رابطه عشق و موفقیت
اولویت و تقدّم با کدام است؟
به خیرخواهی نویسنده در مثالی که می خواهد برایتان بزند بد به دلتان راه ندهید.
نویسنده قصد دارد مثالی را بزند اما نگران برداشت های سطحی خوانندگان دوست داشتنی خویش است.
لطفا سروران و خوانندگان عزیز در مثال گم نشوند و به اصل موضوع پی ببرند.
به قول آن بزرگ که می گفت فقط افراد ساده لوح در مثال می مانند وگرنه دانایان به اصل ماجرا پی می برند.
لطفا در مثال غرق نشوید و به عمق داستان پی ببرید.
فرض سوال: هر شغلی یک دختر است.
فرض کنیم شغل ها هر یک دختری باشند و شاغلان پسرهایی که به خواستگاری شان می روند تا آنها را به دست بیاورند و بیشتر ساعت های عمرشان را با آنها بگذارنند.
برای چند دقیقه هم که شده این مثال را تصور کنید.
شغل معلمی چگونه دختری می شود؟
بنایی چطور؟
رفتگر شهرداری چطور؟
چوپانی چطور؟
کارمند بانک چه؟
هر کدام از این شغل ها را در نظر خود دختری در نظر بگیرید.
البته که همه اینها دخترکانی پاکدامن و نجیب هستند اما آیا همه این دخترانِ پاک در نظر پسرها یکسانند؟
البته که ازدواج با هر یک از این دختران مایه افتخار است چرا که سالم هستند اما آیا ازدواج با هر دختر سالمی با ازدواج با دختر سالم دیگر یکسان است؟
اگر اینگونه قضاوت می کنید پس چگونه است که خیلی ها عاشق دختری می شوند و هیچگاه نمی توانند به دختر دیگری فکر کنند؟
آیا تنها پیوند زوجیت و عقد شرعی است که زنان را عاشق مردانشان و مردان را عاشق زنانشان می کند یا اینکه دلیل دیگری هست؟
و یا اینکه آیا دختران دیگر دور از جان خراب و کثیفند که فکر این مردان یا پسران به دختران دیگری نمی روند؟
پناه بر خدا.
یقینا اینگونه نیست.
این پسر در این دختر چیزهایی می بیند که یک در هزارش را در دختران دیگر نمی بیند.
و هر چه او را از ازدواج با این دختر منع کنی و به دختران دیگر که آنها نیز پاکی و اصالت و شرافت و نجابت و همه صفات ممدوح را دارند بخوانی و دعوت کنی فقط به تو می گوید:
مَنعَم کنی ز عشق وی ای مُفتی زمان
معذور دارمت که تو او را ندیده ای
عامیانه اش این می شود که آن جوان به ما می گوید ای کسانی که فتوا می دهید از این دختر جدا شوم به شما حق می دهم چرا که شما او را ندیده اید.
سوال اصلی
حال به این سوال جواب دهید.
تجارت را بخواهید به دختری تشبیه کنید چگونه دختری می شود؟
آیا غیر از اینست که تجارت را می شود دختری نجیب و شریف از خاندان بزرگ و بااصل و نسب دانست که در همه سختی ها همراهش را رها نمی کند و او را از زندگی پر از افسردگی به زندگی پر از نشاط دعوت می کند؟
آیا دختر باوفایی نیست که هیچگاه شما را ترک نمی گوید؟
تجارت مانند شغل های دیگر نیست که با کوچکترین اشتباهی از آن اخراجتان کنند مانند دخترانی که با کوچکترین اشتباهی از همسر خویش طلاق می گیرند یا به خانه پدر و مادرشان بر می گردند و مرد باید با هزار منت و خفت او را به خانه باز گرداند.
تجارت همان دختریست که شوهر با افتخار می تواند او را در تمام جمع ها و مهمانی ها حاضر نماید و از آنکه همسر اوست احساس بزرگی و افتخار به سراغش بیاید.
آیا دیده اید بعضی مردها یا حتی خانم ها هر بار که به مهمانی می روند نذر سوره یاسین بر می دارند که خدایا همسرم در این مهمانی گند نزند یا آبرویم را نبرد یا موجب حقارتم نشود؟
بعضی شغل ها همین گونه اند که فرزندان از اینکه در مدرسه شغل پدر یا مادرشان را بازگو کنند خجالت می کشند اما تجارت چنان مایه افتخار است که هر فرزندی با سر بالا در مقابل همکلاسی هایش صدایش را بالا می برد و می گوید پدرم تاجر است و من هم می خواهم در آینده تاجر شوم.
خداوند زن و شوهر را در کتاب خویش لباس های یکدیگر خوانده و پیامبر خدا فرموده بنگرید چگونه همسری برای فرزندان خویش انتخاب می نمایید چرا که لباس می تواند مایه عزت یا خفت آدمی گردد.
باز هم فکر کنید تجارت چگونه دختریست؟
یا خودتان دخترید یا ...
شما خوانندگان عزیز حتما در زمره یکی از این حالت ها هستید.
- یا دختری هستید که ازدواج نکردید.
- یا زمانی دختری بودید که ازدواج نکرده بودید و بعد ازدواج نمودید.
- یا دختری در خانه دارید که ازدواج نکرده است.
- یا در آینده صاحب دختری خواهید شد که ازدواجش را خواهید دید ان شاءالله.
- یا به قول قدیمی ها نخوردید نان گندم اما دیدید دست مردم. دختر دیده اید، دختر دار دیده اید و می توانید خودتان را جای آنها بگذارید.
یقینا برای هر پدری، دخترش همان دختر شاه پریان است.
همان دختری که شاه ندارد.
همان دختری که صورتش را ماه ندارد.
با همه عشق و علاقه به پدران،
با همه درک شما عزیزان از غیرت پدرانه و ناموس پرستی مرد ایرانی
سوالی را از محضرتان می پرسم که امیدوارم بهم نریزید.
اگر پسری به خواستگاری چنین دختری بیاید و بگوید ابتدا اجازه دهید من به وصال این دختر خانم برسم و طعم شیرینش را بچشم سپس به شما قول می دهم عاشقش شوم و سختی های ازدواج و گرفتن مراسم و خرج عروسی و زحمت های شام دادن به فامیل و دوست و آشنا را پس از این کامجویی و لذت بردن تحمل کنم پاسختان چیست؟
.
.
.
.
.
خداوند شاهد است که پرسیدن این سوال چنان بر نویسنده سنگین آمد که چند دقیقه ای مو بر اندامش سیخ شد و سردی تمام وجودش را فرا گرفت سپس به نوشتن ادامه می دهد.
آیا شما غیورترید یا پروردگار جهانیان؟
همان خدایی که خودش را غیور خوانده و پاسخ هیچ کسی را نمی دهد مگر کسی که امیدش را از غیر او بریده و تنها به او دل بسته باشد.
و تجارت که می دانیم سنت پیامبر خداست.
چرا که خداوند زمانی که خواست تا خودش را برای مردم توصیف نماید چون بندگان را از درک خویش عاجز دید خودش را با مَثَل هایی تمثیل نمود که آن مَثَل ها جلوه های اویند.
آنجا که در سوره نور فرمود:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۳۵﴾
" خداوند روشن کننده آسمان ها و زمین است
مثل نورش چون چراغدانی است که در آن چراغی،
و آن چراغ در شیشه ای
و در آن شیشه گویی از ستاره ای درخشان است که از درخت مبارک زیتونی که نه شرقیست و نه غربی افروخته می گردد.
نزدیک است که روغنش نورافشانی کند هرچند آتش به آن نرسیده باشد.
نوریست روشن کننده نوری
و خداوند هر کس را بخواهد با نورش هدایت می کند
و خداوند اینچنین برای مردم مثل ها می زند و خداوند بر هر چیزی داناست. آیه ۳۵ "
از امام صادق درباره این نورها سوال شد؟
" امام فرمودند: مردم ( ناصبی ها ) چه می گویند؟
حاضرین پاسخ دادند: مردم می گویند این آیات جز همان آیاتیست که تفسیرش از پیامبر خدا به ما نرسیده است.
امام فرمودند: دروغ می گویند بلکه خودشان بودند که علم را از سرچشمه نگرفته اند.
مراد از مشکات یا چراغدان پیامبر خداست و مراد از چراغ در آن فاطمه سلام الله علیهاست.
زجاجه یا شیشه ای که در آن قرار گرفته است حسن مجتباست و کوکب یا همان ستاره فروزان در آن حسین سید الشهداست.
از شجره مبارکه منظور درخت نبوت است که از ابراهیم علیه السلام رسیده است.
نه شرقیست و نه غربی یعنی نه یهودی است و نه نصرانی.
اینکه فرمود روغنش حتی اگر آتش نگیرد روشنی اش تابنده است اشاره به آن دارد که این خاندان حتی اگر در غیبت و زندان و حصر و امثال اینها هم قرار بگیرند و یا کشته و شهید شوند باز هم بر بندگان خدا نورافشانی می کنند.
نور علی نور اشاره دارد به امامی دنباله امامی دیگر.
سپس خداوند فرمود: هر کس را بخواهد با این نور هدایت می کند یعنی با ما امامان.
و خداوند اینچنین مثل ها می زند و خداوند بر هر چیزی داناست."
و سپس خداوند در ادامه اینچنین فرمود:
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ﴿۳۶﴾
در خانه هایی که خداوند اجازه داده اهلش رفعت و بزرگی یابند و یاد او در آنجا برده شود و هر بامداد و شام او را نیایش کنند.
بخاری در صحیح بخاری، احمد حنبل در مسند و مسلم در صحیح خویش که هر سه از بزرگان اهل سنت هستند به نقل از عایشه دختر ابابکر اینچنین روایت کرده اند:
" که از پدرم ابابکر شنیدم که گفت روزی در محضر رسول خدا درباره این آیه سوال کردم که آیا خانه علی و فاطمه جز این خانه هاست؟
پیامبر فرمود: به خدا که با فضلیت ترین این خانه ها، خانه علی و فاطمه است."
و سپس خداوند در ادامه فرمود:
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ﴿۳۷﴾
مردانی که هیچ تجارت و بیع و خرید و فروشی آن را از یاد خدا باز نمی داد و نماز می خوانند و زکات می پردازند در حالی که می ترسند از روزی که خداوند قلب ها و چشم ها را منقلب گرداند.
" مامون عباسی که لعنت خدا بر او باد در جلسه ای از امام رضا علیه السلام پرسید پسرعمو شغل این مردان چه بوده است؟
امام فرمود: بپرهیز از آنکه گمان کنی فقط مرد یا مذکر بوده باشند بلکه خداوند هم مردان و هم زنان را در این آیه قصد کرده است و اینکه نام مردان را برایشان برگزیده نه به جهت آنکه فقط مذکر بوده باشند بلکه به جهت صفت جوانمردی بوده که در آن ها قرار داشته است.
سپس امام فرمودند: گمان می کنی شغلشان چه بوده است؟
گفت نمی دانم.
امام فرمود: آیا غیر از اینست که شغلشان تجارت و خرید و فروش بوده است؟
چرا که اگر شغل دیگری می داشتند باید خداوند می فرمودند مردانی هستند که بنایی یا نجاری یا کشاورزی یا دامپروری آنان را از یاد خدا غافل نمی کند.
اما چون شغلشان تجارت و بیع بوده است خداوند فرمود هیچ تجارت و بیعی آنان را از یاد خداوند غافل نمی گرداند."
شما غیرت دارید و پروردگارتان ندارد؟
آیا رواست که شما ابتدا عشق را در آن پسر جستجو می کنید تا اگر واقعا عاشق دختران بود و سپس سختی ها را از او می خواهید تا انجام دهد و اگر انجام داد آنگاه شیرینی دخترتان را به کامش حلاوت می بخشید اما پروردگارتان شیرینی شغلی که آن را در کتابش برای نور خویش ستوده و مدح کرده ابتدا به شما ارزانی دارد سپس اگر دلتان خواست عاشقش شوید و سختی هایش را بپذیرید و اگر نخواست عاشقش نشوید و نپذیرید؟
چگونه حکم می کنید؟
اصلا اینگونه نخواهد شد.
تجارت به کنار، در جاهای دیگر اینگونه می شود؟
آیا یک دانشجو ابتدا عاشق رشته مهندسی می شود و به آن دل می بندد سپس مهندس می شود یا اول مهندس می شود و پول می گیرد سپس عاشق می شود؟
دانشجویی که علاقه ای به درس و دانشگاه نشان ندهد و بگوید هر وقت من از این مسیر به سود رسیدم سختی درس را تحمل می کنم آیا به شیرینی مهندس شدن می رسد؟
به شما می گویند فلان مقصد بسیار تفرجگاه زیباییست که اگر به این مسافرت برویم لذت زیادی در این سفر می بریم.
آیا معنا دارد بگویید پس ابتدا لذت این مقصد را به من بچشانید سپس من ماشینم را روشن و حرکت می کنم؟!
آیا معنا دارد بدنسازی که می خواهد بدنی زیبا و سیکس پک داشته باشد بگوید ابتدا این بدن سیکس پک را به من بدهید بعد من باشگاه می آیم و سختی بدنسازی را تحمل می کنم؟
اکثر مردم درباره خدا
اکثر مردم هم به خدا بگویند خدایا این بهشت و حوری و قوری ات را به ما بچشان و وقتی قشنگ لذت بردیم آن وقت عاشق خودت و بهشتت و نماز و روزه و عبادت و بندگی ات می شویم؟
اینجاست که منادی ندا می دهد:
چگونه عاشق تجارت شوم؟
ترتیب مسیر
![](https://aradbranding.com/fa/uploads/topics/mceu_7740921611707813368733.jpg)