالا را پایین می آورد و آن را بی ارزش جلوه می دهد.
چون خود تولید کننده سراغ مشتری رفته است. پس بهتر است یک جامعه هدفی را برای خودمان در نظر بگیریم، طبق یک رویه ای پیش برویم که سراغ هر مشتری که رفتیم یا هر مشتری که به سراغمان آمد احتیاج نداشته باشیم که جنسمان را ضعیف جلوه بدهیم و قیمتش را پایین بیاوریم که آن را از ما بخرند. پس ما می توانیم برنامه خودمان را گسترش دهیم و تمام استانهای ایران را مورد پوشش خود قرار دهیم و با یک برنامه هدفمند کسب و کار خودمان را شروع کنیم.
نبود سرمایه کافی برای استخدام بازاریاب و فروش بهتر محصول فردی که سرمایه ندارد تا بازاریاب استخدام کند چطور می تواند محصول خودش را بهتر بفروشد؟ این افراد معمولا دانشجو هایی هستند که میخواهند یک شغل را شروع کنند یا سربازانی که بعد از اتمام سربازی می خواهند شغل جدید راه اندازی کنند یا شامل بازنشسته هایی می باشد.
که پول بازنشستگی کفاف زندگی آنها را نمیدهد یا کارگرانی که بر اثر تعدیل نیرو اخراج شدند و دنبال یک شغل جدید می باشند. این افراد ذهنیت شان تقریبا با ذهنیت سنتی تطبیق شده است. طوری که فکر می کنند اگر بخواهند تجارتی را داشته باشند و یا مراحل کاری را برای خودشان پیش ببرند.حتماً باید یک سرمایه کلان داشته باشند.
چون این ذهنیت را برای خودشان دارند که ما اول باید آن محصول مورد نظرمان را خریداری کنیم و بعد در شهرستانهای دیگر دنبال خریدار بگردیم، در صورتی که این ذهنیت برای آنها کاربردی نیست. بلکه باید یک رویه خوب را برای خودشان در نظر بگیرند تا بتوانند دستی در عرضه محصولات یا کالا هایی که در منطقه خودشان در حال تولید هستند ببرند و بتوانند همان جنس را به استان های دیگر عرضه کنند.
شناخت عمده فروش ها برای خرید
کسی که میتواند در خانه خودش به خواسته هایش پاسخ بدهد و نیازهای خود را برآورده کند، نیازی نمی بیند که از یک شهر به شهر دیگر برود، هزینه های رفت و آمد و خطرات جاده را به جان بخرد تا بخواهد کالای مورد نظرش را از تولیدکننده خریداری کند. با وضعیت الان که داریم و با وجود بیماری کرونا که بازار تعطیل است، تمام مردم در خانه نشستند و شرایط کاری خود را پیش می برند و به تمام تقاضا ها پاسخ می دهند.پیشنهاد ما این است که شما قبل از اینکه جنسی را خریداری کنید آن را بفروشید به این شکل که مثلا اگر من روزی بخواهم کسب و کاری را برای خودم شروع کنم یا تولید کننده هستم و میخواهم کسب و کار خودم را گسترش دهم به جای اینکه آن را در شهر پیادهسازی کنم بیایم آن را در بستر اینترنت پیاده سازی کنم. چون امروزه خریدها بیشتر به صورت اینترنتی شده است و حدود ۹۰ درصد از مردم سرچ می کنند و ۱۰ درصد از مردم به صورت مستقیم آدرس سایت را وارد میکنند.
و بیشتر تعرفههای همراه اول و ایرانسل در بستر اینترنت میچرخد در صورتی که در قدیم این طور نبوده است. گوگل می گوید که ۹۰ درصد مردم سرچ میکنند و ۷۰ درصد مردم در صفحه اول خواسته شان را برآورده می کنند. اگر بخواهیم کسب و کاری داشته باشیم باید در صفحه اول گوگل باشیم. تولید کننده برای خودش یک سایت تعریف کرده و هر کس را که می بیند می گوید این سایت و ساختار من است بروید و به آن سر بزنید، نمونه کار من را ببینید و هر تقاضایی که دارید از من بخواهید من پاسخگوی تقاضای شما هستم.
تولید کننده یک سایت یا ساختار را برای خودش فراهم میکند ولی نمی تواند با ما رقابت کند، چون وقتی که خریدار سرچ را انجام میدهد ابتدا عرضه کننده را میبیند، چون تولید کننده در صفحه اول گوگل نیست ولی من در صفحه اول گوگل قرار دارم. فردی که سایت و ساختار شرکتی من را می بیند می گوید که این خودش یک تولید کننده است.
و فردی است که دستی در عرضه این کالا در بازار دارد. مشتری با من ارتباط برقرار می کند و می خواهد کالای مورد نظرش را از من خریداری کند. تولید کننده هم مشکل فروش دارد و چون جامعه هدفش کوچک بوده است و جوابگوی مشتری نیست پس میگردد و میخواهد کسی را پیدا کند که جنس خود را به او بفروشد و زمانی که می گردد او هم به من می رسد و وقتی ساختار شرکتی قوی و خوب من را می بیند راغب می شود که با من کار کند.
حالا من در مرکزیتی هستم که رقبا را حذف کردم و وقتی رقیب نباشد من می توانم به بهترین شکل ممکن خود را در معرض نمایش قرار دهم. چون جامعه هدف خود را ۸۵ میلیون ایرانی قرار دادم و مردم در هر شهر یا استانی، در خانه یا محل کار خودشان که باشند در گوگل سرچ می کند و پیشنهاد گوگل همان صفحه اول می باشد، اگر من در صفحه اول خود را در معرض دید تمام ایران قرار بدهم پس امروز تقاضایشان را از من می خواهند. تولید من همانی است که افراد مختلف در ذهن دارند.
تولید کننده شخص دیگری است، بولد و بزرگ می باشد و کسانی که تقاضا دارند با او ارتباط می گیرند ولی چون من عرضه کننده، در صفحه اول گوگل هستم و ساختارم هم ساختاری است که میتوانم جامعه هدف بزرگتری را در برنامه کاری خود داشته باشم ولی تولیدکننده ساختارش به گونهای است که تمام مردم منطقه و محله شان فقط آن را می بیند پس اینجا من جای رشد بیشتری دارم.
برای شروع تجارت باید چه کاری انجام دهیم
افرادی که می خواهند کاری را شروع کنند چند دسته می باشند، یک سری افرادی هستند که تولید کننده می باشند، بعضی دیگر افراد هستند که میخواهند یکسری خدمات ارائه دهند و یا گاهی هم اشخاصی هستند که هیچ گونه علمی در مورد محصولات مختلف و تجارت کردن ندارند و میخواهند از صفر شروع کنند. مثلاً فردی که خدماتی است و میخواهد خدمات خودش را برای کاشت مو ارائه دهد اول ساختاری را برای خودش تعریف میکند که متقاضیان کاشت مو در تمام نقاط کشور بتوانند با آن فرد تماس بگیرند و به صورت مستقیم کار خودشان را پیش ببرند. چون امروزه عمده افرادی هستند که میخواهند کاشت مو یا عمل های بینایی و امثال اینها را انجام دهند ولی اطلاعات کاملی درباره اینکه کدام مراکز و درمانگاه ها بهتر هستند و خدمات خوبی را ارائه میدهند، ندارند. این فردی که می خواهد خدمات ارائه دهد، طبق آموزش هایی که به او داده شده است، پروسه کاری که باید پیش ببرد و اطلاعاتی که به دست میآورد، میتواند آن فرد متقاضی را راهنمایی کند.در حالت دوم یکسری افراد هستند که تولید کننده می باشند. چون تولیدات این افراد یا صنعتی است یا کشاورزی و امثال اینها می باشد واگر بخواهند برنامه کاری شان را پیش ببرند درگیر انتخاب محصول نمیشوند و به جای اینکه از صفر شروع کنند از نقطه بالاتر مثلا نقطه ۱۰ شروع میکنند. پروسه انتخاب محصول را کنار گذاشته و فقط ساختار می ماند، ساختاری که این افراد را از نقطهای که هستند به تمام ایران معرفی کند. در حالت سوم افرادی هستند که تازه کار هستند. اولین سوالی که برای این افراد بعد از این که برنامه کاری خودشان را فهمیدند پیش میآید این است که من چه محصولی را انتخاب کنم؟ پیشنهاد ما این است که از ظرفیتهای منطقه خودشان استفاده کنند و ببینند که در شهر یا استان خودشان چه محصولی تولید می شود. در آن شهر یا استان افرادی که دستی در تولید، عرضه و شکوفایی این محصول دارند را شناسایی کنند، با مشاورین صحبت کنند و راهکار بگیرند. گاهی فرد تازه کار می گوید که مثلا شهر من کرمان است و پسته موجود می باشد پس من صرفاً باید روی پسته کار کنم یا یک فردی هست که ساکن همدان می باشد و چون تولید صیفی جات در همدان زیاد می باشد محصولی که میخواهد کار کند مثلاً صیفی جات می باشد. آیا این افراد باید صرفاً این محصولات را انتخاب کند؟ نه. شما اگر بخواهید روی همین محصول برنامه کاری خودتان را لحاظ کنید و پیش ببرید به دیدگاهی که عوام مردم داشته اند تبدیل می شوید. مشاورین به شما پیشنهاد می کنند که اگر میخواهید محصولی را انتخاب کنید از بیرون به این قضیه نگاه کنید. مثلاً امروزه در همدان محصول پیاز و سیب زمینی تولید می شود فردی که در همدان هست میگوید بهتر است من ساختار آن را بچینم و فقط همین محصول را عرضه کنم. در صورتی که مشاورین میگویند همین محصولات بسته بندی و چیدمان دارند، دستگاه هایی را لازم دارند که پوست گیری و برش این ها را انجام میدهند پس بهتر است به جای اینکه روی خود محصول متمرکز شویم روی خدمات دیگر آن متمرکز شویم. یکسری افراد هستند که میگویند ما رب گوجه را کار کنیم، در صورتی که پیشنهاد ما این است که پروسه ای که طول میکشد تا رب گوجه از مزرعه به کارخانه برسد و به رب تبدیل شود یکسری خدمات نیاز دارند. مثلاً سبدی که گوجه ها در آن چیده میشود یا نوار نقاله ای که از قسمت مخزن آنها را انتقال می دهد یا خدمات دیگر، چندین دستگاه اینجا لازم است پس این دستگاهها به نوبه خود هرکدام ظرفیت کارکردن دارند و صرفا نباید روی خود محصول متمرکز شویم و بگویم خوب امروز زعفران است پس من فقط زعفران را کار کنم. در صورتی که بهتر است دستگاههای دسته بندی آن یا دستگاهی که لیبل روی بسته بندی می زند را کار کنیم و برنامه کاری خودم را روی این ها پیش ببرم چون اکثر افرادی که امروزه کار خودشان را پیش می برند از ۱۰ نفری که وارد کار زعفران میشوند ۹ نفر می خواهند روی خود زعفران کار کنند و حتی یک نفر از آنها پیدا نمی شود که بخواهد روی بسته بندی زعفران کارش را پیش ببرد. پس ما خیلی خوب و کارآمد ذهنمان را روی بخشهای دیگر محصولات متمرکز کنیم. اگر همه ما بخواهیم روی همان قلبِ اصلی یا روی همان محصول متمرکز شویم یک تیشه به ریشه محصول می زنیم و صنعت خودمان را روز به روز ضعیف تر می کنیم.
چطوری روی محصولی کار کنیم که شناختی نداریم؟
اگر بخواهیم کارمان را خوب و هدفمند پیش ببریم به مشاور نیاز داریم. مشاور به ما کمک میکند که در راستای کار خودمان تصمیمات درستی بگیریم. مشخص می کند در مسیری که میخواهیم قدم برداریم چه مشکلاتی وجود دارد و چه آیندهای در انتظار ما می باشد. کسی که میخواهد کاری را انجام دهد به کلیات موضوع نگاه میکند ولی مشاور همه جوانب را در نظر می گیرد و راهکارهایی را برای مشکلات این فرد در برنامه کاری اش لحاظ می کند و اطلاعات لازم در اختیار او قرار می دهد. مشاور حتی به این موضوع هم دقت می کند که این فرد در چه جایگاه اجتماعی قرار دارد و برنامهای که برای او در نظر گرفته میشود طبق تمام آیتم هایی است که خود فرد دارد.کسانی که شغلی مشابه هم دارند یا روی محصولات مشابه هم کار میکنند آیا رقیب هم محسوب می شوند؟
زمانی که دو یا سه نفر روی یک محصول شروع به کار می کنند، کسی که همراه با مشاور کار خودش را پیش میبرد، چندین جایگاه از گوگل را سهم خودش می کند و میخواهد رقبا را حذف کند. وقتی که یک محصول را در نظر میگیریم حالت های سرچ مختلفی دارد اگر به چند نفر بگوییم که در مورد یک محصول مشخص سرچ کنند هر کسی با یک ذهنیتی که دارد سرچ را انجام می دهد. پس افرادی که مشاور می گیرند همه در صفحه اول گوگل قرار می گیرند و برای خودشان جایگاهی دارند تا بتوانند سهم شان را از این بازار دریافت کنند. در حالت دیگر ما می گوییم که تمامی چند نفر مشتری یکسانی ندارند و ممکن است تولید کننده خوبی هم در دسترس نداشته باشند پس میتوانند برای همدیگر همپوشانی داشته باشند و یک تیم بشوند.مثلاً یکی از این افراد یک جنسی را دارد و نفر بعدی تولید کننده آن را می شناسد، این ها می توانند با همدیگر همکاری لازم را داشته باشند و برنامه عرضه و تقاضای آن جنس را انجام دهد.