اعیاد شعبانیه ولادت امام حسین علیه السلام، امام زین العابدین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام را به شما عزیزان و دوستان تبریک و تهنیت عرض می نماییم و امیدواریم همانگونه که ما آرادی ها در شب گذشته در شهر مقدس قم جشن داشتیم و شاد گشتیم شما نیز قلب و جانتان در این مناسبت ها و مراسم ها پر از شادی و سرور باشد ان شاءالله.
شرط اول این چرخه، شناخت فعالان بازار است.
در بازار پولسازی تجارت چهار دسته فعال هستند که البته ممکن است هر دسته شامل یک یا چند گروه باشد.
دسته اول: تولیدکننده یا همان supplier
دسته دوم: b2b ها
دسته سوم: b2c ها
دسته چهارم: مشتری یا همان customer
توجه کنید که در معرفی دسته ها در ادامه ترتیب را رعایت نمی کنیم.
تولید کننده و مشتری (دسته اول و چهارم)
همه شما بزرگواران تولیدکننده و مشتری را می شناسید یعنی دسته اول و چهارم برایتان شناخته شده است.
تولید کننده همان است که تولید می کند و مشتری همان است که مصرف می کند.
حتما اصطلاح از تولید به مصرف که عموما یک شعار تبلیغاتی کاملا دروغ است را شنیده اید.
این شعار می خواهد بگوید که چرخه ۴ دسته ای تجارت را به دو دسته ای تبدیل نموده در حالیکه به هیچ وجه این امر ممکن نیست مگر در یک حالت های بسیار نادر و استثنایی.
از تولید به مصرف یعنی اینکه شما که مشتری هستید مستقیما به کارخانه تولیدکننده بروید و محصول مورد نیاز خود را خریداری کنید!!!
کدامیک از شما بزرگواران برای خرید ماست، کیک، نوشابه، رب گوجه و سایر نیازهای زندگی تان مستقیما به در کارخانه رفتید و کارخانه دار در را باز کرد و به شما اجازه خرید از تولیداتش را داد؟
یا آیا برای خرید موبایل، ساعت، تلویزیون، فرش و سایر اقلام مصرفی زندگی تان به شما اجازه داده شده که به کارخانه تولیدکننده بروید و از آنجا جنس را بخرید در حالیکه کارگران هم مشغول کار باشند؟
حتی زیاد دیده شده که کارگاه هایی چنین ادعایی را دارند که از تولید به مصرف هستیم مانند کارگاه های مبل سازی و وقتی در همان ها هم دقیق می شوی می بینی که دروغ می گویند بلکه آنها نیز مغازه دارند و با یک تولیدکننده قرارداد بسته اند که او تولید کند و آنها برایش بفروشند.
در حقیقت موضوعی که وجود دارد اینست که تولید یک نوع دغدغه هایی دارد که زمین تا آسمان با فروش متفاوت است.
ذهن اکثر تولیدکنندگان اصلا کشش فروش و تجارت را ندارد.
و اگر اندکی از تولیدکنندگان هم باشند که در فروش و تجارت قدرتمند عمل کرده باشند دیگر کشش فروختن مستقیم به مشتری را ندارند پس حتما لازم است تا برای انتقال یک کالا از تولید به دست مشتری نهایی، دسته یا دسته های دیگری نیز فعال باشند.
دسته سوم یا همان b2c
b2c یعنی business to customer بیزنس تو کاستومر.
یعنی یک صاحب بیزنس و کسب و کار به مشتری.
شما به عنوان مشتری کالاهای خود را از کجاها می خرید؟
آن ها می شوند همان b2c ها.
از سوپر مارکت ها خرید می کنید.
از بوتیک ها خرید می کنید.
از لوازم خانگی ها خرید می کنید.
از فروشگاه های اینترنتی خرید می کنید.
هر جایی که مردم یا همان مصرف کننده ها به عنوان مشتری نهایی از آنجا خرید کنند یک مکان b2c است خواه فیزیکی و حضوری باشد یا آنلاین و مجازی.
با این حساب فروشگاه های زنجیره ای نظیر رفاه، افق کوروش، سرای ایرانی و امثال اینها همه b2c هستند.
دیجی کالا، باسلام، ترب، ایمالز و امثال اینها نیز عموما فروشندگان b2c هستند.
به طور مثال دیجی کالا در آخرین اظهاراتش بیان نموده که ۳۷۰ هزار فروشنده دارد که همه b2c هستند.
لطفا با مثال هایی که برای خودتان می زنید سعی کنید b2c ها را درست بشناسید و در ذهنتان مرتب کنید.
دسته دوم یا همان b2b ها
حال سوال اینجاست که آیا b2c ها مستقیما از کارخانه دار خرید می کنند؟
اکثرشان خیر.
به نظر شما سوپر مارکت سر کوچه شما کالاهایش را مستقیم از کارخانه می خرد؟
بوتیک پاساژ شهرتان مستقیما به کارخانه تولید لباس سر می زند و از آنجا خریدش را انجام می دهد؟
اکثر b2c ها به دلیل آنکه فروش قابل توجهی ندارند تا کارخانه دار حاضر شود مستقیما با آنها کار کند نیازمند یک دسته دیگری هستند به نام b2b ها.
b2b یعنی بیزنس تو بیزنس.
یعنی صاحبان کسب و کاری که محصول را به مشتری نمی فروشند بلکه به صاحبان کسب و کار دیگری می فروشند.
به طور مثال سوپر مارکت محله شما کالاهایش را از طریق یک عمده فروش تهیه می کند.
و یا از نمایندگی فروش آن کارخانه در شهر اجناسش را می گیرد.
پس آن عمده فروش یا نمایندگی پخش می شود همان b2b.
باز هم مثال هایی برای خودتان بزنید تا قشنگ b2b ها را هم بشناسید.
جمع بندی این ۴ گروه
تولیدکننده و مشتری را که می شناسیم.
کسی که محصول را مستقیم به دست مشتری می رساند می شود b2c.
کسی که محصول را به دست b2c ها می رساند می شود b2b.
وجود این ۴ دسته در بیش از ۹۹ درصد تجارت ها و خرید و فروش ها و رسیدن کالا از کارخانه به دست مصرف کننده غیرقابل انکار است.
و این فکر که اینها دلال هستند و باید بتوان دست آنها را از چرخه اقتصاد حذف کرد فکری کاملا غلط است چرا که این بزرگواران دلال هایی که در ذهن شما به صورت منفی نقش بسته اند نیستند بلکه اینها همان عزیزانی هستند که اگر نباشند هیچ کالایی به دست مردم نمی رسد و مردم به ستوه خواهند آمد.
این ها همان کاسبانی هستند که پیامبر خداوند درباره شان فرمود: الکاسب حبیب الله یعنی کاسب حبیب و دوست خداست.
تاجران کجای این چرخه هستند؟
تاجران عموما در سه سطح در این چرخه ایفای نقش می کنند.
نقش اول اینست که تاجر خودش کار b2c انجام می دهد.
مانند تاجری که کالا یا خط تولیدی را به کارخانه داری می فروشد یا قراردادی با شهرداری برای تامین گل و گیاهش می بندد و یا قیر مورد نیاز یک پروژه راه سازی را تامین می کند.
در حقیقت مشتری خودش طرف قرارداد مستقیم با تاجر است.
نقش دوم تاجر اینست که کالایش را به یک b2c می فروشد.
به طور مثال سوپر مارکت بزرگ یک شهری گردو می فروشد و تاجری با او مذاکره می کند و گردو را برایش تامین می کند.
اینجا تاجر به یک b2c کالایش را فروخته پس خود تاجر در نقش b2b قرار گرفته است.
نقش سوم تاجر اینست که کالایش را به یک عمده فروش که خودش یک b2b است می فروشد.
در این حالت نقش تاجر می شود b2b اما b2b که خریدارش هم b2b می باشد و b2c نیست.
اگر برایتان سنگین است کافیست با چند بار تکرار و تمرین موضوع را مرور کنید تا کامل در ذهنتان بنشیند.
پس تاجر سه حالت می تواند تجارت کند.
الف. خودش b2c باشد یعنی مستقیم به مصرف کننده نهایی بفروشد.
ب. b2b باشد که به یک b2c بفروشد.
ج. b2b باشد که به یک b2b بفروشد.
تاجر باید مشتریانش را بشناسد.
پس شما به عنوان یک تاجر دانستید که مخاطب هایتان چه کسانی هستند.
به این ها جامعه هدف شما گفته می شود.
شما باید این ها را بشناسید و آنها نیز باید شما را بشناسند.
حال در محصول خود دقیق شوید.
آیا محصولتان به گونه ای هست که بتوانید یک مصرف کننده نهایی خوب برای آن پیدا کنید؟
آیا مشتری بزرگ و عمده برای تجارت محصولتان یافت می شود؟
سریع پاسخ ندهید.
قشنگ فکر کنید و این موضوع را جز فکرهای روزمره تان قرار دهید.
شاید در ابتدا پی بردن به آنها سخت باشد اما با کمی تفکر و تحقیق و بررسی می بینید ای دل غافل.
چه جامعه هدف خوبی که تا دیروز از آنها بی اطلاع بودید.
در مرحله بعد فکر کنید ببینید چه گروه های b2c هستند که می توانند خریدار محصول شما باشند؟
آنها را هم شناسایی و به صورت کلی فهرست بندی کنید.
در مرحله سوم فکر کنید ببینید چه گروه های b2b هستند که می توانند خریدار محصولتان باشند؟
آنها را هم لیست کنید و بنویسید.
مشتری های شما کجاها هستند؟ چه کسی اول سلام کند؟
باید بگردید ببینید مشتری هایتان را کجا می توانید پیدا کنید؟
آنها شما را کجا می توانند پیدا کنند؟
فقط منتظر نمانید تا آنها شما را پیدا کنند.
شما هم برنامه و نقشه هایی برای پیدا کردن آنها در ذهن داشته باشید.
مانند پسری نباشید که می گوید من فقط با دختری ازدواج می کنم که خودش به من پیشنهاد دهد.
برخی تاجران فقط می نشینند تا کسانی که خواهان کالا هستند آنها را پیدا کنند و خودشان هیچ تلاشی برای پیدا کردن مشتری نمی کنند.
چون این سبک اکثر بازاری های ماست که متاسفانه رایج هم شده است.
مغازه دار می نشیند تا مشتری بیاید و نمی رود خودش دنبال مشتری بگردد.
تاجر حرفه ای نمی نشیند تا بیایند بلکه خودش می رود و مخاطبینش را می یابد.
از خودتان این سوال را بپرسید.
شما آمدید و آراد را پیدا کردید یا آراد شما را پیدا کرد؟
چند درصد از شما بزرگواران، خودتان دنبال تجارت بودید و تجارت را در اینترنت سرچ کردید سپس ما را پیدا کردید و با تماس های پیاپی داشتید تا با وارد ساختار آراد شوید؟
آیا اینگونه بوده است؟
طبق آمار ما نزدیک به صفر درصد شاید در هر هزار تاجر یک نفر اینگونه باشد.
این ما بودیم که تبلیغ کردیم و شما فرمی را پر کردید.
سپس ما چندین و چند بار با شما تماس گرفتیم و هر بار به سوالات و ابهاماتتان پاسخ دادیم.
خیلی وقت ها حتی جواب تماسمان را هم نمی دادید اما باز هم شما را پیگیری نمودیم و اگر پیگیری های مکرر ما نبود شما به هیچ وجه وارد نمی شدید.
شاید کمتر از ۱ درصدتان خودتان پیگیری می کردید و وارد می شدید و یا جستجو می کردید و به ما می رسیدید.
آراد اگر می خواست بنشیند تا مردم خودشان سراغ تجارت بیایند یک صدم این بزرگی که امروز دارد را نمی داشت.
نشنیده اید که فرمود: سلام کردن هفتاد ثواب دارد که ۶۹ تای آن متعلق به سلام کننده و یکی متعلق به جواب دهنده است؟
اکثر تاجران می خواهند بشینند تا مشتری بیاید و سلام کند.
غافل از اینکه چه برکات و پول ها و سودهای زیادی در همین سلام اول نهفته است.
پس همانگونه که با پست مهمان و قدرت دادن به سایت خود با کسانی که از طریق سرچ گوگل به شما سلام می کنند ارتباط می گیرید خودتان نیز دنبال پیدا کردن و سلام اول گفتن باشید.
اگر همین یک کار را انجام دهید چقدر رشد می کنید و جلو می افتید و در آینده دعاگوی ما خواهید بود.
با خودت ببند که سلام اول را من هم بگویم.
فقط منتظر سلام گفتن مشتری هایم نباشم.
گروه هایی که راحت می توانید سلام اول را به آنها بگویید.
اکثر فروشگاه های اینترنتی چه آنهایی که در دیجی کالا، باسلام، ترب، باسکول، ایمالز و چه آنهایی که در اینستاگرام فعال هستند b2c هستند.
اگر هم b2b باشند مطمئن باشید b2b هایی هستند که سطحشان بالا نیست یعنی مستقیما تامین ندارند و از تاجری اجناسشان را می گیرند.
شما خیلی راحت می توانید با این افراد به صورت پیامکی یا ایمیلی و یا در شبکه های اجتماعی ارتباط بگیرید و خود و فعالیت تجاری تان را به آنها معرفی کنید.
مزایای رقابتی محصولتان و نفعی که در همکاری با شما برای آنها وجود دارد را شرح دهید.
سعی کنید تعداد پیام های ارسالی تان را زیاد قرار ندهید تا توسط سیستم های ارتباطی مسدود (بلاک یا بن) نشوید.
به طور مثال ارسال روزانه ۵ پیامک، ۳ پیام در واتساپ، ۷ پیام در تلگرام، ۵ تا ۱۰ پیام در اینستاگرام، ۳ پیام در لینکدین و نیز سایر شبکه های اجتماعی خارجی هیچ مشکلی برای بلاک شدن شما به وجود نمی آورد.
حتی می توانید از طریق ایمیل مخصوصا برای صادراتی ها شروع به ارسال سلام اول همکاری نمایید.
کافیست شماره تلفن یا ایمیل این افراد را از طریق سایت های اینترنتی مربوطه پیدا کنید و به آنها پیام دهید.
چون به احتمال زیاد، برقراری ارتباط اول به صورت تلفنی برایتان از نظر نفسانی سخت است توصیه می کنیم با پیام شروع کنید.
اگر روزانه به تعدادی از این افراد پیام ارسال کنید مخصوصا اگر در ابتدای پیام نام و نام خانوادگی آن فرد را ذکر کنید تاثیر بیشتری خواهید گرفت.
حتما در پیامتان این را برسانید که هدفتان ایجاد یک همکاری مشترک برای ایجاد سود مالی دوطرفه است.
مطمئن باشید تعدادی از این افراد به پیامتان واکنش نشان داده و یک مذاکره تجاری شروع خواهد شد.
به دوستان صادراتی توصیه می کنیم همین پیام ها را از طریق فعالان در سایت هایی نظیر علی بابا دات کام و بسیاری از سایت های محلی که در دانستنی های تجاری معرفی شد آغاز نمایند.
در صورتی که نیازمند در اختیار داشتن نام سایت هایی برای یافتن b2b ها و یا b2c ها هستید می توانید به آراد یوزر تیکت بزنید تا ما اطلاعات دقیق تری را برایتان ارسال نماییم.
حضور در گروه های مختلف شبکه های اجتماعی مانند تلگرام چه در تجارت داخلی و چه تجارت خارجی می تواند روابط زیادی را برای شما ایجاد نماید.
توصیه می کنیم حتما در گروه های تلگرام، لینکدین و اینستاگرام و نیز سایر پیام رسان های داخلی نظیر ایتا هم فعالیت داشته باشید که فرصت های خوبی در آنها وجود دارد.
ماحصل سخن آنکه ننشینید تا فقط مشتری به سراغتان بیاید و بگوید تاجر جان آیا حاضری کالایت را به من بفروشی تا شما هم بخواهید شماره کارت بدهید و پول واریز شود.
خودتان هم بگردید که عاقبت جوینده یابنده بود.
رمز موفقیت و پیشرفت همیشگی آراد
یک رمز پیشرفت آراد را برایتان توضیح می دهیم.
آراد هرگاه به مشکلی بر می خورد می گوید یا راهی می یابم یا راهی می سازم.
باورش اینست همینکه خداوند او را در مسیر تجارت قرار داده یعنی خیر کثیر را برایش خواسته است.
و وقتی خداوند برای کسی خیر کثیر بخواهد هیچگاه او را بی رزق و روزی قرار نمی دهد.
پس حتما رزق هست و این فقط بنده است که باید با صبر، استقامت، تلاش و توکل ادامه دهد تا راه نجات و موفقیت را بیابد و طی کند.
اما اکثر تازه واردها چون به کوچکترین سختی می خورند رها می کنند و ناامید می شوند.
اهل جنگیدن نیستند.
اهل مبارزه نیستند.
اینکه ما می گوییم تجارت، جهاد اقتصادیست برای همین است.
اینکه می گوییم باید عاشق باشی برای همین است.
برای اینکه تا به سختی خوردی وا ندهی.
بیخیال نشوی.
باید بگویی خب حالت اول نشد حالت دوم.
حالت دوم نشد حالت سوم.
حالت سوم نشد حالت چهارم و قص علی هذا.
همینکه خداوند مرا در تجارت قرار داد و با تجارت آشنا کرد یعنی می خواهد مرا ثروتمند کند.
چون دور است از صفت خداوند کریم که نعمتی را به بنده ای نشان دهد سپس آن را عطا نکند.
آیا ممکن است شخص بزرگواری بادکنکی یا شکلاتی به بچه ای نشان دهد و چون بچه آن را طلب کند از او دریغ ورزد؟
پس همینکه نشان می دهد یعنی می خواهد ببخشد فقط اینجا بچه باید جلو برود تا آن وسیله را بگیرد و اگر جلو نرود طبیعتا به او نخواهد رسید.
پس همینکه خداوند تقدیراتش را به گونه ای رقم زد که مرا با تجارت آشنا کرد یعنی می خواهد ثروتمندم کند.
مگر اینکه خودم نیمه کاره رها کنم و ببازم.
وگرنه اگر نمی خواست ثروتمندم کند مانند سال های پیشین، اصلا مرا با تجارت آشنا نمی کرد تا در همان شغل های کم پول گذشته هشتم در گرو نهم باشد.
پس خداوند می خواهد که پولدار شوم که راه را نشانم داد و راهنمایانی در سر راهم قرار داد که بی منت، تازه نازم را می کشند که جان هر کس که دوست داری بیا و راه را یاد بگیر و عمل کن و باعث عزت خودت شو.
پس باید جنگنده باشم.
شجاع باشم.
جسور باشم.
جسر یعنی پل.
یعنی اگر دیدم سدی بر روی راهم بسته شده است باید پلی بسازم تا از آن سد عبور کنم.
آراد هر وقت ببیند در هر تجارتی بی لید و سیگنال مانده برای خودش سیگنال سازی می کند.
یک جاهایی با پول و تبلیغات این کار را انجام می دهد.
یک جاهایی با منابع انسانی که در جاهای مختلف بگردند و لید و سیگنال پیدا کنند.
خلاصه نمی گذارد روزی بگذرد و بی سیگنال بماند.
اما بسیاری از تاجران هستند که روزهای زیادی بر آنان می گذرد بی لید و سیگنال.
تنها کاری که انجام می دهند نق زدن و غر زدن به جان آراد است که چرا لید و سیگنال نیامد.
جان هر کس که دوست داری یک بار به این موضوع فکر کن.
گیرم که آراد مُرد.
اگر آراد بمیرد می خواهید باز به همان گذشته خود باز گردید و تجارت را رها کنید؟
سیگنال سازی را یاد بگیرید که اگر اینگونه شود مرگ آراد هم شما را نگران نخواهد کرد.
اجازه دهید کمی با هم صادق باشیم.
هیچ شرکتی نه دیجی کالا نه اسنپ نه ترب نه علی بابا و نه هیچ کدام از شرکت های جهانی و داخلی به شما نمی گویند سیگنال سازی را یاد بگیرید.
چون اگر یاد بگیرید از آنها مستقل می شوید و دیگر به آنها نیازی نخواهید داشت.
هیچ تبلیغی نمی بینید نه در تلویزیون و نه در رادیو و نه در بیلبوردها جز آنکه همه شان می خواهند تا چیزی به شما بفروشند و پولی از شما بگیرند و شما را همواره مصرف کننده قرار دهند.
آراد می گوید بیا و در سیگنال مستقل شو.
آدرس سایتت را بگذار در کامنت های سایت من تا قوی شوی و از من مستقل شوی.
تو پول در بیاور و مستقل باش.
لذت من در پولدار شدن توست.
یقینا تو پولدار شوی و مستقل هم باشی هیچگاه آراد را رها نخواهی کرد.
این نگاه بسیار سطحی و کوته بینانه ایست که گمان کنیم اگر شما مستقل شوید و پولدار باشید آراد را رها می کنید.
شما فرزندان آرادید.
شاید از هر ۱۰ فرزند یک یا دو فرزند زمانی که بزرگ می شوند گذشته کودکی خویش را فراموش کنند اما اکثرشان اینگونه نیستند.
آراد نمی خواهد خانواده ای باشد که فرزندانش همیشه وابسته و جیره خوار باشند و اگر اتفاقی برای پدر بیفتد زندگی فرزندان به مخاطره بیفتد.
آراد می خواهد فرزندانش را به گونه ای مستقل بار بیاورد که هر یک بتوانند پناهگاه و پشتیبان جمع کثیری از فامیل، اقوام، دوستان و چه بسا ستون و پناه مردم شهرشان باشند.
با وابستگی به آراد نمی شود برای مردم ستون شد.
اگر تاجر در تامین سیگنالش مستقل شود مذاکره را هم که رفته رفته می آموزد و قوی می شود دیگر خیال آراد جمع است که فرزندانش توانمند شده اند.
در همین شب گذشته تاجران عزیزی را در جشن ولادت ایام شعبانیه زیارت کردیم که مسیر سیگنالشان کاملا مستقل از آراد بود و خدا را شکر خبر دادند که چند صد میلیون تومان درآمد ماهیانه دارند و در مراسم های آراد نیز با عشق و ارادت حضور پیدا می کنند.
نه تنها این مستقل شدن از محبتشان به آراد کم نکرده است بلکه به مراتب بر آن افزوده است.
به نظر شما فرزندی که پدرش استقلال مالی را به او آموخته محبتش به خانواده و پدر بیشتر است یا فرزندی که همواره وابسته به پدر است؟
مستقل شوید که لذت ما در استقلال شماست.
خط بقلم استاد محجوب