مردم را که نگاه می کنی می بینی هر کدامشان الحق و الانصاف تلاش های زیادی برای پیشرفت کردن دارند اما آنطور که باید و شاید پیشرفت نمی کنند.
بماند از اینکه اکثر تلاش ها در جای نادرست صورت می گیرد که انرژی های زیادی از آنان می گیرد اما شما تصور کنید حتی تلاششان در جای درست هم باشد باز هم می بینید باب میل انسان نشد.
می خواهم شما را با مفهمومی به نام پیشرفت فردی و پیشرفت جمعی آشنا نمایم.
همه ما یقین داریم که تغییر کردن برای پیشرفت یک امر ۱۰۰ درصد ضروری است.
یعنی اگر کسی بگوید من همینی هستم که بودم و انتظار داشته باشد که پیشرفت کند حرفی کاملا نابجاست.
روایت است از امام رضا علیه السلام که فرمود کسی که بر خدا توکل کند اما درباره آنچه توکل کرده خودش را به زحمت نیندازد و انتظار نتیجه داشته باشد خودش را مسخره کرده است.
و شبیه همین روایت، حدیث دیگری هم آمده با این مضمون که:
هر کس خدا را بخواند اما به اسبابی که خداوند برای اجابت دعایش می فرستد بی توجه باشد خدا را درست نشناخته است چرا که خداوند مستقیم اجابت نمی کند بلکه بر روی زمین کارگزارانی دارد که دعاهای مردم را به واسطه آنها به اجابت می رساند.
پس مسلم است که تغییر جزء جدایی ناپذیر برای پیشرفت کردن است که بدون تغییر هیچ پیشرفتی ممکن نیست.
حال فرض می کنیم فردی هست که در جای درست تلاش می کند و واقعا هم تغییرات زیادی به خودش می دهد اما باز هم آنچه دلش می خواهد نمی شود.
و بعد شاکی هم می شود که خدایا مگر نگفتی خدا حال هیچ کسی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودش ابتدا تغییر کند؟
من که تغییرات زیادی در مسیر درست داشته ام پس چرا به جایی که شایسته آن هستم نمی رسم؟
اینجا باید کسی به او بگوید ای بنده خدا می شود یک بار دیگر همان آیه ای که درباره وعده خدا مبنی بر تغییرات بندگانش هست را بخوانی؟
یقینا خداوند اوضاع هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان را تغییر دهند. سوره رعد آیه ۱۱
چند بار این آیه را بخوانید تا خودتان متوجه شوید دلیل پیشرفت نکردن آنچنانی کسانی که خودشان را تغییر هم می دهند و در مسیر درست هم تلاش می کنند بهتر درک کنید سپس اگر متوجه نشدید نویسنده توضیحاتش را می دهد.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به کلمه قوم دقت کردید.
می فرماید خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه نفس های خودشان یعنی نفس های مردمان آن قوم تغییر کند.
اینجا دو نکته بسیار ظریف وجود دارد که رمز پیشرفت روز افزون آرادی هاست و دلیل است بر ناکامی خیلی ها.
وعده خداوند درباره قوم است نه فرد.
اکثر مردم دنبال پیشرفت های فردی با تغییرات فردی هستند.
یعنی خداوند می گوید اگر می خواهی تغییر سازنده ای داشته باشی اول باید داخل در یک قومی باشی.
و پیشتر گفتیم که قوم و اقوام به معنای ایستادگی است که قیام هم از همان خانواده است.
خداوند می گوید اگر می خواهی من خدا به زندگیت تغییر بدهم اول داخل در یک قومی شو که آن قوم تلاش کنند تا نفس هایشان را تغییر دهند آن وقت می بینی که من اوضاع آن قوم را تغییر می دهم.
اساسا خداوند بسته بر روی جماعت.
حتما شنیدید که فرمود ید الله مع الجماعه یعنی دست خدا با جماعت است.
و شنیدید که ثواب نماز همینکه از یک نفر به صورت فرادی به دو نفر به صورت جماعت افزایش یابد چندین برابر می شود.
اکثر مردم ما را که نگاه کنی اصلا به فکر پیشرفت نیستند.
آن معدود بندگانی که به نظرم مظلوم هم هستند و می خواهند پیشرفت کنند تنها هستند و راه تغییر و پیشرفت را می خواهند به تنهایی طی کنند.
چون تنها هستند آن عنایت ویژه نصیبشان نمی شود.
رمز اول پیشرفت ما آرادی ها همینست که یک قومیم.
قوم بودن یعنی جمعیتی که بر اساس هدفی واحد با فرماندهی واحد و رسالتی واحد در راهی واحد قدم برداشته ایم.
راهمان معلوم است.
چاهمان معلوم است.
جایگاهمان هم معلوم است.
تکلیفمان با خودمان روشن است.
پس وعده خداوند درباره قوم هاست نه فردها.
ما یک قومی هستیم که فقط و فقط برایمان اقتصاد و تجارت مهم است.
خدا هم می گوید آفرین که در یک قوم قرار گرفته ای.
شما درباره ترک اعتیاد هم که نگاه کنید می بینید یک حالت است که فرد به تنهایی می خواهد ترک کند و حالت دیگری که در کلینیک های ترک اعتیاد در گروه های NA برای ترک قرار می گیرد.
زمین تا آسمان فرق دارد.
ما چرا مواد مخدر را یک عادت خانمان سوز می دانیم اما فقر را یک عادت خانمان سوز نمی دانیم؟
پس برای تغییر باید در قومی قرار گرفت که بنای تغییر داشته باشند و تغییر فردی بدون داشتن قوم نتیجه و کارآیی لازم را نخواهد داشت و خدا هم می گوید من وعده کمک و نصرتم را به قوم ها داده ام و تو داخل در قومی نبودی بلکه تنهایی تلاش هایی کردی.
و چه بسیار روایت ها که در مذمت تنهایی آمده است من جمله اینکه از امام صادق علیه السلام است که فرمود: انسان تنها طعمه شیطان است.
اما موضوع دیگری هم در باب تغییر مهم است و آن هم درونمایه تغییر است.
خداوند می گوید شرط اول را درست رعایت کردی همینکه وارد در یک قوم شدی و می خواهی تغییر کنی.
حال سوال اینجاست که چه چیزی را می خواهی تغییر دهی؟
اگر بگویی دستم را.
یا بگویی بیانم را.
یا بگویی پایم را.
یا حتی بگویی عقلم را.
می گوید همه اینها درست است اما من یک تغییر مهم تر می خواهم.
می گویی چه می خواهی خدا جان؟
می فرماید من می خواهم نفست را تغییر بدهی.
وقتی می خواهی مشتری را پیگیری کنی کجایت اذیت می شود؟
دستت؟ نه
پایت؟ نه
زبانت؟ نه
عقلت؟ نه
کجا اذیت می شود؟
نفست.
خدا می گوید من وعده دادم حال قومی را تغییر می دهم که نفس هایشان را تغییر می دهند.
اگر تا دیروز قبل از پیوستن به آراد نفست اذیت می شد امروز هم اذیت می شود پس تو هیچ تغییری به نفست نداده ای.
من وعده کرده ام حال قومی را تغییر دهم که نفس هایشان را تغییر داده باشند.
چرا می گوییم یقینا آراد پیشرفت روز افزون خواهد داشت؟
آیا با رَمّال زبردستی قرارداد بسته ایم که آینده را به ما می گوید؟
اصلا و ابدا.
آیا پیشگوهایی داریم که ما را از این امر مطلع می سازند؟
به هیچ وجه.
آیا کتاب جفر و امثال اینها داریم؟
والله که نداریم.
پس چرا اینقدر با اطمینان و یقین کامل می گوییم پیشرفت آرادی ها روز به روز زیادتر می شود؟
ما به وعده خدا ایمان داریم.
خداوند می فرماید بنده من دو شرط دارد.
اول اینکه باید گروهی باشید و فردی و تنها را خیلی خریدار نیستم.
ما هم می گوییم خدایا ببین که ما یک گروهیم.
حداقل بیش از هزار و ۴۰۰ نفرمان هر روز کامنت می گذاریم و چقدر از بزرگواران که هستند و کامنت هم نمی گذارند.
میتینگ شب گذشته استاد تالیا که برای دقایقی از هزار نفر هم عبور کرد و بزرگوارانی به در بسته خوردند آن هم در ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب.
این را به هر کسی در هر جای دنیا بگویی که قومی برای اقتصاد آنهم تجارت به بیش از هزار نفر می رسند قفل است.
گوگل میت نرم افزاریست که اگر قدیمی ها یادشان بیاید ظرفیت حداکثری اش ۵۰۰ نفره است و اولین گروهی که با گوگل مذاکره مستقیم کرد تا ظرفیتش را به ۱۰۰۰ نفر تغییر دهد ما آرادی ها بودیم که حدود یک ماه طول کشید که تیم تحقیق و توسعه گوگل بتوانند چنین ظرفیتی را ایجاد نمایند.
یعنی معلوم می شود پیش از ما کسی از گوگل درخواست میتینگ هزار نفره نداشته است.
پس ما شرط اول که قوم بودن است را داریم.
شرط دوم اینکه نفس هایمان را تغییر دهیم دقیقا کاریست که هر روز در حال انجامش هستیم.
خدایا بنگاه دارانمان را ببین که با اینهمه تکذیبی که روزانه از سمت مردم می شوند دیگر نفسی برایشان نمانده است.
تاجرانمان را ببین که با اینهمه پیگیری که درباره مشتری انجام می دهند نفس هایشان را خوار کرده اند.
۹۵ درصد خانواده هایشان هم که طبق نظرسنجی خودشان تا رسیدن به تجارت های کلان هیچ همراهی با آنها نمی کنند و هر روز با طعنه و کنایه با آنها برخورد می کنند پس نفسی نمانده که بخواهد سرکشی کند.
تازه اگر هم مانده باشد خدایا تو شاهدی که من نویسنده هم هر از چندگاهی با کلامم این بزرگواران که در راه سنت تو ایستادگی کرده اند را مورد نوازش قرار می دهم و همان ته مانده نفس هایشان هم با خاک یکسان می شود.
از اینروست که امید داریم وعده ات درباره ما محقق شود و ما را مصداق همان قومی قرار دهی که نفس هایشان را تغییر دادند و تو نیز به زندگی هایشان تغییر داده ای.
دعایی می کنم آمین بگویید.
پروردگارا ما به اندازه توان و بضاعت ناچیزمان تغییر کردیم اما تو به اندازه میزان تغییر ما به زندگی هایمان تغییر نده بلکه اندازه تغییرت را بر اساس آقایی و بزرگی خودت برایمان مقدر کن.
۷. این اصل را در مذاکره ات ایجاد کن تا نتایج شگفت انگیزش را ببینی.
می خواهی مذاکره را شروع کنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از اینکه شروع کنی اگر من یک سوال از تو بپرسم راست و حسینی جوابش را می دهی؟
واقعا اگر این فردی که در حال مذاکره با اویی اگر به تو جواب مثبت دهد و بگوید هر چه تو گفتی چشم چقدر خیر و برکت نصیبش می شود؟
به من قرار نیست جواب دهی به خودت این سوال را جواب بده.
آیا می توانی بگویی این فرد اگر با من همکاری کند خیر کثیری نصیبش می شود و اگر به من نپیوندد دچار ضرر عظیمی می شود؟
با خودت رو راست باش و جواب بده.
آراد را نگاه کن.
بنگاه داران را ببین.
از هر صد نفر تنها سه نفر می پذیرند و وارد تجارت می شوند.
آراد یقین ۱۰۰ درصد دارد که این سه نفر به خیر زیادی دست یافته اند و آن ۹۷ نفر که تکذیب کردند ضرر غیر قابل جبرانی را به زندگی شان داده اند هر چند خودشان متوجه نشوند.
این یقین آراد است.
آیا شما هم چنین یقینی به تجارت تان دارید؟
هر محصولی که کار می کنی آیا می توانی همین ادعا که من نویسنده کردم را داشته باشی؟
می توانی بگویی فلانی اگر با من همکاری نکنی خودت را از خیر عظیمی محروم کرده ای؟
یا بگویی اگر با من همکاری کنی به سعادتی وصف نانشدنی خواهی رسید؟
اینجا شما را دو گروه می کنم چرا که تکلیف دو گروه با هم یکسان نیست.
گروه اول کسانی که می گویند بله من می توانم چنین ادعایی بکنم چون یقین دارم که اینگونه هستم.
گروه دوم کسانی که می گویند نه نمی توانم چنین ادعایی بکنم چون واقعا نیستم و اگر هم چنین جمله ای بگویم خودم در قلبم می دانم که دروغ گفته ام.
صحبتم با گروه اول اینست ای بزرگوارانی که زحمت کشیده اید و خودتان و برندتان را اینقدر بالا آورده اید که می توانید چنین رجزی بخوانید.
پس چرا این رجز را نمی خوانید؟
چرا چنین وعده ای را سفت و محکم در مذاکره نمی گویید؟
حال که اینقدر ارزشمند شده اید چرا شل و وارفته مذاکره می کنید.
محکم بگو فلانی اگر با من همکاری کنی زندگی ات از این رو به آن رو می شود.
اگر محصول من را بگیری و بفروشی سودهایی خواهی کرد که شبیهش را ندیده ای و نشنیده ای.
خودم شب قبل در میتینگ استاد تالیا حضور داشتم و فیلمی که ایشان پخش کرد را دیدم که وقتی مشتری عرب به حشمت فردوس گفت این را نخوردم برگشت گفت نه کسی این را خورده نه کسی شنیده یعنی چنان ادعایی کرد که یعنی در همکاری با من است که سود زیادی می کنی و اگر این همکاری را قطع کنی ضرر خواهی کرد.
حتی در بین بنگاه داران هم هستند کسانی که چون مردم را به تجارت دعوت می کنند اگر از طرف مقابل بپرسی با توضیحاتی که این شخص داد فکر می کنی شرکتشان چند نفر باشد می گوید یک شرکت نوپایی هستند که نهایتا ۲۰ نفر پرسنل دارند.
خب بزرگوار چرا نتوانستی بزرگی و عظمت آراد را به این فرد برسانی؟
جواب واضح است چون خودش هنوز به این یقین نرسیده است.
دقیقا ۶ ماه طول می کشد تا یک بنگاه دار بتواند خوب کار کند.
آیا آراد همان آراد نیست؟
چرا هست.
این فرد طول می کشد تا بفهمد چه گنج عظیمی در اختیار دارد.
پس نکته امروز این شد عزیزانی که خودشان را بالا کشیده اند به گونه ای که همکاری با آنها موجب رشد و پیشرفت و سود است و عدم همکاری با آنها موجب ضرر و زیان است همین را در مذاکراتشان محکم بیان کنند.
نگویید طرف مقابل که هنوز ندیده است پس نگویم.
مگر شما بهشت و جهنم را دیده اید؟
نه.
اما خداوند چون یقین دارد که هست آن را محکم می گوید به گونه ای که وقتی کار خلافی می خواهیم مرتکب شویم آن آتش گداخته را جلوی چشمانمان به وضوح می بینیم.
در حالیکه ندیده ایم فقط شنیده ایم.
این پروموشن خداست که با وعده بهشت و جهنمش ما را تهییج می کند و به وجد می رساند.
البته خود خدا هم می فرماید که این وعده ها تنها بر مومنین اثر دارد و بقیه را چه بترسانی چه نترسانی فرقی ندارد چرا که مانند چهارپایانند بلکه گمراهترند. سوره فرقان آیه ۴۴
پس شما هم توان خود را برای پروموت کردن مشتری هایت در مذاکره زیاد کن.
باید طوری حرف بزنی که من اگر نخواستم با تو همکاری کنم شب خوابم نبرد و خودم را در ضرر بزرگی ببینم.
باید طوری حرف بزنی که وقتی می خواهم به تو پولی بدهم خودم را در شروع جاده خوشبختی و رستگاری ببینم.
اما گروه دوم کسانی هستند که می گویند ما به چنین نقطه ای نرسیدیم که بتوانیم در درون خودمان هم این را بگوییم که اگر طرف با ما همکاری کند رستگار می شود و اگر همکاری نکند بدبخت می شود.
چه بسا معتقدیم با ما همکاری کند بدبخت می شود و اگر با دیگران همکاری کند به رستگاری نزدیک تر است.
اصلا خودتان را نبازید عشق های من.
هیچ عیبی ندارد.
تازه وارد تجارت شده اید و اصلا و ابدا نباید از این موضوع نگران و سرخورده شوید.
با هم درستش می کنیم.
هیچ برندی روز اولش با سال پنجمش یکسان نیست.
ما برای اینکه بتوانیم چنین ادعایی بکنیم باید مزیت ایجاد کنیم.
همین تجارت را نگاه کنید.
خداوند برای اینکه تجارت را شاخص کند چه کرد؟
مزیت هایی در آن قرار داد که در دیگر شغل ها قرار نداد.
۹ دهم یعنی ۹۰ درصد ثروت را در تجارت قرار داد و در بقیه شغل ها که طبق آماری بیش از ده هزار شغل داریم سر جمع ۱۰ درصد.
این می شود یک مزیت.
یعنی چیزی که در تجارت هست در بقیه نیست.
مزیت یعنی چیزی که در تو باشد در دیگران نباشد.
خداوند دو سوم عقل را در تجارت قرار داد و به نقل از معصومش فرمود کسی که وارد تجارت نشود این دو سوم را بیخیال شود و تلاشش را بر روی آن یک سوم قرار دهد.
امنیت شغلی به تجارت داد که به هیچ کارگر و کارمند و شغل آزادی نداده است.
چنان پرستیژ و جایگاه و شان اجتماعی به تجارت داد که شما اگر ادعای هر شغلی را بکنی مردم از شما می پذیرند اما اگر بگویی تاجرم چه بسا مسخره می کنند یعنی تجارت آنقدر جایگاهش رفیع است که به راحتی قبول نمی کنند.
همه این مزیت ها را در تجارت قرار داد و در بقیه شغل ها قرار نداد سپس به بیان خودش در کتابش و پیامبرش و امامانش شروع کرد به وعده دادن درباره تجارت تا مردم را پروموت نماید و با این تهییج ارتقا دهد.
۹ بار در قرآن از تجارت نام برده در حالیکه از بقیه شغل ها فقط نه شغل دیگر را نام برده و از هر کدام از شغل های دیگر فقط یک بار سخن به میان آورده است.
شما در قرآن شغلی به نام معلمی ندارید.
شما در قرآن شغلی به نام بورس و رمز ارز و فارکس و این من در آوردی ها ندارید در حالیکه برای خدا کاری نداشت که بگوید در آخرالزمان شغل هایی پدید خواهند آمد که رستگاری بشر در آنهاست.
اگر واقعا رستگاری در آنها وجود داشت خداوند ما را از آن در کتابش آگاه می کرد همان خدایی که در کتابش از هیچ بزرگ و کوچکی فروگذار نکرده است. سوره سبا آیه ۳.
پس وقتی درباره چیزی حتی کلمه ای سخن به میان نیاورده یعنی هیچ خیر و برکت اقتصادی و پولسازی در آن ندیده وگرنه بیان می کرد.
پس دانستیم اگر می خواهیم منشا خیر شویم به گونه ای که همکاری نکردن با ما محل ضرر فرد باشد باید در قدم اول تولید مزیت کنیم.
وقتی این مزیت ها را تولید کنیم می بینیم رفته رفته تبدیل به یک شخصیت و برند خاص می شویم.
این مزیت می تواند در خود ما، محصول ما، کارمندان ما، نحوه همکاری با ما و هر چیز دیگری باشد.
اما باید وقت گذاشت، فکر کرد، زحمت کشید تا این مزیت ها مرحله به مرحله ایجاد شود.
یک شبه نیست.
آرام آرام مزیت ها را در خودتان ایجاد می کنید و بالا می آیید.
آراد را نگاه کنید.
آیا همین نمایندگان خارجی که امروز مانند خانه خاله شان به ایران می آیند ۳ سال پیش داشتیم؟
نه.
اما امروز ایجاد کردیم.
شو روم ها و دفاتر خارجی در ۴ سال پیش بود؟
نه اما امروز هست.
یقینا در آینده هم چیزهایی در آراد خواهیم داشت که امروز نداریم.
اینها همه در طول زمان باید ایجاد شود و خداوند همینکه ببیند ما در حال رشد دادن قوم خودمان هستیم برکت می دهد.
پس تلاش کنید خلق مزیت نمایید.
وقتی خلق مزیت کردید شما هم می شوید شبیه گروه اول.
حال باید در مذاکره سفت و محکم رجز بخوانید.
و مطلب یکی مانده به آخرم اشاره به حدیث زیبای امیرمومنان علی علیه السلام که فرمودند:
التاجر الجبان مَحروم، والتاجر الجسور مَرزُوق.
یعنی تاجر ترسو محروم و تاجر جسور پر رزق و روزی است.
جسور از ریشه جسر به معنای پل می آید یعنی کسی که از هر مانعی پلی می سازد و عبور می کند.
جسارت یعنی روحیه ایستادگی و مبارزه در مقابل هر خطری.
جسور باشیم و سفت و محکم ادعا کنیم و وعده های صادق بدهیم که رزق و روزی خداوند برای تاجرانش در همین است.
و اما مطلب آخرم اینکه آیا حدیثی هست که بگوید مثلا معلم با فلان صفت کم روزی و معلم با این صفت پر روزی است؟
یا بگوید بنای این چنینی کم روزی و بنای آن چنینی پر روزی است؟
شما فقط و فقط درباره تاجران است که می بینید امامان ما چنین توصیه هایی کرده اند و اصلا درباره بقیه شغل ها چنین توصیه ای نیست.
چرا؟
چون سر و ته بقیه شغل ها روزی خاصی ندارد که امام علیه السلام بخواهد بگوید اینگونه باشی ثروتمند می شوی چون ثروتی در آنها نیست.
وقتی همه روی هم ۱۰ درصد ثروت جهان را دارند باز اینکه بخواهیم بگوییم راننده این خصلتی کم روزی و راننده آن خصلتی پر روزی است معنا ندارد.
از اینروست که برای بقیه مشاغل از خصلت های کلی صحبت شده و دیگر به نام شغلی اشاره نگردیده است مانند آنکه معصومین به اتفاق فرموده اند:
خوش خلقی روزی را زیاد می کند.
یعنی بنایی، نجاری، مکانیکی هر شغلی هستی اگر خوش خلق باشی روزی ات زیاد می شود که یقینا همین توصیه برای تاجران هم به طریق اولی اثرگذار است.
اما اینکه سفارش اختصاصی درباره شغلی باشد جز در تجارت این را از معصومین علیهم السلام نمی بینیم و نمی شنویم.
الحمدلله که در جای درست و قوم درست و راه درستیم و به همین خوشحالیم.