۱. آراد برندینگ در ۶۰ ثانیه
⏰ ۱ دقیقه
۲. میتینگ مهندس شعبانی
⏰ ۵۷ دقیقه
۳. نشست تجاری نماینده کنیا و تاجر هندی با تاجران آرادی پروموشن ۹ و بالاتر
⏰ ۵ دقیقه
۴. آراد نگاری
⏰ ۶ دقیقه
۵. عینک اقتصادی
⏰ ۱ دقیقه
۶. پروموشن خدا به تاجران راستگو
اجازه دهید ابتدا دو روایت برایتان بیاورم تا جگرتان حال بیاید از اینکه تاجرید بعد یک نکته مهم در ادامه اش می گویم.
ببینید خداوند چگونه با پروموشن های خودش به زبان پیامبرش مردم را تهییج می کند تا تاجر شوند.
در حدیث است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند:
التّاجرُ الصّدوقُ تحتَ ظِلِّ العَرشِ يَومَ القيامةِ یعنی تاجر راستگو روز قیامت زیر سایه عرش خداست.
و از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند:
ثلاثةٌ يُدْخِلُهُمُ اللّه ُ الجنّةَ بِغَيرِ حسابٍ: إمامٌ عادِلٌ ، و تاجرٌ صَدوقٌ ، و شيخٌ أفْنى عمرَهُ في طاعةِ اللّه ِ سه گروه بی حساب وارد بهشت می شوند امام عادل، تاجر راستگو و پیرمردی که همه عمرش را در اطاعت خدا گذرانده باشد.
و شبیه این روایات در کتب شیعه و عوام به دفعات آمده است و تعدادشان بیش از صد روایت است.
سوالی ذهنم را درگیر کرده است که دوست دارم با شما در میان بگذارم.
چرا درباره بنا و نجار و آرایشگر و خدماتی راستگو روایت نداریم؟
چرا درباره کارگران و کارمندان درستکار حدیث نداریم؟
چرا در بین همه شغل ها فقط اگر تاجری راستگو باشد بی حساب وارد بهشت می شود؟
چرا اساتید دانشگاه و معلمین راستگو بی حساب وارد بهشت نمی شوند؟
اگر بزرگوارانی هستند که روایاتی درباره کارگران، کارمندان، معلمین، راننده ها و مشاغل دیگر که اگر راستگو یا امانتدار یا هر خصلت نیک دیگری داشته باشند بی حساب وارد بهشت می شوند یا تحت عرش خدا باشند یا با انبیا و شهدا محشور شوند سراغ دارند به نویسنده خبر دهند که در جهل نمیرم چون هر چه تحقیق کردم تنها این فضیلت در بین مشاغل به تاجران اختصاص داده شده است.
چرا درباره بانکی ها، رمز ارزی ها، بورسی ها و سایر بازارهای سرمایه نه تنها هیچ حدیثی به خوبی نداریم بلکه هر چه در احادیث از مصادیق آنها می خوانیم به عذاب و آتش جهنم می رسیم؟
اینها را گفتم تا عقیده مان درباره تجارت محکمتر شود چرا که عقیده به اقتصاد و تجارت در آراد اصل اول و دوم است.
۷. در مذاکره به این نکته خیلی دقت کنید.
یک نکته مهم را برای خودتان بر روی کاغذی بنویسید.
شروع حرف زدن برای مردم سخت است.می خواهید امتحان کنید به اطرافیانتان بگویید چند دقیقه درباره خودشان صحبت کنند.
می بینید نمی توانند.
و به طرز عجیبی وقتی به آنها می گویید خودتان را تعریف کنید به شما یک حرف می زنند و آن اینست.
شما سوال کن من جواب می دهم.
یعنی مردم برایشان بسیار سخت است که شروع کننده باشند اما اگر از آنها بپرسی دیگر آنها نیستند که شروع کننده اند بلکه شما شروع کننده اید و کار برایشان راحت می شود.
با این مقدمه وارد نمونه ای از مذاکره می شوید.
مشتری می گوید: سلام.
پاسخ شما: سلام.
و دیگر چیزی نمی گویید.
الان چه کسی باید شروع کند؟
مشتری.
در این حالت فرقی نمی کند شما در جواب بگویید سلام یا بگویید سلام و وقت بخیر.
درست است که سلام و وقت بخیر به خاطر اینکه بر سلامش افزودید حس بهتری می دهد اما آن مشکل شروع را حل نکردید.
وقتی می گویید سلام و چیزی نمی گویید یعنی دوباره باید مشتری شروع کننده شود و باز برایش سخت است.
او همینکه سلام اول را به شما داده است خیلی هنر کرده است و دیگر در مذاکره از او نخواهید که شروع کننده باشد بلکه کمکش کنید که جواب دهنده شود.
به این نمونه دقت کنید.
مشتری: سلام
شما: سلام و وقت بخیر. جانم بفرمایید در خدمتم چه کمکی از دستم بر میاد؟
چون سوالی کردید او راحت تر می تواند حرف را ادامه دهد.
در حقیقت در این حالت او شروع کننده نیست بلکه شما هستید که شروع کننده اید و او باید دنبال حرف شما بیاید.
طبق آمارهای رسمی ثبت شده بیش از ۹۹ و ۷ دهم درصد از مردم فالوور هستند یعنی دنبال کننده اند و روحیه ای ندارند که فرمانده و ابتدای خط باشند.
شما تاجران و بنگاه داران باید یاد بگیرید که فرمانده باشید و آنها را پشت سر خط حرکت دهید.
هر جا در مذاکره حرف به نقطه ای رسید که انگار صحبت تمام شده و مشتری باید شروع جدید را انجام دهد بدانید که احتمال شکست مذاکره بالا می رود.
همواره سعی کنید شما شروع کنید.
شما همواره شنیده اید که سلام کردن هفتاد ثواب دارد که ۶۹ تای آن مربوط به سلام کننده است و یکی مربوط به جواب دهنده.
این هم نوعی پروموشن است که خداوند می خواهد مومنین را تهییج کند تا شروع کننده باشند اما خب اکثر مردم به این روایات توجه ندارند و یا تنها در موضوع سلام رعایت می کنند حال آنکه وقتی عمیق تر نگاه کنی می بینی چقدر این روایات در تجارت کاربرد دارد.
پس ما باید همیشه شروع کننده باشیم و مشتری جواب دهنده ما باشد تا مذاکره برایش راحت شود.
اگر حرف به گونه ای پیش برود که او باید شروع کننده موضوع باشد و اگر شروع نکند صحبت تمام می شود منتظر باشید که این مشتری را از دست بدهید.
۸. تلاش درست در جای درست
در مطلب قبل گفتیم که همه ما آرادی ها عقیده مشترکی داریم که آن اقتصاد و تجارت است.
و جهادمان یعنی تلاشمان در ۷ موضوع است.
- افزایش اطلاعات
- گسترش ارتباطات
- پروموشن در جذب مشتری و تهییج جامعه هدف در مذاکره و پیگیری
- تامین کالا
- لجستیک
- نقل و انتقال مالی
- رسانه مستقل
اگر عزیز دلی که تازه همین امروز وارد آراد شده دل بدهد به کمتر از سه ماه در همه این ۷ مورد به جایگاه مناسبی می رسد پس لطفا اگر در نظرتان پیچیده و سخت آمد بدانید که ترفند شیطان است تا شما را بترساند وگرنه این کلمات هر چند برای عوام الناس بسیار سنگین است اما برای ما آرادی ها به زمان کوتاهی به یک آهنگ دلنواز تبدیل می شود.
شما برای اینکه بتوانید این هفت موضوع را مجاهدانه پیش ببرید نیازمند مدیریت هم هستید و بدون مدیریت کار برایتان سخت می شود.
حال اگر آن ۲ عقیده را با ۷ جهاد جمع کنیم و مدیریت را هم به آن اضافه کنیم به عدد ۱۰ می رسیم که همان ده کمیسیون شورای سیاستگذاری آراد برندینگ است.
اگر تاجران آرادی با بنگاه داران ارتباطشان را نزدیک کنند و بنگاه دار هم همینگونه باشد.
بنگاه داران به اعضای شورای سیاستگذاری نزدیک شوند و اعضای شورا هم طبق نظارت مدیران ارشد و دکتر محسن نائب رئیس شورا عملکرد خودشان را تنظیم نمایند اتفاقات نابی می افتد که در ادامه خواهم گفت.
سوال اول اینست که این سخت است یا آسان؟
بسیار آسان است چون همه ما خودمان را بسته ایم به تجارت.
شب و روزمان با تجارت گره خورده است و اگر روزی از تجارت به دلیل اتفاقات زندگی دور شویم فردا محکمتر به تجارت باز می گردیم.
حال سوال دوم اینست که چه اتفاقی می افتد؟
همه تجارت ها رونق می گیرد.
همه در آراد موفق خواهند بود.
همه فروش های میلیاردی را تجربه خواهند کرد.
و این همه آثار ما آرادی ها است.
چه بسیار کارخانه ها که با تجارت ها و صادرات ما آرادی ها فراخوان می زنند تا کارگرانی که پیشتر تعدیل کرده اند به سر کار باز گردند.
و هر روز مردم جدیدی با شوق وارد تجارت می شوند.
نمایندگان خارجی مان وقتی تلاش ما را در ایران می بینند برای ما بیشتر تبلیغ و بازاریابی خواهند کرد.
و همه اینها تا آنجا پیش می رود که اقتصاد کشور را از این حالت سرطانی نجات خواهیم داد ان شاءالله.
پس فقط لازم است تا پای کار بایستیم و در جای درست تلاش درستی انجام دهیم.
۹. محل سکوت و محل حرف زدن
یک تاجر باید بتواند در جایی که تخصص اوست حرف بزند.
تخصص ما در کجاست؟
در اقتصاد و در تجارت.
هر چقدر در این فضا بتوانیم حرف بزنیم قدرت مذاکره مان بیشتر می شود.
قدرت ایجاد اعتمادمان زیاد می شود.
با حرف زدن درباره اقتصاد و تجارت اعتبارمان به شدت بالا می رود.
اگر درباره اقتصاد و تجارت نتوانیم صحبت کنیم نمی توانیم بگوییم تاجریم یا بنگاه تجاری داریم.
مردم می گویند این چه جور تاجریست که درباره اقتصاد و تجارت نمی تواند حرف بزند.
حرف زدن مدل هایی دارد.
سخت ترین مدل حرف زدن در همایش و سخنرانی است که شما بر روی سن بروی و چند صد نفر پایین باشند و بخواهی حرف بزنی.
احتمالا اگر بار اولتان باشد نفستان بند می آید و به شدت عرق می کنید و حتی ممکن است کلمه ای از دهانتان بیرون نیاید.
یک سطح از این پایین تر حرف زدن در میزگردها و دورهمی هاست مانند آنچه در مرکز تجارت جهانی یا کارگروه با سفیران و نمایندگان خارجی داریم.
یک سطح از آن پایین تر صحبت کردن در نشست های B2B است.
باز از اینها ساده تر صحبت کردن در میتینگ است چون دیگر حضوری نیست و مجازیست.
از میتینگ ساده تر صحبت کردن پشت تلفن است چون فقط یک نفر مخاطب است.
و از همه اینها ساده تر چت کردن است.
تاکید آراد بر کامنت گذاشتن دلایل متنوعی دارد که یکی از آنها همین مذاکره است.
شما وقتی نتوانی در سایت کامنت بگذاری چت برایت سخت تر است.
تلفن و بقیه که بماند.
اما وقتی کامنت می گذاری می بینی هر روز قدرتت برای صحبت در چت و تلفن و میتینگ و حتی حضور بالا می آید.
اگر می بینی نمی توانی درباره خبر که بخش های مختلف دارد کامنتی یک جا بنویسی بخشی از متن را انتخاب کن و فقط درباره همان بنویس.
اگر روحیه ات شبیه زنبور عسل باشد از یک قسمت زیبای متن برشی بر می داری و درباره آن می نویسی.
اگر روحیه ات شبیه مگس باشد از یک قسمت متن که زیبا نیست برشی بر می داری و درباره آن می نویسی.
در هر حال تمرین کن تا بتوانی درباره موضوعات اقتصادی و تجاری نظر بدهی.
می خواهی رمزی به تو بگویم که چگونه بتوانی بهترین سخنان را درباره اقتصاد و تجارت بزنی؟
درباره هر چیزی غیر از اقتصاد و تجارت سکوت کن.
درباره فرهنگ صحبت می کنند بگو نمی دانم حتی اگر می دانی و خودت را به تجاهل بزن یعنی عالمی اما بگو من جاهلم.
درباره سیاست حرف می زنند بگو لا اَدری یعنی نمی دانم.
درباره دخترخاله و پسرخاله از تو نظر می خواهند که بگو به نظرت چگونه انسان هایی هستند بگو الله اَعلم یعنی خدا آنها را بهتر از من می شناسد.
تمرین کن تا سکوت کنی درباره چیزی که نمی خواهی در آنها برند شوی.
آیا می خواهی در سیاست و فرهنگ برند شوی؟
پس در این امور سکوت کن.
آیا می خواهی در اقتصاد و تجارت برند شوی؟
پس هر جا در این امور قرار گرفتی صاحبنظر باش.
بگذار مردم درباره ات بگویند فلانی در اقتصاد و تجارت کارشناس است و در غیر اینها لال است.
این می شود معنای متخصص بودن.
چیزی که در بین مردم و مسئولین ما پیدا نمی شود.
تو اگر اینگونه باشی مانند گنجی در بیابان برهوت می درخشی و به چشم می آیی.
پس حرف میزنم در اقتصاد و تجارت و سکوت می کنم در غیر اقتصاد و تجارت.