انواع مسیرهای افزایش درآمد + فیلم
هر شخصی ممکن است از بین انواع مسیرهای افزایش درآمد راهی را برای بهبود بخشیدن به وضعیت اقتصادی خود یک راه را برگزیند، اما بهترین راه کدام است؟
انواع مسیرهای افزایش درآمد
چهار گروه را اینجا مورد بررسی قرار خواهیم داد.
۱-کارگری و کارمندی
عقل کارگرها و کارمندان می گوید می خواهم حقوق بگیر باشم، خیلی از افراد هستند که دنبال کار کارمندی بودند ولی پیدا نکردند، مقداری پول هم دارند و همه شان تصمیم می گیرند و انتخاب می کنند و این انتخاب را مغزشان انجام می دهد.
۲-مغز افراد
یعنی اینکه هر فردی با فرد دیگری متفاوت می باشد در واقع دست ها، پاها و چشم هایشان آنقدر تفاوت ندارد مثلاً ممکن است یک فرد چشم، پا و ... را از دست بدهد و اعضای بدن فرد دیگری را به او پیوند بزنند ولی در مورد مغز متفاوت است.
پس عده ای از افراد با آن سرمایه ای که دارند به این موضوع فکر می کنند که ما برویم مغازه دار شویم و این مغزشان است که انتخاب می کند، یعنی مغزشان به این نتیجه می رسد که پول در مغازه داری است، همه این تصمیم گیری ها توسط مغز اتفاق می افتد، پس مغز هر کسی به او فرمان می دهد که پول در کدام بخش است و شما بروید و این بخش را شروع کنید.
۳-تجارت
افراد زیادی در این دنیا هستند که تجارت می کنند، تجارت بخش های متفاوتی دارد و عده ای دلالی و واسطهگری می کنند، عده ای خدماتی روی آن محصولاتی که از تولید کنندگان دریافت می کنند انجام می دهند و تجارت های بزرگتری در پیش می گیرند.
ما آرادی ها بارها تاکید کردیم اینکه بخواهیم معنای کلمات را عوض کنیم در اصل کار هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند، مثلا نام دیگر دلالی همان واسطه گری است، مشاور املاک یک واسطه یا دلال می باشد و اگر در اینجا به جای مشاوره املاک ما از واژه دلالی استفاده می کردیم شاید کسی وارد این شغل نمی شد، در واقع کلمات را تغییر دادیم و زیبا کردیم.
مثلاً کلمه برده شاید کلمه زیبایی در نظر عموم نباشد، فردی که در قدیم برده بود کارهایی را برای رئیسش انجام می داد و اگر این برده مریض می شد، برای خانواده اش اتفاقی می افتاد و یا هر مشکلی دیگری که برایش پیش می آمد باید رئیسش هزینه آن را می داد و مشکلش را حل می کرد.
ارباب ها وقتی دیدند که هر اتفاقی برای برده بیافتد پولش را باید آن ها بدهند واژه را تغییر دادند، مثلا کارمند دوباره باید از رئیسش اطاعت کند، کارهایش را انجام دهد ولی این بار یکسری از وظایف از دوش رئیس ها برداشته می شود و دیگر حتی اگر کارمند مریض شود رئیس هزینه ای را متقبل نمی شود.
تجارت هم یک مدل شغلی است که خیلی از افراد انتخاب می کنند و تجارتی که ما از آن استفاده صحبت می کنیم منظورمان دلالی نیست، دلال ها یک محصولی را می بینند و بدون اینکه کاری برای آن محصول انجام دهند، خدماتی ایجاد کنند، ارزش افزوده ای داشته باشند، عینا محصول را به مشتری های خودشان می فروشند که این یک مدل از دلالی است.
اما تجارتی که ما از آن صحبت میکنیم عددهایش یک مقداری بالاتر است، نیاز است که شما تخصص پیدا کنید و متخصص حوزه کاری خودتان شوید.
مثلا یک دلال می تواند برای شما گچ و سیمان، کشمش، زعفران، محصولات پتروشیمی و هر چیزی دیگری تهیه کند یعنی هر چیزی که از او بخواهید برایتان تهیه می کند اما تجار اینطوری نیستند مثلا کسی که تاجر پسته است نمی تواند برای شما فرش خرید و فروش کند، پس تجار به مدل های مختلفی تقسیم بندی می شوند، مغز های تجار هم متفاوت است.
همه ما یک بازه زمانی برای عمر و زندگی کردن داریم، در این بازه زمانی چقدر شما می خواهید زندگی کنید و چقدر تلاش می کنید که فقط زنده باشید؟ امروزه خیلی از افراد هستند که به عنوان یک انسان فقط زنده هستند ولی زندگی نمی کنند چون جیب هایشان خالی است اگر پول باشند همه می دانند که چطور باید استفاده کنند و لذت ببرند.
اما تجار یاد گرفتند یعنی در واقع مغزهایشان اینطور به آنها دستور می دهد که اگر من بروم این شغل را انتخاب کنم چقدر سود می کنم و چقدر در آن پول است و اگر شغل دیگری را انتخاب کنم چقدر می توانم از طریق آن پول به دست بیاورم؟ من همان آدم هستم و قرار است روزانه ۸ ساعت کار کنم، اگر در این ۸ ساعت کار بنایی انجام دهم چقدر بدست می آورم و اگر راننده تاکسی باشم چقدر نصیبم می شود؟
مثلا اگر من ۲۰ میلیون تومان پول داشته باشم آن را در چه بخشی سرمایه گذاری کنم که ۲۰ درصد افزایش پیدا نکند بلکه ۱۰۰، ۵۰۰ یا ۷۰۰ درصد افزایش پیدا کند، ما یک سری محصولات داریم که قیمت شان در بازارهای جهانی مثلاً ۷ هزار تومان است یعنی من ایرانی آن را از کشاورز ۷ هزار تومان خریداری می کنم ولی در بازار کیلویی ۷۰ هزار تومان می فروشم.
۴-تولید کننده
عده ای هم هستند که علاقه دارند تولید کننده و کارخانه دار شوند، ایرانی ها به شدت به این اعتقاد دارند و علاقه مند هستند، یک حس ایرانی داریم که مفید باشیم یعنی بتوانیم محصولاتی تولید کنیم که این محصولات در سایر شهرهای ایران توزیع شود، برند ما معروف شود و ما را بشناسند و حتی بعضی از این محصولات در کشورهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
ما می توانیم پول هایمان را در این بخش هم قرار دهیم، اینکه این بخش چقدر سرمایه می خواهد بستگی به محصولی دارد که می خواهیم تولید کنیم و حداقل ۲۰ یا ۳۰ میلیون تا میلیاردها سرمایه نیاز داریم تا بتوانیم تولیدی خودمان را راه اندازی کنیم.
اما نکته ای که به شدت مهم است و اکثر افرادی که تولید کننده و کارخانه دار هستند حرف های امروز ما را تا زمانی که شکست نخورند نمی فهمند این است که تولید زمانی خوب می باشد که فروشش تضمینی باشد یعنی اگر قرار است من یک دستمال کاغذی تولید کنم این دستمال کاغذی زمانی باید تولید شود که مشتری آن وجود داشته باشد.
منظور از وجود داشتن این نیست که افرادی باشند که فقط دستمال کاغذی استفاده کنند بلکه افرادی باشند که حاضر شوند این محصول را از ما خریداری کنند، ما هنوز تولید نکردیم باید ابتدا یک ساختار فروش داشته باشیم.
چرا یکسری از برندها بعد از مدت زمان خیلی کوتاهی مثلاً کمتر از ۳ ماه، تبلیغ هایشان را متوقف می کنند و دوباره تبلیغ نمی کنند؟ آیا عقلانی نیست که اگر ما مثلاً یک میلیارد پول برای تبلیغات دادیم و دو میلیارد از این تبلیغات پول به دست آوردیم دوباره تبلیغ کنیم و پول به دست بیاوریم؟
پس چرا این ها این کار را انجام نمی دهند و بعد از مدت کوتاهی تبلیغ شان قطع می شود؟ چون پول هایشان تمام می شود در واقع این پولی که برای تبلیغات هزینه کردند و قبل از آن فکر می کردند که اگر این کار را انجام دهند محصولشان را خیلی خوب می فروشند و مثلاً میلیاردها تومان تبلیغ انجام می دهند و بعد از مدتی می بینند که حتی نصف پولی که تبلیغ کردند هم به آنها برنگشته است و فروش نداشته اند و این افراد پولی ندارند که بخواهند دوباره تبلیغات کنند.
اشکال کار اینجا بود که فروش تضمینی برایشان وجود نداشت، ساختار فروشی نداشتند، ساختار فروش یعنی اینکه شما قبل از اینکه بخواهید تولید کنید یک فروشنده باشید، در بازار شناخته شده باشید و اعتبار داشته باشید، افرادی شما را بشناسند و حاضر باشند که نمایندگی شما را بگیرند و محصولات شما را در بازارهای جهانی توزیع کنند، در این زمان پیشنهاد می شود که شما تولید کننده شوید.
تولید کننده های موفق حداقل ۲۰ درصد از سرمایه شان را برای تبلیغات کنار میگذارند، تبلیغات یعنی سود خالصی که شما به دست می آورید را به یک شرکت دیگری بدهید تا برای شما تبلیغ کنند و باز هم برای شما مشتری بیاورند.
ما شروع به تولید محصول می کنیم و بعد از آن باید یک سوله بگیریم و محصول را در آن انبار کنیم و منتظر باشیم که مشتری سراغ ما بیاید و همیشه شکایت داریم که چرا ما مشتری نداریم، چرا یک نمایشگاه برگزار نمی شود تا ما اجناسمان را بفروشیم، در واقع مغزمان کار نکرد، ما اول باید ساختار فروش داشته باشیم بعد در فروش موفق باشیم، مشتری هایمان را داشته باشیم و بعد از اینکه تضمین اتفاق افتاد بخواهیم تولید کننده باشیم.
این مطلب چه اندازه برایتان مفید بوده است؟
میانگین امتیاز
۵
/
۵ تعداد رأی:
۱
روزی ۱ ساعت کار با ماهی ۱۶ میلیون درآمد