اخبار دوشنبه ۸ بهمن

اخبار دوشنبه ۸ بهمن

۱. جشن مبعث رسول الله صلی الله علیه و آله

زمان: امشب دوشنبه ۸ بهمن ساعت ۲۰
مکان: قم، دانشگاه قم، سالن شیخ مفید
همه آرادی ها با خانواده دعوتند. 
این مراسم به صورت پخش زنده در آدرس زیر برای تمام عزیزانی که امکان حضور ندارند قابل مشاهده است.

aradbranding.com/fa/live

 

۲. پادکست ویژه تازه واردها

پروموشن، ارتقاء برند برای تهییج مشتریان و تامین کنندگان در تجارت با شماست و بدون آن نیاز به سرمایه زیادی می باشد.

دانلود پادکست معنای پروموشن

 

۳. مقاله ویژه تازه واردها

گروهی مورد علاقه شدید مردمند در حالیکه دوست دارند مردم فقیر و بدبخت باشند اما مردم این را نمی دانند و به راحتی فریب ظاهر حرف هایشان را می خورند.

 

۴. پرورش مشتریان راغب

🕰️ ۶۴ دقیقه

 

۵. آشنایی با اینکوترمز

🕰️ ۱۵ دقیقه

 

۶. مکانیکی یا تجارت

🕰️ ۱۲ دقیقه

 

۷. حضور نماینده بورکینافاسو در ایران

🕰️ ۱ دقیقه

 

۸. آیا خدا می خواهد ثروتمند شوم؟

زمانی که کسی ثروتمند نمی شود زیاد این جمله را می شنویم که خدا نخواست یا برعکس وقتی می شود می گویند خدا خواست فلانی ثروتمند شود.

و جوری می گویند خدا نخواست یا خدا خواست کانه اختیار این شخص هیچ است و بلانسبت این شخص مانند یک دیوار است که هیچ تاثیری در سرنوشت خویش ندارد و اینجا خداست که به عنوان یک موجود خارجی می آید و تصمیم می گیرد که این یکی ثروتمند بشود و آن یکی نشود.

و ما این عبارت خواست خدا بود یا خواست خدا نبود را زیاد می شنویم که به چنین تفاسیری در بین مردم رواج دارد.

و خداوند هم در آیات بسیار زیادی از همین تعبیر استفاده نموده است مانند آنکه فرمود:

اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ

خداوند گسترش می دهد روزی را برای هر کس که بخواهد و یا تنگ می گیرد. سوره عنکبوت آیه ۶۲

تمام مترجمین و مفسرین قرآن عبارت يَقْدِرُ لَهُ را به معنای تنگ گرفتن و یا بستن رزق معنا کرده اند و البته درست هم همین است اما نکته جالب اینجاست که يَقْدِرُ به معنای چیزی را به صورت دقیق و میلی متری تقدیر کردن است یا به عبارتی مو را از ماست کشیدن یا دو دو تا چهار تا کردن.

یعنی خداوند برای بعضی ها رزق را بسط می دهد و اصطلاحا بی حساب و کتاب می بخشد و روزی می دهد و برای بعضی به شدت محاسبه گر می شود و حساب و کتاب راه می اندازد.

اما وقتی می خواهیم بفهمیم کدام گروه را بی حساب و کتاب عطا می کند و کدام گروه را بسته و دقیق و بی ارفاق درآمد می دهد به یک تعبیر می رسیم و آن هم لِمَنْ يَشَاءُ است یعنی به هر کس که بخواهد.

در نگاه اول وقتی می گویی به هر کس که بخواهد انگار بی قاعده و قانون است و مثلا شانسی و هردمبیل خدا برای این می خواهد و برای آن نمی خواهد.

اما خردمندان می دانند که خداوند حکیم تر از آنست که کاری را بی حساب و کتاب انجام دهد.

یعنی چی؟

یعنی همینکه خداوند می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

یقینا خداوند روزی می دهد به هر کس بخواهد بدون حساب. سوره آل عمران آیه ۳۷

اینکه به هر کس بخواهد بی محاسبه می بخشد به معنای بی در و پیکر بودن نیست.

درست است که به برخی بی حساب و کتاب می بخشد اما همین برخی یا مَنْ يَشَاءُ که مشمول این پارتی بازی خدا می شوند بسیار حساب و کتاب دارد.

 

۹. آیا خودت می خواهی ثروتمند شوی؟

از کجا بفهمیم که ما جزء لیست مَنْ يَشَاءُ خداوند برای پولدار شدن هستیم یا نیستیم؟

اول به درون خودت نگاه کن.

خداوند می گوید شرط اول خودتی.

ببین خودت می خواهی یا نمی خواهی.

اگر خودت نمی خواهی یقینا من خداوند هم نمی خواهم.

از کجا این حرف را می زنم؟

این آیه را ببینید.

وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ

و شما نمی خواهید چیزی را مگر اینکه خداوند همان را خواسته است. سوره تکویر آیه ۲۹

یعنی خداوند می گوید می خواهی بدانی من برایت خواسته ام که ثروتمند شوی ببین خودت برای خودت چه خواسته ای؟

همان چیزی که خودت خواسته ای من هم همان را خواسته ام.

یعنی این آیه نشان می دهد که خداوند خواسته خودش را به خواسته بندگانش گره زده است.

تو می خواهی پولدار باشی؟

خدا هم می خواهد.

تو می خواهی یار امام زمان باشی؟

خدا هم می خواهد.

تو می خواهی حقیر و فقیر باشی؟
خدا هم می خواهد.

خداوند خواسته اش را به طور مستقیم به خواسته خودت گره زده است.

حالا می گویی اگر اینجوریست که من خواسته ام پولدار شدن است و من می گویم دروغ می گویی خالی بند.

سریع گارد نگیر و حرفم را گوش بده.

خداوند در کتابش رزق ها را دو دسته کرده است.

  1. رزق های بی حساب و کتاب که عدد و رقم ندارد.
  2. رزق های با اندازه مشخص که دو دو تا چهارتاست.

به این دو آیه پشت سر هم دقت کنید.

فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ

پس اما انسان زمانی که پروردگارش او را کرامت می دهد و نعمت زیادی می بخشد پس می گوید پروردگارم مرا بزرگ دانست.

وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ

و اما زمانی که رزقش را به اندازه دقیق محاسبه کرد و تنگ گرفت می گوید پروردگارم مرا اهانت نمود.
بلافاصله بعد از این دو آیه می فرماید:
كَلَّا یعنی هرگز اینگونه نیست.
جالب اینجاست که در هر دو حالت که یکی حال دادن است و دیگری رزق را محدود کردن خداوند از کلمه ابْتَلَاهُ یعنی مورد آزمایش قرار دادن او استفاده می کند.
یعنی اولا ای انسان بدان اگر ثروتمندت می کنم یا روزی ات را می بندم هر دو آزمایش من است.
موضوع دوم اینست که وقتی به تو نعمت می دهم تو چرا پای کرامت خودت می نویسی و می گویی خداوند مرا بزرگ دانست انگار در تو چیزی بوده که شایسته اینست که خداوند تو را کریم به حساب آورد؟
و یا چرا وقتی روزی ات را تنگ می گیرد پای اهانت پرورگار به خودت می گذاری؟
هر دو برداشت از نظر خدا مردود است.
پس حقیقت چیست؟
حقیقت اینست که خداوند می فرماید ای انسان می خواهی بدانی من برای تو چه خواسته ام؟
اول ببین خودت برای خودت چه خواسته ای.
روزی های نامحدود یا روزی های محدود.
من که خدای تو هستم نه دهم ثروت را در تجارت قرار داده ام و یک دهم را در بقیه شغل ها.
شما رفتی انتخاب کردی شغل های با درآمد محدود را بعد از من خدا انتظار داری روزی نامحدود بدهم؟
ایستگاه ما را گرفتی؟
واقعا انتظار داری راننده تاکسی اینترنتی باشی و من مسافری برایت بفرستم که کرایه مشخص شده ۲۰ هزار تومان را برایت ۲۰۰ میلیون تومان واریز کند تا بگویی خدایا ممنونم که بی حساب روزی دادی؟
چنین تصوری از پروردگارتان دارید؟
وقتی خودت را در شغل های درآمد محدود قرار دادی یعنی خواسته خودت این بوده است.
خداوند از روزی های نامحدود که اشاره به تجارت دارد به شغل های آسمانی و از سایر شغل ها به شغل های زمینی اشاره می کند.
من یقین دارم خیلی ها سریعا موضع می گیرند که چرا نویسنده اینقدر درباره تجارت تعصب دارد و حتی محکوم می شوم به اینکه از خودم چیزی می گویم و اینجاست که مجبورم بلافاصله آیه قرآنش را بیاورم که واقعا همین جا باید تشکر کنم از تیمم که در کنار من روزانه چندین ساعت تحقیق می کنند تا این مواد اولیه این محتواها را به من برسانند تقدیر و تشکر نمایم.
پس ما دو دسته شغل داریم.
تجارت که همان شغل آسمانی است.
و بقیه شغل ها که شغل های زمینی اند.
و خداوند می فرماید:
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ
و اگر می خواستیم او را رفیع می کردیم و بالا می بردیم اما او خودش را به زمین چسبانده و رها نمی کند و تابع هوا و هوس خویش است. سوره اعراف آیه ۱۷۶
کلمه شِئْنَا از همان ریشه يَشَاءَ به معنای خواستن است.
پس دلیل اینکه خداوند نمی خواهد گروهی را رفیع گرداند و به آسمان ببرد چیست؟
دلیلش اینست که خودشان نمی خواهند آسمانی شوند و به زمین چسبیده اند.
حالا شما این آیه را اینگونه بخوانید.
و اگر می خواستیم یقینا او را تاجری ثروتمند قرار می دادیم و لیکن او کارگری و کارمندی را رها نمی کند و دست از باورهای غلط ذهنی گذشته اش بر نمی دارد.
یعنی من به این جمله ای که هم اکنون می گویم یقین دارم.
کسی پیدا شود که وقتی به آراد می آید بگوید من یک سال نه بیشتر قول می دهم دست از باورهای ذهنی گذشته ام بردارم و هر چه آراد گفت بگویم چشم بدون اینکه اصلا ذره ای فکر کنم و اصطلاحا فکرهایم را قبل از آراد کرده ام و دیگر معنا ندارد بعدش فکر کنم این شخص یقینا ثروت زیادی بدست می آورد.
تمام تاجران موفق حتی آن خیلی موفق هایش دو سه سال اول پر از شک و شبهه و باورهای غلطی بودند که پدر صاحب بچه در آمد تا خودشان را تغییر دادند.
یعنی خدایا من آرزو می کردم ۱۰۰۰ نفر بودند که با باوری عمیق و بدور از هوای نفس وارد آراد می شدند و به قول استاد تالیا مانند خانه ای دو طبقه که بدون مقاومت خودش را در اختیار برج ساز قرار می دهد و برج ساز از آن برجی باشکوه می سازد آراد از اینها برج هایی باشکوه می ساخت.
اما چه کنیم که وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ مردم این شغل های زمینی را ول نمی کنند؟
یعنی تعجب می کنم از علاقه ای که به کارگری و کارمندی دارند.
از وقت زیادی که برای کارگری و کارمندی می گذارند.
از آموزش های زیادی که در راه کارگری و کارمندی می بینند.
در راه کارگری و کارمندی مردم را مانند اسبی تندرو می بینی و چون وارد تجارت می شوند مانند خری لنگ.
روزی ۸ ساعت به مدت ۳۰ سال برای کارمندی خودش را به کشتن داد اما وارد آراد که شده است روزی نیم ساعت هم کار نمی کند.
روزی ۱۰ ساعت کارگری می کرد اما حالا که وارد تجارت شده است روزی ۲ ساعت وقت نمی گذارد.
برای دیگران حاضر بود ساعت ها در سال های متمادی خودش را به کشتن بدهد اما حالا که می خواهد برند خودش را ارتقا دهد روزی ۱ ساعت حاضر نیست وقت بگذارد.
برای یادگیری علوم مختلف که سر آخر از او یک کارگر یا کارمند بسازد ۴ سال و ۶ سال و بیشتر دانشگاه رفت و بعد از آن هم در دوره های آموزشی خصوصی هزینه کرد و وقت هم گذاشت اما مدرسه تجارت را می خواهد رایگان ببیند و در تجارت حرفه ای شود وقت نمی گذارد.
دقیقا یاد همین آیه می افتم که خداوند می فرماید و اگر می خواستیم می توانستیم آسمانی اش کنیم می توانستیم از او یک تاجر حرفه ای بسازیم که بر روی ابرها حرکت کند اما خودش زمین را چسبیده و ول نمی کند.
شغل آسمانی یعنی شغلی که هر سفری می خواهی بروی با هواپیما بروی.
و شغل زمینی یعنی همین که اولا سال به سال نمی توانی خانواده ات را مسافرتی ببری و اگر هم ببری با ماشین آن هم کنار دستشویی ها باید چادر بزنی و از بوی تعفنش حالت بهم بخورد.
و خدا هم می گوید من خواسته ام را گره زدم به خواسته تو.
کسی که بیشتر از صاحب عزا بگرید احمق است.
وقتی تو دوست داری سال ها در فلاکت زندگی کنی من خدا چرا باید خودم را به آب و آتش بزنم که فلانی فرزند فلانی باید ثروتمند شود؟
 

۱۰. اگر تو عزمت برای ثروتمند شدن جدیست.

خدای خودم را شاهد می گیرم که اگر این نوشته هایم فقط بر روی یکی از شما آرادی ها اثر بگذارد تا در تجارت مصمم شوید این حقیر را کفایت می کند.
چون اگر در تجارت بمانید نه تنها خودتان بلکه نسلتان و همه تیره و طایفه تان به عزت و سربلندی می رسند.
همین که برای من در جایی بنویسند احمدی بود که این نسل از تاجران ایران زمین را پس از ورودشان به تجارت محکم نمود از سرم هم زیاد است.
و این برایم همان باقیات صالحات است.
حال که عزمت را برای ثروتمند شدن جدی کردی و می گویی واقعا من می خواهم تاجر شوم.
واقعا می خواهم شغل آسمانی را برگزینم.
واقعا می خواهم ثروتمند باشم.
خداوند می گوید به اینجا که رسیدی ترمز کن.
من چند تا شرط دارم.
ببین اینها را پایه هستی یا نه.
من به شروط خدا دقت کردم و دیدم حتی آن کافرانی که در بلاد کفر هستند و به ثروت های انبوه رسیدند هم این شروط را رعایت کردند.
ما در این صحبت هایمان کاری با شغل های حرام و درآمدهای ناپاک نداریم که با رشوه و مال مردم خوری ثروتمند شده اند.
منظورمان ثروتمندانی هستند که از راه صحیح به ثروت رسیدند می باشد.
حال خداوند می فرماید فرقی نمی کند این مسلمان است یا مسیحی است یا یهودی است یا کافر یا هر آیین دیگری.
آیا انسان هست؟
می گویی بله انسان هست.
می فرماید خب انسان که هست پس دو حالت است که در آیات ۱۵ و ۱۶ تکویر برایتان گفتیم.
یک حالت انسانی که خداوند به او نعمت های بی شمار می دهد و او هم پای کرامت خودش می گذارد.
حالت دوم انسانی که خداوند روزی اش را محدود می سازد و او هم پای اهانت خدا به خودش ثبت می کند.
خداوند می فرماید هرگز اینگونه نیست.
می گویی خدایا پس چگونه است.
از اینجا به بعد را اگر دقت کنید می بینید دقیقا ثروتمندان کافر هم که البته از راه حلال ثروتمند شده اند به این شروط عمل می کنند.
آیات قرآن را می آورم اما در ترجمه به سبکی که با موضوع سازگار باشد دخل و تصرفی می کنم.

كَلَّا ۖ بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ

هرگز اینگونه نیست پس چگونه است؟
اول اینکه شما یتیمان را تکریم نکردید و آنهایی که روزی بی حساب دادم آنها را تکریم کردند.
یعنی پولی که به شما بدهم برای یتیمی از دستتان نمی چکد اما آنها بخشی از این ثروتشان را برای یتیمان در نظر گرفته اند.

وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و اصلا شما عین خیالتان نیست که مساکین و بیچارگان امشب اصلا غذا می خورند یا نمی خورند اما آنها که روزی حلال بی حساب دادم برایشان مهم است غذای بی کسان.

وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا

و شما گروهی هستید که وقتی ارثی از مال برایتان می گذارد آن را به یکباره می خورید.
عرب این تعبیر أَكْلًا لَمًّا را برای غذا خوردن گاو مثال می زند که شما پیش گاو ۱ کیلو یونجه بریزی می خورد و ۱۰ کیلو هم بریزی می خورد.
اینکه بخشی از این مال را نگه دارد و برای دیگران کنار بگذارد در مرام گاو نیست.
خداوند هم می گوید شما که روزی تان را محدود کرده ام نه به این دلیل که بخواهم به شما اهانت کنم بلکه به این دلیل که وقتی مالی به شما برسد جوری به آن حمله ور می شوید انگار می خواهید به یکباره آن را ببلعید.

وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا

و مال را جوری دوست دارید که گویی همه دوست داشتنتان در آن خلاصه شده است.
جَمًّا از زیادی و چیزی را بر روی چیزی انباشتن می آید.
یعنی علاقه تان به مال به گونه ای زیاد است که فقط دوست دارید عدد روی عدد بیاورید و اصلا دل خرج کردنش را ندارید.
یعنی قرار باشد انفاقی کنید یا مالی به دیگران بدهید انگار جانتان می خواهد از بدنتان خارج شود.
خدا هم می گوید این بنده من نداشته باشد بهتر است چون اگر داشته باشد و بر فرض دزدی به او بزند سکته می کند و می میرد.
من نمی خواهم او سکته کند پس همان فقیر باشد بهتر است.
 

۱۱. قانون حق معلوم

پس به اینجا رسیدیم که اولا باید خودم واقعا بخواهم ثروتمند شوم و تجارت را جدی بگیرم و به خدا نشان دهم که خدایا ببین این بنده ات بقیه شغل ها را کمرنگ کرده و تجارت را پررنگ نموده است و قصد هم دارد به زودی آنها را کنار بگذارد و فقط بچسبد به تجارت.
بعد هم بخشی از مالم را برای یتیمان و نیازمندان کنار می گذارم و پیشتر هم گفتم که نزدیکان اولویت دارند به دوران یعنی وقتی در فامیلم یا در شهرم محتاج و نیازمند دارم بیخود می کنم پولم را به مردم شهر دیگری یا کشور دیگری می دهم و همانگونه که خداوند وقتی رکوع را بعد از سجده به جا بیاوری نمازت را نمی پذیرد انفاقی که در آن ترتیب رعایت نشود قبول نمی کند.
و بعد وقتی مالی به من رسید مانند گاو یک شبه آن را تمام نکنم و برنامه ریزی داشته باشم و بودجه بندی کنم و از این سیاست مال روی مال انباشته کردن بپرهیزم.
خداوند به شدت خدای پخش کردن است و ببیند تو می خواهی روزی هایش را بلوکه کنی روزی ات را کم می کند.
پس وقتی پولی به دستت رسید آن را خیلی نزد خودت نگه ندار و خرج کاری کن که یا دوباره تجارتت را بیشتر کند و یا خرج رفاه خانواده و دستگیری از نیازمندان کن.
صحبت که به اینجا می رسد عده ای می گویند ما اگر پولدار شویم حتما به نیازمندان کمک می کنیم.
اینجا ندایی می آید از جانب پروردگار که تو دروغ می گویی.
و تو اصرار می کنی که نه به خدا قسم پولدار شوم کمک می کنم.
و باز ندا می آید که تو دروغ می گویی.
و تو می گویی و خدا هم نمی پذیرد.
و یقینا خداوند از تو به خودت آگاهتر است.
از تو سوال می کند امروز چقدر انفاق می کنی؟
می گویی هیچی.
خدا می گوید تو فردا هم انفاق نخواهی کرد.
می گویی نه خدایا اینگونه نیست.
خدا می گوید چرا دقیقا همینگونه است.
تو می گویی خدایا امروز انفاق نمی کنم چون ندارم.
خدا می گوید یعنی نداشتی به اندازه ای که یک جعبه خرما بخری و به قبرستانی بروی و بین مردم پخش کنی؟
اصلا گیرم پول خرما را نداشتی.
نمی توانستی یک بسته نمک که بسیار هم ارزان قیمت است بخری و ببری به هیات محله تان بدهی و بگویی این نمک از سمت من برای غذای اباعبدالله؟
که بگویی خدایا ببین وقتی ۱۰ میلیون تومان دادی من ۱۰ هزار تومانش را خرج راه تو کردم.
پس اگر ۱۰ میلیارد تومان بدهی ۱۰ میلیون تومانش را خرج تو خواهم کرد.
که خدا هم بگوید آفرین بنده من اینجا معلوم است که تو راست می گویی.
خداوند یک قاعده ای را در کتابش مشخص کرده و نامش را گذاشته حق معلوم.
این قانون حق معلوم برای همه درآمدها صادق است مگر گدایان.
یعنی اگر گدا هستی می توانی بگویی خدایا من چون گدا هستم این قاعده حق معلوم برایم صدق نمی کند.
اما همینکه از گدایی خارج شدی با هر درآمدی از ۱ میلیون تومان در ماه و کمتر از آن بگیر تا چند میلیارد تومان در ماه و بیشتر از آن این قاعده حق معلوم برایت در جریان است.
قاعده حق معلوم می گوید:

وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ

و کسانی که در اموالشان حقی را معلوم می کنند. سوره معارج آیه ۲۴
از امام صادق علیه السلام سوال شد آیا این حق معلوم از خمس است؟
فرمود نه.
از سهم زکات است؟
فرمود نه.
پس از چیست؟
امام فرمود خمس و زکات واجب است و خداوند این گروه را در کتابش ستوده پس چیزی جدای از خمس و زکات را مد نظر قرار داده است.
این ها کسانی هستند که با اختیار خودشان عددی را مشخص کرده اند که هر روز یا هر ماه از اموالشان انفاق می کنند.
پرسیدند آیا این درصد مشخص است؟
فرمود: نه هر کسی خودش عددی را مشخص می کند مانند آنکه کسی می گوید نصف اموالم را می دهم و دیگری می گوید یک پنجم و آن یکی یک دهم و دیگری یک بیستم.
مهم آنست که به عددی که خودش برای خودش مشخص نموده است پایبند است و هر روز یا ماه آن را از اموالش کم می کند و می بخشد.
پرسید آیا باید درآمدش به سطح خاصی برسد تا بعد از آن پرداختن ها را شروع کند.
امام فرمود نه اینگونه نیست که اگر اینگونه بود پروردگارتان این موضوع را در کتابش خبر می داد در حالیکه در زمان رسول خدا کسانی بودند که از قضا ثروتمند هم نبودند اما حق معلوم را می پرداختند تا در زمره کسانی باشند که خداوند از آنان به نیکی یاد کرده است./
حال سوال اینجاست که به چه کسانی بدهیم؟
ادامه آیه می فرماید:

لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ

به کسانی که از شما درخواست پول می کنند و به کسانی که محروم هستند و شما می دانید اما درخواستی نمی کنند. سوره معارج آیه ۲۵
کدام گروه اولویت دارند؟
آنهایی که درخواست می کنند.
شخصی به محضر امام جواد علیه السلام رسید در حالی که ایشان ده سال بیشتر نداشتند و یارانشان ایشان را احاطه کرده بودند.
سپس این شخص درخواست پولی کرد.
و امام بلافاصله او را اجابت نمود و پولی که خواست پرداخت کرد.
اصحاب متعجب شدند از اینکه چقدر زود به عددی که از قضا زیاد هم بود رسید.
امام فرمودند: او با بیان این درخواستش نزد شما آبرویش را فروخت و آن پولی که به او دادم بهای آبروی او بود.