- در تجارت ها به اعضایتان کمک کنید و با انجام بهتر و بیشتر تجارت ها درصد سودی بگیرید.
- در افزایش پروموشن اعضا نقش داشته باشید تا بودجه ماهیانه شما افزایش یابد.
باید بدانید این دو موضوع لازم و ملزوم هم هستند.
بنگاهی که اعضایش پروموشن پایینی دارند و تلاشی برای پروموشن نیست هم برندسازی پایین تری دارند و هم چون عادت دارند به اینکه بی پول کار را در بیاورند پس از انجام معامله هم سودی که باید به بنگاه بدهند را می پیچانند.
احتمالا خوانندگان عزیز با حرف نویسنده موافق نیستند اما تجربه می گوید بیش از ۹۰ درصد تاجران سهمی که باید بپردازند را نمی پردازند مگر آنکه تجارتشان وابسته به بنگاه باشد.
حالا شما خود را می خواهید به خواب بزنید و بگویید مردم همه پاکدست هستند خودتان می دانید.
اینجا واقعا نویسنده منظورش پاک دست است و پادکست نیست با موردی که پیشتر داشتیم اشتباه نشود.
تلاش برای رشد و یافتن موانع
وقتی می خواهید تجارت ها را رشد دهید یا پروموشن ها را افزایش دهید و یا اگر می بینید درصد سود بنگاه را نمی پردازند باید فکر کنید و ببینید گیر کار کجاست.
اجازه دهید موانع را دسته بندی کنیم سپس ببینیم با هر مانعی چه کنیم تا موجب رشدمان شود.
موانع را به چند دسته تقسیم می کنیم.
- باور به تجارت
- باور به آراد
- باور به خود
- سختی تغییر سبک زندگی
مانع اول: باور به تجارت
یکی از بزرگترین موانع در مردم عدم باور به تجارت است.
حالا اینجا باید دو حالت کنید.
حالت اول اینکه شخص می گوید پول در تجارت نیست.
و حالت دوم اینکه می گوید پول در تجارت است اما من نمی توانم تاجر شوم که این حالت همان مانع شماره ۳ است که در جای خودش صحبت می کنیم.
ریشه یابی کنید.
مانع اول ریشه در جهل دارد.
اگر با ارائه مستنداتی عقلی که هر کسی در هر جای دنیا آن را می پذیرد و نیز مستندات نقلی از بزرگان دین و ثروتمندان جهان که درباره تجارت داشته اند آغاز نمایید بخش زیادی از این مانع را برداشته اید.
چقدر یک نفر باید معاند باشد که این ها را ببیند و بشنود و باز هم نپذیرد که تجارت برترین شغل جهان است و هیچ شغلی به گرد آن هم نمی رسد.
مانع دوم: باور به آراد
گروهی هستند که تجارت را باور دارند اما آراد را باور ندارند.
عده ای می گویند این کاره نیست.
به اینها کافیست سایت آراد و مستندات ارائه شده اش را نشان دهید.
من یک راه عملی به شما نشان بدهم لذتش را ببرید.
به یک طویله ای که گاوی در آنجا قرار دارد بروید.
دوربین موبایلتان را بر روی چشمان گاو تنظیم کنید و از او فیلم بگیرید.
صفحه آراد نگاری عکسی یا فیلمی و نیز مستندات فیلمی سایت را جلوی چشمان گاوی قرار اسکرول نموده و به حرکت در آورید.
می بینید که در چشمان گاو تغییراتی اساسی حاصل می شود که وقتی به گاوشناسان ارجاع دهید می گویند این نوع تغییر مردمک و عنبیه چشم گاو نشان از تصدیق و تایید دارد.
مانع سوم: باور به خود
گروهی هم هستند که می گویند تجارت برترین مقصد است و در راه آراد قرار گرفتن با وسیله پروموشن ما را به مقصد می رساند اما من به خودم باور ندارم.
کافیست به این افراد تاجران موفقی که در آپارات بیش از هزار موردش را نشان دادیم نشان دهید.
می گویند آنها فیلم ضبط شده است؟
در میتینگ ها حاضر شوند و زنده ترهایش را ببینند.
به قول آن ضرب المثل معروف که می گویند تو توانستی پس من هم می توانم.
کافیست روز اول تاجران قدیمی را ببینند که هیچ چیزی سر تر از اینها نبودند و امروز تاجر شدند.
اما اگر فکر می کنید گیر اساسی اینجاست باز هم اشتباه می کنید.
مانع چهارم: تغییر سبک زندگی
گیر اصلی اینجاست.
اجازه دهید مثالی بزنم.
الان مردمی که بدن نامناسبی دارند به باشگاه های بدنسازی می روند.
آیا قبول دارند که با ورزش مناسب اصلاح می شوند؟ بله قبول دارند.
آیا وقتی به باشگاه می روند می گویند باشگاه دزد و کلاهبردار است؟ خیر و باشگاه را درست می دانند.
آیا باور ندارند که می توانند بدنشان را اصلاح کنند؟ باور هم دارند چون دیده اند صدها نفر پیش از آنها اصلاح شده اند.
سوال.
پس چرا اکثر مردمی که مشکل چاقی دارند اصلاح نمی شوند؟
جواب ساده است.
چون اصلاح کردن نیازمند تغییر به سبک زندگیست.
باید سبک غذا خوردنشان عوض شود.
سبک خوابشان تغییر یابد.
خود ورزش کردن سخت است.
و این تغییرات را نمی خواهند.
در نتیجه اصلاح نمی شوند.
تجارت هم همین است.
مردم سختی را بو می کشند.
طرف می داند پادکست ها را گوش بدهد باید عمل کند.
عمل کردن هم بدون تغییر سبک زندگی ممکن نیست.
در نتیجه گوش نمی دهد.
داستانی را شنیده اید و با آن خندیده اید اما باور نکردید که حقیقت اکثر مردم ما همین است.
آورده اند که شخصی سیگاری در حال خواندن روزنامه بود.
در روزنامه خواند که سیگار کشیدن چه مضراتی دارد.
دیگر روزنامه نخواند.
ما در آراد دیدیم و شما هم در بنگاه ها خواهید دید که این داستان ۱۰۰ درصد واقعیت اکثر مردم است.
ذهن در مقابل تغییر همواره مقابله می کند و با سبک زندگی کارمندی و کارگری هم نمی شود تاجر شد.
راهکار چیست؟
باید ذهن را فریب بدهیم.
دیدید وقتی بچه ای غذا نمی خورد به او می گویند هواپیما هواپیما.
دهنت رو باز کن هواپیما بشینه.
داخل پرانتز:
خدایا شاهد باش چه داستانی داریم ما برای تاجر کردن این مردم.
مهدکودک باز کردیم.
از ما بپذیر و کفاره گناهانمان قرار بده.
پرانتز بسته.
وقتی می خواهید به آنها بگویید بیا دورهمی تجاری باید حس کند می خواهد برود پارک یا مجلس فامیلی.
مردم اینجور جاها را با چه میلی می روند؟
انگار همه وجودشان پر می کشد.
وقتی می خواهید بگویید پادکست گوش بده باید حس کند می خواهد ترانه ای را گوش بدهد.
وقتی می گویی بیا سایت را ببین باید حس کند می خواهد اینستاگرام ببیند و پای فیلیمو و فیلم نت بنشیند.
وقتی می گویی با تاجران ارتباط بگیر باید حس کند می خواهد در تلگرام شخصی خودش با دوست و آشنایانش ساعت ها چت و ارتباط بگیرد.
تجارت واقعا سخت نیست بلکه این فریب ذهن است.
ما باید این ذهن فریب خورده را فریب بدهیم تا درست شود.
وگرنه عزیزانی که تجارت کردید واقعا تجارت سخت تر است یا کارگری معدن؟
چرا مردم حاضرند در معدن کارگری بکنند اما در تجارت نه؟
چون تجارت با عقل کار دارد و معدن با دست.
و خدا نفرمود اکثر مردم دست قوی ندارند بلکه فرمود اکثرشان عقلی ندارند.
آراد مجمع خردمندان
قرار نیست همه مردم ایران تجارت کنند بلکه ورود ۱۰ درصد آنها به تجارت تمام مشکلات کشور را حل می کند.
و ما در ایران ده درصد خردمند و عاقل داریم که هنوز تجارت را نشناخته اند و عقلشان را در غیر تجارت به هدر داده اند.
واقعا حیف خردمندان است که شغل باکلاسی چون تجارت را رها کنند و به مشاغل دیگری که غیر خردمندان هم از پس آنها بر می آمدند مشغول شوند.
آراد مجمعی برای خردمندان است.
شما این ساختار آراد را به هر خردمندی نشان دهید مجذوب و واله و شیدایش می شود و کمی با کسانی که این ساختار را عظیم نمی بینند بنشینید کم عقلی و بی خردشان برایتان آشکار می شود.
پس از کم خردان توقع نداشته باشید که عظمت آراد و بنگاه ها را درک کنند بلکه در پی یافتن عُقَلا باشید.
خدایا عقل های ما آرادی ها را در تجارت رشد بده و عاقلان را به جمع ما ملحق کن.
کم خردان را خرد عنایت کن تا همراهمان شوند و اگر در تقدیر تو نیست که خردشان افزایش یابد آنها را مجاب کن تا در سایه یک خردمندی فعالیت کنند و باز هم از مسیر تجارت جدا نشوند.