من وقتی نگاه می کنم به کسانی که می گویند چرا مردم به من پول نمی دهند می بینم اینها کسانی هستند که خودشان هم به شبیه خودشان پول نمی دهند.
به یک سوال جواب دهید تا وارد گفتمان امروز شویم.
به این سوال راست و حسینی جواب بدهید.
واقعا اگر آراد همان چیزی بود که شما هستید و نه بیشتر و نه کمتر.
آیا شما حاضر بودید به چنین آرادی هزار تومان پول بدهید؟
مردم هم شبیه خودتان فکر می کنند.
ما همواره تاکید داریم که آراد را نگاه کنید و دقیقا کپی نمایید.
شما فرزندان آراد هستید و آراد لذت می برد از اینکه فرزندانش کپی نمایند.
شنیدید در خیلی از فیلم ها می آورند کپی کردن این فیلم پیگرد قانونی دارد.
یا در خیلی از سایت ها می آورند ذکر این مطلب بدون درج منبع مشکل شرعی دارد.
آراد می گوید عزیز دلم از استراتژی های ما کپی کن و به نام خودت بزن.
نه تنها هیچ مشکل شرعی و پیگرد قانونی ندارد بلکه ما تشویقت هم می کنیم.
چون این استراتژی یک ارنج بُرده است.
آرادی که به تعریف رئیس عزیزمان از اتاق کوچک ۲ در ۳ در سال ۸۵ شروع شد و بدون یک ریال وام گرفتن و حمایت نهادی به این نقطه رسید حال می گوید بیا و این استراتژی من.
کپی کن و بزرگ شو.
چون فرزند من هستی خوشحال هم می شوم که کپی کنی.
حتی بارها شنیدم که مدیران ارشد می گویند حتی برای آنهایی که کپی کردند و بعدها گفتند ما نام آراد را هم نمی شناسیم خوشحالیم چرا که خدای آنها می داند هرچند خودشان ناسپاسند و این خداوند است که عزت بندگان به دست اوست و نه فراموشکاران.
شما هم بیا همین استراتژی ها را بگیر و به نام خودت بزن و رشد کن و حالش را ببر.
اَرِنج بُرده را تغییر نده.
من در این مطلب فقط به ۴ استراتژی آراد شما را توجه می دهم و می خواهم برای امروز همین ۴ تا را در خودتان به وجود آورید.
الف. هر روز در پی خلق ارزش جدید باش.
خلق کردن را که می دانید چیست یعنی ساختن یعنی تولید کردن یعنی به وجود آوردن.
ارزش چیست؟
ارزش یعنی هر چیزی که وقتی خودتان و مشتریانتان آن را می بینید تصدیق کنید که شما ارزشمندتر شده اید.
آراد هر روز در فکر خلق یک ارزش جدید برای خود است و از این کار خسته نمی شود چرا که می داند مردم به یک مجموعه ای که ارزش روز افزون دارد راحت پول می دهند.
در اسلام اساس اقتصاد صحیح بر ارزش افزوده است.
خداوند در کتابش می فرماید:
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ
اگر شکر کنید یقینا زیادتان می کنم. سوره ابراهیم آیه ۷
اکثر کسانی که می خواهند این آیه را ترجمه کنند مخصوصا از عوام مردم اینگونه می گویند اگر شکر کنید خداوند نعمت هایش را زیاد می کند در حالیکه آیه به کلمه نعمت یا چیزی شبیه به آن اشاره نکرده است.
خداوند می گوید خودتان را زیاد می کنم نگفته نعمت هایتان را زیاد می کنم.
وقتی می گوییم نعمت هایش را زیاد می کند ذهن به چیزهایی غیر از وجود خود انسان فکر می کند مثل لباس، ماشین، خانه، فرزند و همه اینها نعمت است.
در حالیکه نعمت های دیگری هست نظیر شخصیت، منش، انسانیت که اگر اینها زیاد شود در حقیقت خود انسان زیاد شده است.
همه شما چه آنهایی که رشد مالی را تجربه کرده اید و چه آنهایی که هنوز تجربه نکرده اید یقینا رشد شخصیتی و عقلی داشته اید.
اما آیا مردم آنهایی که رشد شخصیتی داشته اند و رشد مالی نداشته اند را رشد کرده حساب می کنند؟
خیر.
مردم فقط پول که زیاد شود می گویند زیاد شده است.
خداوند می فرماید اگر شکر کنی زیادت می کنم.
خودت را زیاد می کنم.
خودت را زیاد کنم پشت سرش مالت و بقیه دارایی هایت هم زیاد می شود.
این یعنی ارزش افزوده به خودت.
و اگر می فرمود مالت را یا دارایی هایت را زیاد می کنم ایرادی بر سخن پروردگار بود و اینکه خدایا چه فایده که مالم را زیاد می کنی و با مرگ آنها را از دستم خارج می کنی.
اما وقتی می گوید خودت را زیاد می کنم این خودت بعد از مرگ نیز همراه توست.
پس همواره تلاش کنید بر خودتان ارزش افزوده بدهید.
نمی خواهم به مصادیقش اشاره مفصلی داشته باشم اما همینکه بیانتان قوی تر شود یعنی ارزش افزوده.
عقلتان رشد کند یعنی ارزش افزوده.
دایره کلماتی که استفاده می کنید بیشتر شود یعنی ارزش افزوده.
صبورتر شده اید یعنی ارزش افزوده.
دانش فنی محصولتان بیشتر شده است یعنی ارزش افزوده.
با انسان های سطح بالا مراوده و ارتباط دارید یعنی ارزش افزوده.
جک و جوکس ها را از زندگی تان حذف کرده اید یعنی ارزش افزوده.
هر کاری و هر چیزی که وقتی در خلوت خودتان را با آن بسنجید بگویید باارزشتر از قبل شده ام.
هر روز در فکر ارزشمندتر کردن خودتان باشید.
مشتری ها دوست دارند با انسان های ارزشمند کار کنند.
ب. ارزشهایت را فریاد بزن.
بعضی افکار پوسیده هست که می گوید باید ارزشهایمان را پنهان کنیم مبادا ریا نشود.
عزیز دلم ریا نشدن برای نماز است آن هم نماز مستحبی و حتی نماز واجب بهتر آنست که در جایی خوانده شود که ریا هم بشود تا سنت های خدا فراموش نگردد.
ریا نشدن مخصوص اعمال عبادی مستحب است و حتی اعمال عبادی واجب ریا شدنش بهتر از ریا نشدن است.
در تجارت باید تا می توانی ریا کنی.
ریا از ریشه رای به معنای دیدن می آید.
شما باید هر روز ارزش هایی که خلق کرده ای را به همگان نشان دهی.
و هر چقدر قدرت نشان دادنت بیشتر باشد موفق تری.
اینجاست که ضرورت داشتن رسانه مستقل ایجاد می شود.
تا صحبت از رسانه مستقل می کنیم خیلی ها می خواهند بهانه بیاورند که بلد نیستم یا فلان و بهمان.
اینها همه بهانه است وگرنه آموزش اینها به طور رایگان در اینترنت هست و کمیسیون رسانه و فرهنگ هم به طور کامل بارها فراخوان زده که صفر تا صدش را به صورت رایگان به شما می آموزد.
خوشم می آید از تاجرانی که زبل خان هستند.
دمشان گرم خدایی.
هر میتینگ پرزنتی که با نمایندگان خارجی آراد می روند فیلمش را ضبط می کنند و در سایتشان، استوری شان، شبکه های اجتماعی شان می گذارند و با عناوینی اینچنینی می نویسند.
جلسه من با نمایندگان خارجی ام.
جلسه من با نمایندگان عرب زبانم.
جلسه من با نمایندگان انگلیسی زبانم.
من شخصا از مهندس شعبانی همان روزهای اولی که دیدم پرسیدم آیا مشکلی ندارد از اینکه می گویند نمایندگان من و نمی گویند نمایندگان آراد.
ایشان گفتند من خودم به آنها گفتم که کلمه آراد را حذف کنند و بنویسند نمایندگان من.
اعضای محترم شورا که فیلم و عکس هایشان را منتشر می کنند.
بنگاه داران که از جلساتشان فیلم و عکس تهیه می کنند.
تاجرانی که هر جا برای مذاکره ای یا کارگروه تجاری می روند فیلم و عکس می گیرند.
همه اینها یعنی نمایش ارزش های من.
چند روز پیش کامنتی خواندم که می خواستم سرم را به دیوار بکوبم.
نوشته بود من نیازی نمی بینم بخواهم خودم را شو کنم مشتری اگر مشتری باشد باید خودش به این نقطه برسد که با من کار کند.
مشتری علم غیب دارد؟
مشتری چشم برزخی دارد؟
مشتری از کجا باید به این درک برسد؟
بعد یک کلمه یاد گرفتی شو و این را منفی جلوه می دهی؟
شو روم نشنیدی؟
یعنی اتاق شو.
یک اصل مهم در صادرات است و تو با یک کلمه همه اصول تجارت را زیر سوال می بری؟
ما باید شو کنیم.
ما باید نمایش دهیم.
ما باید نشان دهیم.
دروغ که نمی خواهی نشان دهی.
با هوش مصنوعی که نمی خواهی فیلم بسازی.
فیلم دیگران را که نمی خواهی به نام خودت بزنی.
ارزشی است که خودت خلق کرده ای حال می خواهی این را نمایش بدهی.
شما اگر ارزش های خلق شده آراد را که توسط رسانه آراد هر روز بر سایت قرار می گیرد نمی دیدید به آراد پول می دادید.
خدا شاهد است که اگر فیلم های تولیدی رسانه نبود و هر روز متن های من را قرار بود بخوانید صدای اعتراض و فریادتان بلند می شد که بس کن اینهمه حرف زدن را.
یک چیزی نشان بده ببینیم چه در چنته داری.
از اینروست که فیلم های رسانه را می بینید و دلتان آرام می شود بعد می آیید متن ها را می خوانید و چیزی یاد می گیرید.
همین سبک را با مشتری هایتان داشته باشید.
تا می توانید به آنها فیلم و عکس هایی نشان دهید که ارزشمند بودن شما را نشان دهد.
ج. بر هدفتان متمرکز باشید.
اگر کسی فیلم آراد را در این ۱۸ سال بگیرد و دور تند پخش کند می بیند که آراد همواره بر یک هدف متمرکز بوده و آن هم رشد اقتصادی آرادی ها می باشد.
می بیند که همه هدف آراد و تمرکزش بر رفع نواقص و بهبود و اصلاح سیستم کاری خویش است.
شما هم همینگونه باشید.
این شاخه و آن شاخه نپرید.
فهمیدید که راه نجاتی جز تجارت نیست؟
بچسبید به همین تجارت.
اگر می گویید هنوز نفهمیدم پس مدرسه تجارت را دقیقتر ببینید تا بفهمید.
وقتی راه درست را تشخیص دادید دیگر چرا به راه غلط می روید.
گمراهی همواره ناپسند است اما خداوند به شدت نفرت دارد از کسانی که بعد از هدایت گمراه می شوند.
و کسانی که تبدیل می کنند نعمت های خدا را بعد از آنکه به آنان رسیده یقینا خداوند عقوبتش شدید است. سوره بقره آیه ۲۱۱
یعنی اینجا دیگر خداوند رحم نمی کند.
تا دیروز می گوییم تو نمی دانستی راه نجات در تجارت است و خانواده ات را با نداری و فقر و سختی و مشکلات اقتصادی جلو بردی.
حالا که فهمیدی راه نجات در تجارت است چرا باز هم در فقری؟
اینجا دیگر هیچ بهانه ای نداری.
من معتقدم هر کسی که با تجارت و آراد آشنا شده و باز هم فقیر مانده هیچ حجتی نزد پروردگارش ندارد.
باز آنهایی که نشناخته اند می توانند بگویند خدایا ما کسی را نداشتیم که راه را نشانمان دهد و شاید از آنها پذیرفته شود اما شما همین را هم نمی توانید بگویید.
حال که هدف مشخص شد و راه هم معلوم است و راهنمایی عاقل و خیرخواه برایتان قرار داده شد دیگر ....
بر همین یک هدف بمانید که سعادتتان را تضمین کنید.
اینکه بعضی ها می پرسند تا کی بمانم؟
تا زمان مرگ.
مگر راه بهتری سراغ داری که می خواهی از اینجا بروی آنجا؟
اگر سراغ داری بگو ما هم به بقیه آرادی ها اطلاع دهیم دسته جمعی به راه بهتر تو برویم.
وقتی یقینمان است که جز تجارت راه بهتری نیست پس این سوالات معنایی ندارد.
د. تبعیت کنیم.
کافیست یک نفر از خارج از آراد بیاید و فضای داخلی آراد را ببیند.
در همان جلسه اول این سخن را تایید می کند و به زبان می آورد که:
چقدر بچه های آراد باادب و حرف گوش کن هستند.
یعنی این دو خصلت از ده فرسخی هم داد می زند.
خدا را شکر اکثر تاجران آرادی هم اینگونه اند.
اما در این میان تعداد اندکی هم هستند که تبعیت نمی کنند.
یعنی هر حرفی زده می شود مخالفت می کنند.
سوال: آیا غیر از اینست که این مخالفت یعنی مخالفت با همان ارنج برده؟
آراد که نشان داده اگر طرحی را درست ببیند و همه هم مخالف باشند کار خودش را می کند.
این وسط چه کسانی عقب می افتند؟
همان هایی که مخالفت کردند.
چند روز پیش بود که در کامنتی می خواندم که نوشته بود اگر آرادی ها برای آراد ارزشمندند چرا در هر طرحی که می گذارد رای گیری نمی کند؟
من با عقل کمم اینگونه جواب می دهم: رای گیری کند تا شما آرادی ها را بیچاره نماید؟
اکثر مصوبات درخشان امروز آراد با عقل های شما تصویب نمی شد و طرح هایی تصویب می شد که نظر آراد نبود.
فرض کنیم روز اولی که قرار بود آراد به قم بیاید رای گیری می شد.
آیا رای می آورد؟
هنوز هم رای نمی آورد.
فقط گذر زمان است که درستی بسیاری از طرح های آراد را بر آرادی ها آشکار می کند.
پس خوشا به حال کسانی که به این درک رسیده اند که تبعیت کنند.
حالا اینجا دو نوع تبعیت داریم.
تبعیت با دلیل
تبعیت بدون دلیل
دسته اول کسانی هستند که می گویند ما تبعیت می کنیم وقتی که دلیلش را بدانیم.
خسته نباشی بزرگوار.
اینکه دیگر تبعیت نیست.
وقتی دلیل می خواهی آن هم دلیلی که با عقل تو سازگار باشد نشد تبعیت که.
می شود همان عقل تو.
تبعیت زمانی معنا می دهد که دلیلش را ندانی و تبعیت کنی.
ضمنا شما تصور کن آراد می خواهد طرحی را پیاده سازی نماید.
اگر پیاده سازی یک طرح ۱۰۰ واحد انرژی از ساختار بگیرد فکر می کنی بیان دلیلش و اینکه شما بیایی و این دلیل را بخوانی حالا متوجه بشوی یا نشوی بعد از اینکه متوجه شدی قبول بکنی یا نکنی چقدر انرژی می گیرد.
من به شخصه معتقدم اگر اجرای کامل یک طرح ۱۰۰ واحد انرژی بگیرد این دلیل آوردنها و شنیده شدن ها و بقیه ماجرا بیش از هزار واحد انرژی می گیرد.
چون صادقانه خودم زمان هایی که از مدیران ارشد دلیل خواستم دقت کردم که چقدر انرژی این بزرگواران را گرفتم.
آنچه از من خواستند بنویسم آنقدری سخت نبود اما این دلیل خواستن من به مراتب موضوع را سخت تر کرده بود.
خوشا به حال آنانیکه اعتماد می کنند.
حالا جالب است که شما خیلی جاها راحت اعتماد می کنید.
کنار دست یک راننده غریبه می نشینید و جانتان را به او می سپارید و می خوابید پس اعتماد کرده اید.
آیا از راننده برای اینکه شما را به سلامت به مقصد برساند دلیلی خواسته اید؟
سال ها مدرسه و دانشگاه را که نگو دل آدمی کباب می شود.
آیا دلیل خواستیم که معلم ها، اساتید دانشگاه به ما یک دلیل نشان بدهید که ما ۱۲ سال و بعدش ۴ سال و بعدش ۲ سال عمرمان را به شما می دهیم شما چه گلی به سرمان می زنید؟
همین را با دلیل به ما بگویید.
از بورس دلیل خواستیم؟
از بانک ها که پولهایمان را می گیرند و سودی کمتر از تورم می دهند دلیل خواستیم؟
واقعا یک شب هایی فکر می کنم خدایا این مردمی که به هر انسان نااهلی اعتماد می کنند بی آنکه دلیلی داشته باشند چه می شود که به آراد می رسند اینقدر اهل دلیل و برهان می شوند؟
آیا غیر از دست شیطان می شود دست دیگری را یافت.
این شیطان است که چون آدمی به راه درست می رسد وسواس دلیل خواستن را در درونش ایجاد می کند تا حرکتش را کند نماید.
آراد به چه دلیل این کار را کرد؟
مدیر ارشد به چه دلیل این حرف را زد؟
خدا پدرت را بیامرزد.
تو چرا در بقیه امورات زندگی دلیل نمی خواهی؟
با فلان فامیل سال ها می نشینی بی آنکه برایت نفعی داشته باشد چرا دلیل نمی خواهی؟
اینستاگرام و وبگردی ها را سوراخ کرده ای بدون اینکه ریالی بر تو بیفزاید چرا دلیل نمی خواهی؟
فیلم و سریال های بی محتوا و بی ارزش را سال ها می بینی چرا دلیل نمی خواهی؟
چرا اینجا که رسیدی اینقدر اهل دلیل و منطق شده ای؟
به اینها فکر کن.
دلیل خواهیت را برو و در جای دیگری که سال ها تو را عقب انداخته ارضا کن.
اینجا تبعیت کن که سرعت رشدت را چند ده برابر می کند.
۶. ویژه بنگاه داران
اگر واقعا بسته اید بر اینکه می خواهم یک بنگاه دار بمانم و آینده ام را با بنگاه داری از فرش به عرش بکشانم این ۵ اصل اساسی را هر چند اگر برایتان سخت می آید هر روز در درونتان تقویت نمایید.
بنگاه داری موفق است که این پنج اصل را داشته باشد و بدون این ۵ اصل نمی توانید موفقیت چشمگیری داشته باشید.
حالا اینطور نیست که صفر و یکی باشد و هر چقدر در این ۵ اصل قوی تر شوید رشدتان هم بیشتر خواهد بود.
آراد هم به شما زمان می دهد که خودتان را هر روز قوی تر نمایید.
اینجا نیاز است که واقعا آپدیت شوید.
up یعنی بالا آمدن.
date یعنی روز.
آپدیت یعنی هر روز بالا آمدن یعنی هر روز رشد کردن.
و این خاصیت یک بنگاه دار است.
و اما پنج اصل عبارتند از:
۱. افزایش میزان تعامل و ارتباط
یک بنگاه دار همواره تلاش می کند تا میزان ارتباط و تعامل سازنده خودش را با عضو نشده ها و همچنین اعضای جدید و قدیمی اش بیشتر نماید.
شغل شما بنگاه داران ارتباط با مردم و کمک به آنهاست.
خب این کمک از چه راهیست؟
آیا باید باری را برایشان جابجا کنید؟
آیا باید وسیله ای را برایشان بخرید؟
آیا باید خودشان را از نقطه ای به نقطه دیگر ببرید؟
آیا باید مویشان را اصلاح کنید؟
آیا باید لوازم منزلشان را تعمیر کنید؟
خیر هیچکدام از اینها نیست.
شما وقتی می توانید به آنها کمک کنید که باورهایشان را تغییر دهید چون آن چیزی که مردم ایران را در فقر نگاه داشته است باورهای پوسیده است.
خب شروع این تغییر باور از کجاست؟
از اینکه شما بگویید و او بشنود و نیز جاهایی او بگوید و شما بشنوید.
این می شود همان تعامل سازنده.
پس یک بنگاه دار باید عاشق گفتن و شنیدن باشد.
هر چقدر که سطح ارتباط بیشتر باشد شما بنگاه دار موفقتری هستید.
۲. قدرت ارائه و فرماندهی
حال که قرار است بگویید تا بشنود اگر در ارائه مطالبتان ضعیف باشید چه می شود؟
آیا رمقی برای شنیدن در او می ماند؟
یقینا خیر.
پس باید قدرت ارائه بالایی داشته باشید.
تمرین و تکرار خیلی در این کار به شما کمک می کند.
من حاضرم شهادت دهم که پیش از آراد با اینکه نویسنده بودم اما قدرت ارائه مطالبم یک دهم حتی یک صدم امروز نبود.
چیزی که من را قوی کرد می دانید چه بود؟
زیاد گوش دادن به صحبت های مدیران ارشد.
محض اطلاع عزیزانم باید عرض کنم جدای از اینکه تمام میتینگ ها را می بینم چند ساعتی هم مدرسه تجارت می بینم.
معتقدم هیچ چیزی قدرت ارائه و فن بیان را به اندازه شنیدن صحبت های مدیران ارشد افزایش نمی دهد.
این بزرگواران برای من الگوهای قدرت ارائه هستند.
به بنگاه داران توصیه می کنم زیاد مدیران ارشد را ببینند و بشنوند.
ناخودآگاه فن بیان و قدرت ارائه شان قوی می شود.
موضوع بعدی قدرت فرماندهی است.
شما بنگاه دارید و باید بتوانید به یک نفر که حتی غریبه است دستور دهید.
به او امر کنید که این کار را بکن.
این کار را نکن.
همیشه با روحیه مشورتی و گوگولی بازی جواب نمی دهد.
یک جاهایی تحکم و قدرت فرماندهی می خواهد تا طرف مقابل بداند که شما بسیار قدرتمندید.
مردم خوششان می آید زیرگروه انسان مقتدر باشند.
اگر می خواهید اعضایتان زیاد شود و از شما حساب ببرند قدرت فرماندهی تان را افزایش دهید.
خرده برده با مردم نداشته باشید.
میتینگ دیشب استاد وحید را اگر می دیدید نمونه ای کامل بود از قدرت فرماندهی که خیلی از عقاید غلط را شست و برد.
شاید کمتر از دو درصد از این سبک خوششان نیاید که آنها از هیچ سبکی خوششان نمی آید ولی اکثر جمع لذت می برند از داشتن چنین مدیر ارشد قدرتمندی.
اینها را یاد بگیرید.
۳. دانش فنی خدمات و محصولات
زمانی می توانید یک بنگاه دار قوی باشید که بر دو موضوع فنی مسلط باشید.
خدمات پروموشنی که آراد ارائه می کند و نیز خدمات تجاری که در جهان ارائه می شود.
دانش فنی محصولات بر حسب مناطق جغرافیایی و ...
اینها به شدت به شما کمک می کند تا طرف مقابل بفهمد اگر دستش را در دستان شما بگذارد کار را به کاردان سپرده است.
پس تا می توانید دانش فنی خدمات و محصولات خود را افزایش دهید.
باید بدانید کدام محصولات به کدام کشورها بهتر صادرات می شود و کدام ها ممنوعیت صادراتی دارد.
کدام محصولات از کدام شهرها بهتر تامین می شود.
حتی اطلاعاتی درباره هزینه های کلی حمل و مشکلات تجارت هایش بدانید.
مردم باید شما را متخصص در تجارت بدانند تا قبول کنند شما راهنما و منتورشان باشید.
۴. جامعه شناسی و مردم شناسی
بعضی از بنگاه داران هستند که یک دیالوگ یاد گرفته اند و آن را برای همه استفاده می کنند.
یعنی اصلا مردم شناسی ندارند.
جامعه را هم نمی شناسند.
شناخت جامعه به شما کمک می کند متناسب با موضوعات روز اقتصادی با آنها صحبت کنید و چیزهایی بگویید تا برایشان ملموس باشد.
شناخت مردم هم به شما کمک می کند تا بدانید با هر فردی چگونه صحبت کنید.
همه مردم با هم یکسان نیستند که شما یک سبک را می گیری و همه را با آن سبک پیش می بری.
هر چند برای کسانی که تازه ابتدای این راه هستند همین سبک بهترین سبک است اما تمرین کنید که در طول زمان جامعه و مردم را بهتر بشناسید و دیالوگ ها و رفتارهای متنوعی متناسب با گروه های مختلف از مردم و آرادی ها داشته باشید.
۵. شناخت آراد و دوست داشتن او
یک بنگاه دار هر چقدر آراد را بیشتر بشناسد موفق تر است.
چون آراد ظرفیت های متنوعی دارد که در نگاه اول دیده نمی شود و هر چقدر انسان خردمندتر باشد و وقت بگذارد به درک آن می رسد.
کسانی که آراد را بهتر می شناسند عاشقتر هم می شوند.
دقت کردم به این موضوع که رابطه عشق به آراد با شناخت آراد مستقیم است.
ندیدم و نشنیدم کسی آراد را شناخته باشد و برایش وقت گذاشته باشد اما عاشقش نشده باشد.
تمام کسانی که عاشق آراد نیستند به این دلیل است که برای شناختش وقت نگذاشته اند.
اگر می خواهید بنگاه دار موفقی باشید و مردم را به سمت خودتان، آراد و تجارت جذب کنید باید بتوانید آنها را عاشق کنید.
وقتی خودتان عاشق آراد نباشید چگونه می توانید آنها را عاشق تجارت و آراد کنید؟
نمی گوییم بی دلیل و منطق عاشق شوید.
عشق کورکورانه منظورمان نیست.
عشقی خوب است که ریشه در شناخت و معرفت داشته باشد.
پس برای شناخت آراد وقت بگذارید آنگاه می بینید چیزهایی دارد که نمی توانید عاشقش نشوید.
می خواهید بفهمید آیا عاشق آراد هستید یا نه؟
کسی که عاشق آراد باشد دوست دارد آراد بزرگتر و ثروتمندتر شود.
اگر اینگونه شدید قول می دهم شما هم یک بنگاه ثروتمند و بزرگ خواهید شد.
یک سنگ محک برایتان می گذارم.
تصور کنید حالت اول دو نفر هستند که اگر وارد آراد شوند با بنگاه شما وارد نمی شوند و با بنگاه کسی می آیند که شما چشم دیدنش را ندارید.
و یکی از این دو نفر فقط می خواهد با همان بنگاه وارد شود و فقط به شرطی وارد می شود که رفیقش هم وارد شود و نفر دوم یا همان رفیقش ترجیح می دهد با شما وارد شود هر چند با بنگاه دیگر هم می تواند وارد شود.
اینجا چه می کنید؟
اگر نفر دوم را با بنگاه خودتان همراه کنید نفر اول وارد تجارت نمی شود اما سود شماست.
اگر به نفر دوم بگویید با بنگاهی که نفر اول مد نظر دارد شروع کند هر دو نفر وارد تجارت شده اند و هیچ سودی به شما تعلق نمی گیرد.