۱. پادکست ویژه تازه واردها
کشورهای مختلف، سلیقه و فرهنگ تجاری متفاوتی دارند که اگر تاجری آنها را بداند می تواند سودهای چند ده برابری را در همکاری با تاجران و فعالان اقتصادی آن کشورها تجربه نماید.
دانلود پادکست سلیقه و فرهنگ کشورها
۲. مقاله ویژه تازه واردها
در این مقاله نویسنده می کوشد تا نشان دهد تجارت در کدام دسته از انواع فروش است و مخاطب را به مسیر درست راهنمایی نماید.
۳. آراد نگاری
⏳ ۲ دقیقه
ارسال مستندات به T.me/Arad102
۴. همه چیز از باورها شکل می گیرد.
تقریبا روزی نیست که بگذرد و ما سندی و دلیلی از کتاب خدا یا سخن پیامبر و اهل بیتش که درود و رحمت خدا بر آنان باد و نیز از عقل و منطق و تجربه بشری درباره برتری تجارت و فضیلت های آن نسبت به تجارت نگذاریم.
اما باز هم می بینیم گروهی از مردم و نیز حتی از تاجران آرادی آنگونه که باید و شاید دل به تجارت نمی دهند و آنها را در راه غیر تجارت پرانگیزه تر می بینی.
و نیز با اینکه رشد عقل و شخصیتشان با گوش دادن به پادکست ها و مشاهده فیلم ها و خواندن متن ها همراه است و خودشان هم این را تصدیق می کنند اما علاقه و عشقشان به وقت گذاشتن در اینستاگرام و وبگردی های بی فایده از وقت گذراندن در سایت آراد بیشتر است.
پس جای دوری نرویم اگر می خواهیم بفهمیم چرا برخی از مشتری هایمان با اینکه همه جوره نشان می دهیم که بر سایرین برتری داریم ما را انتخاب نمی کنند و دیگران را بر می گزینند.
و یقینا هیچ کدام از شما در ارائه مستندات اعتماد سازی و آنچه لازمه تجارت است به گرد پای آراد هم نمی رسید و از سوی دیگر همه شما در لحظاتی از آرادی بودنتان این تجربه را داشته اید که میل و علاقه تان به سایت های بیخود و بی محتوای اینترنتی و پیج های مزخرف اینستاگرامی از سر زدن به آراد بیشتر بوده است.
اگر بفهمید در درون خودتان چه اتفاقی می افتد که به سمت بی فایده ها می روید از خوبی ها فاصله می گیرید دقیقا می توانید بفهمید در ذهن مشتریانتان چه اتفاقی می افتد؟
۵. وَهم چیست؟
در ذهن همه ما انسان یک قوه ای وجود داره به نام عقل و یک قوه ای وجود دارد به نام وهم.
خداوند عقل را برای پرداختن به موضوعات کلی و وهم را برای پرداختن به موضوعات جزیی آفریده است.
به فرموده امام علی علیه السلام خداوند ملائکه را از عقل و شیاطین را از وهم آفرید.
زمانی که عقل بر وهم چیره شود هم موضوعات کلی انسان به سامان است و هم موضوعات جزیی اش چرا که وهم تحت نظارت عقل حرکت می کند اما زمانی که برعکس شود شیطان بر انسان مسلط شده و جزییاتش را به سمتی می برد که مخالف کلیات مسلم اوست.
شما زمانی که به مشاهده کلیپ های بی فایده اینستاگرامی مشغولید یقین دارید که هیچ نفعی برایتان ندارد و دور از شخصیت و شان تجاری شماست اما باز هم آن را می بینید.
چرا؟
چون قوه وهم شما در آن لحظه بر قوه عقلتان پیروز شده است اما این حادثه چندان به درازا نمی کشد و بعد از دقایقی یا ساعتی و یا حتی روز دوباره به فکر می افتید که اینها که هیچ فایده ای برایم ندارد اما سایت آراد فایده دارد پس دوباره به سایت برگردم.
۶. ریشه ترس از وهم است.
دلیل اینکه خیلی از مردم تجارت را شروع نمی کنند و همچنین خیلی از مشتریان با شما کار نمی کنند از ترس است.
به ترس در زبان فارسی واهمه نیز می گویند.
می گویند فلانی پر از ترس و واهمه است.
واهمه دقیقا از ریشه همان وهم است و به ترس در زبان عربی خوف نیز گفته می شود.
خداوند ریشه این ترس و واهمه را فقط از شیطان می داند و می فرماید.
إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
یقینا فقط شیطان است که یارانش را می ترساند پس شما از شیطان و یارانش نترسید و از منِ خدا بترسید اگر مومن هستید. سوره آل عمران آیه ۱۷۵
طبق این آیه قید انما نشان می دهد که ریشه ترس فقط و فقط از ناحیه شیطان است.
اما نکته مهم اینست که شیطان هیچ نفوذی بر یاران خدا ندارد بلکه فقط بر یاران خودش نفوذ دارد.
و خداوند ما را از ترسیدن از شیطان نهی می کند.
زمانی که ترس به سراغمان می آید قوه وهم مان از قوه عقلمان جلو می زند.
در این حالت است که کارهایی می کنیم که خودمان هم می دانیم به هیچ وجه عقلانی نیست اما انجامش می دهیم.
خداوند تنها راه را برای جلوگیری از این امر ترسیدن از خودش می داند.
و همه شما سروران عزیز می دانید که مراد از ترس از خدا شبیه ترس از حیواناتی شبیه موش و سگ و مار و اینها نیست.
بلکه شبیه ترس عاشق است از اینکه مبادا این کاری که انجام می دهد معشوقش را بیازارد و معشوق آن نگاه زیبایش را از او دریغ نماید.
ترس از خدا همین است.
بترسیم از اینکه نکند خداوند عنایات خاصه اش را از ما دریغ ورزد و ما را در جهل و گمراهی هایمان تنها گذارد و رحمت واسعه اش را بر ما محدود گرداند.
وگرنه همه ما می دانیم خداوند به اندازه مثقال ذره ای ظلم نمی کند.
نهایت کاری که خداوند در حق بندگان خاطی اش انجام می دهد اینست که آنان را به حال خودشان وا می گذارد و بین آنها و سایر مخلوقات خالی می کند.
و به زبان عامیانه می گوید از اینجا به بعدش دیگر من نیستم.
و همین تنها گذاشتنش ترسناک تر از هر حادثه ترسناک دیگریست که بدترین ظلم ها در آن باشد.
پروردگارا ما حاضریم که بدترین ظلم ها از سوی بدترین مخلوقاتت به ما برسد اما نگاه پر از فضل و مهربانی ات را از ما دریغ نکنی.
پس بین ما و شیاطین جنی و انسی تنهایمان نگذار.
زمانه ای شده که تجارت غریب افتاده و مردم به هر سمتی رفته اند جز تجارت.
شیطان یارانش را در همه مسیرها بسیج کرده و تجارت در این میان غریب افتاده است.
و ما در این میان از معدود کسانی هستیم که پای سنت پیامبرت ایستاده ایم پس بر ما رحم کن و تنهایمان نگذار که همین جوری هم تنهاییم و اگر تو هم تنهایمان بگذاری هیچ رمق و توانی برایمان نمی ماند.
اگر در راه تجارت که راه پیامبر توست و کتابت به هزاران زبان ما را به آن تشویق می کند تنها مانده ایم به این دلیل است که آن را از ما پنهان نگاه داشته اند و البته پیشتر هم تحقیق نکردیم و به کسانی اعتماد کردیم که نباید اعتماد می کردیم و هر چه گفتند پذیرفتیم بی آنکه خودمان رجوعی عمیق داشته باشیم.
حال که به لطف پیامبرت ما را از این جهل و گمراهی خارج نمودی قوه وهم مان را بر عقلمان مسلط نکن و ما را بعد از آنکه با نور تجارت آشنا کردی به تاریکی اجیری بر نگردان.
۷. ای خدای یوسف
ای خدایی که به بزرگی و کرامتت یوسف علیه السلام را از ته چاهی عمیق خارج کردی بدون آنکه بر بدنش زخمی پدید آمده باشد و این در حالی بود که برادرانش به حسادت او را به چاه انداخته بودند.
ما نیز شبیه چنین داستانی را در زندگی هایمان تجربه می کنیم که اطرافیانمان همه توانشان را می گذارند تا از تجارت جدا شویم و چون بگوییم می خواهیم کارگر و کارمند جایی شویم چنان ذوقی می کنند و تشویقی می نمایند که گمان می کنی مدال اول المپیک را گرفته ایم.
پس همانگونه که بر یوسف علیه السلام رحم کردی بر ما نیز رحم کن.
و ای عزیزان آرادی
آیا دقت کرده اید که خداوند یوسف علیه السلام را هم به برکت تجارت نجات داد؟
آیا نقش تجارت را در عزت و بزرگی یوسف دیده اید؟
می دانم که گروهی در دلشان می گویند این احمدی هم دلش می خواهد هر چیزی را به تجارت بچسباند اما چه کنم که خداوند همه چیز را به تجارت چسبانده است.
اگر کتاب خدا را بار دیگر بخوانی آنجایی که خبر رهایی یوسف از چاه را بیان می کند می فرماید:
وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُ ۖ قَالَ يَا بُشْرَىٰ هَٰذَا غُلَامٌ ۚ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ
و کاروانی به آنجا رسید پس سقایشان را نزدیک چاه فرستادند و او دلوش را به چاه انداخت.
گفت یک خبر بشارت بخش که این غلام ما می شود و او را پنهان داشتند و خداوند به آنچه می کنند عالم است.
وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ
و او را به بهای اندکی از نقره فروختند و درباره او رغبت چندانی نداشتند. سوره یوسف آیه ۱۹ و ۲۰
سوال اینجاست که این کاروانی که از آنجا گذر می کرد چه کاروانی بود؟
آیا یک کاروان زیارتی بود که مثلا می خواست از شهری به مکه برود؟!!!
یا یک کاروان تفریحی بود که تور آنتالیا گذاشته بود؟!!!
و این کاروانی نبود جز اینکه یک کاروان تجاری بوده است.
که سندش در آیه بعد موجود است که کار این کاروان خرید و فروش بوده است که بعد هم یوسف علیه السلام را فروختند.
پس اگر تاجران در آن عصر و زمانه هم تجارت نمی کردند این کاروان هیچگاه از آنجا عبور نمی کرد و یوسف در ته چاه می ماند.
پس خداوند یوسف علیه السلام را به برکت تجارت از چاه نجات داد.
۸. زنانی فهمیده تر از مردان
امام صادق علیه السلام در مجلسی نشسته بود و فرمود: رُبّ امرئة أفقه من رجل
چه بسا زنی باشد که فقیه تر از مردان است.
شما امروز را نبینید که این حرف ها را می شود زد بلکه اگر برگردید به ۱۴۰۰ سال پیش آن هم در بین اعراب جاهلی که زنان را زنده به گور می کردند این سخن بسیار بر آن سنگین می آمد که کسی بگوید چه بسا زنان از مردان داناتر و فقیه ترند.
و این سخن امام علیه السلام هیاهوی عجیبی به پا کرد.
بسیاری از معاندین و کینه ورزان دسیسه کردند که همین سخن امام را موجب بدنامی او قرار دهند و اینگونه جلوه دهند که پسر رسول خدا سخنی می گوید که خلاف قرآن است.
در یکی از مجالسی که ایشان حضور یافت عده زیادی به طعنه و کنایه گفتند یا اباعبدالله آیا راست است که فرمودی چه بسیار زنانی که از مردان فهمیده ترند؟
امام فرمود بله درست است این سخن من است.
گفتند شما همواره ادعا کرده ای که هیچ سخنی نمی گویی مگر اینکه تفسیری از کلام خداست.
امام فرمودند دقیقا همین است که می گویید.
گفتند پس برای این سخن هم بگویید کجای کتاب خدا چنین موضوعی آمده است که چه بسا زنان از مردان فهمیده ترند؟
امام فرمود: زمانی که یوسف علیه السلام را گروهی از مردان با آنکه تاجر بودند و از حیث عقل از سایر مردان برتری داشتند از چاه خارج کردند خداوند می فرماید: وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ.
و او را به بهای اندکی از نقره های کم فروختند.
اما همین پسر را که در مجلسی از زنان حاضر کردند خداوند می فرماید:
فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ سوره یوسف آیه ۳۱
پس زمانی که زنان او را دیدند بزرگش یافتند و دستانشان را قطع کردند و گفتند این بشر نیست بلکه ملکی با کرامت است و برای خرید و فروشش قیمت های سنگین پیشنهاد دادند.
اما همین یوسف وقتی به دست مردان افتاد گفتند هَٰذَا غُلَامٌ ۚ
این یک غلام است.
مردان او را غلام دیدند و بهای اندکی برایش در نظر گرفتند اما زنان او را فرشته ای با کرامت یافتند و قیمت سنگینی برایش در نظر گرفتند.
آیا تصدیق نمی کنید که گروهی از زنان فهمیده تر از مردانند؟
و مخالفین چون این سخن را شنیدند سکوت کردند و متفرق شدند.