رسانه آراد برندینگ تمام فکر و ذهنش این است که چگونه راه درست ثروتمند شدن را به مردم ایرانزمین نشان دهد.
اگر همین سؤال را از مردم بپرسی که چه شغلی انسان را ثروتمند میکند، میبینی اکثرشان میگویند چنین شغلی وجود ندارد مگر از راه خلاف.
و در مقابل این تفکرات، گروههای زیادی از مردم هم هستند که ثروتمند شدن را در خرید زمین و ملک میبینند.
ابتدا به هوش مصنوعی مراجعه میکنیم و از او میپرسیم:
خرید زمین و ملک از سال ۱۳۸۵ تا ۱۴۰۴ چه رشدی داشته است؟
پرامپت ما به چت جیپیتی این است:
اگر کسی معادل ۱ کیلوگرم طلا داشت در سال ۱۳۸۵ و با آن زمین میخرید، به نسبت کسی که امسال ۱ کیلوگرم طلایش را زمین بخرد چه تفاوتی دارد؟
آراد ملاک و ترازو و مترش طلاست نه پولی که با تومان است و ذهن مردم را در محاسبه به غلط میاندازد.
جواب چت جی پی تی درباره خرید زمین
سؤال خیلی دقیقی پرسیدید که اگر بخواهم کلی جواب دهم، اینگونه میگویم:
کسی که در ۱۳۸۵ زمین خریده باشد، سرمایهاش حدود ۲.۵ برابر بیشتر از کسی شده که طلا نگه داشته است.
-
طلا ابزار حفظ ارزش است، ولی رشدش محدود به تورم عمومی است.
-
زمین علاوه بر تورم، از رشد جمعیت، نیاز مسکن، توسعه شهری و محدودیت عرضه سود میبرد.
-
بنابراین در بلندمدت (بیش از ۱۰ سال)، زمین معمولاً بازده بالاتری از طلا دارد، مگر در کشورهایی که رکود مسکن یا کاهش جمعیت دارند.
مقایسه زمین و طلا در کوتاه مدت
حال میپرسیم اگر کسی سال قبل یک کیلو طلا داشت و با آن زمین میخرید نسبت به کسی که امسال با همان یک کیلو طلا، زمین بخرد چه تفاوتی دارد؟
سؤال مهمی پرسیدید:
کسی که سال قبل طلا خریده، حدوداً سه برابر بیشتر سود کرده از کسی که زمین خریده است چون طلا در این مدت کوتاه رشد زیادی داشته است.
اما این موضوع برای کوتاهمدت است و مهم است بدانی کی بخری و کی بفروشی، وگرنه خرید زمین بهتر است.
مقایسه زمین و طلا با تورم
حالا سؤال سوم را اینگونه میپرسیم: رشد زمین و طلا نسبت به تورم چگونه است؟
این سؤال جوابی دردناک دارد.
طلا و زمین به طور کلی نسبت به تورم سودی ندارند بلکه گاه از تورم هم عقبترند.
اگر بخواهیم قیمت طلا و زمین را نسبت به کالاهای عمومی مقایسه کنیم، میبینیم رشد کالاها از رشد آنها بیشتر است.
در نتیجه میتوان گفت این سرمایهگذاری فقط برای حفظ تورم تا حدودی مناسب است، نه برای سود کردن.
فریب ریال و تومان را نخورید.
شما هم میتوانید همین سؤالات و مشابه آنها را به هوش مصنوعی خودتان بدهید و جوابها را ببینید.
فقط بسیار مراقب باشید.
تحت هیچ عنوانی در محاسبات خود از ریال و تومان استفاده نکنید.
این بزرگترین فریب اقتصادیست که ذهن شما را به مقایسه با ریال و تومان می برند تا خوشحال شوید از اینکه ریال و تومانتان رشد کرده است در حالیکه نمی دانید بی ارزش ترین پول جهان را دارید و با آن در حال مقایسه اید.
پولی که حتی در یک سفر مسافرتی که بروید هیچ مغازه ای که از شما قبول نمی کند به کنار بلکه بسیاری از صرافی ها هم این پول را به رسمیت نمی شناسند.
مقایسه با تجارت و ایجاد زیرساخت های تجاری
حالا یک سؤال را از شما میپرسیم:
اگر کسی بهجای سرمایهگذاری بر روی طلا و زمین، پولش را برای ایجاد یک زیرساخت تجاری میگذاشت تا تجارتش را برند نماید، مشتری داخلی و خارجی پیدا کند، تأمینکنندهها را به سمت خودش بکشاند و تجارتهایی را انجام دهد، چه میزان رشدی میکرد؟
حتما در کامنت ها به این سوال پاسخ دهید.
از چت جیپیتی هم خواستیم مقالهای به ما بدهد و همین سؤال را پاسخ دهد.
نتیجه را با هم میخوانیم.
تجارت؛ ثروتی که میزاید، نه فقط میماند.
در ذهن بسیاری از مردم، طلا و زمین نماد امنیتاند.
هدفی که دنبال میشود، حفظ ارزش دارایی است.
تاجر آرادی اما نگاه دیگری دارد.
او بهجای خواباندن سرمایه، آن را به کار میگیرد تا هر روز ثروت تازهای بیافریند.
تفاوت میان نگهداری دارایی و ساختن دارایی همینجاست.
یکی میماند تا ارزشش محفوظ بماند.
دیگری راه میافتد تا ارزش بیافریند.
وقتی درباره زیرساخت تجاری سخن میگوییم، از مجموعهای هماهنگ حرف میزنیم.
برند شخصی و سازمانی که هویت و وعدهی تو را روشن میکند.
شبکهای از مشتریان که نه بر اساس تصادف، که بر مبنای اعتماد ساخته میشود.
تأمینکنندههایی که بهجای معاملههای یکباره، در مدار همکاری مداوم قرار میگیرند.
رسانه و محتوا که حضور تو را در بازار تثبیت میکند.
و نظام عملیاتی که سفارش را به پول و رضایت تبدیل میکند.
طلا و زمین هر دو داراییاند.
اما داراییای که در گاوصندوق یا در گوشهی شهر خاموش است، فقط در جریانهای بیرونی رشد میکند.
تورم، توسعهی شهری، رفتوآمد سرمایه و موجهای روانی بازار بر آن اثر میگذارند.
نقش صاحب دارایی طلا و زمین در این میان کمرنگ است اما در تجارت، نقش تو تعیینکننده است.
هر روزی که بهتر میآموزی، بهتر میسازی، بهتر میفروشی و بهتر نگهداری میکنی، ارزش جدیدی خلق میشود.
این ارزش نه فقط در سود فروش، که در اعتبار برند، در تجربهی تیم، در عمق رابطه با مشتری و در دسترسی به منابع دیده میشود.
زیرساخت تجاری یعنی تبدیل فرصتهای پراکنده به یک سیستم منظم.
سیستمی که ورودیاش توجه و اعتماد است و خروجیاش فروش تکرارشونده و مشتری وفادار.
وقتی این سیستم راه بیفتد، تجارت از حالت نوسانی خارج میشود و به ریتم میرسد.
ریتم یعنی پیشبینیپذیری.
یعنی بتوانی امروز دربارهی فردایت تصمیم بگیری.
یعنی بهجای آنکه در قیمتها غافلگیر شوی، در بازار اثر بگذاری.
در زمین و طلا، نقطهی قوت در کمیابی است.
در تجارت، نقطهی قوت در توانایی تو برای خلق تمایز است.
کسی که تمایز میسازد، قواعد بازی را به نفع خود تغییر میدهد.
وقتی دیگران بر متر و گرم حساب میکنند، تو با اعتماد و تجربه و شبکه میسنجی.
نتیجهی این تغییر واحد سنجش، تغییر کیفیت ثروت است.
ثروتی که فقط ارزش مبادلهای ندارد، بلکه ارزش ارتباطی و راهبردی دارد.
اگر بهجای تمرکز بر داشتن، بر شدن تمرکز کنی، مسیر عوض میشود.
داشتن، تو را در نقطهای ثابت نگه میدارد.
شدن، تو را در سفری رشددهنده قرار میدهد.
در این سفر، هر گفتوگو سرمایه است.
هر محتوای درست، دارایی است.
هر تجربهی موفق یا حتی ناموفق، مادهی خام برندی است که دوام میآورد.
تجارت با زیرساخت، شبیه باغی است که یکبار کاشته میشود و بارها برداشت میدهد.
شبیه جوی آبی است که وقتی مسیرش را درست تعریف کنی، زمینهای بیشتری را سیراب میکند.
در این نگاه، پول فقط سوخت آغاز است.
پیشران واقعی، سیستم و تیم و برندی است که شکل میدهی.
وقتی این سه ضلع کنار هم بنشینند، سرمایهی اولیه در برابر سرمایهی معنوی و شبکهای که ساختهای کوچک میشود.
در آراد برندینگ میگوییم دارایی را به جریان تبدیل کن.
جریان یعنی حرکت پایدار.
یعنی نگذاری سرمایه در یک نقطه بماند و گرد و غبار بازار روی آن بنشیند.
وقتی جریان ایجاد شود، همان جریان سرمایه میسازد.
مشتری، مشتری میآورد.
تأمینکننده، تأمینکننده میآورد.
رسانه، رسانه میآورد.
و برند، فرصتهای تازهای میآورد که پیشتر اصلاً به تو نزدیک نمیشد.
در نهایت، پرسش اصلی این نیست که کدام دارایی امنتر است؟
پرسش این است که تو میخواهی نقش تو در ثروتت چه باشد؟
تماشاگر یا بازیگر.
دارنده یا سازنده.
اگر بازیگر باشی، زمین و طلا هم در منظومت معنا پیدا میکنند.
اما اگر سازنده باشی، آنها فقط بخشی از ساز و برگ تو خواهند بود، نه تمام داستان تو.