تاجر شدن ازصفر
راستش رو بخواین اصلا سابقه کاری در تجارت نداشتم. تا قبل از ورودم به آراد هم فقط تنها کاری که کرده ام درس خوندن بوده. اما یکم دانشگاه تدریس کردم که الان اونم گذاشتم کنار. تقریبا از زمان گرفتن مدرکم تا تابستان گذشته مشغول تدریس در دانشگاه بودم. اما اصلاً از تدریس کردن خوشم نمیاد. ذهنیتم همیشه این بود که درس بخونم، مدرک بگیرم و بعد برم یه جایی تو یه شرکت استخدام بشم. با توجه به رشته ام خب جاهای زیادی می اومد به ذهنم. مثل مخابرات و یا ذوب آهن. اما با توجه به این که یه دختر تو یه خانواده سنتی محدودیت هایی داره و نمی تونم تو هر شرکتی هم مشغول کار بشم و این شرکت ها هم سخت استخدام دارن تدریس رو شروع کردم.بالاخره این جرئت رو به خرج دادم و باهمکاری اساتید آراد شروع به تجارت کردم.ورود به آراد
ماجرای ورودم به آراد بر می گرده به مرداد ۹۲ و موقعی که دوستم برام یه ایمیل فرستاد .مربوط به رباتیک بود. منم با این که رشته برق خوندم، اما به رباتیک و آموزش به بچه ها علاقه نداشتم. با این حال پیگیری کردم ونمایندگی رباتیک آراد رو گرفتم. چند دوره برگذار کردم. از همون اول هم به آراد اصلاً اعتماد نداشتم. چون آشنایی اولیه ما با چند تماس تلفنی و ایمیل بود. آراد اون موقع در مشهد بود و خب غیر حضوری به جایی اعتماد کردن سخته. (هرچند می شد حضوری هم رفت دفتر آراد.) اونم وقتی قرار باشه حق نمایندگی حتی به اندازه ناچیز بپردازیم. گاهی هم می گفتم احتمالا کلاهبرداریه. مثل خیلی از شرکت های دیگه. اما با شروع برندینگ و در مهر ۹۳ وارد برندینگ آراد در حوزه تجهیزات پزشکی شدم. اوایل تصمیم هایی که اساتید آراد داشتند و آموزش هاشون برای من باور پذیر نبود. خانواده ام که اصلاً هیچ. [av_notification title='' color='orange' border='solid' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] کم کم با گذشت زمان و شنیدن فایلهای اساتید آراد افکار منفی و عوامانه ام عوض شد. [/av_notification] در برخی موارد از قبل با تفکرات آراد مشترک بودم و در برخی موارد نه. قسمت هایی که اختلاف داشتیم رو با مرور زمان بر طرف کردم. [av_notification title='' color='silver' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='normal' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] هر چند چرایی همه چیز برام مهمه. اما حالا کار به جایی رسیده که گاهاً بدون پرسیدن چرایی یک تصمیم و حرف از سمت اساتید آراد رو قبول می کنم، که درسته. [/av_notification]
اوایل ورودم به آراد برای رباتیک زیاد کسی مخالف نبود. اما برای برندینگ مخالفت ها زیاد شد.
اولین باری که به تشویق مهندس زیارکلایی نشستم برای سایت ها مطلب بزنم، تا حدود ساعت ۱ نصف شب طول کشید و چون ما معمولاً زود می خوابیم مامان کلی دعوام کرد که چی کار می کنی پشت سیستم تا این ساعت. اون روز سر یه موضوعی که الان دقیق یادم نیست چی بود مهندس بهم گفت فردا ۳۰ تا مطلب بزن. منم صفر کیلو متر . گفتم باشه. تا اون موقع هنر می کردم یه خبر از صبح تا ظهر می نوشتم.
اما به مهندس گفتم باشه. صبح ساعت ۸ نشستم به نوشتن. فکر نمی کردم مهندس پیگیری کنه. یهو ساعت ۱۰٫۳۰ صبح پیام داد چند تا مطلب نوشتی؟؟!
منم همین جوری مونده بودم. گفتم ۳۰ تا آماده است تا ساعت ۱۲ درجش تموم می شه.
بعد که اطلاع دادم ۳۰ تا نوشتم گفت پس بعد از ظهر چی؟
ای بابا آخه قرار بود همین ۳۰ تا باشه. مهندس گفت خب هر روز هر تعداد می تونی بزن. برای چی وقت تلف می کنی؟
ماهم گفتیم چشم و از اون روز مطلب نویسی شروع شد.
کارم برای خانواده عادی شد. نه به خاطر این که موافق شدن. به خاطر این که دیدن با وجود مخالفت ها و تهدید ها من کارم رو دارم می کنم. ( البته این یه خصلت رو دارم از بچگی هر کاری می خواستم بکنم وواقعاً می خواستم که انجامش بدم انجام می دادم. کاری به حرف دیگران نداشتم)
در نهایت هم همراه و پشتیبان اصلی ام در خونه مادرم هست.
