برای ارائه و Presentation محصولات و خدمات خود باید از تکنیک های مرتبط با پرزنت به مشتری استفاده کنید.
۲. صفر تا صد پولدار شدن در تجارت با آراد برندینگ - قسمت آخر
کیفیت ارتباطات را بالا ببریم.
حال که کمیت ارتباط را زیاد کردیم لازم است تا کیفیت ارتباط را هم بالا ببریم.
بسیاری از شما عزیزان از قدیمی ترین عضو تیم نویسندگان هم باسابقه تر هستید و واقعا بعضی جاها خجالت می کشیم برایتان بنویسیم مخصوصا که در جمع شما قدیمی تر از ما زیاد هستند اما به رسم وظیفه این را می گوییم و امیدواریم کسی از ما به دل نگیرد.
شما دوست دارید کیفیت کسانی که با شما ارتباط می گیرند بالا باشد.
حال یک بار خودتان را جای طرف مقابل بگذارید.
آیا واقعا شما خودتان انسان باکیفیتی هستید؟
می گویند آنچه برای خود می پسندید برای دیگران هم بپسندید.
پس اگر واقعا می پسندم که کیفیت کسانی که با من در ارتباط هستند بالا باشد اول باید کیفیت خودم بالا باشد.
همانگونه که من دوست ندارم با افراد سطح پایین ارتباط برقرار کنم دیگران هم دوست ندارند با منی که خودم سطح پایینم ارتباط بگیرند.
شما قصد ارتباط با یک گیاه یا یک حیوان را که ندارید تا مطیع و تسلیم شما باشد و هر گونه باشید مجبور باشد تحملتان کند.
او هم یک انسان است و اگر سطح شما را پایین ببینید خواهان ارتباط نیست و قطع می کند.
بپذیریم که ارتباط یک مسأله دو سویه است و همانگونه که من خواهان کیفیت بالای رابطه تجاری هستم طرف مقابل هم چنین انتظاری از من دارد.
پس ابتدا باید من تاجر سطح بالایی باشم.
اصل اول: دسترس پذیری
اگر واقعا قصد داشتید تاجر با کیفیتی شوید سه کار را جدی بگیرید که این ها اصول جداناپذیر تجارتند.
اصل اول دسترس پذیری است یعنی اینکه بشود شما را راحت پیدا کرد.
یعنی اینکه بشود یک خبر را در کوتاه ترین زمان به شما رساند.
یعنی همیشه در دسترس باشید.
پیدا کردنتان انسان را خسته نکند.
حداکثر زمانی که اجازه دارید از دسترس خارج شوید غیر از زمان خوابیدن برای یک تاجر ۲ ساعت است.
و زمانی که هم که به مدار شبکه بازگشتید سریعا به تمام کسانی که در این فاصله با شما ارتباط گرفتند پاسخ دهید.
تاجر تازه واردی را هر چه تماس گرفتیم پیدا نکردیم.
بعد از چند روز که پیدایش شد گفت با دوستان رفته بودیم کمپ جنگل ریلکس کنیم آنتن نداشتیم.
گفتیم مطمئنی می خواهی تاجر شوی؟
احیانا قصد هنرمند شدن نداشتی اشتباهی وارد تجارت شده باشی؟
حال می دانید آراد برای اینکه سطح دسترس پذیری این حجم از تاجران و نمایندگان را در عرصه بین المللی بالا ببرد چه کرده است؟
همین سایت را طراحی کرده و از شما خواسته که هر روز به آن سر بزنید.
وقتی شما کامنت می گذارید در حقیقت همه می فهمیم که شما در دسترس هستید.
اما وقتی کامنت نمی گذارید و یا یک خط در میان کامنت می گذارید اصلا نمی فهمیم هستید یا نیستید.
در دسترس بودن در تجارت اصل است.
اصلی که متاسفانه همکاران پشتیبانی ما بارها و بارها شکایت و گلایه داشته اند که درصدی از تاجران هر چند اندک در دسترس نیستند و وقتی هم به شبکه باز می گردند حتی یک تماس با کسانی که به آنها زنگ زده اند نمی گیرند.
این نشان می دهد که کیفیت رابطه سازی این دسته از تاجران به شدت پایین است و اینکه انتظار دارند فعالان اقتصادی سطح بالا را به خود جذب کنند در یک توهم کودکانه اند.
بزرگان تجارت و تولید وقتی شما را اینقدر غیب می بینند با خودشان می گویند حتما خلاف دارید که به ناشناس پاسخ نمی دهید و وقتی هم می بینید ارتباط نمی گیرید.
اگر خلاف هم نداشته باشید اینکاره نیستید یعنی تاجر و اهل اقتصاد نیستید.
پس این نقصیه را اگر دارید حتما در خودتان اصلاح کنید.
اصل دوم: محل اعتماد باشید.
یک تاجر باید همواره محل اعتماد باشد.
عکس های پروفایل.
پست و استوری و استاتوس هایی که می گذارید.
کامنت هایی که می نویسید.
نوع بیان و کلامتان.
نوع پوشش و لباستان.
اظهار نظرهایی که درباره موضوعات مختلف می کنید.
همه و همه نشان می دهد که چقدر می شود به شما اعتماد کرد.
ما تمام اصول معتبر بودن، برند بودن و محل اعتماد بودن را به شما می آموزیم مشروط بر اینکه بشنوید و عمل کنید.
رفتارهای عجولانه در تجارت، نق و غر زدن ها، اظهار نظر کردن در همه امور، پرتوقع بودن از همگان، ناراضی بودن از شرایط، عکس پروفایل نالشی، عکس پروفایل متن نوشته، عدم توانایی برای ۱ ساعت صحبت جذاب داشتن درباره تجارت خود، فقط دنبال نفع بردن از دیگران و عدم علاقه به نفع رسانی به دیگران همه و همه از نشانه های یک انسان بی کیفیت در تجارت است.
ما این را در رفتار برخی تاجران با آراد هم می بینیم.
ما هم به عینه می بینیم در میان تاجران که در برخورد با آراد هم فقط دنبال این هستند که سود ببرند.
جایی اگر سود ببرند همچون اسبی تندرو آنها را پرشتاب می بینی چون می خواهند سود کنند.
اما اگر جایی باشد که قرار باشد به آراد سودی برسانند مانند .... لنگ آنها را می بینی و خدا را شکر که عزت و شکوه آراد را به این دسته از افراد وابسته نکرد.
وقتی با آراد اینگونه اند خدا به داد مشتریان و تامین کنندگانی برسد که با اینها در ارتباطند.
طبیعتا اینگونه انسان ها نمی توانند انسان های باکیفیت را جذب خود نمایند و هر کس که جذبشان می شود یک بی کیفیت است.
بعد دوباره می نالند که چرا خوب ها و باکیفیت ها اینجا نیستند؟
باید بدانند که بزرگان هم هستند اما با این آدمها ارتباط نمی گیرند چون رفتارشان نشان می دهد که سطح پایین هستند.
رفتارشان را سطح بالاتر بیاورند می بینند که سطح بالایی ها هم با آنها ارتباط می گیرند.
اصل سوم: تخصص در ارائه قیمت و کیفیت مناسب محصول و سایر شرایط فنی تجارت محصول
هر چقدر متخصص تر باشید رابطه هایتان سطح بالاتری پیدا می کند.
قیمت خوب ارائه دهید.
کیفیت محصول با قیمت همخوانی داشته باشد.
شرایط پرداخت پول و ارسال بارتان قابل مذاکره باشد.
بسته بندی و بارگیری و گمرک و سایر امور قابل انعطاف باشد.
اینها از شما یک شخص باکیفیت می سازد و دیگران را به شما متمایل می کند.
تجارت و مقایسه ای با ازدواج
تجارت یک نوع بده بستان است.
شاید بتوان آن را از جهاتی با ازدواج مقایسه کرد.
هر پسری و هر دختری خواهانی دارند.
طبیعتا هر چه سطح پسر یا دختر بالاتر باشد خواهان بیشتری دارند.
اما آیا دختر سطح بالا با پسر سطح پایین ازدواج می کند؟
شاید درک این موضوع برای برخی از افراد سخت باشد اما اگر بخواهیم مقایسه کنیم تجارت را با ازدواج باید بگوییم کسی که محصول می خواهد بفروشد پسر است و کسی که پول دارد و می خواهد بخرد دختر است.
چون پول دست اوست پس ناز هم دارد.
شما زمانی که می خواهید کالایی را بخرید و پول بدهید راحت ترید یا زمانی که کالایی دارید و می خواهید بفروشید و پول بگیرید؟
یقینا همه می دانید که خرید کردن کاری ندارد و چقدر هم لذتبخش است.
اما این فروختن و پول گرفتن است که سخت است.
پس خرید کردن را بگذارید در نقش دختر.
و فروختن را بگذارید در نقش پسر.
حال با خود بگویید پسر باید دختر را عاشق خودش کند یا دختر پسر را؟
پسر باید مخ دختر را بزند یا دختر مخ پسر را؟
پسر باید ناز دختر را بکشد یا دختر ناز پسر را؟
پس طبیعی آنست که پسر سختی ها را بکشد و دختر نازش کشیده شود.
حال چقدر آن پسر باید پسر سطح بالایی باشد که دختر بیفتد به نازکشی؟
شما اگر تاجری شدید که اینقدر سطحش بالا باشد یقینا مشتریان هم نازتان را می کشند.
اما تا زمانی که به چنین سطحی نرسیدید اینقدر متوقع نباشید که چرا مشتری از من نخرید.
قرار نیست مشتری از شما بخرد بلکه قرار است شما سختی این تجارت را تحمل کنید تا محصول را به او بفروشید.
این دو نگاه زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد.
نمی بینید آراد برای اینکه آرادی ها را شیفته خود کند چه قدر تلاش می کند؟
شما چند درصد از این تلاش را برای اینکه مشتریانتان را عاشق خود کنید انجام می دهید؟
چگونه انتظار دارید با کار نکرده مشتریان از شما بخرند.
پس برای اینکه در قلب های مشتریانتان نفوذ کنید مانند پسری که برای به دست آوردن دختر مورد علاقه اش نقشه ها می کشد نیاز است تا ساعت ها فکر کنید.
فرهاد برای رسیدن به شیرین، مجنون برای رسیدن به لیلی چه مشقت ها که تحمل نکردند.
شما برای رسیدن به وصال انسان های باکیفیت در تجارت چه کردید؟
اگر به آنچه می گوییم عمل کنید آن وقت می بینید که چنان پولدار می شوید که شیرین ها و لیلی ها خودشان به سمتتان می آیند. 😁
این مقایسه تجارت با دختر و پسر و ازدواج فقط یک مثال برای درک بهتر بود.
لطفا در مثال گیر نکنید و به اصل موضوع پی ببرید.
۳. افزایش ارتباطات داخلی و صادراتی