روش تشخیص مشتریان واقعی باعث می شود تا ما وقت و انرژی مان را برای مشتری هایی که به صورت واقعی قصد خرید از ما دارند، صرف نماییم و بیهوده با مشتریان فیک اوقات خود را به هدر ندهیم. فرض کنید شما مشتری را پیدا کردید و مشتری به شما اعتماد کرد. اولین کاری که باید انجام دهید این است که تشخیص دهید آیا مشتری واقعی است یا فیک است.
مشتری فیک
مشتری فیک ممکن است رقیب باشد یا یک دانشجویی که میخواهد کارهای تحقیقاتی انجام دهد، یا ممکن است یک مشتری باشد که فقط می خواهد اطلاعات کسب کند، کنجکاوی کند و قصد خرید ندارد.
باید بتوانیم مشتری فیک را تشخیص دهیم که وقتمان را برای این مشتری ها هدر ندهیم و فقط زمانمان را برای مشتری های واقعی بگذاریم تا بعد به خودمان شک نکنیم که نکند من نمی توانم پول بگیرم و ایراد از من باشد. مثلاً ۵۰ تا مشتری فیک با شما ارتباط برقرار می کنند ولی از شما خرید نمیکنند چون اینها قرار نبود که چیزی از شما بخرند بعد شما به خودتان شک می کنید و می گویید نکند که من در جذب مشتری ضعیف باشم. ولی اگر از همان اول بتوانید مشتری فیک را تشخیص دهید، متوجه می شوید که مشکل از شما نیست بلکه مشکل از مشتری است.
تشخیص مشتری واقعی
پس باید یاد بگیریم که چگونه مشتری فیک را از مشتری واقعی تشخیص دهیم. یاد بگیریم که چگونه با تامین کننده ارتباط برقرار کنیم و بعد به نیازهای مشتری ها پاسخ دهیم. مثلا مشتری اگر سه کانتینر جنس برای چند روز دیگر از ما بخواهد، باید بلد باشیم که چطور با تامین کننده ارتباط برقرار کنیم و چطور تامین کننده را متقاعد کنیم که این گونه به ما بار بدهد.
بعد از این که تشخیص دادیم مشتری واقعی است شروع میکنیم به پاسخ دادن به نیازهای مشتری ها. با مشتری قرارداد می بندیم و با آن ها کار مالی انجام می دهیم. باید بحث های حمل و نقل را یاد بگیریم. اگر باربری داخلی باشد باید ببینیم که چگونه است و اگر صادراتی باشد باید بلد باشیم پرفورما هایی که می زند را چگونه جواب بدهیم.
تامین کننده
باید بتوانیم تامین کننده پیدا کنیم، با او کار کنیم و در ازای پولی که می دهیم کالا تحویل بگیریم، نشود که پول بدهیم ولی به ما کالایی تحویل داده نشود. فریب نخوریم و کارهای بی کیفیت به ما تحویل ندهند. باید همه این موارد را یاد بگیریم