اقتصاد و رشد اقتصادی ایران وابسته مستقیم به افزایش در آمد های ارزی حاصل از «صادرات کالای غیر نفتی» می باشد شما نمی توانید صرفا با صادرات کالای نفتی در کشور اشتغال و کار آفرینی خوبی در آن ایجاد کنید. اگر بخواهید درگیر این کار بشوید قطعاً به قول تحلیل گران اقتصادی درگیری «بیماری هلندی» شده اید؛ یعنی کشوری که با در آمد های نفتی می خواهد رشد کند و این امکان پذیر نیست فرض می کنیم نفتی در کشور ما وجود ندارد و ما مبتلا به این بیماری نیستیم اگرچه با توجه به شرایطی که وجود دارد می دانیم که این در آمد ها در ایران قابل استفاده نیست و کمترین میزان حاصل آن به کشور ما می آید که صورت هزینه های ما را جوابگو نیست پس ما مردم، و اقتصاد دانان و افرادی که در امور تجارت کار می کنیم باید توجه ویژه بر کالاهای غیر نفتی داشته باشیم. ? یکی از سیاست های اصلی آراد ما نه توجهی به کالاهای نفتی می کنیم و نه می پذیریم این کالا ها حقیقتاً کمکی به مردم و خدمت رسانی به مردم نمی کند اقتصاد کشور ما را شکوفا نمی کنند بر کالاهای غیر نفتی توجه داریم و کالاهایی که در این زمینه نیستند، البته نمی گوییم که در کالایی که از نفت ساخته نمی شود اما توجه به کالای خام نفتی نیستیم فرآوری شده، تولید شده و حاصل آن، حتی ممکن است یک دمپایی باشد هرچیز دیگری، در این راستا آراد می گوید، کارخانه دار، تولید کننده چند حالت دارد که با ما کار کنید: کارخانه شما هیچ سرمایه ای برای بازارسازی و تبلیغات نداشته باشد یک کارخانه دارم با تعداد زیادی تجهیزات، با کلّی فرصت شغلی و کسی نیست که به من کمک کند می توانم وام بگیرم نه می توانم ساختارهای بازاریابی و مشتری یابی ایجاد کنم نه امکانات مالی دارم. آیا آراد به من کمک می کند؟ هدف آراد کار آفرینی است، هدف آراد این است که سرمایه های بلوکه شده در صنعت و تولید را کاری کند که در بازار جهانی، فرصت های رشد داشته باشند، احیاء بشوند اما با یک شروطی، شرط اول ما این است که «ارزش سرمایه ثابت»این این کارخانه ای که ما با آن کار کنیم یعنی چیزی که در این کارخانه بلوکه شده بالای 1 میلیون دلار باشد یعنی اگر دلار امروز هر عددی باشد حدود یک میلیون دلار (حدود 28.000.000.000 تومان) یک ارزش واقعی داشته باشد یعنی الان کارخانه داران و تولید کنندگان زیادی داریم که ورشکسته هستند یا کارخانه های خودشان را تعطیل کرده اند دیگر به فکر تولید جدید نیست، نمی تواند سیستم خودش را جمع کند، من کارخانه های زیادی با ظرفیت های بسیار بالا دیده ام کارخانه های لبنیات زیادی را دیده ام و ما برای همه اینها می توانیم فرصت کاری ایجاد کنیم. ظرفیت اشتغال و کار آفرینی حداقل 50 تا 100 نفر را داشته باشد یعنی وقتی که ما وارد شدیم بگوئیم فقط دستگاه ها را راه نینداختیم چند نفر آدم هم آمده اند سرکار، یک منفعتی از نظر کاری داشته باشد ما می دانیم هر صادراتی که در این کشور اتفاق می افتد 1000 نفر به صورت مستقیم و غیر مستقیم شغل پیدا می کنند بعضی از کارخانه ها ممکن است ده ها هزار نفر را صاحب شغل کنند بستگی به نوع محصول دارد، این دوتا(حداقل ارزش ثابت کارخانه و حداقل تعداد کارکنان کارخانه) کنار هم باشند ما کارخانه را بررسی خواهیم کرد، در مورد ظرفیت ها و فرصت های صادراتی آن می کنیم، سپس به این جمع بندی می رسیم آیا ارزش دارد ما در این کالا سرمایه گزاری و کار کنیم اکثر کارخانه ها تولیدی های ما فرصت های بسیار زیادی در بازارهای جهانی دارند. تقریباً ما چیزی ندیده ایم که نشود صادر کرد حتی امروز با شرایط مرغ داری نمی شود محصولش را صادر کرد آنهم راهکارهایی دارد که ما به مرغ داران می گوئیم که چگونه انجام بدهند یک شرایطی دارد، کارخانه آرد نمی تواند چرا می شود کارخانه روغن کشی نمی تواند، اما کارخانه می تواند با یکسری شرایط خاص که آنها را به کارخانه داران خواهیم گفت آنها راهکارهای خاصی دارد که آنها می توانند صادر کننده بشوند حتی در شرایطی که محدودیت صادراتی وجود دارد بدون اینکه به بازار اقتصادی کشور، بدون اینکه به تعزیراتی کشور آسیب بزنند یعنی بازار ارزاق عمومی مردم آسیب ببیند، کارخانه ها تعطیل بوده اکنون می خواهیم فرصتی بسازیم و کارخانه ها را احیا کنیم کارخانه ای که احیا بوده و دارد کار می کند را کاری ندارم. پس ما بعد از اینکه کارخانه را جمع بندی کردیم که بله کارخانه قوی است و مناسب این کار است ظرفیت صادراتی دارد حالا ما طرح اقتصادی برای آن می زنیم و 5 سال فروش آن کارخانه را گارانتی و انحصاری می کنیم، چه داخلی و چه صادراتی متعاقباً با توجه به شرایطی که آن کارخانه دارد، ساختار نمایندگی در خارج از کشور و داخل کشور می سازیم، اگرچه ما یک درصد از سهم آن کارخانه را بستگی به نوع کارخانه دارد، به مالکیت خودمان در می آوریم، یعنی باید در آن کارخانه شریک بشویم نمی توانیم همینطوری وارد بحث تبلیغاتی و فروش یک کارخانه بشویم چند وقت بعد هم بگوید من کارخانه را فروختم و خودم کانادا هستم و شما خواهید ماند با چند میلیارد هزینه تبلیغاتی و ساختاری که ایجاد کرده اید و هزینه های برندسازی که ایجاد کرده اید ما داریم کارخانه شما را احیا می کنیم پس باید در کارخانه شما شریک بشویم سهم کارخانه و درصد سهم ما به شرایط روزگار بر می گردد. ببینیم امروز چه شرایطی دارد، می گوئیم این قدر با آن کار می کنیم، فردا ممکن است بگوئیم 2 در صد از کارخانه را به ما بده هیچ عددی من اعلام نمی کنم به خود کارخانه و ظرفیت هایی که آن کارخانه دارد، با آن ظرفیت ها مقداری از کارخانه را شراکت می دهیم سپس ساختار نمایندگی داخلی و خارجی و فروش داخلی و فروش خارجی آن کارخانه را راه اندازی می کنیم شما بعنوان تولید کننده فقط درگیر تولید خواهید بود اما سرمایه درگردش هم نمی خواهیم ما از مشتریان و سرمایه گزاران خارجی سرمایه در گردش هم تامین می کنیم. درگیر سرمایه ی تولید کالا هم نخواهید بود با همین ساختار شما خروجی خواهید گرفت، احیا می کنیم بازسازی می کنیم، فروش، بازاریابی و بازار جهانی شما را قطعاً بعد از 5 سال مجموعه شما بعنوان یک مجموعه مطرح چه در بازار داخلی و چه در بازار خارجی قابل عرضه خواهد بود تفاوتی ندارد چه چیزی تولید کنید اگر شما پول داشتید قطعاً به «طرح 3» ما مراجعه می کنید و هزینه خواهید کرد و ما باری کالای شما تبلیغات را انجام می دهیم و شما دیگر دغدغه آن را نخواهید داشت اما اگر پول ندارید و امروز به مجموعه آراد هم اعتماد دارید بسم الله به ما دست بدهید ما شما را احیا می کنیم روش های زیادی را بلد هستیم که مجموعه شما را در یک سطحی خواهی مبرد که به سرعت افزایش قیمت پیدا می کند یعنی برند و مجموعه شما لحظه به لحظه رشد می کند امیدوارم که درک کنید.
با همین نیت خیر شما هم پا پیش بگذارید، برای هر دو طرف منفعت زیادی دارد، ما کاری را بدون منفعت انجام نمی دهیم، اما سعی می کنیم کاری را انجام دهیم که دو طرف سود خوبی ببرند، هم ما و هم تولید کننده سود ببریم، که اگر این مشارکت اتفاق نیافتد این سود را نمی بریم.