پیشتر گفتیم هر کسی که وارد تجارت شده اما هنوز یک معامله نداشته تازه وارد است.
هر تازه واردی توسط یک بنگاه تجاری وارد آراد شده است و خیلی کم پیش می آید که مردم خودشان بدون اینکه کسی آنها را به تجارت دعوت کند وارد تجارت شوند.
در مظلومیت تجارت همین بس که همه شغل ها بدون اینکه تبلیغ شوند مردم در آنها وارد می شوند اما مردم در تجارت بدون تبلیغ وارد نمی شوند و همین موضوع یکی از دلایل فقر ما ایرانی هاست.
حال مهم است که منِ تازه وارد حد و اندازه بنگاه تجاری خودم را در رشد تجارتم مشخص کنم.
هر شخصی برای ورود به تجارت هزینه ای برای پروموشن می دهد که به ازای آن پروموشن خدماتی را دریافت می کند.
حتما می دانید که پاسخ دادن به تلفن های یک تازه وارد جزء خدمات پروموشن نیست.
اگر بنگاه شما بگوید من پاسخ تلفنت را می دهم چقدر حاضرید پرداخت کنید فقط برای این کار؟
آیا واقعا حاضرم ماهی ۵ میلیون تومان یا به عبارتی سالی ۶۰ میلیون تومان برای این مشورت بدهم؟
اگر حاضرم بدهم یعنی واقعا مشورت خواهی از بنگاه برایم ارزش دارد و اگر حاضر نیستم چنین پولی بدهم یعنی ارزشش را ندارد و اگر فردا روزی بنگاه جواب تلفنم را نداد نباید خیلی بهم بریزم و ادا در بیاورم که بنگاهم جوابم را نمی دهد.
تجربه ای خنده دار و گریه دار
چند روز پیش تاجری نوشته بود که چون مشاورم جواب تلفنم را نمی دهد از آراد و تجارت دلسرد شدم.
با او تماس گرفتیم و پرسیدیم: چقدر هم صحبتی با مشاور برایتان ارزش دارد؟
گفت خیلی.
گفتیم خب ما پروموشن ۵ شما را ۴ می کنیم و از مشاور می خواهیم که هر روز جواب تلفنتان را بدهد چون پاسخگویی به تلفن جز خدمات پروموشن نیست.
سریع گفت نه نمی خواهم.
گفتیم خب پس چرا چیزی که واقعا برایش ارزش قائل نیستی را دلیل دلسردی ات می کنی؟
اینها همه بهانه تراشی است.
انسان وقتی می خواهد تنبلی هایش را کاور کند دنبال یک بهانه می گردد.
من خودم می دانم که هیچ ارزش ریالی برای همکلامی با مشاور در ذهنم نیست اما همین را دست می گیرم که چون مشاور جوابم را نداد تجارت را کنار گذاشتم.
پیش قاضی و ملق بازی؟!
نظرتان درباره این تبلیغ
خانم فهیمه واله تبلیغی را درباره بنگاه خودشان در کامنت ها گذاشتند که ما بسیار آن را پسندیدم و منتخب کردیم.
اول کامنت را با هم بخوانیم.
آیا این متن شبیه همان سخنی نیست که تمام بنگاه های تجاری برای ورود مردم به تجارت از آن استفاده می کنند؟
دقیقا شبیه همه آنهاست.
آیا خانم واله وعده ای غیر واقعی داده است؟
به هیچ وجه.
ایشان می گویند اگر هر چی میگن رو خوب گوش بدی و بعدش عمل کنی خوب نتیجه می گیری و بین ۳ تا ۵ ماه می تونی بفروشی.
هیچ اغراق و سخن غیرواقعی گفته نشده است.
حالا سوال اینجاست که اگر جمله پایینی را نمی گفت وعده دروغ داده بود؟
یعنی اگر نمی گفت اگر هر چی میگن و خوب گوش بدی و عمل کنی.
فرض کنیم ایشان می گفت: بین ۳ تا ۵ ماه می تونی بفروشی و چیز دیگری نمی گفت.
اینجا عده ای می گویند بله این فریب و وعده است.
چگونه این را وعده می دانند.
شما الان می روید کلاس زبان.
معلم می گوید سه ماه زبان یاد می گیرید.
آیا باید حتما بگوید اگر به کلاس بیایید و تمرین ها را انجام دهید و به حرف معلم کامل بگویید چشم این اتفاق می افتد؟
یعنی واقعا خود انسان اینقدر شعور ندارد که بفهمد وقتی می گوید سه ماه زبان یاد می گیرید با تبعیت کامل از دستورات معلم این اتفاق می افتد؟
یعنی مردم فکر می کنند اگر ثبت نام کنند و کلاس ها را شرکت نکنند سه ماهه زبان یاد می گیرند که نیاز باشد تا معلم این را تاکید کند؟
شما دانشگاه ثبت نام می کنید می گویند ۴ ساله کارشناسی می گیرید.
آیا باید بگویند اگر به دانشگاه بروی و درس ها را پاس کنی این اتفاق می افتد یا هر عقل ناقصی هم درک می کند که باید این ها انجام شود؟
یک باشگاه بدنسازی می گوید سه ماهه چربی هایت آب می شود؟
حتما باید بگوید اگر باشگاه بیایی و به حرف های مربی گوش دهی و عمل کنی این اتفاق می افتد یا اگر نگوید هم همین معنی را می دهد؟
یعنی اگر نگوید شما فکر می کنید با ثبت نام در باشگاه بدون عمل کردن چربی هایتان آب می شود که نیاز باشد تا بگوید؟
همین حرف های بی اساس اینقدر بنگاه های تجاری را ترسانده که بندگان خدا مجبورند این توضیحاتی که اصلا نیاز نیست تا بیان شود را به دفعات بیان کنند.
اما مردم وقتی جاهای دیگر رفتند وعده های دروغشان را بی دلیل پذیرفتند.
یک سوال مهم از مردم
مردم چند سال از وقتشان را برای مدرسه ها و دانشگاه ها گذاشتند؟
هم حرف های معلم ها و اساتید دانشگاه را شنیدند، هم فهمیدند، هم باور کردند هم عمل کردند اما چه چیزی گیرشان آمد؟
چرا آنها را کلاهبردار نخواندند و هنوز هم تقدیسشان می کنند؟
مردم چند سال عمرشان در اداره ها گذشت؟
هم حرف مافوقشان را شنیدند، هم فهمیدند، هم باور کردند هم عمل کردند اما نهایتش به کجا رسیدند؟
چرا آنجا شاکی و معترض نشدند و طلب حقی ننمودند؟
جواب همه این ها شیطان است.
شیطان وقتی می بیند که شما در مسیرهای غلط تلاش می کنید نه تنها سردتان نمی کند بلکه تشویق می شوید.
حتی اگر بخواهید شاکی شوید شما را آرام می کند تا از آن راه غلط مایوس نشوید.
اما همینکه در راه درست قرار می گیرید تمام تلاشش را می کند تا با کوچکترین سختی سردتان کند.
شما به شغل ها نگاه کنید.
به اطرافیانتان درباره هر شغلی که بگویید می خواهم در این کار وارد شوم تشویق می کنند.
اما به تجارت که می رسید همه عالم و آدم مخالف می شوند.
همین برایتان دلیل نمی شود که تجارت حق است و شیطان نمی خواهد در تجارت وارد شوید.