۱. تشکیل کمیسیون های تخصصی شورای سیاستگذاری آراد برندینگ
- برندسازی
- لید، سیگنال و مشتری
- تامین کنندگان
- لجستیک
- مالی و تحریم ها
- مذاکره تجاری
- شخصیت تجاری
- گرافیک
- رسانه
- مدیریت منابع انسانی
- مدیریت مالی
- ارتباطات خارجی
- ارتباطات داخلی
- فرهنگ سازی تجارت
- نه به مشاغل کم درآمد
- مبارزه با سرمایه گذاری های ربوی
آراد در حال چیدمان جدید اعضای شورا و تکمیل کمیسیون های تخصصی می باشد پس نیاز است تا مدیران بنگاه ها عملکرد خوبی نشان دهند تا به چشم بیایند.
۲. کلاهبرداری های به نام پیش فروش و پیش خرید
اگر به شما گفتند پولی بده تا کالایی را با قیمتی بسیار پایین تر از بازار به صورت پیش فروش به تو برسانیم مطمئن باش که کلاهبرداری پانزی است.
یعنی پول های مردم را می گیرند و از روز اول هم قصد ندارند که به همه کالا را بدهند بلکه به بعضی ها می دهند و بقیه تحریک می شوند که باز هم پول بدهند و آنها در یک شب کلا فرار می کنند.
کلا چند قانون را یادتان باشد.
- سرمایه گذاری همیشه سودده نداریم.
- هر جا دختر خوشگلی گذاشتند که با شما و هر کسی که در سطح بسیار پایین تری از شما هم برخورد خیلی زیبا و مهربانانه ای داشت و پول شما را برای سرمایه گذاری خواست شک نکنید که کلاهبرداری است چون هیچ دختر خوشگلی اینقدر راحت به شما نمی خندد و با شما همکلام نمی شود.
- تریدرهایی که دنبال پول شما هستند و درآمد دلاری و ربات سودده و کانال وی ای پی سیگنال و امثال اینها را برایتان می گویند همه کلاهبرداری اند.
- هر کس گفت پول بده سود می دهم و کارش را برایتان شفاف نکرد یقینا کلاهبرداری است.
۳. ندادن عکس تجارتخانه
در حال حاضر بیش از ۶۸۰ نفر داریم که هر چقدر تماس می گیریم و پیگیری می کنیم عکس برای تجارتخانه آراد برندینگ نمی دهند و صفحاتشان در سایت بازدید می خورد اما طبیعتا مشتری هایی که می بینند این شخص حتی یک عکس هم ندارد میلی برای زنگ زدن هم پیدا نمی کنند.
اینها به احتمال زیاد چند ماه بعد شروع به گلایه می کنند که ما پول دادیم اما گوشی هایمان زنگ نخورد.
زود باورانی هم آنها را تایید می کنند و زندگی خودشان را به حرف های اینها از مسیر خوشبختی به مسیرهای سخت گذشته تغییر می دهند.
و این داستان ادامه دارد.
عکس پروفایل شبکه های اجتماعی تان و عکس تجارتخانه تان را تجاری کنید تا مردم شما را در همان نگاه اول کنار نگذارند به خاطر اینکه می بینند بویی از تجارت نبرده اید.
۴. نمایندگان خارجی هم مثل تاجران آرادی
تاجر آرادی همیشه نق و غر آقای ب ص نوشته بود شما که می گویید تاجری که عکس پروفایل خوبی ندارد یعنی معتبر نیست تعدادی از نمایندگان خارجی هم همینگونه اند پس یعنی نمایندگان خارجی هم معتبر نیستند؟
جواب: نمایندگان خارجی هم مثل شما تاجران آرادی ایرانی.
همانقدر که شما به حرف های ما گوش می دهید آنها هم گوش می دهند.
هر چقدر که شما گوش نمی دهید آنها هم گوش نمی دهند.
گروهی از شما چنان به آراد مشتاقید که زندگی بدون آراد برایتان سخت و دور از تصور است.
گروهی از آنها نیز همینگونه اند.
گروهی از شما هم هستید که اگر آراد باشد یا نباشد برایتان یکسان است.
آنها نیز همینگونه اند.
اما آنچه مهم است اینست که خداوند همواره یارانی متعهد و دلسوز و عاشق را برای آراد قرار می دهد که آراد هر روزش عزیزتر و معتبرتر از روز قبل باشد.
حال اینکه گروهی عمل نمی کنند و موفق نمی شوند طبیعت روزگار است و ایرانی و خارجی هم ندارد.
۵. شش ماه است به پول نرسیدم پس از تجارت خارج می شوم.
این جمله ایست که دیروز در یکی از کامنت ها نوشته بود.
بررسی کردیم دیدیم در طول شش ماه شش کامنت هم از این شخص ثبت شده نیست.
عکس پروفایل نامناسب.
از دیگران پرس و جو کردیم دیدیم بقیه هم به همین نسبت او را نمی شناسند.
تحقیق را ادامه دادیم دیدیم روز اول قبل از ورود به آراد نوشته بود بیکار هستم.
بعد دوباره نشستیم و کامنتش را خواندیم.
جوری نوشته بود از تجارت خارج می شوم انگار بیرون از تجارت فرش قرمزی برایش پهن کرده اند.
عزیز دلم انسان عاقل زمانی از کاری انصراف می دهد که کار بهتری سراغ داشته باشد.
از تجارت انصراف می دهی و به وبگردی های پیشینت می پردازی؟
ضمنا شما در طول این شش ماه هم دل به تجارت نبستی.
سوال مهمی که هیچ وقت پاسخش را پیدا نمی کنیم اینست:
اینهایی که از تجارت انصراف می دهند به چه کاری زیباتر از تجارت مشغول می شوند؟
شما اینهمه سال از اینستاگرام هم به پولی نرسیدی.
از وبگردی ها هم به پولی نرسیدی.
از آپارات و فیلیمو و فیلم دیدن ها هم به پولی نرسیدی.
از آهنگ گوش دادن ها هم به پولی نرسیدی.
چرا یک بار از آنها انصراف نمی دهی؟
به تجارت که می رسد که بزرگترین مسیر ثروتساز است به زودی و با کوچکترین تقی به توقی انصراف می دهی.
ضمنا خیال می کنی با انصراف به ما ضربه می زنی؟
نمی دانی که خودت را از راه خوشبختی محروم کرده ای.
انصراف بده عزیزم.
خدا نگهدارت.
۶. بنگاه های خصوصی باید در جای خاصی ثبت شوند؟
می توانید بنگاه تجاری خود را در اداره ثبت شرکت ها به ثبت برسانید و از نهادهای مربوطه مجوزهای لازم را بگیرید اما این کار ضرورت ندارد.
یک کار کاملا اختیاریست.
بنگاه های تجاری آرادی ها یک بنگاه درون سازمانیست و نیاز به اخذ مجوز از جای خاصی را ندارد.
۷. من از تغییرات زیاد آراد گیج شده ام.
اگر به شما بگویند این راه را مستقیم بگیر و برو می گویی هیچ تغییری نیست.
اما اگر بگویند الان چپ سپس راست دوباره چپ حالا مستقیم بعد راست و ... می گویی چه راه پر تغییری.
شما یک نقطه در جهان نشان دهید که از یک بیابان برهوت شما را به جنگل های سرسبز برساند و مسیرش گردنه ای نباشد.
هر کسی بخواهد از بدبختی به خوشبختی حرکت کند باید گردنه ای را بگذارند.
و همه گردنه ها پر از تغییر هستند.
شما یک راه بدون تغییر نشان دهید که از منطقه ای خشک و گرم شما را به منطقه ای سرسبز برساند؟
پیدا نمی کنید.
هیچ راهی برای رساندن شما از نقطه ای که هستید به زندگی پولدار نیست مگر آنکه خیلی شما را تغییر دهیم.
آراد می داند از کجا می خواهد به کجا برسد.
اگر آن را یکباره به شما عرضه کند وجودتان تحمل نخواهد کرد از اینرو مجبور است تغییرات را در هفته ها و ماه ها تقسیم کند تا بتوانید تحمل کنید.
و راهی جز تغییر وجود ندارد.
شما تصور کنید تغییراتی که آراد در یک ساله اخیر داد اگر آنها را نمی داد چه می شد؟
اینهمه رشدی که امروز هست نبود.
اگر آن تغییرات را که در یکسال داد در یک روز می داد چه می شد؟
سیستم کامپیوتری مغزتان می سوخت.
از یک سیم که قدرت عبور جریان برق ۱ آمپر را دارد اگر جریان ۱۰ آمپری عبور دهیم چه می شود؟
سیم ذوب می شود.
مثال دیگری می زنیم.
مریض هستید و نیاز به دکتر دارید.
آیا هیچ آمپولی را می شناسید که درد نداشته باشد؟
آیا دارویی را می شناسید که تلخ نباشد؟
آیا درمانی را سراغ دارید که دردآور نباشد؟
فقر مریضی هست یا نیست؟
درمانش درد دارد.
حالا تصور کنید پرستاری می خواهد آمپولی که درد دارد را در بدن شما فرود آورد.
اگر آن را در کمتر از یک دهم ثانیه در بدن شما خالی کند چه می شود؟
از دردش دادتان به هوا بلند می شود.
اما اگر پرستار همان را در چند ثانیه در بدنتان وارد نماید تحملش برایتان آسانتر خواهد بود.
تغییرات آراد را همان آمپولی در نظر بگیرید که آرام آرام در وجودتان وارد می کند.
همین تغییرات است که شما را روز به روز بزرگتر از قبل می سازد در حالیکه شرکت های دیگر در همین کشور در حال عقبگرد هستند.
چون یا تغییر را نمی شناسند و یا حوصله نق و غر یارانشان را در لحظه تغییر ندارند.
آراد با اینکه می داند در هر تغییری باز هم حرف می خورد بی اعتنا به حرف ها تغییر را اعمال می سازد چرا که می داند همین ها بعدها می گویند خدا خیرت بده که تغییر دادی.
۸. جاهایی که ما نیستیم و شما هستید.
شما جاهایی هستید که ما نیستیم و حرف هایی می شنوید که ما نمی شنویم و چیزهایی به شما می گویند و شما را از تجارت دور می کنند و ما نیستیم تا جوابی محکم بدهیم تا منطق های سستشان را نابود سازیم.
پس تنها همین سایت آراد می ماند.
اگر این سایت را هم کنار بگذارید پس یعنی نمی خواهید مشورت ما را بشنوید.
اگر هم می آیید اجازه دهید ما حرف هایی که دیر یا زود می شنوید و می خواهند از تجارت دورتان کنند را با شما بزنیم تا محکم شوید.
۹. نویسنده ای که تند می نویسد.
چند روز پیش که نوشتیم ممکن است از مسیر سرچشمه تا جویبار سگی مرده باشد یا کسی در آب ادرار کرده باشد شخصی کامنت گذاشت شما در حال توهین به دیگران هستید و نباید اینگونه بنویسید و امثال اینها.
همین افراد چند ماه بعد که جواب نگیرند می آیند و می نویسند آراد از سگ نجس تر است و از ادرار پست تر است.
بعد که بررسی می کنی می بینی دقیقا این شخص به حرف یک جویباری دچار ضرر شده و حرف سرچشمه را نشنیده است.
به جای آنکه خودش را مقصر بداند حرف یک بنگاه را به آراد نسبت می دهد.
تو که قرار است چند ماه بعد نسبت سگ و ادرار به آراد بدهی بگذار همین الان به تو بگوییم که ما ترسی از این کلمات نداریم و تو با بی اعتنایی به سایت خودت را به ضرر می اندازی.
و یا شخصی که نوشت این کلمات در شان آراد نیست.
شان آراد اینست که تو پولدار شوی و ضرر نکنی.
حرف تند و سخیفی که باعث شود در ذهنت بماند و تو را از ضرر دور کند در نظر ما شیرین تر است از حرف مودبانه ای که تاثیر چندانی در تو نگذارد و تو را به سمت ضرر ببرد.
شان ما رشد شماست و هر کلمه ای که شما را به رشد برساند حتی اگر سخیف باشد می زنیم و این ها را به معنای کم شدن شان و شخصیت تلقی نمی کنیم.
شما رشد کنی شان ما بالا می آید.
اگر قرار باشد شان آراد با چند کلمه مثل سگ و ادرار و الاغ و خر و امثال اینها پایین بیاید واقعا چه شان پفکی و تو خالی؟!
شان اگر شان باشد هیچ چیزی آن را پایین نمی آورد.
کسانی که با چند کلمه ساده از آراد دور می شوند پیشتر هم دل در گرو محبتی با آراد نداشته اند.
تجارت بچه بازی که نیست.
تجارت است.
پر است از بحث و حرف با تامین کننده و مشتری و ...
کانون فرهنگ و ادبیات فارسی که نیامدیم و به شب شعر که دعوت نشدیم.
مشتری زنگ می زند و تاجر را بالا و پایین می کند.
اینجا این کلمات را بشنوید و آب دیده شوید بهتر از آنست که اتو کشیده به دل بازار روید و دست از پا درازتر بازگردید؟
تجارت جسارت می خواهد.
پر رویی می خواهد.
خجالتی بودن با تجارت سازگار نیست.
۱۰. بیوگرافی نویسنده و تیم نویسندگان
یادم می آید سال اولی که وارد آراد شدم که آراد هنوز در مشهد مقدس بود و من مشهدی دنبال کار می گشتم.
آن زمان هم مهندس قربانی مدیرعامل بود و مهندس شعبانی هم رئیس هیات مدیره.
استاد تالیای نازنین در مازندران کارها را مدیریت می کردند و استاد وحید دوست داشتنی هنوز به آراد نیامده بودند.
من با اینکه استخدامم در واحدی از واحدهای مهندس شعبانی صورت پذیرفته بود اما چون طبعی شاعرانه و ادبیاتی داشتم وجودم برای ایشان قابل هضم نبود و به سرعت عذر مرا خواستند.
هر کسی ذره ای با روحیات مهندس شعبانی آشنا باشد می داند چه می گویم.
و من را به واحدی از واحدهای تحت مدیریت مهندس قربانی روانه نمودند.
مدتی که آنجا بودم و در بخش تولید محتوا مشغول به فعالیت بودم استعدادم توسط شخص مهندس قربانی کشف گردید.
و ایشان به من گفتند فلانی تو تاجر نمی شوی به این دلایل مگر اینکه خودت را تغییر دهی.
واضح گفتم نمی توانم تغییر دهم و شاید نمی خواستم که تغییر کنم.
و ایشان گفتند اما تو به درد نویسندگی می خوری.
بنشین و بنویس.
مدتی به همین نوشتن ها ادامه دادم و چون هر روز پای سایت خوابیدم با ساختار آراد روز به روز آشناتر شدم.
فهمیدم ناموفق ها چرا ناموفقند و موفق ها چه کردند که موفق شدند.
راستش را بخواهید خودم هم در ابتدای ورود به آراد وقتی سخن ناموفقی را می شنیدم که بدگویی آراد را می کند به آراد بدبین می شدم اما گذشت زمان به من نشان داد که بدگوها دروغگو هستند.
تنبلند.
حرف ها را نمی شنوند و اگر بشنوند عمل نمی کنند.
وقتی یقینم بیشتر شد روزی از من خواسته شد تا به دفتر مهندس قربانی که آن موقع در میدان هنرستان مشهد بود بروم.
ساعتی صحبت کردیم درباره اینکه شروع کنم به تولید محتوای متنی و با آرادی ها درباره دلایل ناکامی و کامیابی بنویسم.
فقط یک شرط مهم داشت که پذیرشش برای من سخت هم نبود.
اینکه باید گمنام بمانم چون اگر نامم آشکار شود هم قلمم کند می شود و هم ممکن است تحت تاثیر دیگران قرار گیرم.
عده ای ممکن است تطمیعم کنند و یا عده ای ممکن است تهدیدم نمایند.
و چون خودم را می شناسم که شاید در مقام نوشتن جسور باشم اما در دنیای بیرون چنین جسارتی را در خودم نمی بینم گفتم قبول و شروع به نوشتن کردم.
مدتی گذشت تا آراد به قم نقل مکان داد.
من اما در مشهد ماندم.
تا اینکه از چهار سال قبل تیم نویسندگان شکل گرفت.
دیگر به جای اینکه تنهایی به همه مستندات دست پیدا کنم با تیم این کار را انجام می دادم.
اکنون در کنار من ۶ نفر دیگر هم مشغول به فعالیت هستند که همگی به صورت دورکاری با ما کار می کنند.
خوشحالیم برای شما آرادی های نازنین می نویسیم.
چون می بینیم که نوشتن های ما برای شما ما را موثر می کند.
برای شما می نویسیم و شما را در تجارت محکم می کنیم و با محکم شدن شما چرخ اقتصاد و صنعت کشور می چرخد.
و یقینا ثواب و برکتش برای ما هم خواهد بود.
من که می خواستم نویسنده باشم و نتوانستم تاجر شوم اما خوشحالم که نویسنده ی تاجران شدم و امیدوارم خداوند فردای قیامت اسم من را هم در گروه تاجران بنویسد.
هنوز حرف روز اول مهندس قربانی یادم هست که گفت: اگر نامت فاش شود دیگر نمی توانی بی پرده بنویسی چون می ترسی از اینکه تو را می شناسند و ممکن است عده ای علیه ت دسیسه کنند و ضربه بزنند پس ناشناس بمان تا بتوانی کوبنده بنویسی.
گفتم مهندس می توانم نامم را فاش کنم و باز هم کوبنده بنویسم؟
گفت اگر نامت فاش شود و کسی آدرس خانه ت را پیدا کرد و به خاطر فلان متن تندت خواست بلایی بر سرت بیاورد نمی ترسی و باز هم محکم می نویسی؟
گفتم نه چرا می ترسم و دیگر محکم نمی نویسم.
گفت پس مخفی بمان.
گفتم چشم.