|
پویش تجارت مردمی |
آشنایی با آراد
سال ۹۵ بود یادمه توی یکی سایت مشغول بالا پایین کردن صفحه و دیدن آگهی های استخدام شهر مشهد بودم که چشمم به آگهی افتاد که در مورد آموزش رباتیک بود و گفته بود با هر سنی و هر مدرکی می تونید اینجا مشغول بشید و با آموزش رباتیک کسب درآمد کنید، منم که رشته تحصیلیم برق بود با خودم گفتم مشخصاتم رو بنویسم و ببینم چی میشه. یکی دو روز بعد یک خانمی به من زنگ زد و وقتی خودش رو معرفی کرد فهمیدم که این تماس مربوط میشه به همون مجموعه! ایشون مجموعه رو به من معرفی کرد و در مورد زمینه کاری توضیحاتی به من داد و گفتن که برای ورود به مجموعه حق عضویتی در حدود ۲۰۰ هزار تومان باید واریز کنید. توضیحات اون خانم در مورد کار و اون مجموعه حس بدی رو به من منتقل نکرد من تصمیم گرفتم وارد آراد بشم و ببینم چی میشه! در اون دوران من این پول رو نداشتم و از یکی از دوستانم قرض کردم و وارد مجموعه شدم، اون موقع کارم رو با دیدن آموزش های مجازی رباتیک شروع کردم و مدتی بعد متوجه شدم که یک زمینه کاری دیگه در مجموعه وجود داره که اسمش برندینگه.شروع برندینگ
از اون جایی که من توانایی تدریس به بچه های کوچیک رو در خودم نمیدیدم و از طرف دیگه از بیکاری کلافه بودم رفتم سراغ برندینگ. در برندینگ هر کس یک محصولی رو انتخاب می کرد و من به دلیل اینکه مشهد نزدیک به شهر های اصلی تولید زعفران بود این محصول رو انتخاب کردم.
تولید محتوا روی سایت
روز ها گذشت و من هم مثل بقیه روی سایت تولید محتوا می کردم اما نتیجه ای نداشت و این موضوع باعث شد کمی دلسرد بشم، هر روز توی اتاق پای لپتاپ بودم و خونواده میدیدن که همیشه خونه م و میگفتن چرا نمیری دنبال استخدام و خب من فقط می گفتم یک کاری شروع کردم که از استخدام بهتره اما باید صبر داشت.
کم کم دیدم توی حوزه زعفران به جایی نرسیدم، بدون هیچ مشورتی با اساتید تغییر حوزه دادم به محصول برنج، دلیلش هم این بود که یکی از دوستان از زابل برنج پاکستانی میاورد مشهد، منم گفتم برنج کار کنم که دیدم اصلا فایده نداره چون از نظر مکانی نه به شمال نزدیکم و نه به سیستان، به خاطر همین دلسرد شدم و مدتی از برندینگ فاصله گرفتم.
توی این ایام باز هم اشتباه کردم و با یکی از اقوام شراکت کردم و یکی مغازه فست فود در یکی از مجتمع های نزدیک حرم راه انداختم به خیال اینکه دیگه این کار زواریه و راحت میشه توش پول درآورد. اما بعد از مدتی دیدم که باز هم اشتباه کردم و هم از نظر مالی ضرر کردم و هم زمان و عمرم هدر شد.
بعد از این شکست بود که دوباره رفتم سراغ مجموعه آراد و در یکی از جلسات حضوری مشهد شرکت کردم، اون موقع بود که با مهندس شعبانی عزیز صحبت کردم و قرار شد که محصول نشاسته رو برای برندینگ انتخاب کنم.
دلیل این انتخاب هم وجود کارخانه تولید نشاسته یکی از دوستان در مشهد بود. بعد از دوبار تجربه راه اندازی مغازه و دو بار هم تغییر محصول در برندینگ تصمیم گرفتم توی همین حوزه بمونم و کارم رو شروع کنم.
اولین تماس های من با محصول زعفران شروع شد اون موقع هیچی از این محصول نمیدونستم و همین باعث شد که خوب نتونم حرف بزنم و مشتری هم دیگه زنگ نمی زد. در حوزه برنج یک مقدار بهتر بودم اما چون مشتری توقع داشت که من شمالی باشم و لهجه شمالی داشته باشم فکر می کرد که واسطه ام و خرید نمی کرد یا در مورد برنج پاکستانی توقع فروش جنس به صورت چکی داشتن که همین ها باعث شدن که در برنج هم معامله ای نکنم.
یادمه اون اوایل هیچی از نشاسته نمی دونستم و تماس هام که شروع شد خیلی اوقات وقتی مشتری یک اصطلاح فنی به کار می برد یا اسم یک نشاسته خاص رو میاورد می گفتم متاسفانه الان موجودی نداریم و تموم کردیم! چاره دیگه ای هم نبود و باید تا یاد گرفتن و تسلط بر این حوزه صبر می کردم.