هر انسانی در راه امرار معاش و شغل خود، از یک عضو بدن خود بیش از سایر اعضا استفاده میکند مثلا یک بنا از دستش بیشتر از سایر اعضای بدن خود استفاده میکند؛ راننده تاکسی بیشتر با پای خود مشغول است و آرایشگر بیشتر دستانش را به کار میگیرد.
هر شغلی عضوی از اعضای بدن را درگیر میکند و به مشاغلی که دست و پا و اعضای بدن را مشغول کند، مشاغل یدی میگویند مثلا اگر بگویند فلانی شغل یدی دارد یعنی با دستش کار میکند و برای این شغل باید دست او قوی باشد.
برخی از شغلها هم با زبان سر و کار دارند مثل بسیاری از مشاوران املاک یا کسانی که در نمایشگاههای خودرو کار میکنند صاحبان چنین مشاغلی باید زبان بسیار چرم و نرمی داشته باشند.
- بیشتر بخوانید: کسب درآمد دلاری
جایگاه اجتماعی افراد براساس شغل
شغلها از جهت اختلافی که با هم دارند، در مراتب مختلفی هم قرار میگیرند؛ یعنی یک شغل از نظر مرتبه با شغل دیگری فرق میکند و این مراتب هم از نظر خود انسان متفاوت است و هم از نظر جامعه. مثلا وقتی شخصی به خواستگاری میرود، از او درباره شغلش سوال میشود. اگر این شخص کارگر ساختمانی باشد، در مقایسه با کسی که نمایشگاه ماشین دارد یا کسی که کارخانهدار است، جایگاه بسیار متفاوتی خواهد داشت.
سلسله مراتب شغلی را بشناسید
در اینجا این سوال مطرح میشود که اختلاف بین جایگاههای شغلی مختلف از کجا نشأت میگیرد و چرا چنین اختلافی در ذهن همه یکسان است؟ آیا چنین باوری را در جایی آموزش دادهاند؟ مثلا دورهای آموزشی وجود دارد که به ما بفهمانند سطح کارگر ساختمانی پایینتر از کارمند است؟ پس چه شده که این مطلب نزد همه پذیرفتهشده است؟ چگونه این موضوع بدون هیچگونه آموزشی در ذهن همه جای گرفته است؟
در وجود و فطرت همه ما، چیدمان برخی مسائل مشخصشده است و این موضوع به ایران هم ربطی ندارد، در آلمان یا انگلیس هم همینطور است. یعنی چنین مسائلی در هیچ کشوری آموزش داده نشده، اما همه مردم این موضوع را میفهمند.
بنابراین معلوم میشود که این قضیه مربوط به فطرت انسانهاست؛ یعنی خود فطرت بهصورت منظم و طبیعی شغلها را مرتبهبندی میکند و برای این مرتبهبندی شاخصههایی را در نظر میگیرد و طبق این شاخصهها قواعدش را میچیند. اما این شاخصهها چیست که ما ابتدا براساس آنها مراتب شغلی را میفهمیم و بعد، اگر بخواهیم در شغلمان بالا برویم، باید همان شاخصهها را تقویت کنیم؟
- بیشتر بخوانید: ایده های ناب اقتصادی
چگونه به جایگاه مطلوبمان برسیم؟
اولین شاخصهای که فطرت تشخیص میدهد این است که در هر شغلی کدام عضو از اعضای بدن شخص درگیر است. بنابراین وقتی به ما گفته میشود فلانی راننده تاکسی است، بلافاصله بهصورت پیشفرض به ذهن ما میرسد که راننده تاکسی بودن یعنی درگیر بودن دست و پا.
پس فطرت ما میداند کسی که با فکرش کار میکند، از کسی که با دست و پا کار میکند، برتر است و همه ما این را میفهمیم، میفهمیم که یک نمایشگاهدار با زبان سر و کار دارد، اما مدیر یک سازمان با فکرش کار میکند و فکر بر زبان ارجحیت دارد، زبان هم بر دست ارجحیت دارد. بنابراین اگر نمایشگاهدار را با کارگر مقایسه کنیم، نمایشگاهدار مرتبه بالاتری دارد.
بهترین شغل در جهان
ما مشاغل را در سه گروه دستهبندی میکنیم:
- مشاغلی که با فکر، عقل، استراتژی و تفکر سر و کار دارند
- مشاغلی که با زبان کار میکنند
- مشاغلی که با دست و پا درگیرند
این طبقهبندی در ذهن همه وجود دارد. برای همه پذیرفته شده که طبقه مشاغل درگیر با عقل و هوش و درک از طبقه مشاغل مرتبط با زبان بالاتر است و طبقه مشاغل زبانی از طبقه شغلهای مرتبط با دست و پا در مرتبه بالاتری قرار دارد. جالب اینجاست که ما همین طبقهبندی را در کل نظام خلقت هم میبینیم. اما مگر حیوانات هم از تفکر نصیبی دارند؟ آیا تا به حال دیدهاید که گاوی یک گوشه بنشیند و به این فکر کند که باید برای فردای خود چه کند؟ ما برای گاو قوه تفکر قائل نیستیم؛ چون اعمالش بر مبنای غرایز است. قوه تفکر در حیوانات، درختان و سنگها وجود ندارد و فقط مختص انسانهاست.
- بیشتر بخوانید: بهترین درامد دلاری
با قوه تفکر و تعقل به کمال برسید
در طول شبانهروز، زمان ما بیشتر به کار، طلب و تحصیل مال میگذرد تا بتوانیم چیزی سر سفره بیاوریم. بهخصوص در این عصر و زمانه که اوضاع اقتصادی خرابتر است، میل به تحصیل مال رنگ و بوی بیشتری پیدا کرده است. بیست یا سی سال پیش صله رحمها بیشتر بود و اعضای خانوادهها بیشتر با هم ارتباط داشتند، اما چرا الان چنین اتفاقی نمیافتد؟ چون در آن زمان طلب مال کمتر بود و تجملگرایی وجود نداشت، در نتیجه مردم بسیار راحتتر زندگی میکردند.
اگرچه اسباب رفاه و آسایش مانند امروز وجود نداشت یا بسیار کمتر بود، اما آنچه درمیآوردند با آنچه خرج میکردند، همخوانی داشت. بنابراین وقت زیادی داشتند که صله رحم کنند و مهمانی بدهند. اگر الان بخواهید مهمانی سادهای بدهید، برای میوه دستکم باید صدهزار تومان خرج کنید. چه بسا یک مهمانی ساده بالای چهارصد یا پانصد هزار تومان هزینه داشته باشد و کسی نمیتواند چنین هزینهای را بپردازد.
در عصر کنونی که کار کردن بیشترین زمان را در شبانهروز میگیرد، اگر شغل ما بهگونهای باشد که از قوه فکر بهرهای نبریم، چه بسا ۲۴ ساعت شبانهروز ما هم از فکر خالی بماند. شاید بگویید میتوان بعد از هشت کار، در طول زمان باقیمانده فکر کرد، اما چه بسا بعد از هشت ساعت بنایی، دیگر نیرویی برای فکر کردن باقی نماند. وقتی شخصی هشت ساعت در گرمای شدید عرق بریزد، قوه فکر تعطیل میشود و دیگر جایی برای فکر کردن باقی نمیماند.