چرا امت اسلامی با وجود توصیه‌های پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام تجارت را جدی نگرفتند؟

چرا امت اسلامی با وجود توصیه‌های پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام تجارت را جدی نگرفتند؟

تجارت در قرآن و سنت جایگاه بی‌نظیری دارد گویی که اسلام از ابتدا با تجارت گره خورده است.

پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله پیش از بعثت و حتی پس از آن تاجر بودند.

 پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت علیهم‌السلام تجارت را شغل شریف و عامل رزق معرفی کردند.

اهل‌بیت علیهم‌السلام بارها تجارت را توصیه کرده‌اند و ۸ امام شغل شان تجارت بوده و ۴ امام در کنار تجارت به کشاورزی هم مشغول بودند.

 با این حال، تاریخ نشان می‌دهد که مسیر امت اسلامی و به‌ویژه ایران از این توصیه فاصله گرفت.

وقتی به وضعیت امروز ایران نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بیشتر مردم به سراغ کارمندی، کارگری، بانک، بورس، ملک، طلا و سایر مسیرها رفته‌اند و تجارت جایگاه عمومی پیدا نکرده است.

سؤال این است: چه شد که این مسیر مقدس با وجود این‌همه توصیه، جا نیفتاد؟

 در این مقاله ریشه‌های این موضوع را از صدر اسلام تا امروز مرور می‌کنیم.


بخش اول: دوران پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله

پیامبر از جوانی در کاروان‌های تجاری به شام و یمن سفر می‌کردند.

صداقت و امانت ایشان باعث شد به «محمد امین» مشهور شوند.

در زمان پیامبر اسلام، جامعه عرب به دو بخش تقسیم می‌شد: بخشی شبان و قبیله‌ای، بخشی تاجر و بازرگان. 

تجارت در این دوره نه تنها شغل بلکه هویت اجتماعی محسوب می‌شد.

تجارت برای مسلمانان آن زمان فرصتی بود تا در کنار عبادت، استقلال مالی و رشد اجتماعی پیدا کنند.

اما وقتی اسلام گسترش یافت، جنگ‌های متعدد (بدر، احد، احزاب و...) باعث شد که جامعه نوپا بیشتر درگیر دفاع شود تا ساختن زیرساخت تجاری.

با این حال، جنگ‌های متعدد پس از هجرت باعث شد انرژی جامعه به‌جای توسعه تجارت، صرف دفاع و اداره حکومت شود.

در عین حال، پیامبر بارها فرمودند که «رزق در تجارت است» و حتی اصحاب را تشویق به داد و ستد می‌کردند.


بخش دوم: دوران خلفاء و امام علی علیه السلام

پس از شهادت پیامبر، با تغییر سیاست‌های پیامبر، توجه حکومت از تجارت مردمی به غنائم جنگی و مالیات تغییر کرد.

این تغییر نگاه ضربه سنگینی به فرهنگ تجاری مسلمانان زد.

در عوض، اهل‌بیت علیهم‌السلام همچنان تجارت را مسیر اصلی رزق معرفی کردند و مردم را به سنت پیامبر توجه می دادند اما رسانه آن زمان در دست کسانی بود که جایی برای دیدگاه اهل بیت در بین مردم قرار نمی دادند.

امام علی علیه‌السلام بارها مردم را به بازار و تجارت دعوت کردند که اسنادش در نهج البلاغه موجود است.

با این حال، فشارهای سیاسی و اقتصادی حکومت‌های وقت باعث می‌شد تجارت آزاد و مردمی به حاشیه رانده شود.


بخش سوم: دوران بنی‌امیه (۴۱–۱۳۲ هجری قمری)

با روی کار آمدن معاویه و بنی‌امیه، رویکرد اقتصادی تغییر کرد.

  • تمرکز بر غنائم جنگی و خراج: حکومت بنی‌امیه درآمد اصلی خود را نه از تجارت آزاد مردم، بلکه از مالیات سرزمین‌های فتح‌شده و غنائم جنگی می‌گرفت که همین امر فرهنگ تلاش و تجارت را تضعیف کرد.

  • اشرافیت اموی: ثروت در دست خاندان اموی و نزدیکانشان متمرکز شد که در منابع تاریخی آمده که ولید بن عبدالملک قصرهای بزرگ ساخت و تجارت مردمی در حاشیه قرار گرفت.

  • محدود کردن شیعیان: شیعیان که پیرو امامان علیهم‌السلام بودند، از بسیاری فعالیت‌های تجاری محروم یا تحت فشار قرار گرفتند در نتیجه، تجارت که باید ابزار استقلال باشد، برای آنان محدود شد به طوریکه اگر شیعه ای می خواست تجارت کند او را تحریم می کردند.


بخش چهارم: دوران بنی‌عباس (۱۳۲–۶۵۶ هجری قمری)

بنی‌عباس با شعار طرفداری از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، اما در عمل ساختار اقتصادی متفاوتی ایجاد کردند.

  • منصور دوانیقی (خلیفه دوم عباسی): او سیاست تمرکز اقتصادی را در بغداد پیاده کرد و بغداد به مرکز تجارت بین‌المللی تبدیل شد، اما این تجارت بیشتر در اختیار درباریان و تجار وابسته بود و مردم عادی اجازه ورود به تجارت را نداشتند.

  • هارون‌الرشید: بغداد در دوره او شکوفایی فرهنگی و علمی داشت اما مردم کوچه‌ و بازار کمتر سهمی از تجارت جهانی یافتند و بیشتر با موضوعات علمی و فرهنگی سرگرم می شدند تا جایی که در منابع آمده هارون الرشید در بین درباریان می گفت که مردم را مشغول موضوعات علمی کنید تا سمت تجارت نیایند.

  • مامون عباسی: به شدت اهل علم را حمایت می کرد تا جایی که همه مردم مشتاق می شدند به سمت علم بیایند از آن طرف با کنترل شدید مسیرهای اقتصادی اجازه نداد تجارت مردمی گسترش یابد.

در همین دوران، امامان شیعه علیهم‌السلام همچنان بر تجارت تأکید داشتند.

امام صادق علیه‌السلام شاگردان زیادی داشت که در عین علم، در تجارت فعال بودند.

امام کاظم علیه‌السلام بارها به یارانشان می‌فرمودند: «اگر به تجارت نپردازید، فقیر می‌شوید.»

اما سیاست حکومت اجازه نهادینه‌شدن این فرهنگ را نمی‌داد و برای اهل بیت جایگاه خاصی نزد مردم نبود.


بخش پنجم: فاصله بنی‌عباس تا صفویه

این دوره طولانی شامل چند سلسله مهم بود که هرکدام به نحوی بر تجارت ایران اثر گذاشتند.

  1. سلجوقیان (قرن ۵ و ۶ هجری): ایران مرکز مهمی در مسیر جاده ابریشم بود اما با این حال، تمرکز حکومت بر نظامی‌گری و دیوان‌سالاری بیشتر از تقویت تجارت مردمی بود.

  2. حمله مغول (قرن ۷ هجری): هجوم مغول تجارت ایران را به طور کلی نابود کرد و بسیاری از شهرهای تجاری مثل نیشابور و بخارا ویران شدند.

  3. ایلخانان مغول (قرن ۷ و ۸ هجری): با تثبیت حکومت، دوباره مسیر جاده ابریشم فعال شد اما تجارت بیشتر در دست تجار خارجی (چینی و اروپایی) بود و مردم ایران نقش حاشیه‌ای داشتند.

  4. تیموریان (قرن ۸ و ۹ هجری): شهرهایی مثل سمرقند و هرات مراکز علمی شدند، اما تجارت در ایران مرکزی چندان شکوفا نشد.


بخش ششم: دوران صفویه تا قاجار

در دوره صفویه، ایران به اوج سیاسی و فرهنگی رسید اما از نظر تجارت بین‌المللی عقب افتاد.

چرا؟

چون عثمانی مسیر دریایی را بست و اروپا با کشف راه‌های دریایی جدید، ایران را دور زد.

تجارت جهانی در دست پرتغال، اسپانیا، هلند و انگلیس افتاد.

ایرانیان بیشتر مصرف‌کننده شدند تا صادرکننده.

در دوره قاجار هم قراردادهای استعماری مثل ترکمانچای و گلستان و نفوذ روس و انگلیس باعث شد که ایران عملاً بازار مصرف کالاهای خارجی شود.

در این دوران، تجارت مستقل مردم ایران زمین‌گیر شد.

شاه عباس اول تلاش کرد با ساختن راه‌ها و ایجاد میدان نقش‌جهان اصفهان تجارت را رونق دهد.

با این حال، به دلیل فقدان زیرساخت دریایی و انحصار اروپاییان، ایران بیشتر مصرف‌کننده ماند.

در دوره قاجار، قراردادهای استعماری و نفوذ روس و انگلیس اقتصاد ایران را وابسته کرد. صادرات خام (مثل تریاک) جایگزین تجارت متنوع شد.


بخش هفتم: دوران پهلوی (۱۳۰۴–۱۳۵۷ شمسی)

  • رضاشاه: تلاش کرد ایران را صنعتی کند اما تمرکز او بر راه‌آهن، کارخانه‌های دولتی و ارتش بود و تجارت مردمی هیچ اولویتی نداشت که ثمره اش این بود که واردات کالاهای خارجی زیاد شد.

  • محمدرضا شاه: در این دوره، ایران به صادرکننده نفت تبدیل شد و درآمد اصلی دولت از نفت بود، نه تجارت مردم و برای حکومت اهمیتی نداشت مردم در چه وضعی هستند و همینکه پول نفت به حساب حکومت می آمد خیالشان جمع بود و در نتیجه، فرهنگ کارمندی و وابستگی به دولت گسترش یافت چون حکومت نیاز به کارگر و کارمند داشت.

  • طبقه متوسط شهری بیشتر به سمت شغل‌های اداری و استخدامی رفت و تجارت سنتی (بازار) محدود به عده‌ای خاص باقی ماند.


بخش هشتم: دوران معاصر

در قرن اخیر، با شکل‌گیری دولت مدرن، نگاه به اقتصاد بیشتر بر پایه نفت، بانکداری و کارمندی چیده شد.

جوانان ایرانی برای موفقیت به دانشگاه و پشت میز کار هدایت شدند.

تجارت به‌جای اینکه شغل مقدس و مردمی باشد، تبدیل شد به یک مسیر پرریسک که تنها عده‌ای محدود وارد آن شدند.

بانک، بورس، رمزارز، خرید ملک و طلا، همه تجربه شدند، اما نتیجه چه شد؟

جامعه به سمت مصرف بیشتر و تولید کمتر رفت.

فقر گسترده‌تر شد، فاصله طبقاتی بیشتر شد، و تجارت همچنان ناشناخته ماند.

پس از انقلاب اسلامی، با وجود شعار استقلال اقتصادی، تمرکز اصلی دولت‌ها همچنان بر نفت، بانک، بورس و سیستم کارمندی بود.

تحریم‌ها نیز تجارت خارجی را برای مردم عادی دشوار کرد.

نتیجه آنکه با وجود همه توصیه‌های اسلامی، تجارت هنوز به فرهنگ عمومی تبدیل نشده است.


جمع بندی

وقتی اسلام وارد ایران شد، مردم ایران پیشینه‌ای قوی در کشاورزی و صنعت داشتند.

ایران از دوران هخامنشی و ساسانی در جاده ابریشم نقش داشت.

اما با ورود اسلام، فرهنگ تجارت به‌طور کامل منتقل نشد.

چرا؟

چون حکومت‌های بعد از اسلام بیشتر بر خراج، مالیات و زمین‌داری تکیه کردند.

تجارت برای مردم عادی کمتر ترویج شد.

اشراف و درباریان تجارت می‌کردند، اما توده مردم همچنان کشاورز یا کارگر زمین ماندند.

این شکاف تا قرون بعدی ادامه یافت.

تجارت در اصل، سنت پیامبر و اهل‌بیت بود.

اما سیاست‌های حکومتی، فشارهای خارجی، ضعف فرهنگی و بی‌اعتمادی عمومی باعث شد که این مسیر الهی و مردمی در ایران به حاشیه رانده شود.

پس به این دلایل تجارت در بین امت اسلامی به ویژه ایران جایگاهی پیدا نکرد:

۱. نگاه دولتی به اقتصاد: نفت، مالیات و کارمندی جای تجارت مردمی را گرفت.
۲. ترس فرهنگی از ریسک: خانواده‌ها فرزندانشان را به کار ثابت تشویق کردند، نه تجارت.
۳. قطع ارتباط با بازارهای جهانی: جنگ‌ها، استعمار و تحریم‌ها باعث شد مردم تصور کنند تجارت سخت و غیرممکن است.
۴. ضعف آموزش و فرهنگ‌سازی: هیچ مدرسه و دانشگاهی تجارت واقعی را آموزش نداد.
۵. تمرکز بر مصرف به جای تولید: ایران به‌جای صادرکننده، واردکننده شد.


ما می توانیم دوباره سنت پیامبر را زنده کنیم.

امروز اما دوباره فرصت زنده‌کردن آن فراهم است.

اگر مردم به جای انتظار از دولت، خودشان وارد تجارت شوند، همان چیزی محقق می‌شود که اهل‌بیت علیهم‌السلام بارها وعده داده بودند:

رفع فقر و گسترش رزق در جامعه مؤمنین.


سؤالات برای تاجران

  1. چرا با وجود جایگاه تجارت در قرآن و سنت، مردم ایران بیشتر به کارمندی روی آورده‌اند؟
  2. چرا در دوران بنی‌امیه، تجارت مردمی در حاشیه قرار گرفت؟
  3. کدام دوره تاریخی بیشترین ضربه را به فرهنگ تجاری ایران زد؟
  4. نقش حمله مغول در نابودی فرهنگ تجاری ایران چه بود؟
  5. تاثیر وابستگی ایران به نفت در دوران پهلوی چه تاثیری بر تجارت مردمی گذاشت؟
  6. امروز چه شباهتی بین رفتار اقتصادی مردم ایران و مردم صدر اسلام می‌بینید؟

تمرین عملی اول

یک لیست از اطرافیانتان تهیه کنید (حداقل ۱۰ نفر).

بپرسید: «اگر سرمایه‌ای داشته باشید، ترجیح می‌دهید در چه حوزه‌ای کار کنید؟ بانک، طلا، ملک یا تجارت؟»

بعد پاسخ‌ها را تحلیل کنید.

ببینید چند درصد مردم هنوز تجارت را نمی‌شناسند.

سپس در یک پست یا استوری، نتیجه این تحقیق کوچک را منتشر کنید تا فرهنگ تجارت بیشتر جا بیفتد.


تمرین عملی دوم

یک خط زمانی (Timeline) از تاریخ ایران بکشید و روی آن مشخص کنید در هر دوره، چه عاملی باعث تقویت یا تضعیف تجارت شده است.
مثلاً: پیامبر → تقویت تجارت.

بنی‌امیه → غنائم جنگی جایگزین.

مغول → نابودی زیرساخت‌ها.

پهلوی → نفت.

این تمرین به شما کمک می‌کند درک تاریخی پیدا کنید و بفهمید چرا امروز باید تجارت را دوباره زنده کنیم.

ما آرادی ها می توانیم در تاریخ یک اثر ماندگار بگذاریم به گونه ای که آیندگان بگویند آرادی ها ورق را برگرداندند و تجارت را مردمی کردند و همین افتخار به تنهایی ما را بس است.