این متن برگرفته از سخنرانی ریاست محترم آراد برندینگ در مهرماه سال ۱۳۹۷ در دفتر مرکزی آراد در قم می باشد که به مناسبت شهادت حضرت خدیجه سلام الله علیها مورد بازخوانی آرادی ها قرار می گیرد و ثواب آن را هدیه می کنیم به وجود ملکوتی این بانوی مکرمه اسلام. درست است که طولانیست اما حاوی نکات ارزشمند و طلایی در گشایش رزق و روزی می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم خداوند وقتی جهان را خلق کرد تمام ابعاد آن را بر حسابی و بر مداری آفرید و اقتصاد و ثروت هم خارج از این مدار نیست. هر روزی که روزی مالی به حساب کسی میرسد بر پایه حساب و محاسبه ای است. یعنی اینکه مثلا در ۱۲ مهر فلان مبلغ به حساب من واریز شود حسابی دارد. این عدد و رقم محاسبهای دارد.
ممکن است اکثر مردم گمان کنند که اقتصاد یک مقولهی تصادفی و اتفاقی و برای بعضیها شانسی است. در حالیکه در واقع تمام این محاسبات اقتصادی به صورت دقیق و دانهدانه با کارها و افعالی که انسان در گذشته انجام میدهد مرتبط است. هرکسی برای رسیدن به هر نقطهای تابع حرکتها و فعالیتهایی است که قبل از رسیدن به آن نقطه انجام داده است.
حرکتهای گذشته ما چه حرکتهایی بودهاند، همانها پول امروز ما را معلوم میکنند. پس اقتصاد را یک مقوله بسیار پیچیده بدانید. اینکه امروز چقدر پول به حسابتان میآید دنیایی از معادلات دارد و روی مبلغی که امروز به حساب شما واریز میشود تأثیرگذار است. شناخت درست آن معادلات تأثیر زیادی بر افزایش رزق و روزیتان دارد. اما اگر درست نشناسید و درست پیدا نکنید، توفیق لازم را در کسب روزی ندارید.
آموزش چگونگی تاجر موفق شدن در یوتیوب آراد برندینگ
چرا انسانهایی که از خدا دور هستند بعضا ثروتمندند؟
این سوال برای بعضیها مطرح میشود که اگر واقعا اقتصاد و تجارت تابع چنین نکات مهمی هستند، پس چرا انسانهایی را میبینیم که خیلی بیمبالات و بیحساب و بیبرنامه زندگی میکنند، اما بعضا درآمدهای خیلی بالاتری هم دارند؟ در اینجا مهم است بنای شما بر این باشد که پولی که به دست میآورید از راهی باشد که خداوند پسندیده است یا نه از هر راهی که به دست آمد عیبی ندارد.
ما میخواهیم طبق مبانی که خدا و پیغمبرش مشخص کردهاند، رزق و روزیمان را زیاد کنیم. اگر اینطور شود قشنگ است، اگر نشود فایدهای ندارد. وگرنه موادفروشی هم شما را خیلی پولدار میکند. ممکن است آدمفروشی هم شما را ثروتمند کند. ممکن است لو دادن عدهای باعث شود که وضع شما خیلی خوب شود.
گرانفروشی، کمفروشی، اینها همه ممکن است کسی را ثروتمند کند، اما اینها موضوع صحبت ما نیستند. ما نمیخواهیم با این نگرش به قضیه نگاه کنیم. ما میگوییم چطور میتوانید طبق مبانی درست حرکت کنید و ثروتمند شوید. پس عزیزان به این تفاوت دقت کنید. چون برای بعضیها این سوال پیش میآید که چقدر این اقتصاد سخت است. پس این همه آدم ثروتمند که اینها را رعایت نکردهاند چرا ثروتمند شدهاند؟ از دو حال خارج نیست
- یا واقعا به نکاتی که خداوند و پیامبرانش گفتهاند عمل کردند و ثروتمند شدند
- یا عمل نکردهاند و یقینا راه باطلی را برای کسب ثروت رفتهاند که قرآن میفرماید وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ - إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا - وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ آنهایی که کافر شدند گمان نکنند که اگر آنها را پر میکنیم به نفع آنها است. ما اینها را پر، ثروتمند، دارا و عالم میکنیم. همه روزیها را به آنها میدهیم تا گناه روی گناه زیاد کنند.
با آراد برندینگ چگونگی صادرات را به خوبی یاد بگیرید.
نحوه تشخیص مال حلال از حرام
از محضر نازنین امام صادق (ع) سوال شد از کجا بفهمیم روزی که به دست میآوریم حلال یا حرام است؟ فرمود نگاه کنید در چه مسیری خرج میشود. خداوند به مال حرام توفیق نمیدهد که در راه حلال خرج شود.
ببینید پولهایی که به دست میآورید در چه جادهای مصرف میشود. اگر در راه خدا و اطاعت از خداست پس از راه خوبی آمده. اگر هم نه، در مسیرهای دیگری صرف میشود، پس ورودی آن خراب است. یعنی مسیر درست برای راه درست، کار غلط برای کار غلط؛ همه اینها چیده شده است.
با آموزش های آراد برندینگ بهترین شغل پردرآمد را انتخاب کنید.
علت بسیاری از گرفتاری ها در زندگی انسانها
ما در زندگیمان با حوادث تلخ و ناگوار و حوادث شیرینی مواجه میشویم و این اجتنابناپذیر است. نمیتوانید بگویید که نه اصلا در زندگی من نیست. بالطبع انسان وقتی در حوادث شیرین قرار میگیرد حالت خوشحالی دارد و وقتی در حوادث تلخ قرار میگیرد ناراحت و غمگین است. انسان از این مقوله خارج نیست. طبیعی است. در اینجا نکتهی مهمی پیش میآید. وقتی که ناراحتیم وجودهایمان شروع به بیتاب شدن میکند. تصور کنید وقتی انسان وضع مالی بدی دارد. مثلا فردا چکی دارد که پاس نشده است. در اینجا وجودش شروع به بیتاب شدن میکند. بیتاب، ناراحت و غمگین میشود. به جزع و فزع می افتد. افسرده میشود. این یک حالت است. وقتی هم که وضعش خوب و درآمدش زیاد و رشدش بالا است، به حالت سرمستی و غرور و تکبر میافتد. هر دو اینها آفت است. امروز میخواهیم درباره این دو وجه صحبت کنیم؛ وجه شادمانی و وجه غمگین بودن.
اما وقتی که روزهای خوش دارد، بد رفتار میکند، در روزهای بد هم به این حال میافتد. اگر دقت کنید اکثر افرادی که در سختیها به بیتابی میافتند در خوشیها به سرمستی و نافرمانی و طغیانگری میرسند. برای همین خداوند در کتابش میفرماید: اگر ما روزی بندگانی را کم کردیم، بستیم، اندازه مشخص دادیم و از مبسوط بودن و باز بودن خارج کردیم به خاطر این است که لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ اگر دست اینها را باز میگذاشتیم اینها جهان را به لجن میکشیدند. زمین را به نابودی میکشیدند. پس روزیهایشان را اندازه مشخصی دادیم که از حدش فراتر نروند. جای دیگری خداوند میفرماید اگر ما اینها را از سختی و مشکلاتی که گرفتارشان کردیم خارج کنیم، لَلَجُّوا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ در یاغیگری، طغیان و طاغوت بودنشان شناور میشوند. پس گرههایی در کارهایشان میاندازیم تا دچار آن طغیانگری نشوند. پس:
خداوند در سوره فجر هم همین را بیان میکند فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وقتی به او نعمت میدهیم، اکرام میکنیم و بزرگش میکنیم، به خودش میگیرد. میگوید پروردگار من مرا خیلی بزرگ دید. یعنی به جای اینکه بزرگی را به پروردگار نسبت دهد، به خودش نسبت میدهد. دیدید بعضی وقتها کسی میگوید بنازم خدای خودم را؟ منظور این شخص خودش است، نه خدا. خدای خودم را، منظور خودش است. یا مثلا بعضیها خیلی متواضعانه میگویند نمیدانم چه کار خیری انجام دادهام که خدا این را به من داد. یعنی باز هم به حساب خوبی خودش دید. در صورتی که توفیق همان کار خیر را هم باز پروردگار به او داده است. وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ وقتی هم که رزق را برای او تنگ میکنیم میگوید خدای من به من اهانت کرد. خداوند میگوید هرگز اینگونه نیست. هرگز دلیلش این نیست. کاری را میگویم که حتما زحمت بکشید انجام بدهید. بعضی از حرفها و نکتهها هست که آدم تا عمل نکند نمیبیند. بنشینید دقایق و ساعتهایی در خانه فکر کنید. ببینید وقتی که روزی بر شما تنگ میشود و به بیتابی میافتید، آیا این بیتابی کردن روزی را زیاد میکند؟ بنده خدایی میگفت من الان خیلی استرس گرفتم. گفتم خب نگیر. گفت نه باید استرس داشته باشم. گفتم خب اگر استرس داشتن چک تو را پاس میکند، استرس داشته باش. به ما هم بگویید. اگر فهمیدید که با بیتابی کردن و نق و نوق زدن درست میشود، بگویید تا ما هم نق و نوق بزنیم.
امام جواد علیه السلام فرمودند خداوند تقدیرش را با اعتراض بندگانش عوض نمیکند.
یعنی بنشینی و کلی غر بزنی، مقدرات خدا برای تو عوض نمیشود. با غرزدن درست نمیشود. تازه چه بسا انسان در آن سختیها قرار میگیرد تا آبدیده شود، تا بخشی از خطاهایش بخشیده شود، تا بفهمد راهش غلط است. خداوند این سختیها را در زندگیش قرار میدهد تا بفهمد جادهای که میرفت اشتباه است. مثل کسی که مثلا سوار ماشینی است و یکدفعه میبیند که خطاهایی را هشدار میدهد؛ بوق یا چراغ میزند. اعصابش خرد میشود و آن سیم را قطع میکند. آیا با قطع کردن سیم، مشکل ماشین برطرف میشود؟ یعنی در حقیقت آن سختی و گره در کار ما افتاده است تا به ما بفهماند که ای انسان جادهای که میروی غلط است و داری اشتباه میروی. برگرد و راه دیگری را برو. به جای اینکه بنشیند و فکر کند و راه را درست کند، مینشیند و بیتابی میکند. به همین دلیل میفرماید ان الجزع و الفزع فی البلا حبط اجره - کسی که در سختیها به بیتابی میافتد، در اصل اجر خود را زایل و اعمال خود را باطل کرده است.
پس عزیزان اولین کاری که انجام میدهید این است که وقتی به سختی و مشکل افتادید و گرههایی بر کارتان افتاد، به هیچ وجه به جزع و فزع نیفتید. به بیتابی و چه کنم نیفتید. راه، اصلا آن نیست. شما پنج سال بنشینید بیتابی کنید، هیچ اتفاقی برای زندگیتان نمیافتد. هیچ وقت گره برداشته نمیشود.
کافیست اینستاگرام آراد برندینگ را دنبال کنید تا به ثروت برسید.
مواجهه صحیح با ناکامی ها و کامیابی ها
پس چه کنیم؟ این راهکاری که میدهم را امتحان کنید. ممکن است بعضیها بگویند قبول نداریم. امتحان کنند و ببینند. اگر اشتباه بود بگویند ما کردیم نشد. حداقل در دلشان نماند. اولین کاری که انسان باید بکند استغفار است. یقینا جاده را اشتباه رفته است. حالا که جاده را اشتباه رفته و به ثمره آن اشتباه این سختیها در زندگیش رخ داده، اولین مرحله استغفار است. بعضی وقتها هم نمیدانید از اثر چه خطایی این بیچارگی برایتان پیش آمده است. شما نمیدانید بر اثر چه خطایی است، وگرنه چرا باید خدای رحمان و رحیم روزی من و شما را ببندد؟ مگر ما خودمان ببندیم. ممکن است متوجه نشویم که این چوب و این لگد را از کجا خوردهایم. عیبی ندارد. بگویید خدایا به خاطر همهی آن گناهها و خطاها و اشتباهاتی که میدانم و نمیدانم، از تو عذر میخواهم. به خاطر آنهایی که معرفتش را دارم و آنهایی که معرفتش را ندارم. این گام اول است. گام دوم این است که توبه کند. یعنی آن خطاهایی که میداند را از زندگیش بردارد، به امید اینکه خداوند خطاهایی را که نمیداند برای او معلوم کند. الان بین خود ما اگر من ببینم فلانی دارد دو تا از اشتباهات خود را که میداند رفع میکند، میگویم این سومی هم اشتباه است. این را هم درست کن. اما اگر ببینم که نسبت به اشتباهاتی که خودش میداند هم بیتفاوت است، دیگر لزومی ندارد سومی را به او بگویم. توبه یعنی برگشت، یعنی انسان آن خطاهایی که میداند را اصلاح کند، به امید اینکه آنهایی که نمیداند برای او برملا شود. در گام سوم قرآن میفرماید وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ که به نقل از امام صادق مراد از صبر پیغمبر و مراد از صلاه امیرالمومنین است. خود امیرالمومنین در خطبهای فرمود من برطرفکننده مشکلات مردم هستم. پس انسان بعد از اینکه استغفار، طلب مغفرت و توبه کرد، بیاید از وجود نازنین آقا رسولالله و امیرالمومنین کمک بخواهد. عزیزان توصیه میکنم هر وقت به مشکل خوردید، دعای نادعلی را بخوانید. بسیار گرهگشا است، مخصوصا وقتی که انسان با حضور قلب میخواند. بعد هم بنشینید و کارهایی را که میدانید درست است انجام دهید. بعد میبینید که مشکلات خیلی راحت برداشته میشود.
نسخهای سادهتر و قشنگتر از این نداشتم که بگویم و این هم توصیه خود امامان ما است که به این شکل عمل کنید.
میبینید مردم وقتی که به مشکل میافتند به هزار راه میزنند اما مشکل برطرف نمیشود. چرا؟ چون از آن مجرایی که خداوند برای حل مشکلات قرار داده است، دور ماندهاند و به راهی غیر از راه حقیقت پناهنده شدهاند. در نتیجه میبینید ثواب و اجری ندارند و اثری دیده نمیشود. امام صادق (ع) میفرماید مردم رطوبت را میمکند اما رودخانه بزرگ را رها میکنند. سوال شد یابن رسولالله رودخانه کیست؟ رطوبت چیست؟ فرمود رودخانه بزرگ پیامبر، امیرالمومنین و سپس ما امامان هستیم. ما رودخانه بزرگیم. رطوبت چیست؟ فرمود غیر ما. غیر ما رطوبت هستند. از هر منظری که نگاه کنید؛ ثروت، آقایی، بزرگی و عظمت.
عین روایت و حدیث بسیاری از این نظریات در کلام معصومین آمده است. فقط چون کمی نسبت به امامانمان بیتفاوت و غافل هستیم، وقتی میگویند مثلا آنتونی رابینز این حرف را زده فکر میکنیم که مثلا این حرف خیلی حرف بزرگی است. برای همین کتابهای آنها پرفروش میشود، اما نظریات امام صادق علیه السلام در باب اقتصاد دیده نشده در بین ما مسلمانان. ما شیعیان. پس در لحظههای بیتاب شدن راه این است. حالا اگر دوست دارید باز هم به همان روش قبلی گوشهای بنشینید و کاسه چه کنم بر سر بگیرید. سالها بر همین روش زندگی کردید. میتوانید به همان روش ادامه دهید یا این مدل جدید را هم امتحان کنید. اما آن لحظههایی که انسان سرمست است و وضعش خوب میشود، در واقع اصل نکبتها، خرابیها و سختیهایی که در زندگی انسانها میآید، همه ثمره سرمستی لحظههای ثروتمندی است. منظورم از ثروتمندی عدد خیلی بزرگ نیست؛ هر کس به اندازه خودش. انسان در بعضی وقتها گشایش دارد. بیایید امتحان کنید و فیالمثل به کسی که فقیر است پنج میلیون تومان بدهید و ببینید چطور پول را حرام میکند. بعد میفهمید که انصافا خدا درست میدانست و این شخص را در فقر قرار داد. بارها دیدهایم. شخصی میگوید وضعم خیلی خراب است. مثلا مشکل او با یک تومان حل میشود. بیایید بیشتر از یک تومان به او بدهید. سه تومان بدهید. با آن یک تومان مشکلش را حل میکند و بقیه را حیف و میل می کند. یعنی کاری با آن پول اضافه میکند که اصلا طبق حقیقت و نیاز واقعی خودش نیست. خدا اینها را شناخت و از روزی محروم کرد. و چه بسا امتحانی است برای ثروتمندان که ببیند چطور با فقرا رفتار میکنند. اما هیچ فقری بیحساب نیست.
خداوند برای آن وقتهایی که سرمستیم و داریم، حق و حقوقی مشخص کرده است. وقتی حق مالی که خدا به شما داده را پرداخت نمیکنید، روزی کم میشود.
وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ میگوید نه اینطور نیست. بلکه شما هیچوقت یتیمان را اکرام نکردید. وَ لَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ اصلا برایتان مهم نبود که این مسکینها و ندارها امشب چه میخورند. وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا و زمانی که به مالی میرسید، همچون چهارپایان میخورید. طوری این مال را درو میکند که انگار گاوی به علفی رسیده است. وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا و مال را آنقدر دوست دارید که هیچ چیزی را بیشتر از این دوست ندارید. به همین دلیل خداوند میگوید روزیهایتان را کم میکنم. رزقتان کم میشود. در ایامی که دارید، کمی هم به فکر نیازمندان باشید. کمی هم به فکر یتیمها باشید. یک معنای ظاهری یتیم کسی است که پدر ندارد. یک معنای باطنی و عمیق یتیم هم شیعیان هستند. اگر دقت کنید در جهان هر کس امامی و الگویی انتخاب کرده است و زیر چتر او در حال حرکت و جولان است. اما شیعیان هستند که امام و فرماندهشان از نظرهاشان غایب است. با توجه به چیزی که از روایات آمده فرمودند شیعیان ما یتیم حقیقی هستند. اینها انگار که پدرشان نیست. در زیارت امیرالمومنین در روز مبعث میخوانید شما پدر مهربانی برای مومنان هستید. نبود امام یعنی نبود پدر. کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ یعنی شما شیعیان امیرالمومنین را بزرگ نداشتید. اکرام نکردید.
همیشه اکرام کردن به پول دادن نیست. بعضی وقتها بزرگداشت یک نفر خود اکرام است. اینکه انسان جلو رو یا پشت سر، بزرگداشت او را حفظ کند. مقام و منزلت او را حفظ کند، اکرام میشود.
اگر به این دو نکته دقت میکردیم، یعنی در زمانهای نداری از بیتابی دوری میکردیم و در زمانهای خوشحالی و ثروتمندی هم طغیانگری و گردنفرازی نمیکردیم و خودمان و پول و دارایی مان را در مجرایی که میبایست هزینه میکردیم میدیدیم که همواره وضعمان خوب است. معجزات را میدیدیم.
کشف راز ثروتمند شدن در آراد برندینگ
نقش یقین در زندگی انسان
اعتقاد دارم انسان تا معجزه نبیند باور نمیکند. قَدْ بَیَّنَّا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ مردم باید برای اینکه یقین پیدا کنند آیات را ببینند. انسان تا معجزه نبیند، یقین نمیکند. هر چقدر نویسندهها در کتابها بنویسند و سخنرانها بر منبرها بگویند، موجب یقین در انسان نمیشود. شما هزار کتاب بخوانید که در آن نوشته شده باشد که اگر انسان از خدا بخواهد خدا به او عطا میکند. ممکن است انسان این جملهها را قبول و باور کند و بپذیرد، اما اینها تبدیل به یقین نمیشود. یقین یعنی چه؟ یقین چیزی است که انسان دیگر هیچوقت از آن برنمیگردد. این یقین میشود. مثلا از شما بپرسند آیا یقین دارید که الان روز است؟ میگویید بله داریم میبینیم. انسان به آنچه علم حضوری دارد و خودش با وجودش درک کرده یقین دارد. اما اگر چیزی باشد که دیگری درک و نقل کرده است، اینطور نمیشود. فرض کنید الان در اتاقی باشید که همه پردهها کشیده باشد. هزار نفر به شما بگویند الان روز است. از شما بپرسم یقین دارید که روز است؟ میگویید نه، یقین ندارم. هزار نفر گفتند روز است، اما یقین نیست. یعنی بخشی از آن حدس و گمان است. یقین چیست؟ یقین این است که انسان پرده را کنار بزند و ببیند که روز است یا شب. دیگر نیازی به گفتن آن هزار نفر هم نیست.
پس بعضی چیزها را باید ببینید و تا خودتان نبینید و با وجودهای خودتان لمس نکنید، تبدیل به یقین نمیشود.
حالا ممکن است وقتی تبدیل به یقین شد برای چند نفر دیگر هم توضیح دهید و آنها هم نپذیرند و هزاران نفر شما را انکار کنند و بگویند این حرفی که زدید غلط است. شما بر راه خودتان محکم ایستادهاید چون دیدید. ممکن است هزاران نفر با استدلال و ادله مختلف بگویند این حرفی که شما میزنید غلط است. این راه غلط است. اما شما دیگر هیچوقت متزلزل نمیشوید چون میگویید من با همه ارکان وجودم آن را لمس و احساس کردهام. آنچه که خودم دیدم را انکار نمیکنم. حالا همه بگویند نه به این دلایل غلط است.
درآمد دلاری رایگان از طریق آموزش های آراد برندینگ
بیزاری جستن از دشمنان خدا و گشایش رزق و روزی
یکی از موضوعات مهمی که میتواند در همین لحظههای بیتابی یا شکرگزاری کمک کند را برایتان باز میکنم. اگر به همین عمل کنید، به طرز معجزهآسایی به شما کمک میکند. لحظههایی رزق و روزیهای ما بسته شده است. انسان این سوال را از خود بپرسد که دلیل این بسته شدن رزق چیست؟ از نزدیکان انسان شروع میشود. بعضی وقتها انسان دلیل بسته شدن رزق را غلطی از اعمال خودش میبیند. یک وقتی دلیل بسته شدن رزق را مثلا رفیقش، زنش، شوهرش و غیره میبیند.
اما یک وقت کسی عمیقتر، بزرگتر و دوراندیشتر به قضیه نگاه میکند و اینطور با خود میگوید که اگر آن کسی که خداوند اراده کرد بعد از پیامبر بر مردم حاکم میشد، این بدبختیها برای ما بود یا نبود؟ میگوید نبود. اگر خدای رحمان و رحیم ولی خودش را که او هم رحمان و رحیم بود میگذاشت، دیگر بدبختی برای مردم پیش نمیآمد. پس سرمنشأ بدبختیها را در جای دیگر پیدا میکند و او را لعنت و نفرین میکند و این کار برای او گرهگشا میشود.
فرض کنید خدا رودخانهی خیلی گستردهای از آبهای گوارا و شیرین را برای شما فرستاده است، اما چیزی به باغ شما نمیرسد. معنی این چیست؟ معنی آن این است که کسی در بین راه این آب را بسته است. خب باید برگردید ببینید این آب در کجا بسته شده است. در کجا مردم از رحمت خدا دور شدند؟ چه شد؟ آیا واقعا خداوند میخواست که در جهان همه را بدبخت و فقیر و درمانده و حقیر ببیند؟ دور از خدای رحمان و رحیم است که بخواهد مخلوقات را اینطور درمانده ببیند. وقتی بروید و مجرا را نگاه کنید میبینید که سنگی قرار داده شده که مانع ورود آب اصلی است. آب را از مجرای دیگری فرستادهاند. آن مجرای دیگر آنقدر حقیر بوده که آب آن به ما نرسیده است. آدم میگوید خدا لعنت تان کند که این آب را بستهاید. بعد سنگ را بردارد و میبیند که آب سرازیر شد. قرآن می فرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا اگر مردم شهرها و روستاها ایمان میآوردند و خودشان را بر صراطی که خداوند خواست نگه میداشتند لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ برکتهایمان را از آسمان و زمین برای آنها میفرستادیم. وَلَکِنْ کَذَّبُوا ولی تکذیب کردند. فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ما هم اینها را به گناه خودشان گرفتیم. اگر زمین خوردند به خاطر گناه خودشان بوده است. جای دیگری میفرماید وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ خدا اینطور نیست که بخواهد به شما ظلم کرده باشد. وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ خودتان کردید. خودتان آن کس که سزاوار نبود را بر آن کس که سزاوار بود ترجیح دادید. پس چوب آن برای خودتان است. ریشههای نکبتها و بدبختیها را بشناسید. فرمودهاند وقتی ریشهها را شناختید، اگر برایتان مقدور است آنها را بردارید اگر هم برایتان مقدور نیست فرمودند در قلبهایتان بیزار شوید. نشنیدید میگویند فلان کس نان قلبش را میخورد. این خیلی راست است. جمله خیلی درستی است. مردم در مرحله اول نان قلبهایشان و بعد نان عملها و کارهایشان را میخورند. پس هر وقت به درماندگی رسیدید لزومی ندارد به خداوند و تقدیرهایش معترض شوید. ببینید سرمنشأ آن نکبت کجاست. اگر توانستید آن سرمنشأ را بردارید، اگر هم نتوانستید بیزار شوید.
شکرگزاری و قدرشناسی نسبت به مجراهای خیر
از آن طرف عزیزان وقتی خیری به شما رسید، مجراهای خیر را بشناسید و نسبت به آنها سپاسگزار باشید. فیالمثل خیری به کسی رسیده است. آیا خدا مستقیم از آسمان پایین آمده و این خیر را به این رسانده یا نه به واسطه سببهایی این خیر به او رسیده است؟ میگوید به واسطه سببهایی. مثلا من ثروتمند شدم چون با این آقا آشنا شدم و حرفها و صحبتهای او و راهکاری که داد یا اصلا دست من را گرفت موجب شد من ثروتمند شوم. حالا که مجراها را شناخت باید نسبت به خدا و مخلوقاتی که مسبب این مجراها بودهاند شکرگزار باشد. اما خیلی دیدیم که خیری به این آقا میرسد بعد این آقا پشت سر همانی که مجرای خیر بوده است بدگویی میکند. چند سال بعد میبینید که به خاک مذلت و رسوایی میافتد. اگر کسی هوشیار باشد و از بیرون قضیه را ببیند میفهمد. کسی که خیر از مجرایی به او رسیده، خیر را میگیرد و مجرا را منکر میشود. به مجرا توهین میکند. شکرگزار آن مسیر نیست. بعد میبینید که خدا برکت را از مال و زندگیش میبرد. پ س باید شکرگزار بود.
شغلی برای پولدار شدن میخواهید به آراد برندینگ بپیوندید.
شکرگزار بودن نسبت به پدر و مادر و اجداد
میخواهم کمی عمیق فکر کنید. به شما روزی خاصی می رسد، اگر پدر و مادرتان نبودند اصلا شما به دنیا میآمدید که از این روزی استفاده کنید؟ اگر پدر و مادرتان نبودند هیچوقت این خیر به شما نمیرسید. اصلا نبودید که خیری بخواهد به شما برسد. در نتیجه انسان باید نسبت به پدر و مادرش شکرگزار باشد. اگر زنده اند تکالیفی که دارد را انجام دهد. اگر مرده اند سر قبرشان برود و فاتحه بخواند که سپاسگزاری خود را برساند. پشت سر پدر و مادرش حرف نزند. بدگویی نکند. با مردم کاری نکند که پدر و مادرش را فحش بدهند. حتی اگر خیلی بدی داشتند. پدربزرگ و مادربزرگ و همینطور تا بالا. خیلی وقتها خیلیها به پدر و مادر احترام میکنند، اما سالی میگذرد و در حق پدربزرگها و مادربزرگها و نسلهای قبلی هیچ کاری نمیکنند. قبرهایشان جمع شده، روحهایشان که جمع نشده است. نمیتوانست گوشهای بنشیند و خلوتی بکند و بگوید خدایا پدران و مادرانم تا حضرت آدم (ع) را هم ببخش و بیامرز. گوشهای بنشیند و دو صفحه قرآن بخواند بگوید اصلا نمیدانم پدر پدر پدرم کیست، این دو صفحه قرآن را برای پدر پدر پدرم تا به بالا میخوانم. ثوابش به آنها برسد. یک کاسه خرما به قبرستان ببرد و بگوید ثوابش به روح پدربزرگها و مادربزرگهایی که اصلا ندیدم و نمیشناسم. یعنی حق شکرگزاری را ادا کند. حتی بعضی وقتها انسان با خودش بگوید که اگر من امروز به چنین معرفتها و درکی رسیدم که این کار را انجام دهم، همین درک از چه مجرایی به من رسیده است. در حق کسی که آن درک را در من به وجود آورده است، قدردان باشم.
حداقل شکرگزاری و پایینترین مرتبه شکرگزاری این است که انسان به کسی که خیری از او دیده شر نرساند. مشکل مردم این است که خیر میبینند و بدی میکنند و در نتیجه خداوند را به غضب میآورند. نمیخواهد کاری کنی. ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
می فرماید کمترین حق سپاسگزاری از آن کس که به تو خوبی کرده این است که او را اذیت نکنی. نمیخواهد اصلا هیچ کاری بکنی. اذیتش نکنی. پشت سر او بد نگویی. در جایی چیزی یاد گرفتهای، بعدش دیگر بدش را نگو. اصلا تقدیر، تعریف، تشکر نکن. اما بد هم نگو. دیگر کمترین حدش این است. اما ما خیلی وقتها حدهای پایین سپاسگزاری را از دست میدهیم. فرمود لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ اگر شکرگزار باشید زیاد میکنیم. پس با نق و غرزدن، طغیانگری و افسارگسیختگی زیاد نمیشود. اگر هم اینطور زیاد شود همان وبال است. خدا میخواهد که پشت سر هم گناه روی گناه زیاد کنید.
دستیابی افزایش دانش مالی با آراد برندینگ
شکرگزاری نسبت به رسول خدا و اهل بیتش
انسان باید در زندگیش نسبت به پیامبر سپاس و درود و تشکر داشته باشد، چرا که این جهان به یمن وجود پیامبر خلق شد. خدا این عالم را به خاطر پیغمبر خلق کرد. به خاطر آنهایی خلق کرد که پیغمبر را دوست داشتند. در نتیجه باید در حق آنها سپاسگزار باشیم. اگر حتی پذیرش صحبتهای امروز برایتان سنگین بود امتحان کنید. یک ماه بر این مجرا و مسیر بروید.
یعنی در لحظههای سختی آن راه را بروید. در لحظههای آسایش و فراغت این راه را بروید. مجراهای خیر را بشناسید و برای آنها خیر بخواهید. مجراهای شر را بشناسید و کینه و بغض و نفرت قلبیتان را به سمت آنها روانه کنید. بعد میبینید این دوست داشتن و این دشمن داشتن چقدر برایتان مفید است.
دوست داشته باشید کسانی که خدا را دوست دارند و دشمن داشته باشید آنهایی که با خدا دشمن هستند بعد میبینید که چقدر جهان باب میل شما میشود. از خدا میخواهم به ما توفیقی عنایت کند که مجراهای خیر و شر را درست بشناسیم. خدایا ما را به معرفتهای درست و ناب موفق بگردان. خدایا به ما توفیق عمل عنایت بفرما.