دلیل رد شغل چوپانی
پیامبر خدا علم اول و آخر است.
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
کجای این آیه، این مکالمه خدا و پیامبرش را قید کرده که بزرگان و عالمان آن را ندیده اند؟
آیا شما آن زمان کنار پیامبر بودید و چنین جمله ای را شنیدید یا اینکه این سخن از چند بی سواد به گوشتان رسیده است که آنها نیز از خودشان ساخته و بافته اند؟
پیامبر و خدا را کنار بگذارید.
اگر شما به یک بی سواد بگویید بخوان آیا کار حکیمانه ای انجام داده اید؟
همینکه خداوند می گوید بخوان یعنی پیامبرش خواندن می داند که خداوند او را به چیزی که در توانش هست امر نموده است.
هیچ خردمندی کسی را به کاری که توانش را ندارد امر نمی کند چه برسد به اینکه خداوند بخواهد این چنین کند.
امر کردن کسی به کاری که در توانش نیست نوعی توهین و تمسخر اوست و خداوند از هر صفت رذیله ای پاک و مبرّاست.
موضوع دوم آنکه قرآن یکبار به صورت یکجا و دفعتاً بر پیامبر در شب قدر نازل گردید و بار دیگر به صورت تدریجی.
و این نزول سوره علق نزول تدریجی قرآن بوده است و نزول دفعی قرآن قبل از نزول تدریجی بوده است پس پیامبر پیشتر نیز بر تمام قرآن آگاهی داشته است و اینگونه نبوده که تازه بر آن واقف شده باشد.
و اما دلیل دیگر که آوردند این بود که خداوند در سوره عنکبوت آیه ۴۸ آورده است:
وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ ۖ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ
و این آیه را به غلط این چنین ترجمه می کنند:
" و تو از قبل از نبوت نه می توانستی کتابی بخوانی و نه خطی بنویسی چرا که باعث شک در دل ها می شود که شاید قرآن نیز از نوشته ها و خوانده های خود توست. "
دلیل رد، اینکه کدام کلمه را به نمی توانستی ترجمه کردید که ما ندیدیم؟
ترجمه درست آیه می گوید تو نه کتاب تلاوت می کردی و نه خطی بدستانت می نوشتی.
اگر کسی برای مردم کتابی تلاوت نکند و با دستانش ننویسد یعنی سواد ندارد؟
ممکن است دانشمندی باشد که نه بخواند و نه بنویسد با آنکه هم بر نوشتن تواناست و هم بر خواندن.
از امام رضا علیه السلام ذیل همین آیه روایت شده که فرمودند:
مراد آنست که نه مکتبی رفته و نه معلمی دیده که کسی بگوید من این علوم را به او تعلیم داده ام و منتی بر گردن پیامبر داشته باشد.
سپس فرمود: ما اهل بیت، امتی هستیم که علوممان را از خداوند به دست آورده ایم و کسی ما را تعلیم ننموده است.
و از امام عسکری درباره مقایسه علم پیامبر و جناب جبرئیل علیه السلام سوال شد ایشان فرمودند:
" جبرئیل از بوستان سرسبز علم ما غوره نارسی را چشیده است.
چون خداوند کلمات را از طریق او بر رسولش می فرستاد او نمی دانست که معنای آن کلمات چیست سپس پیامبر او را تعلیم می فرمود که مراد پروردگار از این سخنان چه بوده است. "
چگونه می شود خداوند هدایت و رهبری بندگانش را به کسی بسپارد که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارد؟
او که به تایید قرآن علم اول و آخر است.
او که در سینه اش تمام ۷۲ حرف علم را می داند.
او که تمام عالمان و بزرگان، شاگردان مکتب درس و بحثش هستند چگونه می شود که سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشد؟
خداوند در سوره نسا آیه ۳۴ قیمومیت زنان را به مردان سپرده به جهت برتری هایی که می بایست داشته باشند و سختی هایی که در امور دنیا تحمل نمایند.
بین مورخان هیچ شکی نیست که خدیجه سلام الله علیها تنها زنی بوده که سواد و علمش در عصر جاهلیت کامل بود.
آیا می شود که وجود مبارکش همسری بی سواد را برگزیند و سپس خود را مطیع و فرمانبردار کامل او ببیند؟
یعنی خانمی باسواد در حد فوق دکترا با شوهری بی سواد که حتی خواندن و نوشتن در حد پنجم ابتدایی را نمی داند.
آیا اینست معنای فضیلت مرد بر همسرش؟
پناه بر خدا از چنین بهتان عظیمی.
پیامبر را رها کنید.
شما اگر صاحب دختری دانشمند و فرزانه باشید که از قضا از مال دنیا بی نیاز است و علمش کامل گشته آیا او را به عقد مردی بی سواد چوپان در می آورید؟
چرا گمان می کنید جناب خویلد بن اسد پدر خانم خدیجه سلام الله علیها یک فرد کم عقل بوده است که چنین دختر باکمالاتی را به عقد مردی اینچنین در آورده است؟
حال آنکه تمام بزرگان و مورخین به بزرگی این مرد یعنی جناب خویلد که پدر بزرگ اهل بیت ماست شهادت داده اند.
برای رد کامل این امر می توانید از لینک باسواد بودن پیامبر خدا که در ویکی فقه آمده تمام دلیل ها را مشاهده نمایید که ما هم به دو روایت بسنده می کنیم.
از امام جواد علیهالسّلام سؤال کردند:
ای فرزند رسول خدا
چرا به پیامبر اسلام «امی» میگفتند؟
حضرت سؤال کرد: مردم (مخالفین شیعه) چه میگویند؟
گفتند: مردم فکر میکنند که آن حضرت به این خاطر امی نامیده شده بود چون نمیتوانست بنویسد.
امام جواد در جواب فرمود:
دروغ میگویند.
لعنت خدا بر آنها باد.
چطور نمیتوانست بنویسد در حالی که خداوند در آیات محکم قرآنش میفرماید:
او خداییست که رسولش را در میان بیسوادان برانگیخت تا برای آنها آیات خداوند را تلاوت و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد.
چطور کسی که نمیتواند بنوسید میتواند کتاب را به دیگران بیاموزد؟
به خدا قسم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به هفتاد و سه زبان میخواندند و مینوشتند.
به این دلیل به آن حضرت «امی» میگفتند چون او از اهل مکه بود و مکه در آن زمان «ام القری» محسوب می شده است.
چنانچه خداوند در قرآنش میفرماید:
ما تو را فرستادیم تا اهل «ام القری» (مکه) را و کسانی که در اطراف آن زندگی میکنند انذار کنی و هشدار دهی.
-
حتی از بزرگان اهل سنت، محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح ترین کتاب اهل سنت به نام صحیح بخاری اعتراف میکند که رسول خدا در جریان صلح حدیبیه که میان مسلمین و کفار قریش بر سر نوشتن کلمه «رسول الله» در عقد نامه اختلاف شده بود، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم شخصاً عقد نامه را گرفت و متن عقد نامه را نوشت:
فاخذ رسول الله صلی الله علیه وسلم الکتاب فکتب هذا ما قاضی محمد بن عبدالله لا یدخل مکة سلاح الا فی القراب.
پیامبر اسلام عقد نامه را گرفت و نوشت:
هذا ما قاضی محمد...
-
و اینکه چرا پیامبر، کاتبانی داشته چون هیچگاه رسم نبوده که حاکمان شخصا احکامشان را بنویسند بلکه می گفتند و کاتبان می نوشتند و ما در فیلم مختارنامه و خیلی از فیلم های تاریخی دیگر این را دیده ایم با آنکه تمام این حاکمان قدرت بر نوشتن و خواندن داشته اند.
توصیه مهم: از بی سواد خواندن رسول خدا به جد دست بردارید که به فرموده امام جواد علیه السلام مورد لعن خدا واقع خواهید شد.
اگر حتما خواستید بین چوپانی و بی سوادی یکی را انتخاب کنید و قلبتان به شما اجازه پذیرش هر دو بهتان را نمی دهد بی سوادی را رها کنید و بر عقیده چوپانی تان بمانید چرا که گناه بی سواد دانستن پیامبر خدا بسی عظیم تر از گناه چوپان دانستن ایشان است.
خلاصه برای خیلی ها سخت است که دو باور غلطی که عمری به آن معتقد بوده و چه بسیار گروه هایی از مردم را به آن دعوت نموده اند به یک شب توبه کرده و بپذیرند.