همه ی ما انسان ها از همان ایام که پا به دنیای بزرگترها گذاشتیم این سوال برای ما بود که می خواهیم چه کاره شویم؟
آینده مان از چه راهی تامین می شود؟
پول آب و غذا و لباس و خانه مان از چه راهی قرار است برسد؟
و خودمان هم نمی دانستیم.
اکثر ما بر همان موجی که اکثر مردم بر آن سوار بودند سوار شدیم بی آنکه درباره خیر و شر بودنش بیندیشیم و غلط و درستی آن را بسنجیم.
به راهی رفتیم که عوام مردم رفتند و در جایی فرود آمدیم که اکثرشان فرود آمدند پس نتیجه مان نیز همان شد که برای عوام مردم شد.
بدبختی و فقر و نداری و اینکه همیشه هشتمان گرو نه مان باشد.
اینکه همیشه برای خرید هر چیزی باید نگران باشیم که آیا پولمان می رسد یا نه؟
آرزو به دلمان ماند تا بتوانیم چیزی که دوست داریم را بخریم بی آنکه دغدغه خرج های رایج زندگی مان را داشته باشیم.
و چون زندگی همه را مثل خودمان همینگونه دیدیم گمان کردیم که این موضوع عادی و طبیعیست و هیچ سوالی برایمان پیش نیامد که چرا اینگونه زندگی می کنیم؟
ای مردم
زمانی که مردم خدا و رسولانش را کنار گذاشتند ناچار به عقل و فهم خود رجوع کردند و چون عقلشان از درک بسیاری از امور ناتوان ماند مجبور شدند برای هر موضوعی نظریه ای بدهند.
برخی از این نظریه ها را به عرصه عمل رساندند تا درستی آن را بیازمایند.
نظریاتی که در عرصه جامعه شناسی و زندگی مردمی در سطح یک کشور یا قاره مطرح می شود چهل سال یا پنجاه سال و یا حتی بیشتر زمان لازم دارد تا اجرا شود و معلوم گردد آن نظریه درست است یا نه.
اگر مردم خدا و پیامبرانش را کنار نمی گذاشتند نیاز به این سعی و خطاها نبود و آنان ما را به راهی نمی بردند که بعد از گذشت سال ها بگوییم اشتباه کردیم.
آنقدر سعی و خطا شد تا در بین هزاران غلط چند تایی درست در بیاید.
در همه ی علم ها هم به همینگونه رفتار شد.
پزشکان در علم پزشکی آنقدر کشتند تا فهمیدند فلان دارو غلط است و اگر فلان جا اثر خوبی می گذارد در جای دیگری اثر بدی به یادگار خواهد گذاشت.
فیزیک دانان و ریاضی دانان آنقدر نظریه غلط دادند که از بین آنها چندتایی هم درست درآمد.
معلمان آنقدر اطلاعات اشتباه به دانش آموزان آموختند تا در بین آنها فهمیدند چند تایی هم درست است.
جامعه شناسان آنقدر جامعه و مردم را به اشتباه انداختند و نظریات بیخود دادند تا بتوانند در بین آنها چند حرف درست بیابند.
گروه های دیگر هم هر یک به سهم خود به همین منوال رفتار کردند.
مشاوران خانواده با دادن مشاوره های غلط.
تاجران با روش های غلط تجارت.
کارخانه داران با شیوه های نادرست در تولید.
دامداران و کشاورزان با روش های ناصحیح دامداری و کشاورزی و تلف شدن محصول و دام در سال های زیاد.
نظریه پردازان اقتصادی با نظرات صد من یک غازی که هیچ ارتقایی به شغل و درآمد افراد نداد و آنها را حتی بیچاره تر کرد.
حاکمان و پادشاهان با سیاست های غلطی که یک جامعه را به تباهی کشاندند و نسل ها را منقرض کردند و امیدها را کشتند و فقر را حاکم ساختند.
قاضیان با حکم های غلطی که دادند و چه بسیار ظلم ها که انجام پذیرفت.
کودکانی که صبح ها آنان را ساعت ۶ یا ۷ ظالمانه بیدار کردند و به مدرسه فرستادند و بیش از تحملش بر او آگاهی های کم ارزشی را ارائه کردند تا جایی که اکثر آنان در جوانی از علم و دانش بیزار شدند و از هر صد تایشان ده تا را نمی بینی که زندگی اش از علومی باشد که از کودکی آموخته و اکثر آنچه فرا گرفته به سبب بی کاربرد بودن فراموش شده است.
نشاط کودکی را از آنان گرفته و به جوانانی بی انگیزه و بی عرضه مبدل کرده است.
اگر اینکه کودکان را اینهمه سال با اینهمه سختی به مدرسه می فرستید درست است چرا بیکارها زیادند؟
چرا اینهمه فقر و نداری؟
چرا اینهمه جوانی که توان ازدواج کردن ندارند؟
چرا اینهمه ازدواج کرده ای که به دلیل بلد نبودن زندگی درست طلاق می گیرند؟
مشاوران خانواده می گویند اگر یک زوج را ۲۵ ساعت آموزش های زندگی پاک بدهیم میزان طلاق ها ۵۰ درصد کاهش می یابد و خیلی ها هم که برای هم از روز اول مناسب نیستند با هم ازدواج نمی کنند تا سال دیگری بخواهند طلاق بگیرند.
خب شما که روزی ۶ ساعت آن هم در حدود ۲۰۰ روز از سال و به مدت طولانی دوازده سال این انسان را در اختیار داشتید.
پس چه چیز به او یاد دادید؟
آیا این بدبختی و فقر و ازدواج نکردن ها و طلاق گرفتن ها به شما پند نمی دهد که راه رفته شده باطل بوده است؟
اگر در ابتدای این نظریه معترضتان می شدیم می گفتید که نظریه ما جامعه را به دنیا و آخرتی زیبا می رساند.
حال که بیچاره شدن خودتان را می بینید چرا اصرار دارید فرزندان و نوه هایتان هم در همین راه قدم بگذارند؟
تا چه زمان می خواهید در راه باطل گام بردارید تا باورتان شود که باطل است و خیری به همراه ندارد؟
و درد اینجاست که همه ی قشرها به همینگونه رفتار می کنند و در این حرف هیچ کسی غیر از راه آزمودن نرفت.
این آزمودن ها ممکن است با احتمال بسیار کمی آدمی را به نتیجه ای با درستی کمتر از ده درصد برساند اما چه زمانی؟
زمانی که عمر انسان گذشته.
سال های پرنشاط جوانی بر باد رفته.
فرصت های لذت و بهره مندی از دنیا تباه شده.
توان و قدرت سال های میانسالی به فرتوتی و بیماری سال های پیری مبدل گشته است.
چه زندگی ها که نابود شده و چه عشق ها که به نفرت مبدل گشته و چه آشیانه های خوشبختی که به تباهی رسیده و چه خون های محترم و مظلومی که بر زمین ریخته فقط و فقط بخاطر آنکه عده ای خواستند سروری کنند در حالیکه خداوند آنها را لایق سروری نمی دانست.
این عده با آنکه اندک بودند مردم را با سخنانی به ظاهر شیرین و گوارا فریفتند تا مردم اهل بیت پیامبر خدا را کنار گذاشته و این عده را بر آنان مقدم کردند و مردم نیز خوشبختی را فروختند و بدبختی را خریدند و این همان کلام خداست که در کتابش فرمود: سوره اعراف آیه ۱۶۰ تا ۱۶۲
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
و آنان را به دوازده گروه از فرزندان پیامبرشان جدا کردیم و وحی کردیم به موسی زمانی که قومش آب می خواست که عصایت را بر سنگ بزن پس دوازده چشمه از سنگ جاری شد که همه ی مردم می دانستند از کجا آب بنوشند و برایشان سایه آرامشی گسترانیدیم و طعامی گوارا و لذید نازل کردیم و گفتیم بخورید از پاکیزه هایی که روزیتان کردیم و مردم با خطاهایشان به ما ستمی نکردند ولی در حق خودشان ظلم کردند.
وَ إِذْ قیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّهٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکُمْ خَطیئاتِکُمْ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ
و زمانی که به آنان گفته شد بر همین مرام و شیوه در این قریه آرامش یابید و بخورید هر چه می خواهید و از خدا حطه و بخشایش بخواهید و در این مسیر داخل شوید با سجده و تواضع تا خطاهایتان را هم ببخشیم و بر نیکوکارانتان زیادتر روزی دهیم.
فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُون
پس کسانی از آنان که ظالم بودند تبدیل کردند این گفته ی خدا را با کسی که خدا درباره او چیزی سفارش نکرده بود پس نازل کردیم بدبختی و نکبتی از آسمان به سبب ظلمی که کردند./
انس بن مالک می گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره باب حطه پرسیدیم که آیا سزاوار است برای موسی و قومش دری باشد که چون مردم بر آن داخل می شدند گناهانشان پاک شود و برای تو و امتت نباشد؟
رسول خدا به علی بن ابیطالب نگاه کرد و فرمود: مثل علی در میان شما مثل همان باب حطه در بنی اسراییل است که هر کس با ولایت او زندگی کند چنانچه خدای عزوجل وعده فرمود بخشیده خواهد شد و بر نیکوکاران از ولایتمداران او روزی های زیاد خواهد رسید./
محمد بن فیضل گوید از امام کاظم پرسیدم درباره این آیه که خداوند فرمود بر ما ظلم نکردند بلکه بر خودشان ظلم کردند.
ایشان فرمودند: خداوند عزیزتر و بزرگتر از آنست که کسی بتواند بر او ظلم و ستمی روا دارد اما مردم بعد از پیامبرش به علی و جانشینان او ظلم کردند و خداوند ظلم به آنان را ظلم به خود دانسته و فرموده اینان با آن عملشان در حق خدا ظلم نکردند بلکه به خودشان ظلم کردند و ثمره ظلمشان بدبختی و فقر در دنیا و عذاب آتش در آخرت است./
می دانیم که بسیاری از کسانی که این ها را می خوانند یک خط در میان می گذرند و چشمی عبور می کنند و کسانی هم که کامل می خوانند خوب نمی فهمند و آنهایی که خوب فهمیدند آنطور که شایسته است باور نمی کنند و آنهایی هم که باور کردند به کار نمی بندند.
اما هستند عده ی کمی که خوب می شنوند و درست می فهمند و با عمق جانشان باور می کنند و با همه ی توانشان عمل می نمایند و بهتر شدن همین تعداد کم ما را کفایت می کند و اگر نبود همین تعداد کم باز هم تکلیف ما بود که معروف را امر کنیم و منکر را نهی نماییم تا خداوند به سبب این خیرخواهی بر ما رحم آورد و ما را در زمره ی ظالمان ننویسد.