همه ما انسان ها یک شخصیتی داریم که دوست داریم شغلمان را مناسب با آن انتخاب کنیم.
خب این موضوع کاملا پذیرفته شده است اما یک موضوعی هست که می خواهیم شما را به چالش بکشیم و ببینیم نظرتان درباره آن چیست.
شخصیت امروز و شخصیت فردا !
شما یک شخصیتی امروز دارید و یک شخصیتی هست که فردا دارید.
شخصیت انسان در طول زمان تغییر می کند.
یکی از مشکلاتی که بسیاری از مردم درباره شغل دارند اینست که شغلشان آنها را در آینده راضی نمی کند.
یعنی چه؟
یعنی امروز یک انتخاب شغلی می کنند که برای امروزشان عالیست و با شخصیتشان جور در می آید.
اما چند سال بعد شخصیتش رشد می کند اما شخصیت شغلش رشدی ندارد و این بنده خدا هم بعد از سال ها که در این کار بوده است سرخورده و افسرده می شود.
مثالی از انتخاب شغل نامناسب با شخصیت آینده
فرض کنیم یک جوان ۱۸ ساله امروز به شغل رانندگی مشغول می شود.
خب جوان است و تحصیلات آنچنانی هم ندارد و رانندگی هم شغل شریفی است.
این شغل، امروز برای این جوان شغل مناسبی است.
اما فرض کنیم ۲۲ سال می گذرد.
این جوان ۱۸ ساله ما شده مرد عاقل ۴۰ ساله.
حال باید دید در چهل سالگی هم رانندگی را برای شخصیت خودش مناسب می داند؟
اینجا بستگی پیدا می کند به اینکه این ۲۲ سال را چگونه گذرانده است.
اگر کار خاصی نکرده و رشد شخصیتی نداشته باشد همین رانندگی با شخصیتش همخوانی دارد و مشکلی نیست.
اما اگر در این ۲۲ سال اهل مطالعه بوده باشد و با بزرگان و علما و خردمندان همنشین گشته و یا دوره هایی با ثروتمندان همراه شود طبیعتا رشد شخصیتی داشته است و دیگر رانندگی نمی تواند شغل مناسبی برای شخصیتش باشد.
اینجاست که سنش هم زیاد شده و طالبانش کم گشته و مجبور می شود در همان شغل بماند.
بسوزد و بسازد.
نظرسنجی از پا به سن گذاشته ها درباره انتخاب شغل متناسب با شخصیت
اگر بروی و از بسیاری از ۵۰ شصت ساله ها بپرسی می بینی که از انتخاب شغلشان پشیمانند و راهی هم برای تغییر ندارند.
از آنها سوال کنید اگر به جوانی باز گردی همین شغل را دوباره انتخاب می کنی؟
اگر از شما خجالت نکشند و حرف دلشان را صادقانه بزنند اکثرشان می گویند نه و شغل دیگری انتخاب می کردم.
از او بپرس چه شغلی؟
شغلی را می گوید که با شخصیت امروزش سازگار در بیاید نه با شخصیت آن روزی که آن شغل را انتخاب کرده است.
شخصیت بالفعل و بالقوه در انتخاب شغل
پس ما یک شخصیت بالفعل داریم که می شود همین شخصیت امروزمان.
و یک شخصیت بالقوه داریم که همان شخصیتی است که امروز نداریم اما فردا و فرداها امکان تحققش در درون ما وجود دارد.
اگر این استعداد درونی پنهان که هنوز هم شکوفا نشده است را درست نشناسیم در آینده پشیمان خواهیم شد.
سوالی که برای خیلی ها پیش می آید اینست که ما از کجا بفهمیم شخصیت سال های بعدمان چه خواهد بود که با توجه به آن شغل امروزمان را انتخاب کنیم؟
در ثانی، از کجا معلوم که اگر آن شغل را پیدا کنیم بتوانیم در آن مشغول به کار شویم؟
این سوالات همه درست است.
هیچکدام از ما نمی دانیم که در آینده چه می شویم.
و نمی دانیم که آیا امروز به ما آن شغلی که در آینده سزاوارش هستیم را می دهند یا نه.
از سوی دیگر، جواب این سوال که فردا چه خواهیم شد وابسته به حوادث و اتفاقاتی است که بسیاری از آنها در اختیار ما نیست.
چه بسا با کسی آشنا شویم که تقدیر ما را به کلی عوض کند و تغییر دهد و ما را شبی یا روزی از راه فرشی به مسیر عرشی ببرد.
پس چه کنیم؟
راه درست در انتخاب شغل متناسب با شخصیت آینده
لازم نیست اینقدر موشکافی کنیم و عقلمان را درباره چیزی که درباره ش علم نداریم به جولان بیندازیم.
اما می توانیم یک کار بکنیم.
شغل هایی را انتخاب کنیم که پتانسیل و ظرفیت رشد در آنها بالا باشد.
محدود نشود.
انسان ها در آن متناسب با هرگونه شخصیتی بتوانند سهم خود را بردارند.
مثالی درباره قرآن و ظرفیت بهره مندی از آن
به طور مثال شما به قرآن نگاه کنید.
کتابیست که هر کسی با هر فهمی آن را بخواند متناسب با آن شخصیتش می تواند کاسب باشد.
داخل پرانتز می گوییم ماه رمضان نزدیک است و امیدواریم انس همه ما با قرآن و پیامبر در این ماه فزونی یابد و مشمول برکات خاصه این ماه شویم./
اما مثلا کتاب سال اول دبستان اینگونه نیست.
تفاوت شغل ها در استعداد شخصیتی
شغل ها هم همینگونه اند.
بعضی شغل ها استعداد رشد چندانی ندارند.
اما برخی دیگر استعداد رشدشان با هر کسی متغیر است.
مردم می توانند متناسب با عقل و شخصیتشان از آن روزی بخورند.
تجارت بهترین شغل دنیا از نظر استعداد شخصیتی متغیر
یکی از دلایل اصلی که توصیه آراد به تجارت است همین است.
تجارت شغلیست که هیچگاه پایان نمی پذیرد و همواره این پتانسیل را دارد که آدمی را به وجد بیاورد.
شما فرض کنید یک جوان ۱۸ ساله را بگویند تاجر.
این تاجر در سال ممکن است فقط مقدار اندکی از محصولش را تجارت کند.
با توجه به سنش درآمدی را دارد که چند برابر هم سن و سالان خودش است.
از نظر شخصیتی هم در جایگاه بالاییست.
حالا فرض کنیم ۱۲ سال می گذرد و سی ساله می شود.
باز هم به او می گویند تاجر.
اما الان دیگر مقدار اندک تجارت نمی کند بلکه حجم گسترده ای کالا توسط او صادر می شود.
آیا امروز شخصیتش کم شده است؟
به هیچ وجه بلکه چه بسا بالاتر هم رفته است چون در تجارتش بعد از اینهمه سال رشدهای فراوانی کرده است.
درآمدش هم چند ده برابر بقیه سی ساله هاست.
از این تاریخ ۲۰ سال دیگر هم می گذرد و پنجاه ساله شده است.
باز هم به او می گویند تاجر.
امروز دیگر چند شرکت صادراتی در کشورهای مختلف دارد و تجارتش به اوج رسیده است.
از شخصیتش کم که نشده بلکه چندین برابر هم شده است.
سرمایه اش هم روز به روز در حال فزونیست.
پس تجارت این استعداد را دارد که در طول زمان بالاتر و بالاتر رود و هیچگاه شخص از آن ناامید و پشیمان نمی شود که با شخصیتم همخوانی ندارد.
اینکه اسلام به تجارت، دامداری، زراعت و صنعت تاکید دارد یکی از دلایلش روزی زیاد خداوند در این مشاغل است و دیگری همین متناسب بودن با شخصیت است.
و دلایل دیگری هم هست که جایگاهش در این مقاله نمی گنجد و خیلی هایش را هم ما نمی دانیم.
دامداری، زراعت و صنعت شغل های بعدی پر پتانسیل
در دامداری نیز همین است.
جوان ۱۸ ساله ممکن است چوپان هم باشد اما همین جوان اگر شخصیتش رشد کند می تواند یک دامداری بزرگ را مدیریت کند که ده ها چوپان برایش کار می کنند و دیگر خودش چوپانی نمی کند و حتی بخش های زیادی از دامداری اش را مکانیزه کرده است.
در زراعت نیز همین است.
در ۱۸ سالگی در باغ مردم کار می کند و در سال های بعد باغدار و ملّاک زمین می شود.
البته همه اینها بستگی به رشد شخصیتی او دارد.
صنعت و تولید نیز اینگونه است.
مخصوصا اگر نظر به فرمایشات مقام معظم رهبری آن تولید، دانش بنیان نیز باشد.
دانش بنیان بودن تولید به این معناست که بنیان پول و ثروت آن تولید بر دانش بنا شده باشد.
یعنی هر چه دانش در آن شغل بیشتر شود پول هم بیشتر می گردد.
دانش بنیان بودن آراد برندینگ
شما آراد را در نظر بگیرید.
هر چقدر دانش مذاکره تجاری، دانش برندسازی، دانش سئو، دانش گمرک و حمل و نقل کالا و بسیاری از دانش ها در آرادی ها بیشتر شود پول و سرمایه مجموعه چقدر فرق خواهد داشت؟
یقینا بسیار زیاد.
حرف آخر؛ ۱. حرف دل ۲. التماس دعا و تفکر !
ثروت هایی که با دانش رشد پیدا می کنند هیچگاه آدمی را خسته نمی سازند چون ذات علم و دانش پایان ناپذیر است و انسان هر چه شخصیتش بالاتر رود دانشش نیز بالاتر می رود پس پولش نیز بالاتر می رود و این یعنی رشد در تمام ابعاد مادی و معنوی.
یعنی آبادانی دنیا و آخرت.
یعنی سیره رسول خدا که درود و رحمت خدا بر او و بر خاندان پاکش باد.
آن زمان که اعراب بادیه نشین را با آن فلاکت عجیبی که به آن گرفتار بودند و پستی های بیشمار که از آنان سر می زد رهبری نمود.
آنان را به رستگاری دنیا و آخرت رهنمون ساخت و زندگی شان را چنان رونق بخشید که حتی بعد از خودش، امپراتوری ایران و روم در مقابلشان تسلیم شد و ایرانی ها و رومی ها چندان از پادشاهانشان حمایت نکردند.
اما همان اعراب بعد از رسول خدا پیمان شکستند.
راه عزت را با خواری معاوضه کردند و مدتی نگذشت که به فلاکت پیشین خویش باز گشتند چنان که امروز لکه های ننگ آل سعود، داعش، طالبان و گروه های دیگر را از بازماندگان آنها شاهدیم.///
موضوع دیگر آنکه دیدید عده ای در انتهای حرفشان می گویند التماس تفکر به جای التماس دعایی که بین مردم مرسوم است.
اول که اینها می خواهند بگویند ما خیلی خاصیم در حالیکه اکثر رفتارشان با عوام مردم مو نمی زند.
دوم اینکه می خواهند بگویند به جای دعا کردن بنشینید و فکر کنید و دعا را رها کنید.
ندیدی بسیاری از متفکران هم زیاد فکر کردند ولی در آخر گمراه شدند؟
تاریخ از این ها زیاد به خود دیده است.
رسول خدا فرمود: الدعا مفتاح الرحمه.
یعنی شروع و گشایش هر رحمتی از دعاست.
پس ما می گوییم التماس دعا و بعد تفکر.
دعا بدون فکر کردن رشدی نمی دهد و فکر کردن بدون دعا هم به بیراهه می برد و رشد نکردن بهتر از بیراهه رفتن است.
پس دعا مقدم است بر تفکر اما دو بالند که یکی بی آن دیگری کاری از پیش نمی برد./
به بزرگی خودتان ببخشید اگر از مجرای بحث انتخاب شغل دور شدیم اما گاهی تو نیستی که می نویسی بلکه قلم است که می راند.