۱. چاپ کتاب تاجر آرادی
سلام عزیزان
نیره آشوری هستم.
متولد ۱۶ بهمن ۱۳۶۸ و از آبان ماه سال ۱۳۹۲ با مجموعه آراد برندینگ تجارتم را استارت زدم.
تا به امروز به کشورهای رومانی، پاکستان، عراق، افغانستان، تونس و اتریش صادرات داشتم و در حال حاضر یک سفارش صادراتی هم در حال انجام برای کشور پاکستان دارم.
در بازار داخلی هم روزانه در حال ارسال بار برای شهرهای مختلف هستم و خوشبختانه برای همه شهرهای مرکز استان و اکثر شهرستان ها ارسال بار انجام داده ام.
با توجه به آموزش هایی که در طول این سال ها در آراد برندینگ دیدم و یاد گرفتم تألیف کتاب اولم را آغاز کردم و کتاب دومم نیز در دست چاپ هست و در آنها در خصوص موضوعات مختلفی که می تواند در جهت رسیدن به موفقیت تاثیر گذار باشد صحبت کردم.
به شخصه معتقدم در مسیر رسیدن به موفقیت، باورهای ما نقش بیشتری نسبت به عملکردهای ما دارد و من در این کتاب در مورد یکسری باورهای درست و اهمیت مشورت و در نهایت در مورد شروع برندسازی موفق صحبت کردم تا عزیزانی که در ابتدای شروع تجارت هستند بدانند که اکثر دغدغه های ما یکسان هست و می توانند با تغییر باورهایشان دغدغه هایشان را کمتر کنند.
مسیر اصلی را جناب رئیس عزیز به ما نشان دادند و ابزارهایش را هم در اختیارمان قرار دادند تا هر کسی با هر توان و شرایطی بتواند شروع کند و موفق شود.
استاد تالیای عزیز، اولین استاد و راهنمای من در این مسیر بودند و بارها به خودم گفتم که اگر استاد تالیا نبودند، نیره آشوری هم تاجر نمی شد و رشد و موفقیت خودم را مدیون ایشان هستم.
مهندس شعبانی عزیز که واقعا همیشه برادرانه و دوستانه از من حمایت کردند و با نکاتی که به من یاد می دادند باعث رشدهای چشم گیری در تجارتم شدند.
ممنونم از مهندس قربانی عزیز که هرچند مستقیم با خودشان در ارتباط نبودم اما همیشه از آموزش هایشان و نکاتی که بیان میکنند نهایت استفاده را دارم.
رشد چشمگیری را در این سه سال آخر داشتم که افتخار شاگردی استاد وحید عزیز را دارم، و واقعا ممنونم از ایشان که در جهت آموزش من، از هیچ امر کوچک و بزرگی کوتاهی نکردند و با کلمات نمی شود حق مطلب را بیان کرد چرا که واقعا بزرگ مردی دوست داشتنی هستند که خدا به ما آرادی ها روزی نمود.
ضمن تشکر از سرکار خانم نیره آشوری و آرزوی سربلندی و موفقیت روز افزون، برای عزیزانی که خواهان دریافت کتاب ایشان هستند لینک خرید کتاب را از سایت انتشارات نشر مسیر در اختیارتان قرار می دهیم.
۲. پادکست ویژه تازه واردها
اصطلاح لُجِستیک برای کسانی که تازه به تجارت پیوسته اند ناشناخته است اما وقتی با آراد هستید درباره هیچ چیزی از تجارت نگرانی به دل راه ندهید که در کنارتان هستیم.
۳. مقاله ویژه تازه واردها
۴. نهال امید - قسمت اول
⏱️ ۳۲ دقیقه
۵. حضور نماینده اردن در ایران
⏱️ ۱ دقیقه
۶. چالش حمل و نقل در مذاکرات صادراتی
⏱️ ۲۰ دقیقه
۷. عوامل رشد ماندگار
⏱️ ۴۶ دقیقه
۸. نحوه استفاده از سایت آراد یوزر
⏱️ ۱۲ دقیقه
۹. سبکی جدید در متن های تیم نویسندگان
اگر دقت کنید چند روزی می شود که تیم نویسندگان سبکی جدید در نگارش محتوا اتخاذ نموده اند و آن هم اینکه به جای پرداختن به موضوعات مختلف تنها بر روی یک موضوع می نویسیم و آن هم تهییج تاجران آرادی به اقتصاد و تجارت با زاویه های مختلف است.
اگر اجازه دهید کوتاه توضیح دهم چه اتفاقی افتاده است سپس به بحث امروزم می پردازم.
حدود ۶ روز پیش بود که در یکی از کامنت ها تعبیر جالبی را درباره خودم خواندم که در ادامه می گویم چه بود.
نام نویسنده کامنت برایم آشنا بود چون زیاد آن را دیده بودم اما نمی دانستم چه سن و سالی دارد از اینرو در خواست کردیم تا به ما مشخصات دقیق تری بدهند.
دیدیم بله ایشان متولد سال ۱۳۳۷ هستند و اکنون دو سالی می شود که تاجر آرادی هستند.
در تجارت داخلی توفیقات زیادی دارند و اخیرا هم صادراتی به عراق و پاکستان داشته اند و چند روز پیش هم سمپلی برای گرجستان ارسال نموده اند.
خوشحال شدم که این کامنت را کسی برایم نوشته که الحمدلله تاجر موفقی هم هست.
کلیت کامنت این بود که جناب آقای احمدی شما مرا به یاد آهنگران می اندازید.
همانطور که شب عملیات در جبهه های حق علیه باطل زمانی که آهنگران پخش می شد بچه ها خودشان را آماده رویارویی هرگونه خطری می دیدند و دل به دریای مین و خمپاره می زدند.
اینجا هم زمانی که متن های شما را می خوانم دیگر برایم نه شنیدن از مشتری و تامین کننده و ناملایمات مسیر تجارت شیرین و گوارا می شود.
حالا جالب اینجاست که من در ایام جوانی شعری از حاج صادق آهنگران حفظ بودم که چند بیتی از آن را برایتان می آورم.
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت می فروشی بود روزی
در این اطراف دوش ای دل تو بودی
نگهبان دیشب ای غافل تو بودی
بگو اسب سپیدم را که دزدید
امیدم را امیدم را که دزدید
امیدم را امیدم را که دزدید
شهادت، نردبان آسمان بود
شهادت، آسمان را نردبان بود
در باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
خلاصه این ها حال و هوای جوانی های ما بود هر چند بنده توفیق حضور در جنگ را نداشته ام.
این کامنت تاجر آرادی عزیزمان مرا به فکری عمیق فرو برد که مشکل اصلی تاجران آرادی نه بحث مذاکره است نه برندسازی، نه تامین، نه لجستیک و نه خیلی از موضوعات دیگر.
بحث بر روی اینست که یقین به تجارت ندارند و آنهایی هم که به تجارت یقین دارند به اینکه خودشان بتوانند تاجر شوند یقین ندارند.
همین عدم باور و یقین به تجارت و تاجر شدنشان است که آموزش ها را نمی بینند و زود سرد می شوند.
با خودم گفتم تو بیا آهنگران آراد شو و همانگونه که ایشان در زمان جنگ که قیام با اسلحه بود مومنین را گرم می کرد و باور به شهادت و یقین پیروزی را در آنها تقویت می نمود تو هم تاجران را گرم کن و باور به تجارت و یقین به تاجر شدن را در آنها شعله ور نما.
آنجا جنگ و قیام نظامی بود و اینجا جنگ و قیام اقتصادی.
چنین فکری که با خودم کردم خوشم آمد.
همانجا بود که پیامی بلند بالا برای مهندس قربانی عزیزم فرستادم و از ایشان درخواست کردم که دیگر درباره موضوعات دیگر ننویسم و فقط بر روی این موضوعی که خدمتتان گفتم متمرکز شوم و بنویسم.
پیامم را سین کردند و جواب ندادند.
با خودم گفتم خراب کردم و ایشان دلخور شدند که حتی جواب سلامم را ندادند.
هنوز چهار پنج دقیقه ای نگذشته بود که جواب آمد:
سلام عزیزم
خوشحالیم که رسالتت رو پیدا کردی و نگران بودیم اگر ما بگیم با توجه به سوابق درخشان تجاریت ناراحت شی.
از سمت ما تایید صد در صدیه این پیشنهادت./
بعد تلفنی با ایشان صحبت کردم و گفتم اگر درباره موضوعات مختلف ننویسم خللی پیش نمی آید که ایشان هم گفتند نه نگران نباش از کمیسیون های مختلف می خواهیم هر روز آموزش های مورد نیاز در زمینه های تخصصی را به صورت فیلم های آموزشی کوتاه ضبط نموده و در اختیار تاجران قرار می دهیم.
از اینرو تحقیقات و نوشته هایمان چند روزیست که فقط حول محور افزایش باور و یقین تاجران آرادی به تجارت و تاجر شدنشان می چرخد.
یقینا این دست نوشته ها برای تاجری که تازه وارد است صد در صد مورد نیاز است که گرمای ورودش به تجارت با چند تلخی ساده در ابتدای تجارت به سردی نگراید.
برای تاجران قدیمی هم حکم فَزادَهُم ایمَانًا را دارد یعنی بر ایمانشان می افزاید.
۱۰. نفی سبیل در اسلام
ما یک حکم یا همان قانون در اسلام داریم که طبق نظر تمام فقهای اسلام از شیعه و سنی بر تمام احکام و قوانین پیشی می گیرد.
و آن قاعده ایست به نام نفی سبیل.
خداوند در کتابش می فرماید:
وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا
و خداوند هرگز برای کافران راهی بر روی مومنین قرار نداده است. سوره نساء آیه ۱۴۱
همه شما بزرگواران می دانید که اسلام چقدر به وفای به عهد و میثاق سفارش کرده است.
حالا تصور کنید که مسلمانان پیمانی با کافران ببندند و بعدها معلوم شود آن عهد و پیمان موجب استیلا یا همان چیره شدن کافران بر مومنان می شود.
تمام فقها معتقدند وقتی این را فهمیدی بکش زیر عهد و پیمانت و آن را نقض کن و حتی شده به کافران غرامت بده و اگر قبول نکردند کفاره اش را پرداخت کن.
چون خداوند هیچ راهی برای برتری دیگران بر اسلام را مجاز نمی شمارد.
از بزرگان علمای سنت حدیثی را در همین باب روایت می کنند که پیامبر عظیم الشان اسلام می فرماید:
الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَىٰ عَلَيْهِ وَ الْكُفَّارُ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتَى لَا يَحْجُبُونَ وَ لَا يَرِثُونَ
اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری ندارد و کفار به منزله مردگانند که مانع از ارث بردن دیگران نمی شوند و خودشان هم ارثی از اسلام نمی برند.
و دقیقا همین حدیث را علمای شیعه هم قبول دارند که شیخ صدوق ابن بابویه در من لا یحضر الفقیه جلد ۴ صفحه ۳۳۴ آن را آورده است.
طبق این قاعده که در حقیقت جز قوانین اساسی اسلام است هرگونه برتری جویی چه از نظر سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، دینی و ابعاد مختلف باطل است.
و مسلما اقتصاد هم خارج از این قاعده نیست.
حال باید به این سوال اساسی پاسخ دهیم که دلیل چیرگی امروز جهان کفار بر مسلمانان چیست؟
چرا آنها نسبت به ما در اقتصاد برترند؟
آیا مردم ما بورس را جدی نگرفتند که ماشالله بیش از نیمی از کشور در چندین دوره به سمت بورس حمله ور شدند.
آیا مردم ما شرکت های هرمی نظیر گلدکوئست و ایرانی هایش را جدی نگرفته اند که همگان به خاطر داریم خانه های ایرانی جماعت پر شده بود از دستمال کاغذی و لوازم آرایشی این شرکت ها.
آیا مردم ما کتاب ها و دوره های انگیزشی این دوره فروش ها را جدی نگرفته بودند که در هر خانه ای می رفتی عکسی یا پوستری از یک لامبورگینی و پورشی بود که زیرش نوشته بود به کائنات فرمان بده و قانون جذب را فراموش نکن.
آیا مردم ما رمز ارز و طلا و دلار را سبک شمردند که ماشاالله همه از این جور سرمایه گذاری ها کرده اند.
پس چرا روز به روز جوامع غیر مسلمان نسبت به ما برتری پیدا می کنند.
ما کجا را در اقتصاد اشتباه رفتیم؟
جالب است برایتان نمونه ای ذکر کنم تا ببینید چقدر فقهای اسلام بر این موضوع تاکید داشته اند.
در سال ۱۳۱۷ قمری یعنی حدود ۱۴۰ سال پیش در اصفهان به همت آقا نجفی و برادرش حاج آقا نور الله اصفهانی و جمعی از تجار اصفهان شرکتی تاسیس گردید به نام شرکت اسلامیه ی اصفهان.
تصوریری از محمد تقی نجفی اصفهانی معروف به آقا نجفی
جالب است که در اساسنامه این شرکت دلیل تاسیس شرکت را اینگونه آورده اند:
- خروج از ذلت احتیاج به امتعه (کالاها) خارجی
- تثبیت و تقویت هر چه بیشتر تجارت داخله در برابر تجارت خارجه (اینجا منظور از تجارت خارجه همان واردات است چون در ادامه توضیحات تفصیلی را آورده اند)
- جلوگیری از خروج ثروت داخلی کشور به خارج از مرزها (دقیقا منظور جلوگیری از واردات است که آراد برندینگ اصلا بر روی آن کار نمی کند)
- جلوگیری از مهاجرت نسل های آینده به خارج از کشور برای مزدوری و کارگری نزد بیگانگان
بند آخر را دقت کنید.
کارگری را مزدوری خوانده اند در حالیکه شما الان به یک کارگر بگویید تو مزدور هستی دعوا می شود در حالیکه این کلمات در ادبیات ۱۴۰ سال پیش همین کشور بسیار مورد تایید علمای تراز اول شیعه بوده است.
حال ببینیم کار به کجا رسیده است که جوان ما برای کارگری به کشورهای دیگر می رود و این را افتخار خود می داند.
همین عمل در زمانی نه چندان دور مایه ننگ و سرافکندگی ما بوده است.
حرف من تا همینجا باشد و مابقی اش را شما بنویسید.
چه شد که به این روز افتادیم؟