شروع تجارت الکترونیکی

من حمید حسینی متولد اردیبهشت ماه ۱۳۶۰، ساکن بوشهر و کارمند می باشم. از اسفندماه ۱۳۹۶ طی یک جستجوی اینترنتی به اطلاعاتی از یک شرکت که در زمینه برند سازی فعال بود رسیدم. سایت های زیادی رو طی اون سرچ توی اینترنت دیدم. دقیقا یادم نیست موضوعی که سرچ کردم چه موضوعی بود، آیا درخصوص ثبت برند و شرکت داشتم سرچ میکردم یا برندسازی. اما گمان نمیکنم درخصوص برندسازی بود بیشتر درخصوص ثبت شرکت و برند بوده که به سایت آراد رسیدم. اطلاعات کاملی توی سایت قرار داشت، عکس مدیران سایت و شماره تلفن هاشون. عکس اساتید آراد بود. یک شوخی هم کرده باشم، عکس ها رو که نگاه میکردم به آقای زیارکلایی بیشتر میخورد که رییس این مجموعه و شرکت باشه. برای همین بهشون زنگ زدم. ازشون خواستم که بگن چیکار میکنن برای من. چند روزی رو باهاشون در ارتباط بودم و از ایشون کسب اطلاع میکردم. تا اینکه تصمیم گرفتم دل بزنم به دریا و ۵ سایتی که میگه رو از آراد بگیرم. متاسفانه هنوز اعتماد نداشتم، حتی از اینکه پولمو از دست بدم هم نگران بودم. بالاخره تصمیم نهایی را گرفتم و هزینه پنج سایت رو واریز کردم.این مجموعه رو از نزدیک نمی شناختم، هیچ کس را حضوری ندیده بودم. و قطعا اولین بار بود که این مقدار پول رو برای یک خرید یک کالا یا خدمت بصورت تلفنی و اینترنتی پرداخت میکردم. بعد از یک هفته کمتر یا بیشتر سایت ها به من تحویل شد.شروع به دنبال کردن آموزش ها کردم. از محتوا نویسی تا کار با فتوشاپ. فایلهای صوتی اساتید که روی تلگرام می اومد رو دنبال میکردم تا حدودی، البته نه کامل.

تجارت و برند سازی

محتوا نویسی رو به آراد واگذار کردم. خودم هم در کنارش تمرین نوشتن میکردم. البته مشکل نوشتن نبود، نوشتن بر اساس اصول سئو بود که مطالب آموزشیش مرتب روی سایت می اومد و من هم می دیدم. چیزی که توی فکرم میگذشت هم این بود که آراد هم فقط به دنبال نفع خودش بود، آخه بی انصافا چه کاریه ۵ تا سایت به من فروختین؟!اما به این موضوع باور داشتم که از طریق اینترنت دیده میشم. بالاخره ی جایی سایتهای من بالا میان و من شناخته میشم، من هم برند میشم. با خودم میگفتم من قرار بود یک مغازه بزنم، یک هزینه ای بابت اجاره مغازه بدم، بعد ببینم بعد از یک سال جواب میده یا نه، تازه من کارمند هم هستم، اصلا نمیرسم به مغازه داری، اضافه بر اون یک هزینه ای هم بابت شاگرد باید میدادم. الان این هزینه ها رو نمیکنم یک سال هزینه سایت هام رو میدم. اصلا لازم باشه دو یا حتی سه سال این هزینه رو همینجا میدم تا بالاخره دیده بشم و بتونم جواب بگیرم.یک شماره موبایل هم گذاشته بودم توی سایت اما کلا خاموش بود یا در دسترس نبود یا جواب نمیدادم. از جواب دادن میترسیدم چون نمیدونستم چی میخوان ازم بپرسن. از اینکه نتونم جواب سوال مشتری رو بدم هراس داشتم. حتی قیمت هم نداشتم. توی کانال آراد از تشکیل جلسات عمومی بصورت مرتب اطلاع رسانی میشد. دلم میخواست یک بار برم ببینم چه خبره و چی میگن. فک میکنم یکی دو سری هم توی استانهای دیگه جلسه گذاشتن که باز دلم میخواست برم اما قدرت بهانه هام بیشتر از من بود.تا اینکه بالاخره بعد از هشت ماه از آغاز فعالیتم بالاخره توی آبان ماه زدم به جاده و قصد سفر قم کردم. جلسات چند ماهی بود که توی قم برگزار میشد. از ابتدای ورودم به دفتر مرکزی آراد نیروی مثبت اون جمع حال من رو خوب کرد. برای اولین بار بود که جناب آقای رییس رو زیارت میکردم.ایشون تشریف آوردن و شروع به صحبت کردن. برای اولین بار بود که یک نفر موضوعاتی با رنگ و بوی دینی را میگفت و من با جان می شنیدم.
برای اولین بار بود که یک نفر صحبت هایی از اقتصاد میکرد اما در قالب موضوعات دینی و من دوست نداشتم اون جلسه تمام بشه.
برای اولین بار بود که یک نفر صحبت از دین میکرد و من عاشق دین میشدم. برای اولین بار بود که یکی از خدا و پیغمبر و امام میگفت و جنس حرفهایش اصلا از جنس حرفهایی نبود که سی و هشت سال از دین و خدا و پیغمبر شنیده بودم. من لیسانسم رو در رشته جامعه شناسی از دانشگاه تهران گرفته ام. افتخارم این بود که خوب شد من جامعه شناسی خوند تا بفهمم خدا و پیغمبر و دین و مذهب همه فریبی بیش نیستند. اما اون شب فقط چند ساعت صحبت ها آن مرد بزرگ آنچنان باورهای مرا در هم کوبید و اندیشه ای نو، باور و اعتقادی نو به دین و خدا به من داد که تا اون روز هیچ آموزگاری به من اینگونه درس نداده بود. هیچ کتابی به من یاد نداده بود. من تمام زندگی آینده ام را مدیون ایشان خواهم بود و هر لحظه از زندگیم که به درگاه خداوند دعایی میکنم اول سلامتی و عزت و سربلندی ایشان را دعا میکنم و بعد تمام مجموعه و افرادی که ایشان در این مجموعه گرد هم آورده اند. اون روز صحبت های جناب رییس ایمان من به آراد را، ایمان من به خدا و دین رو مستحکم کرد. صحبت های اساتید به من اعتماد به نفسی داد که وقتی از قم به سمت بوشهر برمیگشتم احساس میکردم کوهی رو پشت خودم دارم. من از روزی که برگشتم با جدیت تمام و ایمان کامل کارم رو از سر گرفتم. سایت هام رو سر و سامان دادم. محتوا نویسی سفارش دادم به آراد و شماره تلفن جدیدی روی سایت قرار دادم که در دسترس بود.از آن روز با خیال راحت تلفن هام رو جواب میدادم حتی اگر بلد نبودم چی بگم، حتی اگر قیمت نداشتم. از اون روز فقط منتظر پنج شنبه ها بودم تا صحبت های جناب رییس روی کانال قرار بگیره و من گوش بدم.

مشتریان تجارت

اولین بار به یک مشتری توی کرج جنس فروختم، مقدار خیلی کمی قهوه بود که از بوشهر براش ارسال کردم. بعد از اون به یک مشتری توی اصفهان یک کیسه قهوه خام فروختم. این موضوع غریبی بود برام. خودم هم باورم نمیشد که چطور شد تونستم به یک نفر که من رو ندیده بود و نمیشناخت قهوه بفروشم. فکر میکنم این اعتماد سازی بیشتر به رعایت فاکتورهای اعتماد سازی توی سایت بر میگشت. شروع فروش اینترنتی فروش های من شروع شده بود، بعضی روزها اصلا تماس نداشتم و بعضی از روزها پنج شش تماس، این روند به مرور رو به افزایش بود. هرچه ساختارهای اعتماد سازی رو بیشتر رعایت میکردم. هرچه محتواهایی که روی سایت میرفت غنی تر میشد و بیشتر، تماس ها هم افزایش پیدا میکرد. و هرچه بیشتر میفروختم اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکردم. برای من باور اینکه بتونم یک روز از این وضعیت خسته کننده کارمندی رهایی پیدا کنم خیلی سخت بود. نهایت فکری که داشتم این بود که مغازه ای بگیرم و یک کاسبی راه بندازم. اما الان به لطف خدا و یاری آراد تونسته بودم بدون داشتن مغازه یا دفتر کاری درآمد داشته باشم. و مهمتر از همه اینها امیدی توی دلم زنده شده بود که میتونستم آینده ای روشن توام با آرامش و آسایش داشته باشم. من که جهانم محدود شده بود به همین استان بوشهر و کارمندی فقط معجزه ای میتوانست زندگی من را دگرگون کند. اتنظار من از معجزه بارش پول از آسمان نبود اما جز این نیز راهی برای ثروتمندی، برای دست یافتن به پول بیشتر و زندگی راحت تر نمی دیدم.
چشم به معجزه داشتم، اما انتظار آن را در قامت آراد نداشتم.  آراد همان معجزه ای بود که انتظارش را داشتم.
بعد از گذشت یک سال تمام آنچه اساتید میگفتند و من برای خودم دور از انتظار نمیدیدم اما برایم سخت می نمود در حال بروز و ظهور بودند. فروش ها بیشتر می شد، اعتمادها بیشتر میشد، مشتری های قدیمی بودند و مشتری های جدید خواستار قهوه در حال افزایش.
اعتماد به آراد برندینگ و اساتید
یک سال گذشت، هشت ماه آن البته با دیده شک و تردید گذشته بود و فقط چهار ماه که من به مسیر آراد اعتماد کرده بودم تغییرات بزرگی برایم رقم خورده بود. من با نزدیکانم صحبتی نکرده بودم، جز همسرم و برادرم که در این مسیر مرا کمک می کرد، کس دیگری آنچنان از راه و مسیر من اطلاع چندانی نداشتند. به مرور تعداد تماس های من در طول روز در حال افزایش بودند. بر خلاف اوایل کار که هفته چند تماس داشتم حالا هر روز از صبح تا شب تماس داشتم. مشتریان جدید به راحتی خرید میکردند.
صحبت یکی از اساتید همیشه توی گوشم بود که در مسیر تجارت هرچه بیشتر پیش می روید و بزرگتر می شوید مشتریان شما نیز بزرگ تر می شوند.

شرکت های تولیدی

حالا شرکت های تولیدی به سراغم می آیند، حتی شرکت های دارویی، من تصور فروختن قهوه به مشتری حقیقی را نداشتم حالا مشتریان حقوقی دارند از من خرید میکنند. یک روز نگران این بودم که تامین کننده مرا دور نزند، حالا به مشتری آدرس کارخانه را میدهم، مشتری را به کارخانه میفرستم. و مدیر کارخانه من را شریک خود معرفی میکند. حالا کسی که سرمایه میلیاردی برای شروع کار کرده است به من زنگ میزند و از من میخواهد در امر فروش به او کمک کنم و حتی برای استفاده خودم هم از دستگاههای او بهره ببرم. آراد برای من مسیر است، چراغ است، روشنی است، حقیفت است. آراد دریچه ذهن مرا به جهان گشوده است. زندگی کردن به من آموخته است. اندیشیدن را به من یاد داده است. آراد حرکتی است به سوی خود باوری، ایمان، اعتقاد به توانایی های خودت و خدای خودت.
از زمانی که من آراد را به شکل واقعی آن شناختم، آن زمانی  که من در جلسه حضوری آراد شرکت کردم، با مجموعه آراد آشنا شدم زندگی برای من لذت بخش شده است.
امروز بعد از گذشت یک سال و نه ماه از ورودم به آراد به دنبال دایر نمودن دفتر کار در تهران می باشم. برای من حتی تامین هزینه کرایه یک مغازه در شهر خودم هم رعب آور و نگران کننده بود یک روز، اما امروز به لطف خدا و کمک آراد اینقدر اطمینان خاطر پیدا کرده ام از پیشرفت خودم که در حال مهیا سازی خودم برای راه اندازی دفتری در تهران هستم. من به هر آنکس که بشناسم و یا حتی نشناسم و از من نظر بخواهد برای شروع یک کار، یک مسیر را نشان میدهم و آن هم تجارت کردن است، آن هم تجارت کردن به شیوه و سیاق آراد است.
این مطلب چه‌ اندازه برایتان مفید بوده است؟
میانگین امتیاز ۴.۸۳ / ۵ تعداد رأی: ۶

ارسال نظرات (۹ نظر)

لیلا

سلام خدا رو شکر میکنم که موفق شدید به امید موفقیت همه آرادی ها

آراد برندینگ

هر پنج سایت در یک محصوله نه در چند محصول
کمی بیشتر با آراد اشنا شین بعد نقد کنین
با مشاورا در ارتباط باشین

نصرالهی

با سلام و احترام
من سایت شما رو به پیشنهاد یکی از دوستانم بررسی کردم . اول خواستم با زمینه کاریتون آشنا بشم . وارد " درباره ما " شدم . اما برام خیلی گنگ و مبهم بود و اصلا درباره ما ، درباره ما نبود . با یک متن ساده که ظاهرن خواستید عامیانه و قابل فهم باشه ، یک محتوایی رو تولید کردید که واقعا پاسخگوی کسی که میخاد با کارتون آشنا بشه نیست . . تجربه آرادی ها رو خوندم ، خیلی هاشون اصلا باورپذیر نبودن و باز هم توضیحاتشون گنگ و مبهم بود . راه ارتباطی هم با شما فقط شماره همراه کارمندان و به اصطلاح مشاوران بود . یعنی شما هیچ آدرس و شماره ثابتی ندارید ؟
با تمامی این تفاسیر ، میخوام بدونم واقعا چیکار می کنید ؟ و اگر در مورد طراحی سایت ، تولید محتوا و سئو فعالیت دارید ، رو سایت خودتون بیشتر کار کنید . حداقل اعتماد سازی اولیه اتفاق بیفته .
هدف من انتقاد نبود. صرفا نظر دادن بابت بهتر شدن شما بر اساس اصول و استانداردهای طراحی ، تولید محتوا و بهینه سازی سایت و مهمتر از همه رعایت اصول تجارت .
با تشکر
موفق باشید

سلام
داستان چیه در انتخاب محصول و بحث تجارت تاکید میکنید به تمرکز و تک محصولی ولی در بحث سایت تمرکز مطرح نیست. ۵ سایت چی معنی میده

علی نصرتی

سلام،اول حتما شماره تماس افرادی را که نظر میدهند ذکر شود دوم سخت است، اعتماد کردن سوم موفق باشید

فاطمه ثنا

من حمید حسینی متولد اردیبهشت ماه ۱۳۶۰، ساکن بوشهر و کارمند می باشم

سیما

تجارت الکترونیک مزایا و معایب خودش را دارد و سختی های خودش را دارد به هر حال در تجارت الکترونیک باید خیلی وارد باشیم تا دچار مشکل نشویم .

زهرا حسینی

سلام، در این مقاله اطلاعات بسیار مفیدی در مورد نقش فضای دیجیتال و پیشرفت تکنولوژی در سبک زندگی بیان شده است. از شما متشکرم.

صادق

سلام علیکم
بین این همه از تجربیات آرادی ها.. این بهترین بود... انشالله موفق باشید...
? ? ? گمانم مهمترین کاری ک آقای زیارکلائی انجام دادن... این بود ک ب گفته ی نویسنده ی این متن... ایشان را از خداناباوری و دین گریزی به مسیر الهی هدایت کردند...

اجرتان با خدا جناب زیارکلائی

💎 ۹ دهم ثروت در تجارت است💰